ناهید مسلمی همان اندازه که روی صحنه تئاتر، مادر است، در برخوردهای عمومی هم حالت مادرانه دارد تا جایی که مخاطب در برخورد با او حس میکند چقدر هوای مادرش را کرده! او مسؤولان را هم مادرانه به خواندن دو کتاب تشویق میکند.
این هنرمند در این دوره از جشنواره تئاتر فجر با بازی در نمایش «ماضی استمراری» به کارگردانی ندا هنگامی، لحظاتی گرم و شیرین روی صحنه آفرید و بار دیگر نشان داد همه مادرها چقدر شبیه یکدیگر هستند!
بزرگداشت این بازیگر همیشه مادر در سی و دومین جشنواره تئاتر فجر بهانه خوبی شد برای خبرنگار بخش تئاتر خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، تا گفتوگویی با این هنرمند انجام دهد، ناهید مسلمی با همان مهربانی همیشگیاش به سوالات مختلفی پاسخ داد.
ناهید مسلمی از اول که بازیگر تئاتر نبود. او فارغالتحصیل زبان و ادبیات انگلیسی بود و در واحد ترجمه هلال احمر کار میکرد. خودش به ایسنا میگوید: «چهار، پنج سال کارمند هلال احمر بودم، در قسمت مفقودین و اسرا با صلیب سرخ مرتبط بودیم. برای من که خیلی احساسی هستم،کار سخت و دشواری بود. کارمان در ارتباط با بنددل مردم بود، دیدم نمیتوانم و کارمند پشت میزنشین نیستم. حس کردم به یک کار هنری نیاز دارم بنابراین در آموزشگاه هنری آقا و خانم اسکویی ثبت نام کردم.»
مسلمی به مدت سه، چهار سال در کلاسهای آموزشگاه «آناهیتا» حضور داشت و بعد از مدتی از کارمندی هلال احمر استعفا کرد تا کاملا به تئاتر بپردازد.
او یادآور میشود: «سال 62 وارد کار تئاتر شدم. اولین کار حرفهایام نمایش «مریم و مرداویج» کار بهزاد فراهانی بود که سیاهی لشکر بودم و بعد از آن دکتر قطبالدین صادقی برای نمایش «مده آ» ژان آنوی مرا انتخاب کرد. در واقع اعتماد کرد و نقش «دایه» را به من سپرد. از من پرسید زیاد شعر میخوانی که گفتم خیلی شعر دوست دارم به این ترتیب اولین نقش حرفهایام را در کنار شهین نجفزاده بازی کردم. خیلی سخت اما موفقیتآمیز بود.»
ناهید مسلمی پس از آن در نمایشهای دیگر قطبالدین صادقی، «سیمرغ»، «بهرام چوبینه»، «هفت قبیله گمشده» و... بازی کرد.
او پس از آن با بازی در نمایشهای نادر برهانی مرند و محمد یعقوبی، جنس دیگری از بازیگری تئاتر را تجربه کرد.
مسلمی یکی از نمایشهای مورد علاقهاش، «گلهای شمعدانی» محمد یعقوبی است و درباره همکاری با این هنرمند توضیح میدهد: «یعقوبی جور دیگری کار میکرد. اتودهایش آن قدر جذاب و جالب بود که سیر نمیشدم. در نمایش «گلهای شمعدانی» تالار «چهارسو» به دو قسمت تقسیم شده بود و من در هر دو قسمت حضور داشتم. در زمانی کوتاه باید لباس و حس و حالم را عوض میکردم که ارزیابی خیلی جالبی برایم بود.»
بعد از همکاری با کارگردانهایی مانند یعقوبی، محمد امیر یاراحمدی، علیرضا نادری، سهراب سلیمی، نادر برهانی مرند، کتایون فیض مرندی و ... بازی در نمایشهای رئال را دوست داشتنیتر یافت؛ آن چنانکه خود میگوید: «دیدم این شیوه بازیگری برایم جذابتر است و مردم هم بهتر ارتباط برقرار میکنند.»
مسلمی در میانه صحبتش نمایش «کوکوی کبوتران حرم» کار علیرضا نادری را به یاد میآورد، از این یادآوری هم ذوق زده میشود و هم غمگین. ادامه میدهد: «چه نمایشی بود! چقدر زیبا و چه غمانگیز است که علیرضا نادری عزیز دیگر کار نمیکند! چه حیف است که هر متنی که میدهد، رد میشود!»
ناهید مسلمی دختری به نام «شیدا خلیق» دارد. از آن جا که این دختر از سهسالگی پشت صحنه همه تئاترهایی که مادرش بازی میکرده، حضور داشته است، تئاتریها او را خواب میشناسند. شیدا پشت صحنه تئاترهای دکتر صادقی، محمد یعقوبی ، حمید امجد، هوشمند هنرکار، میکاییل شهرستانی و ... بزرگ شده و از سهسالگی پیشنهاد بازیگری داشته است.
او یادآور میشود: «شیدا همه چیز را در ذهنش حک میکرد، تمام دیالوگهای سخت نمایشهای دکتر صادقی را از حفظ بود و همه را در خانه اجرا میکرد. وقتی سه، چهارساله بود دکتر صادقی گفت که بگذار این بچه کار کند. اما من دلم نمیآمد، خیلی کوچک بود، گناه داشت. تا اینکه از شش، هفت سالگی با بازی در نمایش «چیستا» کار نادر برهانی مرند روی صحنه رفت و بعد از آن هم در نمایش «زائر» حمید امجد بازی کرد و کم کم برای خودش بازیگری شد. من هیچوقت زورش نکردم که تئاتر بازی کند، خودش استعداد و همت داشت.
مادر گفتوگوی ما که از اول نقش «دایه» را بازی کرده، با وجود تمام تجربیاتش اما آرزویی دارد که هیچ وقت برآورده نشده است و درباره این آرزو میگوید: «از 28 سالگی که وارد کار تئاتر شدم نقش دایه را بازی کردم شاید به خاطر جنس صدایم بود که همیشه نقشهایی مسنتر از خودم را بازی کردم اما خیلی آرزو داشتم نقش زنی همسن و سال خودم را بازی کنم که خیلی کم پیش آمد. به هر حال همیشه نقشهای چالشبرانگیز را دوست دارم و نقشهای کلیشهای و نقش مادری را که چای میآورد، دوست ندارم، دوست دارم با نقشم کلنجار بروم.»
مسلمی عاشق تئاتر است و میگوید خیلی وقتها پیشنهادهای خوب سینمایی را به خاطر تئاتر رد کرده است.
او درباره این علاقه میگوید: «در تئاتر خودم را خیلی زندهتر میبینم البته فیلمی مثل «یه حبه قند» را هم خیلی دوست داشتم. همه بچهها تئاتری بودند و حس و حال خیلی خوبی داشت. با این حال سینما و تلویزیون خیلی برایم مهم نیست چون چهره بودن برایم مهم نیست. بعد از تئاتر رادیو را خیلی دوست دارم، رادیو حتی از تئاتر هم سختتر است، فقط تویی و صدایت به همین دلیل فعالیت در رادیو خیلی به کار تئاتر کمک میکند.»
مسلمی با همه دلبستگیاش به تئاتر از شرایط فعلی این هنر غمگین است و میگوید: «30 سال است کار تئاتر میکنم. زمانی تئاتر ما در اوج بود اما وقتی فضا بسته میشود، استادانی مانند بهرام بیضایی و رکنالدین خسروی فرصت کار پیدا نمیکنند، علیرضا نادری هر متنی ارائه میدهد، رد میشود. این وضعیت خیلی آزاردهنده است. چرا نمیگذارند تئاتر کمی نفس بکشد؟! ما که چیز زیادی نمیخواهیم؛ یک آزادی خیلی معمولی. با همین آزادی است که مردم با تئاتر آشتی میکنند چون حرف دلشان را روی صحنه میبینند.»
او به نمایش «نورگیر» که دو سال پیش نتوانست به صحنه برود، اشاره میکند و ادامه میدهد: «دو سال پیش نمایش اسپانیایی «نورگیر» را در جشنواره فجر اجرا کردیم اما اجازه اجرای عمومی ندادند، گفتند، سیاهنمایی دارد. چرا بچههای جوان را اینقدر اذیت میکنند؟! چرا اجازه نمیدهند جوانهایی مثل اشکان خیلنژاد که «نورگیر» را کارگردانی کرده بود، امکان رشد و فعالیت پیدا کنند؟! امسال آقای الوند – رییس قبلی شورای نظارت و ارزشیابی – را دیدم. ایشان خودش سر حرف را باز کرد و گفت اجرا نشدن «نورگیر» تقصیر من نبود. توپ را در زمین من انداختند به نظرم داشت توجیه میکرد. من هم گفتم ما که از چشم شما دیدیم!»
او مثل همه تئاتریها خواهان اصلاح سیستم سانسور است و ادامه میدهد: «ما که نمیخواهیم دولت را زیر سوال ببریم. این همه سنگاندازی برای چیست؟! حیف نیست بچههای تئاتر این همه مظلوم، اینقدر نجیب! به خدا بچههای سینما میگویند چه تحملی دارید شما! دو، سه ماه کار میکنید با این دستمزدهای کم! آنها ما را مجنون میبینند، واقعا هم جنون داریم که به هر قیمتی کار میکنیم.»
ناهید مسلمی باز هم حس مادریاش گل میکند و اینبار مسؤولان مملکت را نصیحت میکند: «تازگی دو کتاب از نلسون ماندلا خواندهام به نام «پدر» و «راه طولانی به سوی آزادی». این کتابها خیلی دیدگاه آدم را تغییر میدهد. کاش مسؤولان ما هم بخوانند و فکر کنند چرا قدرت باید این اندازه آدمها را عوض کند؟! به جوانان هم توصیه میکند که حتما کار ببینند و هدفمند باشند، کنار زندگیشان یک کار هنری هم انجام دهند، چون کار هنری روح آدم را پالایش میدهد.»
آخرین پرسش ما از خانم بازیگر این است که آیا هرگز از انتخاب تئاتر پشیمان نشدید، فکر نکردید کاش همان کارمند هلال احمر مانده بودید، اما ناهید مسلمی هرگز پشیمان نشده است و میگوید: «هیچوقت پشیمان نشدم. تئاتر انگیزه بزرگ زندگیام است. هرجا کم آوردهام تئاتر آرامم کرده، هرچند کار تئاتر خیلی سخت است اما همه رنجها و بیخوابیهایش برایم لذتبخش است، مثل عشق که از آن رنج میبریم، اما لذتبخش است.»
انتهای پیام
نظرات