سومین نشست ادبی «یک فنجان شعر» عصر شنبه 15 شهریور 93 با حضور شاعران، ترانهسرایان و طنزپردازان در مرکز همایشهای برج میلاد تهران برگزار شد.
به گزارش ایسنا، در این نشست که به شعر، ترانه و طنز اختصاص داشت، جلیل صفربیگی - شاعری اهل ایلام - در سخنانی کوتاه درباره فعالیتهای ادبیاش گفت: من کارم را با شعر سپید شروع کردم و بعد از مدتی گمراه شدم و به راه رباعی افتادم.
او که قصد داشت با خواندن شعر سپید، شعرخوانیاش را شروع کند، ادامه داد: از سال 1382 به بعد، هر سال یک مجموعه رباعی از من منتشر شده که در زمینه های متفاوت اجتماعی و طنز و... بوده است. همواره سعی کردهام که کارم متفاوت از قبل باشد؛ حال گاهی رو به جلو بوده و گاهی بازگشت.
پس از او حامد ابراهیم پور، چند چهارپاره و ترانه برای حاضران خواند. ابراهیمپور پس از خواندن اشعارش که عمدتا تمی غمناک و تلخ داشتند، به شوخی گفت: من سهم عمدهای در افسردگی نسل جوان دارم.
پس از او علیرضا بهرامی، غزلی را که به استقبال از یکی از شعرهای این شاعر گفته، با بیان اینکه با گذشت بیش از یک سال از سرایش آن، برای اولینبار در جمعی خوانده میشود، آنرا به ابراهیمپور تقدیم کرد.
محمدعلی بهمنی دیگر شاعر و ترانه سرایی بود که در این نشست حضور داشت. او در صحبتهایی کوتاه گفت: آدم وقتی پا به سن می گذارد و تا حدی گوشهنشین میشود، شوق بیشتری برای حضور در جمعهایی پیدا میکند که به شعر و عشق و محبت فکر می کنند.
بهمنی شعری را با موضوع حضرت امام رضا (ع) برای حاضران قرائت کرد و پیش از آنکه ترانه بخواند، در پاسخ به سوال علیرضا بهرامی – مجری نشست – که درباره مخالفت اولیه او با اجرای یکی از ترانههایش از سوی «ناصر عبداللهی» پرسیده بود، گفت: من با مرحوم ناصر عبداللهی خیلی دوست بودم و سالها با هم زندگی کردیم. وقتی به من گفت که میخواهد یکی از ترانه هایم (دل من یه روز به دریا زد و رفت...) را بخواند، از او خواستم که این کار را نکند. دلیلم این بود که آن ترانه را پیش از انقلاب، «عماد رام» خوانده بود و بسیار خوب هم خوانده و در یادها مانده بود. دلم نمیخواست خاطره و ذهنیتی که از آن صدا داشتم تغییر کند، ولی ناصر عبداللهی آنرا در یکی از آلبومهایش خواند و وقتی حاصل کارش را شنیدم، بدم نیامد.
در سومین نشست ادبی «یک فنجان شعر»، غلامرضا طریقی، شروین سلیمانی، هادی حسینینژاد، عباس کریمی، احمد امیرخلیلی و زنبق سلیمان نژاد نیز شعرخوانی کردند. رضا ساکی هم متنی طنز را با موضوع مصائب زندگی در تهران برای حاضران بیان کرد. همچنین بامداد غفاری، نویسندهی کتاب «راز بقا در تهران»، بخشهایی از کتابش را خواند.
انتهای پیام
نظرات