بلقیس سلیمانی کتابهای محبوبش را معرفی کرد.
این نویسنده در گفتوگو با خبرنگار ادبیات و نشر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گفت: «شاهنامه» فردوسی، دیوان حافظ، «نهجالبلاغه»، «کلیدر» نوشته محمود دولتآبادی، «شازده کوچولو» اثر آنتوان دوسنت اگزوپری، «شوخی» از میلان کوندرا، «مادام بوواری» نوشته گوستاو فلوبر، «برداران کارامازوف» اثر داستایوفسکی، «گور به گور» از ویلیام فاکنر و «آنا کارنینا» نوشته تولستوی کتابهای محبوب من هستند.
او درباره علت انتخاب این آثار به عنوان کتابهای محبوبش اظهار کرد: «شاهنامه» و دیوان حافظ را دوست دارم؛ چون پدرم این کتابها را میخواند و درواقع اینها اولین کتابهایی بودند که من با آنها مواجه شدم. فکر میکنم از طریق «شاهنامه» بود که با روایت آشنا شدم. یک نوع بینش نیهیلیستی در من و کارهایم هست که آن را هم از حافظ گرفتهام. نگرشم به حکومت اسلامی را نیز از «نهجالبلاغه» گرفتهام. علت علاقهمندیام به «نهجالبلاغه» این است که بعد از انقلاب، در دورانی که من نوجوان بودم، در خانه با دوستانمان برنامه کتابخوانی راه انداخته بودیم. در آن دوره «نهجالبلاغه» را هم خواندیم و از همان زمان این کتاب برای من به مثابه یک کتاب راهگشا ظاهر شد.
سلیمانی در ادامه گفت: من کتابهایی را دوست دارم که یا دوست داشتهام آنها را خودم نوشته باشم و یا موقعیتی را نوشتهاند که من با آن درگیر یا آشنا بودهام. علت علاقهمندی من به این کتابها هم، بهجز دو - سه کتاب اولی که نام بردم، همین موضوع بوده است. علت علاقهام به «کلیدر» این بود که وقتی آن را خواندم، دیدم این رمان سرگذشت قوم ایل و تبار مرا هم روایت میکند، چون ما هم در روستایمان چنین زندگیای داشتیم. با خواندن این رمان فکر کردم این کتابی است که من باید مینوشتم.
این نویسنده و منتقد ادبی همچنین اظهار کرد: «شوخی» را نیز به این دلیل دوست داشتم که به نوعی سرگذشت خود ما بود. داستان «شوخی» این است که کسانی که روزی مخالف هم بودند، با گذشت زمان در کنار هم میایستند.
او در ادامه افزود: من «مادام بوواری» را هم دوست دارم، چون به نوعی سرگذشت زنی است که در روستای ما زندگی میکرد. جایی هم گفتهام که اگر گوستاو فلوبر «مادام بوواری» را ننوشته بود، ممکن بود من «مادام ب» را بنویسم.
انتهای پیام
نظرات