فضای مجازی پر است از کلیپهایی که صحنههایی از تهدید، فحاشی، زورگیری، خشونت و ناامنی را برای مخاطبانشان به نمایش میگذارند؛ صحنههایی که این روزها متاسفانه علاوه بر شبکههای اجتماعی، مشتری دیگری به نام رسانههای محلی و ملی را هم به خود میبینند.
اما آنچه بیش از همه موجبات نگرانی اهالی رسانه و کارشناسان را فراهم کرده، نحوهی انتشار این نوع خبرها و تصاویر در سطح ملی است؛ به نحوی که رسانههای رسمی و معتبر کشورمان به جای تقبیح چنین رویکردهایی، با انتشار این تصاویر در کنار به کار بردن القاب و واژگان مختلف و عجیبی مثل شاه و ... ناخواسته با این اوباش همراه میشوند و شرایط رسیدن آنها به شهرت بیشتر را فراهم میکنند.
به گزارش بخش رسانه ایسنا، شبکههای اجتماعی موبایلی از جمله تلگرام در کشورمان پدیدهای نسبتا نوظهور هستند و ممکن است تا زمانی که فرهنگ این پدیده در همه شئونات جامعه سرایت پیدا نکند، با خود یکسری تبعات و تلفات به همراه داشته باشد.
در چنین شرایطی هنوز هم کارشناسان رسانه بر این باورند که جریان اطلاعات و ارتباطات باید از مراکز رسمی دقیقتر صورت بگیرد و اگر این اتفاق بیفتد، ما میتوانیم شاهد کاهش تبعات منفی شبکههای اجتماعی و انتشار اخبار زرد و کذب در آنها باشیم.
اما مشکل از آنجا پیش میآید که رسانههای رسمی هم گاه با جریان نادرست شبکههای اجتماعی همراه میشوند و به اتفاقاتی دامن میزنند که تبعات منفی آن تا مدتها گریبان جامعه را میگیرد.
نمونهای از این اتفاق را در روزهای اخیر در نحوه برخورد رسانهها با انتشار کلیپ رجزخوانی برخی جوانان مازندرانی در دنیای مجازی و تأثیر آن بر آینده این شهر گردشگری شاهد بودهایم؛ یکی از موضوعاتی که در رسانهها بازتاب گستردهای داشته است و اغلب رسانههای داخلی معتبر در عملکردی مشابه با شبکههای اجتماعی، با به کارگیری تعابیری چون «شاه مازندران»! و...، نه تنها تلاشی در جهت پرهیز از گسترش اثرات منفی ناشی از انتشار مکرر چنین مطالبی نداشتهاند، بلکه خواسته یا ناخواسته، موجبات شهرت افراد ناموجه حاضر در این کلیپ را هم فراهم کردهاند.
خبرنگار بخش رسانه ایسنا در گفتوگویی با علی گرانمایهپور - استاد ارتباطات - عملکرد رسانهها و همراهی بعضا اشتباه آنها با شبکههای اجتماعی را جویا شده است که وی میگوید: پخش کلیپهایی به ظاهر خندهدار و صرفا برای سرگرمی در میان جوانان جامعه و دیگر افراد جامعه، به جدیدترین سرگرمی و تفریحی بدل شده است که این روزها در شبکههای اجتماعی دیده میشود و بعضا گاهی رسانههای رسمی کشورمان هم با این شبکهها همراه میشوند و این مساله ممکن است آسیبهایی را به همراه داشته باشد.
او تصریح کرد: کانالهای تلگرامی در مواجهه با حریم و حوزه خانواده باید جدیتر عمل کنند؛ به عنوان مثال زمانی که کلیپی از یک کودک یا جوان منتشر میشود، مشخص نیست آن کودک و جوان فرزند چه کسی است و این فیلمها برای چه کسانی ارسال میشود، شاید این اقدامات عواقبی داشته باشد که ما از عواقب آنها بیاطلاع باشیم. هر چیزی که در جامعه تولید میشود قابلیت پخش در شبکههای اجتماعی را ندارند و این مساله در قدم اول به این نیاز دارد که ما به خانوادهها آموزش بدهیم و به آنها اطلاعرسانی کنیم و یادمان باشد که کانالهای اطلاعرسانی در تلگرام پروتکلی داشته باشند که ما به آن پروتکل پایبند باشیم.
وی در ادامه همین صحبتهایش درباره اینکه وظیفه رسانههای رسمی در مقابل مراقبت از این موضوع چیست و چگونه باید خود را از حواشی شبکههای اجتماعی دور کنند؟ خاطرنشان کرد: صداوسیمای کشور خودمان در رویکرد جدیدش نسبت به اخبار یک بخشی را طراحی کرده که در ارتباط با رصد فضای مجازی است و ما برخی از همین کلیپها را روی سایت رسمی خبری و اطلاعرسانی مشاهده میکنیم که به نظرم باید کمی مدیریت شدهتر باشد؛ البته سایتهای رسمی این کار را میکنند که بیننده بیشتری داشته باشند یا به اصطلاح لایک بیشتری بخورند که به نظرم باید مراقبت شود.
گرانمایهپور سپس تأکید کرد: هرگاه اینگونه رفتارها در قالب سایتهای رسمی منتشر شوند، عموم کشور باورشان بر این میشود که اینگونه رفتارها قبح اجتماعی و اخلاقی ندارند، بنابراین بدون وحشت و ترس این رفتارها را منتشر میکنند.
این استاد ارتباطات در ادامه اظهاراتش در همین زمینه درباره اینکه متولیان اصلی کانالهای تلگرامی چقدر باید مراقب این موضوع باشند و از انتشار این رفتارها جلوگیری کنند؟ بیان کرد: این کلیپها قابل مراقبت و مواظبت نیستند. ما باید فرهنگ اجتماعی مردم را بالا ببریم که در این صورت هم قبح برخی رفتارها ریخته میشود. در حال حاضر معضل اصلی همین رفتارها در کانالهای تلگرامی که صرفا جهت سرگرمی و خندیدن تهیه میشوند و شاید حتی باعث مشهور شدن هم بشود، سوءاستفاده از کودکان است. به عنوان مثال کودکی شیر میخواهد و یا از مادرش غذا میخواهد اما آن کودک را اذیت میکنند و گریهاش را درمیآورند؛ در حالی که این رفتار به اصطلاح کودکآزاری است. کودکآزاری حتما صدمه زدن به جسم کودک نیست بلکه همین که شما کودک را اذیت میکنید، با او شوخی میکنید و گریه او را درمیآورید یعنی او را آزار دادهاید و مزاحم او شدهاید. متأسفانه اینگونه تمسخرها و کودکآزاریها در جامعه فعلی ما از سوی والدین زیاد صورت میگیرد. به نظرم خندیدن به رفتار سادهلوحانه کودکان، مصداق کودکآزاری است.
او همچنین توصیه کرد: ما باید دامنه اینگونه آزارها و اذیتها را به مردم یادآوری کنیم و بگوییم که این کارها توهین به شخصیت افراد است. متأسفانه اغلب مردم ما یا خیلی بیکار هستند و یا عاشق شهرت. حتی کمکم دامنه این کلیپها و تغییرصداها به افراد پُر سن و سال هم رسیده است. به عنوان مثال پیرمردی را با سن و سال زیاد وادار به رقصیدن میکنند و کلیپ آن را پخش میکنند. متأسفانه ما جامعه بیکاری برای سرگرمی داریم و یا مردم ما سرگرمی را بلد نیستند. ما باید مردم را متوجه کنیم که این کارها خودآزاری و دیگرآزاری است.
وی سپس به مزیتها و در عین حال ضررهای شبکههای مجازی اشاره کرد و یادآور شد: شبکه مجازی هم یک فرصت و هم یک تهدید است. فرصت آنجاست که شما از این شبکهها کسب درآمد کرده و اطلاعات را منتقل کنید و اما تهدیدش این است که فرهنگ عمومی را به تمسخر بگیرید؛ به عنوان مثال تغییر جنسیت در برخی از همین کلیپهای امروزی، آرایش زنانه در میان مردان و آرایش مردانه در میان زنان، صرفا برای خنده انجام میگیرد و این اقدامات عواقبی دارد و عواقبش این است که فرهنگ عمومی را خدشهدار میکند. من شخصا به این موضوع کاری ندارم که سوژه تمسخر و خنده افراد چیست اما این خیلی عجیب است که گرایش به مردسالاری در میان دختران و گرایش به زنسالاری در میان مردان به رفتارهایی تبدیل شده که بینظمی و اغتشاش به وجود میآورد و از همه خطرناکتر سوءاستفاده از کودکان در تهیه این کلیپهاست.
گرانمایهپور در ادامه همین سخنانش پیشنهاد داد: به نظرم پلیس فتا و مراجع قضایی باید برای این قضیه فکری بکنند تا کسی اجازه نداشته باشد عکس و تصویر کودک و خانواده خودش را با آزار دادن روحی و کلامی منتشر کند و باید مقابل این اقدامات گرفته شود. برنامهها و کلیپهایی که در شبکههای اجتماعی و بعضا در شبکههای رسمی منتشر میشوند، برگرفته از صحنههای فان و خندهدار هستند که به نوعی نمایش هویت از خود است. ما زمانی نمایشنامههای دلقکبازی یا به اصطلاح سیاهبازی داشتیم که مردم در کوچه و بازار جمع میشدند، عروسکی را تکان میدادند و یا فردی صورتش را سیاه میکرد و با یک تنبک هنرنمایی میکرد اما در حال حاضر که اینگونه کلیپها پخش میشود افراد حتی واهمهای از افشا شدن هویت خودشان را هم ندارند. متأسفانه حتی در برخی از کلیپها تغییر جنسیت برای خنده دیده میشود. به نظرم همه این مسائل در بحث مطالعات فضای مجازی به نمایش هویت از خود برمیگردد و این نمایشها در شکلهای مختلفی دیده میشود.
این استاد ارتباطات در پایان این بحث اظهار کرد: متأسفانه پخش کلیپهای فان و خندهدار در حد افراطی در حال تبدیل شدن به یکی از سرگرمیهای اصلی برای جوانان کشورمان است. این موضوع ابتدا با کلیپهای خارجی شروع شد و زمانی که نرمافزاری به نام «دابسمش» در فضای مجازی توسعه پیدا کرد، متأسفانه اتفاقاتی افتاد که من گاهی میبینم حتی دختر و پسرهای کم سن و سال ما هم این کارها را میکنند و این اصلا اتفاق خوبی نیست و باید مقابلش را بگیریم.
انتهای پیام
نظرات