نوروز هر سال گوشی تلفن را بر میداشتیم، شمارهای میگرفتیم و تبریک سال نو میگفتیم و آرزویی برای سالی بهتر اما امسال به جای گفتن تبریک به بعضی از آن آدمها باید به بهشت زهرا(س) برویم و شاخه گلی بر مزارشان بگذاریم و باورش چه دشوار است که فاصله میان زندگی تا مرگ چه بسیار اندک است!
سنگ قبرهایی تازه،گلدانهایی تازهتر و خاطرههایی که همچنان زنده و شفاف هستند؛ قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س)، امسال هم میهمانان تازهای دارد.
روزهای پایانی سال است و مطابق معمول هر سال، یک روز خلوت وسط هفته را برای دیدار از قطعه هنرمندان انتخاب کردیم و آنچه در ادامه میخوانید، گزارش خبرنگار تئاتر خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، از قطعههنرمندان است.
سکوت است و سکون، با احتیاط قدم بر میداریم تا پایمان روی نامهایی نرود که افتخار فرهنگ و هنر سرزمینمان هستند، با احتیاط حرف میزنیم تا صدایمان، رویای شیرین هنرمندانی را بر هم نزند که پس از زندگیهای دشوار حالا به آرامش رسیدهاند، با احتیاط گوش میدهیم، شاید بشنویم نجوای خاموش هنرمندانی را که خاموشی را برگزیدند...
امسال خانوادههای هنرمندانی مانند عسل بدیعی، محمود استادمحمد، جلیل شهناز، مرشد ترابی یا خانواده فرازمند باید هفت سینی بر مزار عزیزانشان بچینند.
عسل بدیعی با درگذشت غیر منتظرهاش،آغازگر کوچ هنرمندان بود تا فروردین امسال با شوکی بزرگ شروع شود. به فاصله اندکی، هنرمندانی دیگر هم رخت سفر بر بستند تا قطعه هنرمندان میهمانان بیشتری داشته باشد.
سعدی افشار، محمود استاد محمد و مرشد ترابی هر سه بیمار بودند و درگذشتشان غیر منتظره نبود اما حتی بیماری هم نتوانست از شدت اندوه درگذشت این هنرمندان بکاهد. سه هنرمندی که چهرههای تاثیرگذار نمایش ایرانی بودند، سعدی افشار جوان نبود اما تنها بازمانده نسل قدیمی سیاه بازان ایرانی بود، محمود استادمحمد هم پیر نبود و میخواست نمایشهای تازهای را به صحنه بیاورد. مرشد ترابی بیمار بود و در گذشتش غیر منتظره نبود اما آنچه غم انگیز بود، از بین رفتن بخشی از میراث نقالی ایرانی بود که او حافظ آن بود.
تنها چند ماه بعد از درگذشت سعدی افشار، یار باوفایش رضا رضامندی که در واپسین سالهای زندگی سعدی هرگز او را تنها نگذاشت، درگذشت تا در دیار دیگر نیز همراه سعدی افشار باشد.
کمی آن طرفتر سنگ قبری است با دو نام؛ آرش و سروش. خانواده فرازمند حتما دلشان برای بچههای جوانشان تنگ شده بود برای آرش و سروش که در خارج از کشور در کار موسیقی بودند؛ لابد پدر و مادرشان خیلی دوست داشتند نوروز امسال کنار بچههایشان باشند اما افسوس که ناچار شدند پیکرهای پرپر بچههایشان را در آغوش وطن و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س) به خاک بسپارند.
خانواده فرازمند تنها خانوادهای نیستند که دغدار جوانانشان شدهاند، آنها حتما میدانند کمی آن طرفتر از خانه ابدی سروش و آرش، سینا نادری – پسر جوان علیرضا نادری خفته است و آقای نمایشنامهنویس و کارگردان باید برای دیدار پسر جوانش که چندین سال با بیماری سرطان دست و پنجه نرم کرد، به بهشت زهرا(س) بیاید. سینا نادری حالا کنار فریدون مشیری آرام خفته است.
خانوادههای این هنرمندان میدانند که نوروز امسال عزیزان شان در کنار چهرههای دیگری چون احمد ابراهیمی، محمدعلی ابرآویز، جمشید احسانیفر، اسماعیل ارحام صدر، احمد اسفندیاری، حشمتالله اسحاقی، خیراله (ناصر) الهی، مهدی (شایان) افضلی، فاضل السکرانی، قلیچ انوری، آقاجان آقایی، عبدالمحمد آیتی، هادی باغبانی، یحیی باغچقی، سید ابراهیم بحرالعلومی، محرم بسیم، عبدالله بهرامی، مازیار پرتو، صادق تیرافکن، کورش توکلی، جهانگیر جهانگیری، علی جعفریان، احمد جورقانیان، فریدون حافظی، اسماعیل حیدری، قسمت خانی، رضا خمسهای، علی اصغر خواجه افضلی، محمود ذوالفنون، ابراهیم ذهبی،سید محمد حسین رحمتی ، علی اکبر رنجبر، سیدابوالحسن روح القدس، فهیمه رحیمی، بهمن سرکاراتی، حسن سراج زاهدی، سعید سلطانیفر، محمدجواد شریفی راد، محمدتقی شریفی، بیوک آقا شکورزاده، جلیل شهناز، حسن شیرکوند، جمشید صداقت نژاد، داریوش صفوت، خانعلی صیامی، براگجر طهماسبیان، باقر عاقلی، محمود عبادیان، کربلایی تقی عزیزی، احمد عطایی، محمد علیپور، حمید غبرانژاد، پروین غفاری، محمدرضا فتاحی، وجیهالله فردمقدم، رضا فرجی، ناصر فروغ جعفری، امیرحسین فردی، اردشیر فهیمی، ابولفضل فیاضی، محمدرضا قدرتنما، منوچهر قزلباش، محمد قهرمان، امیرهوشنگ کاووسی، هوشنگ کاوه، رضا کریمی، طاها کریمی، احمد کسیلا، محمد گلبن، حسین گلسرخی، فلورانس لیپت، یحیی مافی، کریم محمد ابراهیم، مهدی مرادینژاد، پرویز مرزبان، حمید مظهری، حبیبالله معلمی، رفیع مؤتمنی طباطبایی، ژیلا مهرجویی، پرتو مهتدی، پرویز نادری، فریدون نوری، سعید نیازکرمانی، سلیمان ولی نژاد، صادق همایونی و حسین یوسف زمانی به استقبال بهار میروند.
قطعه هنرمندان را ترک میکنیم تا سری هم به قطعه نام آوران بزنیم؛ جایی که به تازگی میزبان دو سنگ قبر با نامهای «دکتر کاظم معتمد نژاد» و «بهمن فرزانه» است.
کاظم معتمدنژاد پدر علم ارتباطات ایران بعد از یک دوره بیماری، خبر مرگ را نوشت تا سرآغازی برای زندگی تازهاش باشد و بهمن فرزانه مردی که با ترجمه «صد سال تنهایی» به خلوت بسیاری از کتابخوانها راه یافته بود، بعد از 50 سال زندگی در ایتالیا به ایران آمد، در خانه سالمندان زندگی کرد و او هم بعد از یک دوره بیماری، با فرشته مهربان مرگ همراه شد تا در قطعه نام آوران بهشت زهرا، خانهای کوچک داشته باشد.
و میشود ساعتها و ساعتها در این دو قطعه ماند و دل سپرد به خاطرههایی که از هر یک از این نامها داریم و میشود ساعتها به سنگ قبر محمد علی فردین خیره شد که همیشه تمیز است و همیشه گل دارد.
گزارش از ندا آلطیب خبرنگار ایسنا
انتهای پیام
نظرات