شش سال گذشت، از درگذشت باستانشناسی که در مدیریت اجرایی باستانشناسی کشور، تحولی بزرگ ایجاد کرد و به همین دلیل، رنگ دوران مدیریتش را «طلایی» دانستهاند.
به گزارش خبرنگار بخش میراث فرهنگی ایسنا، بهمناسبت ششمین سالگرد درگذشت دکتر «مسعود آذرنوش» - باستانشناس - «فرزان احمدنژاد» یکی از دانشجوهایش، یادداشتی را اختیار ایسنا قرار داد.
در این یادداشت آمده است: دکتر «مسعود آذرنوش» باستانشناس، پژوهشگر و استاد برجستهی دانشگاه در پنجم فروردینماه سال 1324 خورشیدی در کرمانشاه به دنیا آمد و شش سال پیش، یعنی هفتم آذر سال 1387 خورشیدی در تهران براثر سکتهی قلبی دار فانی را وداع گفت.
حضور دکتر مسعود آذرنوش در دههی 80 - 1370 در دانشگاه و در دهه 1380 در مدیریت اجرایی باستانشناسی کشور، تحولی بزرگ در باستانشناسی ایران بود. چون او باستانشناسی ایران را در علم و عمل احیا کرد. او در زمان ریاستش در پژوهشکدهی باستانشناسی تغییرات اساسی انجام داد که به پیشرفت و بهبود باستانشناسی ایران انجامید. دورهی ریاست او در پژوهشکده باستانشناسی، دورهی زرین (طلایی) باستانشناسی ایران است.
در زمانی که ریاست پژوهشکدهی باستانشناسی را برعهده داشت، برای نخستینبار مقرراتی را در پژوهشکده به اجرا گذاشت که تا پیش از آن بیسابقه بود؛ مقرراتی مانند اینکه تا وقتی که سرپرست یک هیئت، گزارش کاوش خود را در یک مکان باستانی به پژوهشکده و سازمان میراث فرهنگی ارائه نمیکرد، دیگر مجوز هیچ کاوشی برای او صادر نمیشد.
او در حد مقدورات و امکانات، کاوشها را مدیریت، سازماندهی و اولویتبندی میکرد، یعنی اگر قرار بود در جایی کاوشی انجام شود، ابتدا بررسی میکرد که پرسش علمی و نیاز آن محل چیست و بهطور دقیق چه محلی باید کاوش شود و در این راستا تا حد زیادی موفق بود.
البته بخش زیادی از کاوشها بهدلیل اینکه در جریان عملیاتهای عمرانی و ساختمانسازی انجام میشدند، فوری و نجاتبخش بودند. با این حال، او ابتدا نیازهای باستانشناسی را بررسی و سپس مجوز کاوش صادر میکرد. در همین زمان، نتیجهی کاوشها بهشکل سمینارهای باستانشناسی و انتشار گزارشها، اطلاعات و نویافتههای کاوشیهای باستانشناختی کاری که تقریبا در 40 سال گذشته فراموش شده بود، در زمان آذرنوش ساماندهی و اجرا شد.
دکتر آذرنوش امکان ورود به تشکیلات باستانشناسی را برای نسل جوان باستانشناس فراهم کرد. البته بسیاری از این جوانان از دانشجویان مستقیم و مورد قبول او بودند. ایجاد کتابخانه پژوهشکدهی باستانشناسی از موارد درخشان دوره ریاست او بود.
در زمان مدیریت دکتر آذرنوش، در چارچوب همکاریهای بینالمللی، فعالیتهای گسترده باستانشناسان خارجی در ایران طبق توافقنامههای مشخص و دقیق و رعایت حقوق ملی و بدون اینکه باجی به آنها داده شود، از سر گرفته شد که دستاورد این اتفاق مهم، آشنایی باستانشناسان جوان با روشها، تکنیکها، تئوریها و متدهای روز جهان بود و گزاف نیست اگر بگوییم در این زمان بود که پیکره پوسیده باستانشناسی، بویژه کاوشهای باستانشناختی، جان تازهای گرفت.
اگرچه عدهای به این قضیه معترض شدند و این دوره را آغاز مجدد چپاول فرنگیان و خارجیها نامیدند؛ ولی جهش و رشد کیفی باستانشناسی ایران در همین دوران غیرقابل کتمان است. در این دوره بود که استادانی نامی از دانشگاهها و مؤسسههای بزرگ به ایران آمدند و حتی هزینه هم کردند و در کنار آنها باستانشناسان ایرانی نیز آموختند.
حضور دانشگاههایی مانند شیکاگو، توکیو، لندن، سیدنی، ورشو و برلین و استادانی مانند «عباس علیزاده»، «باربارا هلوینگ»، «دانیل پاتس»، «راجر ماتیوس»، «باربارا کایم» و نامداران بسیار دیگری در این دوره زرین باستانشناسی روی داد.
او که بهصورت تخصصی در دورههای ساسانی و اشکانی فعالیت میکرد، یکی از مهمترین ارکان باستانشناسی دورهی ساسانی بهشمار میآمد؛ بهگونهای که گاهی پژوهشگران منتظر نظر او میماندند.
تحلیلهای علمی وی که به دور از تعصب و سطحینگری بود. دانستههای ما را درباره دو مکان باستانی مهم دگرگون کرد؛ نخست بنای تاریخی «کنگاور» که به اشتباه «معبد آناهیتا» نامیده میشد و هنوز نیز متأسفانه نامیده میشود و دیگری یافتههای هگمتانه، بویژه معماریای که هخامنشی تاریخگذاری شده بود و وی اشکانی بودن یافتهها را به اثبات رساند.
علاقه به تاریخ و باستانشناسی از کودکی همواره با دکتر «مسعود آذرنوش» بوده است. از همان کودکی دیدن تصاویر بازسازیشده آثار باستانی، برایشان هیجانانگیز و لذتبخش بود. در دوران نوجوانی بیشتر اوقات فراغت خود را در خرابههای بنای تاریخی کنگاور که در نزدیکی خانه مادربزرگش بود سپری میکرد.
در 13 سالگی از اوضاع کلی محوطه، ابعاد سنگها، دیوارها و ستونها برای خود گزارشی تهیه کرد و این گزارش را همیشه نزد خود نگه داشت. از کلاس پنجم دبستان خود را آماده میکرد که تاریخدان شود. در سال اول دبیرستان یکی از معلمهایش، مسعود گلزاری که فارغالتحصیل رشتهی باستانشناسی بود، او را تشویق کرد که باستانشناس شود و تعدادی از کتابهای دانشگاهی خود را در اختیار دکتر آذرنوش گذاشت.
نخستین کتابی که از کتابخانه دبیرستان به امانت گرفت «تاریخ ایران باستان» نوشته مرحوم مشیرالدوله پیرنیا بود. آذرنوش برای درک بهتر لغات، اصطلاحات و رویدادهای کتابهای تاریخی از معلم باستانشناسش کمک می گرفت. آذرنوش پول توجیبیهایش را پسانداز کرد و کتاب «تاریخ ایران باستان» را که در آن زمان بهصورت جیبی چاپ میشد، خرید.
آذرنوش در کنکور رتبهی ۹۰ آورد و با وجود اصرارهای فراوان فردی که با او مصاحبه کرد، مبنی بر اینکه با این رتبه بسیار خوب، حقوق سیاسی بخواند، اما او دلبستهی باستانشناسی بود و راهی جز ادامه تحصیل در رشته باستانشناسی دانشگاه تهران انتخاب نکرد. آذرنوش پس از پیگیری و پافشارهای فراوان خود، دکتر «عزتالله نگهبان» رییس وقت گروه باستانشناسی دانشگاه تهران را مجاب کرد که دانشجویان را برای کاوش به محوطههای باستانی ببرد. به پاس این شهامت و پیگیری، دکتر نگهبان به آذرنوش گفت بهجز خودش، یک نفر دیگر را هم انتخاب کند و با خود به هفتتپه خوزستان که آن روزها سرگرم کاوش در آنجا بود، بیاورد. او همکلاسیاش میرعابدین کابلی را انتخاب کرد، اما اتوبوس در محدودهی ساوه تصادف کرد و آذرنوش با سری شکسته خود را به خوزستان رساند.
مرحوم مسعود آذرنوش در سال 1346 در هفتتپه اولین تجربه خود را با عنوان دانشجوی کارآموز انجام داد و در هفت سال، آنچنان شایستگی و لیاقت خود را نشان داد که در سال 1353 معاون هیئت شادروان دکتر نگهبان شد.
البته در سال 1352 پس از دو فصل کارآموزی در بنای تاریخی کنگاور در سالهای 1347 و 1348 سرپرست کارگاه شد. وی در سال 1351 نماینده مر کز باستانشناسی ایران در کاوشهای مسجد سلیمان به سرپرستی رمن گیرشمن بود. او در سال 1355 سرپرست هیات کاوشهای گورستان محوطه سنگ شیر و تپه هگمتانه همدان شد.
کلاسهای درس دکتر آذرنوش فقط کلاس درس تنها نبود او از هر فرصتی برای مباحث فرهنگی و اخلاقی استفاده میکرد. او به زبانهای انگلیسی، فرانسه و آلمانی بسیار مسلط بود.
دکتر مسعود آذرنوش روز پنجشنبه 7 آذرماه سال 1387 در حالی که به علت درد شدید قلب، حوالی نیمروز، کاوش در هگمتانهی همدان را تعطیل کرده بود و برای رفتن به پزشک به تهران بازگشته بود، براثر سکته قلبی ناگهانی در خانه درگذشت. پیکر او در دهم آذرماه 1387 با حضور جمع پرشماری از باستانشناسان، همکاران، دانشجویان و خانوادهاش از عمارت مسعودیه تا میدان بهارستان تشییع و سپس به بهشت زهرا (س) منتقل شد و در قطعه نامآوران به خاک سپرده شد.
دکتر مسعود آذرنوش، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در کرمانشاه به پایان رساند، در سال 1347 لیسانس خود را از دانشگاه تهران گرفت و پس از خدمت وظیفه سربازی مشغول به تحصیل در دوره کارشناسی ارشد باستانشناسی دانشگاه تهران شد و در سال 1353 پایاننامه خود را با عنوان «تمدن و هنر هیتیت» با راهنمایی دکتر یوسف مجیدزاده دفاع کرد.
او در سالهای پس از انقلاب برای تحصیل به اروپا و سپس آمریکا عزیمت کرد و در سال 1366رساله دکتری خود را با عنوان «هنر ساسانی در شرق فارس، کاوشهای حاجیآباد در نزدیکی داراب ، ایران» در گروه باستانشناسی دانشگاه ایالتی کالیفرنیا ارائه داد.
از جمله فعالیتها و کاوشهای وی میتوان به کاوشهای «هفتتپه» خوزستان، دانشجو کارآموز به سرپرستی شادروان عزتالله نگهبان 1346، بررسی استان خراسان، دانشجو کارآموز به سرپرستی شادروان عزتالله نگهبان 1347، کاوشهای هفتتپه خوزستان، دانشجو کارآموز به سرپرستی سیفالله کامبخشفرد 1347، کاوشهای کنگاور کرمانشاه دانشجو کارآموز به سرپرستی سیفالله کامبخشفرد 1351، کاوشهای مسجد سلیمان، نماینده مرکز باستانشناسی ایران به سرپرستی رمن گیرشمن 1352، کاوش کردار تپه، نماینده مرکز باستانشناسی ایران به سرپرستی ک.کرمر 1353، بررسیهای حاجیآباد (تل سفیدک) فارس، سرپرست هیئت 1354، کاوشهای شوش، مسوول کارگاه شائور به سرپرستی ژ.پر 1355، کاوشهای کنگاور و در چال، سرپرست هیئت 1356، کاوشهای کنگاور کرمانشاه، سرپرست هیات 1357، کاوشهای ابراهیمآباد قزوین (کاوش آموزشی گروه باستانشناسی دانشگاه تهران) سرپرست هیئت 1379 و کاوشهای قلعه یزدگرد در بانزرده کرمانشاه، سرپرست هیئت 1387 اشاره کرد.
او نتایج مطالعات و پژوهشهای باستان شناسی خود را در همایشها و کنگرههای ملی و بینالمللی متعددی ارائه کرده است؛ همایشهایی مانند هفتمین کنگرهی بینالمللی باستانشناسی و هنر ایران در مونیخ آلمان. سمپوزیوم باستانشناسی و هنر ایران در تهران، سمپوزیوم باستانشناسی و هنر ایران در موزه متروپولیتن نیویورک، سمپوزیوم باستانشناسی و هنر ایران در کلوپ باستانشناسی دانشگاه کلمبیا (نیویورک، آمریکا)، سمپوزیوم باستانشناسی و هنر ایران در موزهی سکلر (واشنگتن، آمریکا)، سمپوزیوم باستانشناسی و هنر ایران در موزهی فریر (واشنگتن، آمریکا)، سمپوزیوم باستانشناسی و هنر ایران در موزهی اسمیت سونیان (واشنگتن، آمریکا)، همایش بینالمللی جادهی ابریشم یونسکو (پاریس، فرانسه) و اولین همایش باستان شناسی غرب ایران.
انتهای پیام
نظرات