• دوشنبه / ۱۱ خرداد ۱۳۹۴ / ۰۵:۰۸
  • دسته‌بندی: گردشگری و میراث
  • کد خبر: 94031106378
  • خبرنگار : 71503

پای درد دل‌ آینده‌سازان هنرهای دستی

هنر "هنوز" نزد ایرانیان است؟!

هنر "هنوز" نزد ایرانیان است؟!

رشته‌ای که ظاهرش دل دیگران را می‌برد، اما باطنش دل هنرمندان را می‌سوزاند... حتی دانشجویانی هم که در این زمینه تحصیل می‌کنند از بی‌توجهی‌ها صدایشان درآمده، دانشجویانی که مثل هنرمندان این رشته و به قول معاون صنایع‌دستی مظلوم واقع شده‌اند ...

رشته‌ای که ظاهرش دل دیگران را می‌برد، اما باطنش دل هنرمندان را می‌سوزاند... حتی دانشجویانی هم که در این زمینه تحصیل می‌کنند از بی‌توجهی‌ها صدایشان درآمده، دانشجویانی که مثل هنرمندان این رشته و به قول معاون صنایع‌دستی مظلوم واقع شده‌اند ...

خبرنگار صنایع دستی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) در آستانه فرا رسیدن روز جهانی صنایع دستی (20 خردادماه) پای درد دل تعدادی از دانشجویان رشته صنایع دستی نشست و آن‌ها نیز که برای نخستین بار رسانه‌ای را یافته‌ بودند تا دغدغه‌های آن‌ها را بشنود، از مشکلات و نگرانی‌هایشان در بخش آموزش، بازار کار، کپی‌رایت و ... سخن گفتند.

در بابِ مشکلات دانشجویان صنایع‌دستی، شاید بهترین تعریف را «بهمن آزموده» (استاد دانشگاه و عضو فرهنگستان هنر) کرده است که می‌گوید: من 25 سال است که با جوان‌ها در ارتباطم، افسردگی که در چشماهایشان ریخته شده را چطور می‌توان تحمل کرد؟ کسی که درس خوانده و امکانات ندارد،‌ ما بزرگترین خیانت را ما به او کرده‌ایم. اگر این فرد درس نخوانده بود، می‌توانست زمانش را صرف کار دیگری کند. ما به جوان‌هایمان مدرک دادیم، پُرشان کردیم و به او شخصیت بخشیدیم؛ بعد یک‌باره زیر پایش را خالی می‌کنیم.

«شیما خدام»، دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد گرایش جواهرسازی است که در دانشگاه هنر تهران درس می‌خواند. او می‌گوید: از ابتدا به هنر علاقه داشتم و در هنرستان رشته گرافیک خواند‌م، زمانی که کنکور هنر شرکت کردم، رشته گرافیک دانشگاه شاهد قبول شدم اما به دلیل اتفاقاتی که بین دانشگاه شاهد و سازمان سنجش در‌ آن سال به وجود آمد، به من گفتند باید کمی صبر کنم، من هم اولویت بعدی‌ام که صنایع دستی بود را انتخاب کردم. سال بعد اعلام کردند کسانی که گرافیک قبول شدند می‌توانند ثبت‌نام کنند، اما چون در این یک‌سال جذب صنایع دستی شده بودم، ترجیح دادم در همین رشته ادامه تحصیل دهم.

با مدرک کارشناسی ارشد نمی‌شود کار پیدا کرد

این دانشجوی 26 ساله درباره اینکه چرا تصمیم گرفته در بازار راکد صنایع‌دستی، این رشته را در مقطع کارشناسی ارشد هم ادامه دهد بیان می‌کند: به نظرم هیچ چیز رکود صددرصدی ندارد. مشکل اصلی در صنایع دستی ما، فرهنگی است چون به شکل کاذب به آن نگاه می‌کنند، در حالیکه این رشته در بدو شکل‌گیری جوامع و پیش از ایجاد انقلاب صنعتی وجود داشته و زندگی مردم با صنایع‌دستی همراه بوده است.

«خدام» معتقد است که در حال حاضر به این رشته بازاری نگاه می‌کنند. «به نظرم آن چیزی که به عنوان صنایع‌دستی در بازار وجود دارد یا نمایشگاهی که با این عنوان برگزار می‌شود، 80 درصد صنایع‌دستی نیستند، یک‌سری کار تولیدی که صرفا برای فروش عرضه شده‌اند و متأسفانه چون با برنامه جلو نمی‌روند، بعد از مدتی مخاطبان خود را از دست می‌دهند؛ چون آنقدر آن کار را اشباع می‌کنند تا مخاطب از آن زده می‌شود. بنابراین تکنیک جدیدی بوجود نمی‌آوریم. در کل باید گفت هنر، خلاقیت و تکنیک جدیدی به کارهایمان اضافه نمی‌کنیم. اگر تصمیم گرفتم رشته صنایع‌دستی را در مقطع کارشناسی ارشد ادامه بدهم به این خاطربوده که از نظر مالی و فکری این توانایی را داشتم، وگرنه به هیچ عنوان به این موضوع که بتوانم روی مدرک کارشناسی ارشد حساب باز کنم و از این طریق کار پیدا کنم، فکر نکردم.

به دانشجویان می‌گویند مثل کلاغ به هر چیزی نوک بزنند

او درباره دغدغه‌های این رشته اظهار می‌کند: به نظرم ما در دانشگاه مشکل آموزشی در این رشته داریم و دانشجویان را برای این کار دیمی سوق می‌دهند. به دانشجو می‌گویند مثل کلاغ که به هر چیزی نوک می‌زند و امتحان می‌کند، بدون آنکه هدفی داشته باشند از هر کاری مقداری انجام دهد. ما مدام در حال این هستیم که ایده‌ای در ذهن‌مان باشد و آن را بسازیم و خودمان خوش‌مان بیاید و انگار قرار نیست چیزی خلق کنیم که دیگران هم از آن خوش‌شان بیاید. اصلا چه لزومی دارد من وقت و انرژی‌ام را برای کاری که فایده‌ای ندارد بگذارم؟

وی می‌گوید: در دانشگاه تنها یک تکنیک به دانشجویان یاد می‌دهند که هدفی در آن نیست. من در مقطع کارشناسی ارشد دقیقا با این مشکل روبرو بودم، کاری را انجام می‌دادم که بدون درک آن، فکر می‌کردم کاری که انجام می‌دهم درست است. در حالی که فقط درجا می‌زدم و تلاش بیهوده می‌کردم. در واقع کاری را بی‌هدف انجام می‌دهیم و انرژی و عمرمان را صرف آن می‌کنیم که متوجه آینده‌اش نیستیم، چرا نباید یک مسیر مدون را آموزش ببینیم؟ دانشجویان طراحی صنعتی از طراحی محصول شروع می‌کنند تا به محصول نهایی برسند، ما می‌توانیم همین مسیر را در بُعد هنری صنایع دستی اجرا کنیم. ما در حال حاضر دانشجوی کارشناسی ارشد طرح و تولید هستیم، اما چه پایان نامه‌ای می‌دهیم؟! پایان‌نامه‌ای که هیچ چیز آن طرح و تولید نیست حتی استاد راهنمای‌مان!

این دانشجوی رشته صنایع دستی اضافه می‌کند: ما را به عنوان دانشجوی طرح و تولید پذیرش می‌کنند که کار عملی باید انجام دهیم، در حالی که تنها کار تئوری می‌خواهند که تا حالا هیچ آموزشی درباره آن ندیده‌ایم! من هیچ آموزش تئوریکی یاد نگرفته‌ام در حالی که پایان‌نامه‌ها، مقاله‌ها و پژوهش‌های بسیاری در این زمینه خوانده‌ام. کسی که فوق لیسانس گرایش طرح و تولید صنایع دستی را می‌خواند یعنی باید یک متخصص حرفه‌ای و تمام عیاری شود که به او کارشناس ارشد بگویند و توان تجزیه و تحلیل بالایی داشته باشد، در حالی که من به عنوان یک دانشجوی کارشناسی ارشد این رشته، هیچکدام از این موارد را آموزش ندیده‌ام.

نه تنها برای این رشته واحدهای بازاریابی و بسته‌بندی که لازم است یک دانشجوی صنایع دستی آنها را بداند تدوین نشده، بلکه آموزش کار گروهی هم نداریم. بر فرض هم یک هنرمند خیلی خلاق باشد و با دست خالی کاری را تولید کند، کجا باید آن را عرضه کند؟ وزارت علوم این همه دانشجوی صنایع دستی جذب می‌کند در حالی که هیچ پیش بینی برای بازار کار آنها ندارد!

کُنج خانه که جای عرضه کار نیست!

«خدام» می‌افزاید: برحسب اتفاق در مقطع کارشناسی ارشد تنها یک استاد داشتم که روند منطقی کار کردن در چند واحد را یادمان داد و شاید اگر همین استاد را هم نداشتم، هرگز دیدگاه من در صنایع دستی عوض نمی‌شد و هنوز مثل دانشجویانی بودم که صرفا یک کاری یاد گرفته‌اند و همین طور بی‌هدف کاری انجام می‌دهند و به در و دیوار می‌خورند. زمانی که یک اثر هنری خلق می‌کنم، باید جایی برای عرضه‌ی آن داشته باشم. کُنج خانه‌ی من جایی برای عرضه کاری که خلق کرده‌ام، نیست. به نظرم روند آموزشی اشتباه است، چون دانشجویان منطقی بار نمی‌آیند، خلاقیت‌شان کشته می‌شود چون استادان یک‌سری اقدامات بنیادی را کنار گذاشته‌اند و به فرعیات چسبیده‌اند. فقط تکنیک‌ها را یاد می‌دهند تا دانشجویان یکی یکی آن‌ها را کار کنند، نمی‌گویند وقتی که یک تکنیک را یاد می‌گیری باید یکسری کارهای دیگر هم انجام دهیم تا کارهایمان به نتیجه برسد.

او اظهار می‌کند: در سیستم آموزشی ما همچنان به روش‌های قدیمی پافشاری می‌کنند. هنگامی که من در مقطع کارشناسی صنایع دستی در اصفهان درس می‌خواندم، بسیاری از استادان ما آکادمیک نبودند، بسیاری از آن‌ها را از میدان نقش جهان می‌آوردند که البته در کارشان بسیار چیره‌دست هم بودند؛ اما آن استاد بر اثر تکرار زیاد تکنیکی را به خوبی یاد گرفته بود؛ شاید آن استاد بتواند تکنیکی را به خوبی به من آموزش دهد، اما هیچ‌وقت نمی‌تواند ذهن من را به آفرینش یک اثر جدید وادار کند و به نظرم این مشکل بسیار بزرگی است. در حال حاضر بسیاری از دانشجویان یک کار را کپی می‌کنند و هدفی در کارشان ندارند. در فضای دانشگاه به خصوص دانشگاه‌های دولتی کسانی هستند که هرگز تغییر نمی‌کنند و آن‌ها تعیین می‌کنند که چه کسانی باشند و چه کسانی نباشند، اما در دانشگاهی مثل سوره که غیرانتفاعی است محدودیتی برای استادانش ندارند، حتی اگر استادی بازنشسته شود اما کارآمد باشد از آن‌ برای ادامه تدریس دعوت به کار می‌کنند.

چرا در یک رشته، این همه دانشجو گرفته‌اند؟

«خدام» که مدرک کارشناسی‌ خود را در دانشگاه هنر اصفهان گرفته، بیان می‌کند: زمانی که در مقطع کارشناسی قبول و سال 86 وارد دانشگاه شدم، 70 دانشجوی صنایع دستی وارد دانشگاه شدند که اصلا این تعداد دانشجو در کارگاه صنایع‌دستی جا نمی‌شدند. 30 نفر نیمه متمرکز به رشته‌های دیگر روی آوردند و 40 نفر در این رشته تحصیل کردند. نمی‌دانم مسئولان این امر چه پیش‌بینی برای آینده این گروه کرده بودند! من در حال حاضر در دانشگاه اول کشورم در رشته صنایع دستی درس می‌خوانم و با رتبه هفت وارد شدم، 24 نفر ورودی داشتیم و سال قبل از آن هم 12 نفر ورودی داشتیم. سیستم آموزشی ما بر چه اساسی این همه ورودی در این رشته گرفته‌ است؟ آیا شغلی برای این تعداد فارغ‌التحصیل در نظر گرفته‌؟ آیا در سازمان میراث فرهنگی به این تعداد نیرو در این رشته نیاز هست؟ اصلا جای خالی برای این تعداد وجود دارد؟ دانشگاه مواد لازم و حتی زمان کافی برای استفاده از کارگاه هم در اختیار دانشجویان قرار می‌دهد، اما هیچگاه به نتیجه آن فکر نکرده که کاری که دانشجویان درست می‌کنند را به کجا و چگونه باید ارائه دهند؟!

چند درصد می‌توانم خوش‌بین باشم؟

این دانشجو بیان می‌کند: زمانی که فارغ‌التحصیل شوم، باید با مدرکم برای پیدا کردن کار راه بیافتم. چند درصد می‌توانم شانس داشته باشم شغل مناسبی پیدا کنم؟! من که در بهترین دانشگاه این کشور درس خواندم و مثلا هنرمند شده‌ام، چند درصد می‌توانم برای پیدا کردن کار خوش‌بین باشم؟

اولین‌بار است می‌بینم رسانه‌ای به سراغ دانشجویان این رشته آمده‌ و حرکتی صورت گرفته تا مسوولان در جریان مشکلات این رشته قرار بگیرند. بدون برنامه در این رشته دانشجو جذب می‌کنند، دانشجو هم فکر می‌کند رشته خوبی قبول شده، چون بسیاری بدون تحقیق، رشته صنایع دستی را انتخاب می‌کنند و آینده‌شان از بین می‌رود. در واقع دو سال زندگی‌اش از بین می‌رود و تا بخواهند راه‌شان را پیدا کنند، چند سال از زندگی‌اش تلف شده

نسبت دانشجویان دختر و پسر فاجعه است

او با بیان اینکه موقعیت صنایع‌دستی به عنوان یک شغل در جامعه تثبیت نشده اظهار می‌کند: چون در زمینه زیورآلات فعالیت می‌کنم، کارهای این چنینی انجام می‌دهم و اکثر پرسنل، بچه‌ها و منشی‌های دانشگاه مشتریان من محسوب می‌شوند. سعی کردیم از هر فرصتی برای درآمدزایی در این زمینه استفاده کنیم. برنامه‌ آینده‌ام فعالیت در حوزه‌های نمایشگاهی و تدریس است، اما اینکه بتوانم کاری با برنامه انجام دهم که صنایع دستی در ذهن مردم نهادینه شود که این رشته هم یک نیاز است هنوز نتوانستم جدی فکر کنم و به نظرم با توجه به بنیانی که بر مبنای آموزشی در من شکل گرفته، نیاز به زمان دارد.

این دانشجوی رشته صنایع‌دستی درباره نسبت دانشجویان دختر و پسر که در این رشته تحصیل می‌کنند، می‌گوید: تفاوت تعداد دختر و پسر در این رشته فاجعه است. از 24 نفری که در مقطع کارشناسی ارشد تحصیل می‌کردند، دو نفر آقا بودند. در مقطع کارشناسی هم از 40 دانشجو تنها دو نفر آقا بودند، در حالی که چون صنایع دستی صنعت باستانی ما را تشکیل می‌داده، کار مردانه بوده است، اما به دلیل بازار کاری که در این زمینه وجود ندارد کسی سراغ این رشته نمی‌آید. یکی از آقایان هم رتبه یک دانشگاه است که حالا نادم و پشیمان است. بسیاری از دانشجویان هم به بازارچه‌ای که هر جمعه در پارکینگ پروانه برپاست، رو می‌آورند که حتی دانشجویان این رشته در آن بازار هم آرامش اعصاب ندارند و هفته آینده که به بازار می‌روید کپی همان محصولی را که هفته گذشته‌اش ارائه کرده بودیم، می‌بینیم.

در یک رشته فقط دو استاد برجسته داشتیم!

«مریم فانوسچی»، فارغ‌التحصیل رشته صنایع دستی - مقطع کارشناسی ارشد - گرایش چوب از دانشگاه هنر تهران است. او که پدرش هم هنرمند شیشه‌گر است، بیان می‌کند: شاید یکی از اصلی‌ترین دلایل انتخاب این رشته شغل پدرم بود که در حوزه شیشه‌گری فعالیت می‌کند. با راهنمایی پدر و زمینه‌ی هنری که در خانواده فراهم بود به صنایع دستی علاقمند شدم و تصمیم گرفتم این رشته را بخوانم، بنابراین به هنرستان رفتم و رشته گرافیک را خواندم.

این فارغ‌التحصیل رشته کارشناسی ارشد درباره اینکه چرا این رشته را ادامه داده می‌گوید: می‌خواستیم حرفه‌ای‌تر وارد این حوزه شوم، بنابراین ترجیح دادم این رشته را ادامه دهم. خیلی‌ها از من می‌پرسند چرا به خاطر پیشینه خانواده گرایش شیشه‌گری را انتخاب نکرده‌ای و من در پاسخ می‌گویم چون این گرایش در دانشگاه از نظر تدریس ضعیف عمل می‌کرده است، بنابراین تصمیم گرفتم گرایش چوب را انتخاب کنم. در حوزه شیشه‌گری تنها دو استاد برجسته داشتیم که به نحوی اگر این گرایش را انتخاب می‌کردم، نصف و نیمه آن را یاد می‌گرفتم و تمام شاخه‌های آن را یاد نمی‌گرفتم.

صنایع دستی ایران دچار تکرار شده

او با تأیید صحبت‌های «خدام» بیان می‌کند: کسی که به عنوان دانشجو، رشته صنایع‌دستی را انتخاب می‌کند اینکه بخواهد یک هنر دستی را یاد بگیرد برایش اهمیت بیشتری دارد. ضعف آموزشی در صنایع دستی در بسیاری از رشته‌های درسی دیگر هم وجود داشته که حل شده است. صنایع دستی ایران دچار تکرار شده و ما زیر نظر استادانی آموزش می‌بینیم که آن‌ها هم براساس آموزش‌های استادانشان به این مرحله رسیده‌اند. به نحوی که ما برای آنکه به‌روز و مطابق نیاز مردم طراحی کنیم پرورش پیدا نمی‌کنیم، یعنی بیشتر ما را درگیر ساخت یک شیء می‌کنند و نمی‌پرسند که اگر این شیء ساخته شد، به درد مصرف کننده می‌خورد یا نه؟

«فانوسچی» ادامه می‌دهد: البته در مقطع کارشناسی ارشد چون ما در دانشگاه هنر با چند استاد خوبِ طراحی صنعتی مشغول کار شدیم، ذهن‌مان به این سمت رفت که آیا منِ دانشجوی صنایع دستی گرایش چوب می‌توانم حجم، منبت و... کار کنم؟ بازار چه چیزی می‌خواهد؟ آیا محصولی که تولید می‌کنم به درد بازار می‌خورد و اصلا چطور باید متوجه نیاز بازار شوم و برای آن تولید کنم که هم به نفع منِ هنرمند باشد و هم به نفع مردمی که می‌خواهند آن را خریداری کنند؟ تجربیاتی که در این مقطع کسب کردیم این است چون بسیاری از استادان در حین تولید یک هنر صنایع دستی به فکر به‌روز شدن آن نبودند، آن هنر از بین می‌رود چون کار جدیدی به بازار ارائه نمی‌دهند. تولیدکننده‌ای که گلدان به سبک 20 سال پیش تولید می‌کند باید بداند که مردمِ امروز، سلیقه‌شان با 20 سال تغییر کرده. آنها 20 سال با رسانه‌ها و تصاویر مختلف در تماس بودند و به طور قطع سلیقه مردم به‌روز شده، اما تولیدکنندگان ما همچنان همان گلدان 20 سال پیش را تولید می‌کنند و توقع دارند مردم آن را بخرند!

چرا فروش نداریم؟

این کارشناس ارشد صنایع دستی می‌افزاید: سوال امروز همه هنرمندان این است که چرا فروش نداریم؟ چرا صنایع‌دستی ما در حال از بین رفتن است؟ چرا این هنر در حال منسوخ شدن است؟ به نظر من این موضوع‌ها باید در مقاطع پایین به دانشجو آموزش داده شود، نه اینکه فارغ‌التحصیل مقطع کارشناسی ارشد بعد از چند سال تحصیل در این حوزه به این نتیجه برسد. آن جایی که دانشجوی کارشناسی در حال یادگیری تکنیک است باید به‌روز کردن و کاربردی کردن آن هم آموزش داده شود، چطور می‌تواند از مواد جدید استفاده کند؟ چون بسیاری از استادان سنتی ما با استفاده از مواد جدید کنار نمی‌آیند. اگر می‌خواهیم تولید نیمه انبوه داشته باشیم، می‌توانیم از دستگاه‌ها و مواد جدید استفاده کنیم، در حالی که بسیاری از استادان سنتی ما این موضوع را نمی‌پذیرند؛ به همین دلیل به نحوی برخی از کارهایشان منسوخ می‌شود. به نظر من همه‌چیز می‌تواند دست به دست هم بدهد تا صنایع دستی در حاشیه باشد. مثلا برای دانشجویان در دوره کارشناسی کلاس‌هایی گذاشته شود تا طراحی محصول را به آن‌ها آموزش دهند.

تقدم و تأخر واحدهای درسی مناسب نیست

او درباره بازاریابی صنایع‌دستی و جای خالی این واحدهای درسی در این رشته اظهار می‌کند: به عنوان یک کارشناس ارشد صنایع دستی، اگر کاری را مقابلم بگذارند نمی‌توانم آن را از نظر کیفیت و قیمت، کارشناسی کنم، مگر آنکه سال‌ها این کار را دیده باشم تا بتوانم این کار را انجام دهم. یعنی من به عنوان کسی که در مقطع کارشناسی ارشد این رشته درس خوانده‌ام باید یک کارشناس صنایع دستی باشم، اما از این منظر در دانشگاه به ما آموزش داده نمی‌شود. اگر در دانشگاه‌ها همه‌چیز ایده‌آل بوده باشد، اما تقدم و تأخر واحدهای درسی ما مناسب نبوده است.

فانوسچی اضافه می‌کند: در ترم دو، کارگاه منبت می‌گذارند و در ترم 6 طراحی سنتی به من آموزش داده می‌شود، در حالی که من در ترم 2 به این واحد درسی نیاز داشته‌ام که برای ترم 6 خودم بتوانم برای منبت طراحی کنم، نه اینکه از کتاب طراحی کار منبت‌ را کپی کنم. یک‌سری واحدهای درسی هم اصلا کارآمد نیستند. چرا یک دانشجوی صنایع دستی باید واحد رنگرزی الیاف گیاهی را بگذراند؟! این واحد مناسب دانشجوی رشته فرش است نه من. این مسئله در دانشگاه برای دانشجویانی که شبانه تحصیل و باید پول واحدهای درسی را پرداخت می‌کردند جای سوال بود که این واحد به چه درد گرایشی که در آن تحصیل می‌کنند، می‌خورد که باید برای آن پول بپردازند؟ چرا باید برای چنین واحدی شهریه بدهند، اما واحدی مثل بازاریابی یا کارشناسی محصول نداشته باشند!

این فارغ‌التحصیل رشته صنایع دستی می‌گوید: صنایع‌دستی رشته‌ای است که دانشجویان از همان ابتدای کار می‌توانند برخی کارهای خود را شروع کنند، اما بازارهای عمده و گسترده را نمی‌توانند در نظر بگیرند، کار در بازار حرفه‌ای واقعا سخت است. اگر من سرمایه‌ لازم را داشته باشم، نیازهای بازار را در نظر بگیرم، پشتیبانی لازم از منِ فارغ‌التحصیل این رشته هم شود و کار ایده‌آلی هم انجام بدهم و تولیدکنندگان داخلی را هم فاکتور بگیریم، تازه وارد رقابت با واردات می‌شویم.

صنایع دستی می‌لنگد

او بیان می‌کند: وقتی گرایش من چوب است و از تایلند و چین جنس وارد می‌شود، آن هم با قیمت‌های ناز و کیفیت‌هایی که مردم می‌پسندند، ارزیابی‌هایی که باید یک دانشجوی صنایع دستی انجام بدهد را چین انجام می‌دهد، از طرفی زمانی هم که کارم وارد بازار می‌شود به سرعت کپی می‌شود، چون حق کپی‌رایت برای محصولی که من تولید می‌کنم در ایران وجود ندارد. هرقدر هم که محصول من ثبت شود بازهم کسی نمی‌تواند از کپی شدن آن کار جلوگیری کند. اگر همه این مسافت را طی کنم، تازه به جایگاه پدرم که در سن 56 سالگی تولیدکننده است، می‌رسم. پدرم سال‌ها در این مسیر جنگیده تا به جایگاه فعلی‌اش یعنی تولید نیمه‌انبوه رسیده است.

این فارغ‌التحصیل رشته صنایع دستی اظهار می‌کند: صنایع دستی می‌لنگد. اکثر هنرمندان ما حتی نمی‌توانند مثل یک کارمند در سال حقوقی داشته باشند. یک هنرمندی که در این زمینه فعالیت می‌کند نمی‌تواند روی یک حقوق ثابت حساب باز کند، چه برسد به من دانشجویی که تازه فارغ‌التحصیل شده‌ام.

قانونمند نیست

«محبوبه فانوسچی»، خواهر مریم و دانشجوی رشته صنایع‌دستی مقطع کارشناسی در دانشگاه الزهرا است که گرایش چوب و جواهر را می‌خواند. او 21 ساله است و با اینکه خواهرش تمام این مشکلات را طی کرده و از نزدیک شاهد سختی‌های آن در این رشته نحصیلی بوده، تصمیم دارد صنایع دستی را تا مقطع کارشناسی ارشد ادامه دهد. او معتقد است در گرایشی که درس می‌خواند دانشجوی صنایع دستی را بیشتر با کارهای عملی بار می‌آورند تا اینکه بخواهند تئوری یادشان دهند.

این دانشجو بیان می‌کند: به تازگی واحد طراحی محصول آن هم توسط استادانی که همیشه از این مشکل رنج می‌برده‌اند به سرفصل رشته صنایع دستی اضافه شده است. من هم ترم سه واحد طراحی محصول را گذراندم، اما باز هم استادانی این درس را تدریس می‌کنند که با شیوه کار کردن به صورت کاربردی و مطابق با نیاز بازار مخالف هستند. برای مثال، نسل من دوست دارد کاری نو انجام دهد، اما از نظر استادان، معرقی که من انجام می‌دهم باید حتما به شکل تابلو روی دیوار قرار بگیرد. فکر می‌کنم این شرایط برای دانشجویانی که می‌خواهند به تازگی در این رشته تحصیل کنند بهتر شود. بیشتر استادان با خلاقیت در صنایع دستی موافق هستند که خودشان این فقدان را حس کرده‌اند. ما واحدهای درسی مثل کارآفرینی، بازاریابی اصلا نداریم.

او درباره اینکه تغییراتی در این رشته نسبت به دوره‌های قبل که خواهرش هم آن را طی کرده به وجود آمده یا نه؟ می‌گوید: اقداماتی در حال شکل‌گیری است، مثلا مدتی است که شهرداری با دانشگاه ما قرارداد می‌بندد تا برایش کار کنیم، اما در این زمینه افرادی جلوتر از دانشجویان قرار دارند که به ما نمی‌رسد و اگر هم به دانشجو برسد، طوری دیگری برخورد می‌شود یعنی افراد خاص وارد حوزه می‌شوند، یعنی قانونمند نیست.

انتهای پیام

گفت‌وگو از خبرنگار ایسنا: کبریا حسین‌زاده

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar
۱۳۹۴-۰۳-۱۱ ۱۲:۰۳

هنر نزد ايرانيان است؟! اوج نژاد پرستي!!!!!!!

avatar
۱۳۹۴-۰۳-۱۱ ۱۴:۱۵

معلومه که هنر نزد ايرانيهاست. يه کم فکر کن!! غير از ايرانيها در کجاي جهان ميتونن نرخ ارز رو بيش از 3 برابر ببرن بالا قيمت خونه رو قيمت ماشين رو قيمت لبنيات رو بيش از چند برابر ببرن بالا در عوض دستمزدها رو در کمترين حالت تغيير بدهند؟؟؟ واقعا غير از ايرانيها کي ميتونه با وجود تنگدستي و حقوق کم ، بچه هاشو بزرگ کنه پول دانشگاشون رو بده؟؟؟ واقعا به جز ايرانيها کي ميتونه با مدرک ديپلم بياد و بگه من دکترا دارم بره سر کلاس دانشگاه درس بده و تازه وزير هم بشه و تازه تر اينکه ريس جمهور هم ازش حمايت کنه؟؟ و خيلي چيزهاي ديگه. آره داداش هنر نزد ما هست و بس مليتهاي ديگه حتي نميدونن هنر چي هست