مدیر گروه مطالعات شبه قاره هند و شرق آسیا در بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، با بیان دلایل اهمیت توجه و بررسی وضعیت مسلمانان شرق و جنوب شرق آسیا، از فعالیتهای عربستان و وهابیت و همچنین برخی گروههای افراطی خبر داد که باعث شده است از اسلام متسامح و صلحجوی این مناطق کاسته شود.
محسن معصومی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در گفتوگو با خبرنگار دین و اندیشه خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، در ادامه سلسله گفتوگوها پیرامون جریانهای افراطی در جهان اسلام، از فعالیتهای عربستان و وهابیت و همچنین برخی گروههای افراطی گفت.
متن گفتوگوی ایسنا با معصومی به شرح زیر است:
-از ورود اسلام به این منطقه بگویید؟
امروزه شاید به جرات بتوان گفت که نیمی از کل مسلمانان جهان در شبه قاره هند و شرق و جنوب و شرق آسیا زندگی میکنند. حدودا پنج کشور موجود در شبه قاره هند و 11 کشور موجود در شرق آسیا به اضافه مسلمانان چین را اگر در نظر بگیریم چیزی حدود نیمی از مسلمانان کل جهان را در بر میگیرند. این یک فاکتور مهم برای شناخت مسلمانان این منطقه است. فاکتور دوم اینکه این مناطق در یکی دو دهه اخیر رشد اقتصادی قابل توجه کردهاند. سومین عامل نیز این است که اسلامگرایی در سه چهار دهه اخیر در این منطقه افزایش بسیاری یافته است. به ویژه در جنوب شرق آسیا در چهار پنج دهه اخیر موج اسلامخواهی به اندازه کل تاریخ این کشور گسترش پیدا کرده است. اینها باعث میشود که مطالعات اسلامی در این منطقه اهمیت داشته باشد. اما متاسفانه در مراکز دانشگاهی و پژوهشی توجه کمتری به این منطقه داشتهایم. در مورد جنوب شرق آسیا که تقریبا هیچ مرکز پژوهشی متولی آن نیست، این در صورتی است که محققان غرب توجه ویژهای به این منطقه داشتهاند. مثلا در دایرةالمعارف نوین جهان اسلام چاپ اکسفورد بسیاری از احزاب و جریانهای سیاسی جنوب شرق آسیا مورد توجه قرار گرفته است. تقریبا به زبان فارسی هیچ مطالعاتی را نداشتهایم.
ورود اسلام به صورت رسمی به این منطقه خیلی دیر صورت گرفته است. یعنی شاید بشود ورود اسلام را به این منطقه به حدود قرن6 و 7هجری قمری و گسترش آن را به قرن 9 تا 11 هجری نسبت داد. جنوب شرق آسیا بر سر راه تجاری مسلمانان با چین قرار داشته است. بعد از اینکه مسلمانان، شبه قاره هند را زیر سلطه خود در آوردند یعنی از قرن شش، فعالیتهای تجاری بیشتر شدند و بازرگانان هند به جمع بازرگانان ایرانی و عرب اضافه شدند و اینها اولین مبلغان اسلام به این منطقه هستند. گام دیگر برای گسترش اسلام به این منطقه تصوف بود. اساسا اسلام جنوب شرق آسیا، اسلامی صوفیانه است. مردم این منطقه اسلام را اولا با تصوف شناختند. میتوان اینطور گفت که گام اول ورود اسلام با فرقههای صوفیانه در قرون اول و دوم بود. اما در قرن شش تا هشت موج اصلی اسلام با ورود بازرگانان شکل گرفت و در قرون 10 و 11 با تشکیل دولتهایی در این منطقه رواج اسلام مورد توجه قرار گرفت.
- چه تفاوتی بین مسلمانان این مناطق با دیگر مسلمانان وجود دارد؟
چون که ورود اسلام در آنجا بدون فتوحات و جنگ بوده است و همچنین چون تصوف از راههای نفوذ اسلام به آنجا بوده است و بر این دو عامل باید وجود نحلهها و دینهای مختلف را اضافه کنیم، باعث شده که اسلام جنوب شرق آسیا اساسا اسلامی متسامح و صلحجو باشد.
علاوه بر این چون مسلمانان در این منطقه جزو اقلیت نیز بودهاند روحیه تسامح و تساهل آنان را افزایش میداده است. این چهره متسامح تا امروز هم باقی مانده است. هر چند در سه چهار دهه اخیر اتفاقاتی افتاده که اسلام آنها را تحت تاثیر قرار داده است و باید نسبت به آن آگاه بود.
- چه تغییرات و اتفاقاتی در این سه چهار دهه رخ داده است؟
در نیمه دوم قرن 18 به دنبال حوادثی که در دیگر کشورهای اسلامی رخ داد به ویژه به دنبال آغاز وهابیگری در جزیرة العرب، مسلمانان جنوب شرق آسیا با این اندیشه آشنا شدند، یعنی بازگشت به اسلام اصیل و اصلاحگری در اندیشههای اسلامی و مسلمانان در جنوب شرق آسیا، تولدش مقارن با شکلگیری وهابیت است. آنان اساسا اصلاحطلبی در دین، نه به معنای اصلاحطلبی که در کشور ما یا جاهای دیگر مطرح است بلکه زدودن دین از خرافات و بازگشت به اسلام نخستین را با وهابیت شناختند. از آغاز قرن 19 ارتباط مسلمانان این منطقه چه برای تحصیل و چه برای حج بیشتر از گذشته شده است. این مسلمانان گاه چندین سال در عربستان میماندند و درس میخواندند و با اندیشههای وهابیها آشنا میشدند و وقتی که برمیگشتند طبعا اسلامی را مطرح میکردند که سالها درسش را خوانده بودند یعنی اسلام وهابی.
در میانههای قرن بیستم چند اتفاق مهم افتاد که موج اسلامخواهی با رنگ و بوی وهابیت را بیشتر کرد. یکی از آنها تشکیل کشور عربستان سعودی با اندیشه رسمی وهابیت بود. اتفاق دیگر در خود جنوب شرق آسیا بود و آن استقلال تدریجی کشورهای آن منطقه بود. عربستان فعالیتهایش را در این کشورها بسیار گسترش داد و به صورت آشکار و پنهان در همه لایههای فرهنگی سیاسی این کشورها نفوذ کرد و تا امروزه نفوذ دارد. اینها باعث شد تا آرام آرام از آن چهره خندان و مدارا محور و متسامح اسلام در آن منطقه کاسته شود، نه اینکه اسلام این منطقه الان کاملا وهابی است بلکه فعالیتهای عربستان باعث شده تا این اسلام وهابی به تدریج در مراکز آموزشی و جریانهای سیاسی آن منطقه نفوذ کند.
اساسا پیروزی انقلاب دو تاثیر در جنوب شرق آسیا داشت، یکی خود پیروزی انقلاب و شعارهای اسلامی که داشت باعث شد تا مسلمانان آنجا حساس شوند. وجهه دوم تاثیر پیروزی انقلاب، حساسیت کشورهای عربی و به ویژه عربستان به خاطر شیعی بودن ایدئولوژی انقلاب بود. نوعی هراس آنها را برداشت، هراسی از گسترش تفکر اسلام جمهوری اسلامی ایران در جنوب شرق آسیا. به همین خاطر عربستان فعالیتهای خود را از طریق تاسیس سازمانهای خیریه، مراکز آموزشی، مراکز فرهنگی و حمایتهایی از گروههای سیاسی بیشتر کرد.
بنابراین در همین دو سه دهه اخیر ما در جنوب شرق آسیا به ویژه در کشورهای اندونزی، مالزی، جنوب تایلند و جنوب فیلیپین گروههای سیاسی داریم که از اسلام میانهرو گرفته تا اسلام تندرو را دربرمی گیرند. مثلا گروه «محمدیه» از مروجان اسلام میانهرو هستند که از قبل بودهاند و الان نیز فعالند که اصلاحطلبند و سازش اسلام با دموکراسی را قبول دارند، اما در مورد گروههای دیگر که تندرو هستند مثلا در فیلپین فرقه «ابوسیاف» که گروه نظامی تندرویی هستند و خواهان تشکیل حکومت اسلامی و استقلال ایالتهای مسلماناننشین هستند. یا فرقه «الجماعه الاسلامیه» که در همه آن کشورها شاخه دارند. عربستان از آنها حمایت میکند چه معنوی و چه مادی. بسیاری از رهبران این گروهها اساسا در عربستان درس خواندهاند.
جدای از عوامل، حادثه دیگری که در رواج اسلام وهابی موثر بوده است جنگ شوروی در افغانستان بود. بسیاری از طالبان جنگ از جنوب شرق آسیا برای جنگ با شوروی به افغانستان رفتند. اینها وقتی جنگ تمام شد به کشور خود بازگشتند و در همانجا گروه جهادی تشکیل دادند و بعضا گروههای سیاسی، این عامل تاثیر داشت در رواج اسلام تندروانه. مساله دیگر حادثه 11 سپتامبر بود که باعث شد آمریکا اقداماتی را انجام دهد، چون حمله به افغانستان و یا عراق و ... فعالیتهای آمریکا عکسالعمل مسلمانان جنوب شرق آسیا را برانگیخت و به موازات اینکه سختگیریهای آمریکا نسبت به مسلمانان افزایش پیدا کرد، این عکسالعملها هم افزایش پیدا کرد یعنی به نوعی به اقدامات تلافیجویانه دست زدند. مثا انفجاری که در «بالی» یا هتل «جاکارتا» اندونزی صورت گرفت و اینها را به گروههایی چون الجماعه الاسلامیه نسبت دادند.
بعضی از ناظران سیاسی به دلیل افزایش گروههای اسلامی تندرو در جنوب شرق آسیا که مجهز به اندیشه وهابیگری هستند این منطقه را گفتهاند جبهه دوم جنگ علیه تروریسم، البته خود این گروها آن را قبول ندارند. مثلا دانشگاهی وجود دارد در جنوب تایلند با عنوان «یالا» که شخصی به اسم اسماعیل لطفی بنیانگذار آنجاست. خودشان را اصالحطلب میدانند هر چند آنها را به عنوان تروریسم میشناسند. این دانشگاه تاثیر زیادی بر جنوب تایلند دارد.
به هر حال چه اینها تروریسم باشند چه نباشند در سالهای گذشته به رواج اسلامخواهی مجهز به اندیشه وهابی افزایش پیدا کرده است.
- چند نمونه از کارهای عربستان میگویید؟
مثلا وهابیها در این سالها دو کار کردهاند؛ یکی تاسیس موسسههای خیریه که باعث جذب مردم میشود چرا که مردم مسلمان این منطقه از لحاظ اقتصادی وضعیت خوبی ندارند. دو مرکز بزرگ خیریه که الان فعالند یکی «الحرمین» و یکی هم «هیات الاغاثه الاسلامیه و العالمیه» که شعبههایی نیز دارند. فعالیتهای آنها خیریه است و به مردم فقیر هم کمک میکنند اما در کنار آن اندیشههای خودشان را هم تبلیغ میکنند.
دومین کار عربستان ایجاد مراکز آموزشی بوده است. مثلا فقط در چهار ایالت جنوب تایلند بیش از 20 مدرسه وجود دارد که آنها را عربستان ساخته و همه امکانات رفاهی را برای داوطلبان فراهم کرده است. دانشجویان ممتاز و علاقهمند را به عنوان بورس به عربستان میفرستند. در مالزی و اندونزی هم همین کار را کردهاند. مثلا در جاکارتا مدرسهای است که زبان و پوشش آنها کاملا عربی است و همه امکانات را عربستان فراهم کرده است.
- آیا میتوان کارهایی را برای آگاهیسازی به مسلمانان این منطقه انجام داد؟
بله. به هر حال جمهوری اسلامی هم کارهایی را در قبال اقدامات عربستان انجام داده و بیکار ننشسته است، از طریق رایزنی فرهنگی و ... .اما آنچه که جمهوری اسلامی در این مناطق انجام میدهد در قبال اقدامات عربستان ناچیز است. کاری که عربستان کرده است برقراری رابطه سیاسی و اقتصادی با این کشورهاست که کارهای ایران در این زمینه بسیار کم است.
- آیا گروههایی مثل داعش و فعالیتهای این گروههای افراطی در آن منطقه موثر بوده است؟
بله تاثیر خود را گذاشته است. مثلا همین چند وقت پیش وزیر خارجه سنگاپور ابراز تاسف کرده بود از اینکه بسیاری از افرادی که در سوریه و عراق در حال جنگ هستند از مسلمانان این مناطق هستند. اما باید دانست که همچنان روحیه غالب همان تسامح است و امیدوارم چنین اتفاقی نیفتد که گروههای افراطی چون داعش در آنجا بروز پیدا کنند.
باید بدانیم که این منطقه تجربههایی درباره جنبشهای افراطی دارد. مثلا در اوایل قرن 19 جنبش «پادری» شکل گرفت که تفکرات افراطی داشتند و متاثر از وهابیت بودند. اینها افراطیگریهای خاص خود را داشتند، مثلا اگر کسی نمازش ترک میشد او را جریمه میکردند و برای بار دوم او را اعدام. یا اینکه همه زنها مجبور بودند برقعه بپوشند و جاهایی که اندیشههای آنان را نمیپذیرفتند غارت میکردند.
انتهای پیام
نظرات