شیوا مقانلو معتقد است: نویسنده در آثار پستمدرن سعی میکند از صد درصد متن، درصد بیشتری به سهم خواننده ببخشد، سهمش را در جلو بردن داستان پررنگ کند؛ اما در ادبیات هایپرتکست دیجیتالی، کل متن است که چند صد درصد افزایش حجم پیدا میکند و منبسط میشود، نه اینکه صرفا سهم مشارکت خواننده مثلا از 20 به 50 برسد، بلکه تمام این پروسه منبسط میشود.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، این نویسنده و مترجم که در خانهی فرهنگ «دکتر عظیمی» دربارهی «آسیبشناسی نقش رسانههای نوظهور در ادبیات داستانی» سخن میگفت، تصریح کرد: «جان بارت» در مقدمهی کتاب «گمشده در شهر بازی» از خوانندگانش میخواهد، علاوه بر خوانش کاغذی داستانها، آنها را با صدای ضبط شده و تکآوایی خود مولف، صدای چندآوایی او، در حضور مولف خاموش و صدای ضبط شدهاش یا با صدای ضبط شدهی کسی دیگر گوش کنند و این شاید شروع تئوریک ورود هایپرتکستها به دنیای ادبیات است.
وی ادامه داد: صرفا ادبیات دیجیتالی به معنای ادبیات الکترونیکی نیست، چون ایبوکها قابلیت پرینت گرفته شدن دارند، اما متون دیجیتالی فقط در آن فضا به دنیا میآیند و میمیرند و حتا تضمین ماندگار شدن هم ندارند. همانطور که «ویلیام گیبسن» با وارد کردن ویروسی به برنامهی اجراکننده رمان «آگریپا»ی خود کاری کرد که هر خط رمان پس از خوانده شدن در فضای مجازی پاک شود و دیگر قابل دسترس نباشد.
این نویسنده «هایپرتکستها» را مهمترین ادبیات دیجیتالی برشمرد و افزود: در این ادبیات داستان در حال منشعب شدن است و لینکهای متعدد، خواننده را به شبکهها و فضاهای دیگر سوق میدهد و گاه بازگشت آن به صفحه اصلی غیرممکن خواهد شد.
او افزود: نخستین نمونهای هایپرتکست داستانی رمان «بعد از ظهر» اثر «مایکل جویس» است؛ بهدنبال او «استوارت مالتروپ» با رمان «استوری گاردن» یا «باغ داستان» و بعد هم «شلی جاکن» با رمان «پچورک گرل» یا «دختر وصله پینهای» به این عرصه آمدند که این رمان آخر، ارجاعی مستقیمی به «فرانکنشتین» مری شلی است و دوباره شبیه ارجاعات آزادی که پست مدرنها به ادبیات کلاسیک میدادند.
او قصهگویی و شنیدن تعاملی (اینتراکتیو فیکشن)، دنیای هزارتو، آغاز و پایانهای چندگانه، وجود صدا، موسیقی و تصویر را از دیگر خصوصیات این نوع ادبیات دانست و گفت: دههی 70، دههی مهمی در خلق آثار هنری در جهان است و اتفاقات مهمی در ادبیات نیز افتاده است.
مقانلو با بیان اینکه جدیدترین هایپرتکستنویسها دیگر از نویسنده بودن صرف خارج شدهاند، اظهار کرد: برای درگیر شدن با ادبیات هایپرتکست به نوع بالاتر و اصطلاحا سطح دومی از آموزش نیاز داریم، یعنی نویسنده باید از کمک برنامهنویسها بهره ببرد، بهتر است موسیقی و فیلم را بشناسد. امروزه خیلی از این دست نویسندهها، با هنرمندان مفهومی نمایشگاه و پرفورمنس اجرا میکنند.
او در پایان افزود: امروزه در ادبیات به سمت بافت موزاییکی رسیدهایم، کلمهی «معاصر» سال به سال تغییر معنا میدهد و نو میشود، در عصر «پست هیومن» مفاهیم دائم تغییر مییابند. این ادبیات در همان لحظه تولد به ادبیات کلاسیک میپیوندد، حس نوستالوژی و دلتنگی میآورد. در این نوشتار به جای اینکه خواننده با داستان مواجه باشد، با تلاش برای داستانپردازی روبهروست. «متافیکشن» در فرآیند نوشتن مهم است نه ذات داستان.
در ادامه، امیر مافی - نویسنده و پژوهشگر رسانه - با بیان اینکه فهم امروز ما نسبت به رسانه فهم درستی نیست، افزود: امروز رسانهها مفاهیم خارجی را در ذهن متبادر میکنند و با ادراک تمایز، ایجاد مفهوم میکنند.
او با ارائه مثالی مبنی بر اینکه به فرض موجودی را در یک کره سفیدرنگ محصور و از غرایض جدا کنیم و سپس دریچهای را باز کنیم، تفاوت کره و دریچه آن وقت احساس میشود، یادآور شد: رسانه همین رویکرد را دارد، ایجاد ادراک و ساخت مفاهیم میکند، به نوعی به آگاهی جمعی میافزاید. "زبان" اولین شکل رسانهیی است که به مثابه رسانه عمل میکند و بالعکس، ایجاد جهانبینی میکند.
این کارشناس رسانه با بیان اینکه آنچه ما میبینیم، پدیدار است، نه حقیقت، با مطرح کردن پرسشی، تصریح کرد: آیا رسانه واقعیت است یا حقیقت؟ رسانه به ما حقیقت را میگوید؟ نسبت واقعیت با حقیقت چیست؟ آنچه میبینیم، واقعیت است یا حقیقت یا نمودی از حقیقت؟
او با اشاره به اینکه رسانه میخواهد صاحب خود را مرجعیت ببخشد، یادآور شد: امروز رسانه یعنی جهان پیرامونی انسان، همین انسان در این عصر گرفتار رسانه است، رسانه میخواهد سازنده ایدئولوژی و خط فکری باشد. با این حال واقعیت در رسانه از آن کیست؟
مافی با بیان اینکه نویسندهها هم درگیر رسانه شدهاند، گفت: مصادیق جدیدی وارد ادبیات شده، به گونهای که در هایپرتکستها واقعیات واقعیتشده را از بین میبریم و خواننده واقعیت میسازد، واقعیتی که مبنا نیست، لذا دچار عدم قطعیت میشویم.
او با اشاره به اینکه رسانه یعنی رابطه، افزود: انسانها بدون رسانه نمیتوانند زندگی کنند. فضا به جهان قبل و بعد از فیسبوک تقسیم شده است. در حوزه ادبیات با هایپرتکستها میتوان از رسانه استفاده مجدد کرد.
او در پایان با انتقاد از اینکه برخی برای کسب هدایای مالی جایزه جلال آل احمد بلوایی در ادبیات ایران راه میاندازند، گفت: برای حضور در ادبیات دیجیتالی، نویسنده باید با جرأت باشد، چرا که زمانی برخی از نویسندهها به دلیل ترویج نوعی از نوشتار با ساختاری بدیع در ایران به بیسوادی متهم میشدند.
حمید بابایی، منتقد ادبی، نیز در ادامه با بیان اینکه وقتی در مورد فضای مجازی صحبت میکنیم، هویت زیر سؤال میرود، افزود: "من" در این فضا جای ابهام دارد، چه تعریفی از خود داریم، وقتی هویت فرد زیر سؤال است؟
او تصریح کرد: جهان رسانه دارد، مفهومسازی و هویتسازی میکند، فرهنگ سایبری و کامپیوتر دارد، همه امور را در دست میگیرد.
بابایی در پایان ادبیات وبلاگی را به ادبیات رسانههای نوظهور از نظر فرم و محتوا نزدیک دانست و گفت: باید برای خلق آثار جدید از مضامین عشق و مهاجرت که در وبلاگها جاری است، فاصله گرفت.
نشست آسیبشناسی رسانههای نوظهور با پرسش و پاسخ میان حاضران در خانه فرهنگ دکتر عظیمی به پایان رسید.
توضیح: گزارش نشست «آسیبشناسی رسانههای نوظهور بر ادبیات داستانی» توسط خانهی فرهنگ «دکتر عظیمی» در اختیار رسانهها قرار گرفت که پس از انتشار، به درخواست شیوا مقانلو بخشهایی از سخنان این نویسنده، اصلاح شد.
انتهای پیام
نظرات