«استدلال گروه معترض به ثبتهای ناملموس از آنجا ناشی میشود که آنها اصل تفکیک وظایف بخشهای مختلف سازمان عریض و طویل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری را نادیده میگیرند و چنین میانگارند که اگر بخشی به هر دلیلی در انجام وظایف خود دچار ضعف بود، سایر بخشها نیز باید متوقف شوند و برنامههای کاری خود را ادامه ندهند.»
به گزارش خبرنگار میراث فرهنگی ایسنا، رضا صبوری نوجهدهی، دانشجوی دکترای باستانشناسی و مدرس دانشگاه در یادداشتی با عنوان «نگاهی به میراث ناملموس» ابتدا از برخی آئینها در سطح کشور که در حال فراموشی هستند نام برده و در ادامه به بررسی برخی از بایدها و نبایدها در حوزهی میراث ناملموس پرداخته است.
او در یادداشت خود آورده است: «چرمه بهار»، «بند آمدن»، «سفره دختر شاه پریان»، «آیین کتلو مافگه»، «جادو درمانی»، «مراسم چمر»، «کل کله برد»، «گچمهبافی»، «چنته بافی»، «مراسم کوسه به داس»، «داغ درمانی»، «سفره حضرت خضر»، «گلیمچه (متکازین)»، «چغچغه زنی» در روستای انجدان، آیین «قنبر خوانی»، مراسم «چمر» و... برخی از آثار ناملموس ثبت شده در سراسر کشور هستند که اسم آنها حتا برای بسیاری افراد اهل آن استان ناآشناست، چه برسد به مردم سراسر کشور.
آیا صرف ثبت ناملموس یک اثر دال بر حفظ آن اثر است؟ از سویی متولی ترویج میراث ناملموس کیست؟ اولویتها بر چه اساسی است؟ و... همهی این پرسشها و اما و اگرها نشان از آن دارد که میراث ناملموس راهی بس طولانی پیش رو دارد و هنوز از ضعف و سرگردانی تعریف و اولویتبندی و برنامهریزی بین مسوولان، کارشناسان و اصحاب رسانه و مردم برخوردار است.
برای آن دسته از مخاطبانی که واژه میراث ناملموس تا حدودی غریب و کمتر شناخته شده است باید گفت که فهرست میراث فرهنگی و معنوی یونسکو به وسیله یونسکو در جهت محافظت بهتر میراث فرهنگی ناملموس جهان و ایجاد آگاهی درباره آنها تنظیم شده است. به صورت خلاصه، بخشهای مهم و نشان دهنده میراث بیانی و ناملموس ملل مختلف که بیان کننده تنوع فرهنگی و خلاقیت باشند مورد توجه یونسکو هستند.»
صبوری در ادامه این را بحث را در دو فهرست طبقهبندی کرده است: «نخست، فهرست بلند که شامل میراث فرهنگی ناملموس بشریت میشود که بیان کننده نمایشها و روشهای بیانی است و کمک میکند تا از تفاوت فرهنگی و اهمیت آنها آگاه شویم. پس از آن بحث فهرست کوتاه مطرح میشود فهرستی که شامل میراث در حال فراموشی است و کشورها باید برای زنده نگهداشتن آنها کوشش کنند.»
«میراث ناملموس جهان»
پس از تدوین برنامه و ساز و کار ثبت میراث ناملموس ملل و کشورها در سازمان یونسکو، تقریبا میتوان گفت که همهی کشورها حتی آنهایی که درگیر مشکلات بسیار شدید مانند جنگ و قحطی و بیماری و غیره بودند نیز به تکاپو افتاده و سعی کردند تا هرآنچه را که به عنوان فرهنگ فولکلور یا داشتههای سنتی خود میشناسند در این فهرست به ثبت برسانند.
به عنوان مثال جمهوری آذربایجان کشوری که در همسایگی ایران است، علاوه براین که نوروز را به اتفاق ایران و چند کشور آسیای میانه به صورت مشترک به ثبت رساند، در عین حال نیز با هزینه کردن فراوان و پیگیریهای مستمر هنر «عاشیقهای آذربایجانی»، «چوگان»، ساخت و اجرای آذربایجانی «تار» را نیز بنام خود ثبت کرد. یا کشور ترکیه که «رقص عرفانی سماع» را بنام میراث ناملموس خود ثبت کرد.
«میراث ناملموس ایران»
سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری ایران نیز علیرغم کارنامه نه چندان مورد قبول در یک دهه گذشته، سعی کرد تا به عنوان تنها متولی رسمی از قافلهی ثبت میراث ناملموس ایرانی در این فهرست عقب نماند. بنابراین از سال ۲۰۰۶ فعالیتهای خود را در این زمینه آغاز کرد که میتوان در سه زمینه به مهمترینهای آنها اشاره کرد: «ایجاد وب سایت موزه مجازی میراث معنوی ایران، برگزاری اجلاس و جشنوارههای میراث معنوی و ثبت تعدادی از آثار ناملموس فرهنگی ایران در فهرست جهانی یونسکو».
این مدرس دانشگاه در ادامه با تاکید بر اینکه ایران در طول چندین سال گذشته توانسته است بخشی از میراث ناملموس خود را به ثبت جهانی برساند، «نوروز، قالی فارس، قالی کاشان، ورزش زورخانهای، تعزیه، دانش ساخت لنج، نقالی ایرانی، موسیقی سنتی ایرانی، موسیقی بخشیهای خراسان و قالیشویان» را از جملهی این آئینها دانسته و در ادامه آورده است؛ «از یک سوی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری علاوه براین که از این سه بخش اصلی تشکیل شده، در عین حال نیز هرکدام از بخشهای آن دارای زیرمجموعههای فرعی اما بسیار مهم و حساس هستند.
به عنوان مثال بخش میراث فرهنگی این سازمان زیرمجموعههای بسیاری در زمینههای موزه داری، یگان حفاظت، پژوهشکده باستان شناسی، پژوهشکده مرمت و واحد ثبت میراث ناملموس دارد. که باز هم هرکدام این زیرمجموعهها، واحدهای فرعیتری را مدیریت میکنند. پژوهشکده باستانشناسی یک نمونه بارز از این نوع است که انواع بررسی و شناسایی و تعیین حریم و گمانهزنی و کاوشهای علمی و دریافت گزارش و انتشار آنها را مدیریت میکند.
بنابراین روشن است که با ارگانی مواجه هستیم که دارای بخشهای اصلی، فرعی و زیرمجموعههای مشخص است. اینکه همهی بخشها با برخورداری از اعتبارات، امکانات و کارشناسان متخصص بتوانند وظایفشان را بخوبی به انجام برسانند، طبیعتا حالت ایده آل و مطلوب است. اما واقعیات جامعه و روزگار همیشه موافق نبوده و گاهی ایدهآلها با آنچه که در جریان است فاصلهای بس طولانی دارند.
بدون تردید یک دهه گذشته یکی از دردآورترین و ناامیدکننده ترین دوران سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کشور بوده است. تنها نگاهی کوتاه به آمار محوطههای تخریب شده یا در معرض تخریب گواه این مسئله است. اما دور از انصاف است اگر با نگاه سیاه و سفید به مسئله نگریست و همه چیز را سیاه دید.
اگر در بسیاری از بخشهای سازمان به دلیل کمبود اعتبارات و پارهای از مشکلات مدیریتی نقصانهایی وجود داشت اما حداقل در واحد ثبت میراث معنوی باستان شناسان و کارشناسانی که حضور داشتهاند سعی و اهتمام قابل تحسینی را بکار بردند تا هرآنچه را که از میراث ناملموس این مرز بوم قابل ثبت است را شناسایی و جهت ثبت در فهرست جهانی ارائه کنند.
جریان هایی که با رفتارهای دوگانه بجای تبریک و یا تشویق مذمت کردند!!!
اما جای بسی تاسف است که گروهی از افراد جریانهایی مشخص در هربار انتشار اخبار مرتبط با ثبت میراث ناملموس رفتاری متفاوت از خود نشان دادند. هرگاه موردی از میراث معنوی ایران توسط سایر کشورها به ثبت رسید عدهای فریاد تاسف سر دادند!
به عنوان مثال ثبت سیب زمینی سرخ کرده بنام بلژیک و نان لواش بنام ارمنستان گلایه بسیاری در پی داشت و لحن طلبکارانه که چرا میراث فرهنگی ایران در این زمینه کوتاهی کرده است. همچنین زمانی که جمهوری آذربایجان تار و چوگان را بنام خود ثبت کرد، نیز مشابه همین اعتراضها برپا شد.
اما تعجب برانگیز است که همین عده، زمانی که آثاری توسط ایران و بنام ایران به ثبت رسید با لحنی تمسخر آمیز و گلایه مانند اعتراض کردند. اعتراضات آمیخته با تمسخر اخیر نسبت به ثبت جهانی شیوه سنتی تهیه «آلوی برغان» و «بستنی گله» از همین نوع است.
گروهی از باستان شناسان نیز با خطا رفتن در نگرش به اتفاقات مرتبط با ثبت میراث ناملموس با استدالی به ظاهر صحیح اما به واقع دارای ایراد اعتراض خود را نشان دادند.
استدلال معترضان براین است که میراث ناملموس ثبت شده ملی اگر چه در برخی از رشتهها مانند تعزیه خوانی، نقالی و … از قدمت و ارزش زیادی برخوردار بوده و مستلزم ثبت ملی و جهانی هستند ولی برخی از پروندههای ثبت شده، ضرورت چندانی نداشتند و شاید بهتر بود، وقت، انرژی و بودجه ای که برای هر یک از آثار ثبتی معنوی در نظر گرفته شد صرف ثبت حریم آثار تاریخی یا املاک میراثی میشد تا اتفاقاتی از جمله تجاوز به حریم مسجد فخرالدوله، موزه مقدم و باغ نگارستان حداقل کمتر اتفاق میافتاد یا خانههایی که از نظر معماری و تاریخی دارای ارزش ثبتی هستند؛ برای نجاتشان از خطر تخریب ثبت ملی میشد.
به عبارت سادهتر گروهی از کارشناسان و باستان شناسان معتقدند زمانی که هرروزه خبری از تخریب یک بنا یا محوطه باستانی در رسانهها منتشر میشود، ثبت آثاری چون آلوی برغان و مواردی از این دست چه حاصلی دارد؟!
ایراد استدلال این گروه از آنجا ناشی میشود که اصل تفکیک وظایف بخشهای مختلف سازمان عریض و طویل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، را نادیده میگیرند و این طور چنین فکر می کنند که اگر بخشی به هر دلیلی در انجام وظایف خود دچار ضعف و نقصانی بود لاجرم سایر بخشها نیز باید متوقف شوند و برنامههای کاری خود را ادامه ندهند.
اما باید توجه داشت در سازمان عریض و طویل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، بخشهای مختلفی هستند که هرچند تماما زیرمجموعه یک ساختار هستند و بودجه و اعتبارشان را از همان سیستم دریافت میکنند و هرچند این بخشها، واحدهای مکمل و همکار یکدیگر هستند. اما در نهایت هرکدام دستورالعمل و شرح وظایف متفاوتی دارند. حال اگر بخشی که متولی حفاظت و احیا است اما بنا به دلایل قانونی و کمبود بودجه نمیتواند وظیفه خود را به درستی انجام دهد، نباید انتظار داشته باشد تا بخشهای دیگر نیز بیکار بنشینند.
پژوهشکده باستانشناسی وظیفه مدیریت و برنامهریزی کاوشهای علمی و نجات بخشی را در محوطههای باستانی ایران دارد. آنهم گاه بصورت گمانهزنی برای تعیین حریم یا لایهنگاری و گاه بصورت یک کاوش گسترده و دقیق در چندین فصل حفاری .
اما همواره به دلیل گستردگی جغرافیای ایران، پراکندگی محوطهها و تپههای باستانی، تعداد بیشمار محوطهها، کمبود دائمی بودجه برای تجهیز کارگاه و دستمزد گروههای کاوش و مواردی از این دست، کاوشها در مقایسه با آمار محوطهها بسیار ناچیز بودهاند.
در این شرایط یک بحث مطرح میشود که اگر باستان شناسان به دلیل ضعف عملکرد از پژوهشکده گلایه دارند، این رفتار آنها شاید منطقی و قابل توجیه باشد اما اگر انتظار داشته باشند کسانی که وظیفه شناسایی و ثبت میراث ناملموس برعهده آنهاست به دلیل ضعف در حفظ میراث ملموس، بیکار نشسته و هیچ کاری نکنند غیرقابل درک است.
از دیدگاه نگارنده، افراد مسئول ثبت میراث ناملموس که به صورت پیگیر و مداوم در حال تکمیل پروندههای آثار ناملموس ایران برای ثبت در فهرست یونسکو هستند، دقیقا کارشان را به درستی انجام می دهند.
بلکه مشکل از افرادی است که به هزار و یک دلیل قادر نیستند در بخشهای دیگر کار خود را به خوبی انجام دهند و انتظار دارند که دیگران نیز همپای آنها بیکار بنشینند.»
انتهای پیام
نظرات