فریدون جیرانی علاوه بر اینکه در عالم فیلمسازی همانند همکارانش فعال است اما همچنان به عنوان یک مطبوعاتی قدیمی، اهل پیگیری تاریخ سینماست؛ تاریخی که با فراز و نشیبهایی روبهروست.
در آستانهی روز سینما، بخش سینمایی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، با این هنرمند به گفتوگو نشست، گفتوگویی که در فاصلهی دو روز مانده به 21 شهریور ماه در دو بخش و دو زمان منتشر میشود، بخش اول دربارهی تاریخ سینمای ایران در دو دورهی متفاوت و تاثیر آن بر جریان واقعی سینما و بخش دوم دربارهی واقعیت موجود تاریخ سینمای ایران.
ایسنا: میخواهیم به عنوان سینماگری که پیگیر تاریخ سینمای ایران هستید با شما صحبت کنیم، سینمای ایران در حال حاضر چند سال دارد؟ چه مقطع تاریخی را باید به عنوان تولد سینما در ایران به حساب آورد؟
جیرانی : در سالی که جشن 100 سالگی سینما در ایران توسط خانه سینما برگزار شد، ظاهراً دوستان برگزارکنندهی آن جشن، تاریخ تولد سینما در ایران را مقطعی درنظر گرفتند که مظفرالدین شاه از خارج از ایران دوربین خرید و عکاسباشی فیلمبرداری کرد و بعد هم که مظفرالدین شاه به ایران بازگشت با همان دوربین فیلمبرداری کردند و اولین سینما در دربار راه افتاد.
اما اگر تاریخچه سینما در مصر، ترکیه و کشورهای دیگر را بررسی کنیم، متوجه میشویم که بعد از دو سال از اختراع سینما، سالنهای سینما در داخل شهرهایشان ساخته میشود و مردم میتوانند بلیت خریداری کنند و از فیلمها دیدن کنند. به عبارتی سینما بلافاصله وارد مردم می شود اما سینما در ایران دیر به شهر و مردم می رسد.
بعد از چند سال از ورود سینما به دربار یا بهتر بگویم ورود سینما به دربار مظفرالدین شاه، تاجری در «ارباب جمشید» فعلی یک سالن سینما میسازد که مدت کوتاهی دوام میآورد. از این منظر مقایسهی فاصلهی ورود سینما به میان مردم ایران با دنیا را میتوان تفاوت تاریخ سینمای ایران با کشورهای مختلف دانست.
البته عدهای سال 1309 که اولین تولید سینمای ایران با فیلم «آبی و رابی» شروع میشود را مقطع تولد سینما در ایران میدانند. اما معمولاً در دنیا تاریخ سینما را از تاریخ تاسیس سالن سینما به حساب میآورند، چون تولیدات در همه جای دنیا، بعدا شکل میگیرد. در کشورهای هند، مصر و ترکیه نیز ابتدا سالن سینما ساخته شد و بعد از آن فیلم های خارجی وارد و بعدتر هم تولید فیلم را راهاندازی میکنند.
در ایران باید مقطعی که «مظفرالدین شاه» دستگاه سینماتوگراف را خریداری کرد را به عنوان تاریخ سینما به حساب آورد که با این روند تا به امروز بیش از صد سال از آن مقطع تاریخی گذشته است.
ایسنا: مگر ابتدا سالن سینما برای مردم در ایران تاسیس نمیشود؟
جیرانی: در ابتدا در ایران سالنی بیرون از دربار تاسیس نشد. اولین نمایش فیلم در دربار و برای استفاده اشراف بود، بنابراین این تفاوت ما با دنیا است. البته بعد از چند سال، این تاجران متوجه راهاندازی سینما شدند اما چون ما در آن مقطع با برخی موانع مواجه بودیم که سینما را حلال نمیدانستند و به طبع سینماداری را هم کار درستی به حساب نمیآوردند، بنابراین هر تاجری که وارد عرصه سینماداری شد، طولی نکشید که آن را ترک کرد.
علی وکیلی یکی از معروفترین سینمادارهای ایران است و تاریخ «گراند سینما» به نام او است که بعدها نماینده مجلس هم میشود و در مقطعی که به مکه سفر میکند و حاجی میشود، سرانجام، سینماداری را کنار میگذارد.
ایسنا: یعنی میتوان گفت مقطعی که سالن سینما تاسیس میشود و وارد زندگی مردم میشود، سینمای ایران شکل گرفته است؟
عنوان «سینما در ایران» با عنوان «سینمای ایران» تفاوت دارد. سینما در ایران، یعنی ما سینما ساختیم اما سینمای ایران یعنی تولید فیلم. ساخت سالن سینما در ایران از پایان دوران قاجار شکل میگیرد و چند نفری هستند که سردمداران تاسیس سالن سینما میشوند اما همه فقط مدت کوتاهی این کار را انجام میدهند و دوام نمیآورند.
سالنهای سینمای زیبایی در «لاله زار» که در آن مقطع، مرکز تجمع مردم در شمال شهر محسوب میشده و محدودهی عیاننشین تهران به حساب میآید، تاسیس می شود بنابراین سالن سینما در تهران در محدوده عیاننشین شکل میگیرد و جنوب شهر دیرتر صاحب سالن سینما میشود.
ایسنا: جنوب شهر در چه مقطعی صاحب سالن سینما میشود؟
جیرانی: زمانی این اتفاق میافتد که «رضا شاه» دستور ساخت سینما در جنوب شهر را صادر می کند و «خان بابا معتضدی» آنرا تاسیس میکند تا مردم جنوب شهر هم بتوانند از سینما استفاده کنند. اولین سینمایی که در جنوب شهر ساخته میشود، سینما «تمدن» در نزدیکی میدان «اعدام» سابق است.
ایسنا: این تفاوت زمانی تاسیس سالن سینما در ایران چه تاثیری میگذارد؟
مهمترین مساله در ایران دیر ارتباط برقرار کردن سینما با مردم است. سینما در ابتدا بین عیان و اشراف با فیلمهای وارداتی صامت شکل میگیرد و کم کم که سینمای ناطق وارد میشود و سینماداری گسترش پیدا می کند، پای مردم عادی نیز به سالن سینما باز میشود.
ایسنا: چه مقطعی سینما به میان مردم عادی میآید؟
تحولات بزرگ بعد از اشغال ایران به دست متفقین انجام میشود. گرچه اتفاقات ناخوشایندی نیز به دنبال دارد اما موجب رشد و گسترش تفریح عمومی در ایران میشود.
حضور متفقین موجب گسترش رستورانها، سینماها، خرید فیلمهای بسیار و گرایش تاجران به سینماداری میشود. پس از خلاء رضاشاه به دلیل باز شدن فضا و تشکیل احزاب، پای نسل تحصیلکرده نیز به تماشای فیلم و سینما باز شود. دوران تحول را باید از سال 1320 به بعد حساب کرد که با رشد رادیو و سالن سینما نیز همراه میشود.
خیابان لاله زار سال 1320، بسیار با شکوه است که در کتاب «یکه سوار» پرویز دوایی و بخشی از آن هم در رمان مسعود کیمیایی آمده است. بهترین رستورانها،مغازهها و سینماهای مدرن در خیابان لالهزار که از میدان «سپه» شروع میشود و تا «خیابان استانبول» ادامه دارد بوجود میآید.
ایسنا: برگردیم به تاریخ تولید فیلم در سینمای ایران!
اولین فیلم سینمای ایران را، یک مهاجر روس میسازد. به دلیل شرایط خاص اعتقادی و مذهبی در ایران بسیاری از کارها را ارامنه ، آشوریها، زرتشتیها و مهاجرین برای اولین بار شروع کردند که سینماداری هم در این دسته جای میگیرد.
اگر بخواهیم پیشینه و نقش ارامنه را در تئاتر و سینمای ایران بررسی کنیم، آنها نقش بسیار مهمی ایفا کردهاند، مثلا اولین تئاترها و سینماها در ایران را ارامنه ساختهاند. تئاتر را ارامنه در زمان مشروطیت وارد ایران کردهاند.
فیلم «دختر لر» نیز که اولین فیلم ناطق سینمای ایران و یکی از مطرحترین فیلمهای ایران در دوران اول است، در هندوستان ساخته میشود.البته دوران اول تولید در سینمای ایران آنقدر کوتاه است که هیچ تاثیری در سینمای ایران نمیگذارد و تاجران وارد کننده فیلم کم کم به قطب اصلی سینماداری در ایران تبدیل میشوند. صاحبان سینما ایران، رکس، متروپل، کریستال و سینماهای دیگر در تهران با ساخت سینما در دهه 20 که بعد از آن سینماداری گسترش پیدا میکند،از این دسته هستند.
ایسنا: پس با این حساب اگر بخواهیم تاریخ تولد سینمای ایران را حساب کنیم کمتر از 100 سال می شود؟
از سال 1309 به بعد با اولین فیلم «آبی و رابی» و«حاجی آقا آکتور سینماست» که همزمان با «دختر لر» ساخته شدهاند و بعد از آن هم ابراهیم مرادی فیلمی به عنوان «بوالهوس» در این دوره ساخت، در واقع به دلیل اینکه در ایران ساخته شد و سازندهاش ایرانی بود، باید اولین تولید ایرانی به حساب آورد.
ایسنا: سینمای ایران الان در چه مقطع سنیاش قرار دارد؟
سینمای ایران با یک تغییر همراه شد، داستان سینمای ایران با سینمای دنیا تفاوت دارد. ما با یک تغییر بزرگ اجتماعی روبهرو شدیم که دیگر سینمای قبل از خود را قبول نداشت و تاریخچهای برا ی آن درنظر گرفته نمیشد و اعتقاد بر این بود که آنچه در سینمای گذشته ایران اتفاق افتاده است، مسیر انحرافی بوده است بنابراین بخشی از تاریخ سینمای ایران کنار گذاشته میشود.
مقاطع زمانی 1309 تا 1357 به عنوان تاریخ مد نظر قرار نگرفت. در حالیکه به عقیده من، بخشی از تاریخ سینمای ایران است که نباید حذف شود. چون ریشه سینمای امروز در سینمای گذشته است و این تاریخ همیشه همراه ما خواهد بود.
همانطور که در برنامهی «هفت» چند هفتهی قبل، بهروز افخمی به «گنج قارون» و تاثیری که بر ساخت سالن سینما در ایران داشته است، اشاره میکند. به هرحال با درنظر گرفتن این تاریخ، ما از سال 1358 که نقطه شروع دیگری برای سینمای ایران به حساب میآید، وارد مقطع جدید تاریخی میشویم.
ایسنا: پس ما دو تاریخ سینما در ایران داریم؟
همه سعی میکنند دو تاریخ برای سینمای ایران بنویسند اما سینمای ایران در واقع یک تاریخ دارد. نمیتوان تاثیر سینمای قبل از انقلاب را نادیده گرفت. آن سینما برای خودش تاریخ ساخته بود، هنرپیشه و کارگردان معروف داشت، آن سینما تماشاچی داشت. بسیاری از سینماهای جنوب تهران بعد از موفقیت فیلم «گنج قارون» و «قیصر» ساخته شدهاند و سینماهای شمال شهر بعد ورود نمایندگی کمپانیها به تهران و ورود گسترده فیلم خارجی.
آوانس اوگانیانس و دکتر اسماعیل کوشان که در دو مقطع تاریخی، تولید فیلم در ایران راه انداختند، آدمهای مهمی در تاریخ سینمای ایران هستند.
مهم نیست ما امروز چه تحلیلی از کوشان داشته باشیم، برای ما کوشان آن زمان مهم است، نه کوشانی که در این زمان به آن نگاه میکنیم.
مشکل بزرگ برخی از افراد این است که از این زمان به آن زمان نگاه میکنند، ما باید به سال 1326 برگردیم تا ببینیم کوشان چه کسی بوده است؟ چه تحصیلاتی داشته و با چه هدفی یک عده دکتر و مهندس را برای راه اندازی تولید دور هم جمع کرده است؟ این تحصیلکردهها و کوشان با نیت خوب و درست تولید فیلم را راهاندازی کردند اما چون نه شناخت درستی از سینما داشتند و نه سرمایه کافی و نه پشتوانه رشد تاریخی ادبیات نمایشی، بنابراین رفتند به سمت تنها تماشاخانه پربیننده آن زمان یعنی تماشاخانهی تهران و اتفاقا علی دریابیگی کارگردان تحصیل کرده این تماشاخانه را برای اولین تولیدشان انتخاب کردند. اما آن تحصیلات تئاتری و تفکر پشت تماشاخانهی تهران، تفکری نبود که بر مبنای آن تولید دوره دوم سینمای ایران اصولی شروع شود که در این رابطه سرمایه کم و ناکافی تولیدکنندگان به عنوان مشکل اصلی نباید از نظر دور داشت.
ایسنا: البته سینمای ایران الان هم با مشکلات اقتصادی دست به گریبان است!
بله، امروز هم مشکل بزرگ ما، نبود سرمایهدار است. سرمایهدار به دلیل برخی مسائل اعتقادی هیچ گاه وارد عرصه تولید سینمای ایران به طور جدی نمیشود و اگر هم وارد این عرصه شده بعد از مدت کوتاهی ترسیده و پشیمان شده است، چون یک تاجر بوده و نگران سرمایهاش.
تولید در سینمای ایران در مقطع زمانی 1326 با یک سرمایه بسیار اندک شروع میشود که همان سرمایه اندک ریشه مشکلات تولید در سینمای ایران میشود که همچنان نیز ادامه دارد و شما هنوز هم در سینمای ایران یک سرمایهدار بزرگ نمیبینید که وارد عرصه تولید در سینمای ایران بشود.
سرمایهدار صاحب تفکر، بینش، برنامه و ایده با سرمایه گذار کوچک، تفاوت دارد. اسماعیل کوشان هم با همان مبالغ کمی که از افراد میگرفت سرمایهگذاری در سینما را شروع میکند اما بعدها نزول خواران با قرض دادن به سینماگران، سرمایهگذاران اصلی در سینمای ایران میشوند و بعد ازانقلاب نیز سینمای ایران با اقتصاد ناقص شروع میشود که همچنان با این معضل بزرگ، سینمای ایران دست به گریبان است.
در سال 1330 سینمای ایران استودیو داشت. استودیو «عصر طلایی»، «پارس فیلم» از آن دسته هستند که با همان سرمایههای اندک راه افتادند که بعد از آن نیز استودیوها لوازم فیلمبرداری خریدند، کارمند استخدام کردند اما سرانجام به دلیل اینکه تفکر سرمایهداری پشت آن نبود، از بین رفت.
و سرانجام سینمای ایران با همان توان اقتصاد ضعیف که من پول قرض بگیرم یا نزول کنم تا تولید فیلم ادامه پیدا کرد، حیات خودش را ادامه داد و بعد از انقلاب، همه چیز تحت نظارت دولت قرار گرفت. بخش خصوصی نیز تابع دولت قرارگرفت و همان بخشی کوچک هم که با عنوان بخش خصوصی فعالیت میکرد نیز آنقدر حقیر بود که نتوانست روی پای خود درست و حسابی بایستد.
ایسنا: پس میتوان این عوامل را دلیل نداشتن صنعت سینما در ایران دانست؟
دقیقاً همینطوراست. صنعت سینما در کل دنیا به بخش خصوصی وابسته است و درهیچ جای دنیا، دولت صنعت سینما را راهاندازی نمیکند. تجربه تلخ آلمان شرقی، دولتهای کمونیستی و اتحاد جماهیر شوروی که با استودیوبزرگ «موس فیلم» که کارمند و کارگردان دولتی داشت، نشان میدهد که دولت هیچگاه موفق نشده است سینما را به شکل تفریحی یا صنعتی راهاندازی کند. سینمای صنعتی از دل بخش خصوصی در میآید و بخش خصوصی نیز چه خوشمان بیاید و چه خوشمان نیاید از دل سرمایهداری بهوجود میآید.
ایسنا: پس با این حساب ما تهیه کنندهای نداریم که از ریال اول تا میلیارد آخر را برای تولید یک فیلم هزینه کند؟
تهیه کننده به این معنا نیست که تمام پول فیلم راخودش بگذارد، به عنوان مثال کارلو پونتی که یک تهیهکننده بسیار معتبر ومعروفی در دنیاست، کارش این نبود که خودش هزینه تولید یک فیلم را کامل بپردازد، او با اعتبارخود با بانکها یا سرمایهگذاران صحبت میکرد و آنها را برای سرمایهگذاری در فیلم جذب میکرد.
تهیه کننده معمولاً سرمایه را از بخش خصوصی جذب میکند. هنگامی که بانکها وارد سرمایهگذاری میشود، شکل بخصوصی دارند نه مثل ایران که به شکل بخش دولتی عمل میکند. به عبارتی بانکها بعد از پرداخت وام، پول خود را میخواهند و شما باید مبلغی که به بانک بدهکار هستی را پرداخت کنی تا خوش حساب باشی. در ایران بانکها به شکل بخشنامه دولتی وارد عمل شدهاند و این معضل بزرگ تولید است که سرمایهگذاران بدهکار بانکها شدند و دولت مجبور شد تمام وامهایی را که بانکها به سینماداران پرداخت کرده بود ببخشد تا بدهی آنها از بین برود.
اما در کشورهای دیگر به این شکل نیست، تهیهکننده سرمایهگذار را جذب میکند اما ما در سینمای ایران، چنین شیوهای نداشتیم.
مشکل بزرگ ما دولتی بودن اقتصاد در تاریخمان است. متاسفانه ساختار اقتصادی کشور ما از سالهای دور تا الان همچنان اقتصاد دولتی بوده است که لطمهی بسیاری به همهی عرصهها در ایران زده است.
ایسنا: فکر میکنید، سینمای ایران، بعد از انقلاب در چه دورانی به سر میبرد؟
سینمای پس از انقلاب در طول 30 سال مسیری را طی کرده است که در حال حاضر نمیتوان دربارهی آن قضاوت کرد.
برخی از سینماگران معتقدند که سینما در ایران مرده است، البته سینما پس از انقلاب از سال 62 به بعد از نظر کیفی و ورود نیروهای تازه نفس تحصیلکرده و تجربی نسبت به سینمای قبل از انقلاب، رشد بهتری داشته است.
اصول سینمایی در بعد از انقلاب، از قبیل مدیر تولید، منشی صحنه و... رعایت شده است. سینمای بعد از انقلاب سینمای شلوغ پیش از انقلاب را ضابطهمند کرده است و پس از تلاشهایی که از سال 62 شده است فیلمسازان و آثارخوب بهوجود آمدهاند اما هنگامی که به نتیجه کار میرسیم، متوجه میشویم که در حال حاضر سینمای صنعتی و بخش خصوصی درستی نداریم بلکه یک سینمای دولتی داریم.
اگر بخواهیم خارج از فیلم صحبت کنیم چون ما فیلمهای ماندگار و خوبی در سالهای اخیر همچون «یه حبه قند» و «جدایی نادر از سیمین» داشتیم، دربارهی خود سینما مواجه میشویم با یک سینمای دولتی ورشکسته و یک بخش خصوصی ضعیف ضعیف ضعیف که توان حرکت، بدون کمک دولت را ندارد.
تمام تلاش مدیران ما در سالهای گذشته تولید فیلمی باب میل مسئولان و جشنوارههای جهانی بوده است و تلاشی برای ساخت سینمای صنعتی رو به رشد نبوده است. حتی در دوران ریاست آقایان بهشتی وانوار که برای راهاندازی دوباره سینما زحمت کشیدهاند، نتوانستند، سینما را به سمت سینمای صنعتی مردمی ببرند و موجب شدند دولت در عرصه تولید فیلم نقش تعیینکنندهتری داشته باشد و حضور دولت از اینجا شروع میشود و ادامه پیدا میکند.
ایسنا: فکر نمیکنید چون آنها مدیران دولتی بودند مجبور شدند، سینما را به این سمت ببرند؟
گفتن این مطلب کمی سخت است. در ایران پس از انقلاب که یک نظام ایدئولوژیک است و ریشه انقلاب هم اقتصادی و فقر نبوده است بلکه مسائل فرهنگی و اجتماعی بوده است، از ابتدا به سینما نگاههای متفاوتی وجود دارد. از سال 59 به بعد که جامعه ایران تغییرات اساسی میکند، طبیعتاً مسالهی سینما که میتواند سینمای دفاع مقدس یا سینمایی که در تبلیغات نظام نقش موثری داشته باشد، بسیار مهم میشود. مخالفان سینما هم همیشه حضور داشتهاند و همچنان هم وجود دارند، نمیتوانند بگویند سینما را تعطیل کنید اما به شیوههای متفاوتی با آن مخالفت میکنند. مدیرانی هم که انتخاب می شوند از دل مدیرانی انتخاب می شوند که نگاه آنها به سینما ریشه دراقتصاد دولتی آن زمان ایران دارد، به هر حال اقتصاد ایران در سال 62 تا 67 تا زمان ریاست جمهوری آیتالله هاشمی نگاه اقتصادی، دولتی است، دولت اعتقاد دارد که باید در اقتصاد دخالت کند. سینمایی که از دل این روند ادامهی حیات میدهد، به سمت سینمایی میرود که دولت باید در آن نظارت کند.
در آن زمان هم که اقتصاد به سمت خصوصی سازی پیش میرود، برخی تلاش میکنند که جلو این اتفاق را درعرصه فرهنگ بگیرند و عرصه فرهنگ را کنترل کنند که همچنان در دست دولت باقی بماند چون عرصه مهمی است و بنابراین سینمای دولتی در دولت آقای هاشمی هم ادامه پیدا میکند، در این دوره آقای هاشمی را تحت فشار قرار میدهند تا کنترل عرصه فرهنگ را در اختیار جناح مقابل قرار دهند؛ فقط در دوره اول اصلاحات است که بخش خصوصی اجازه فعالیت در عرصه سینما را پیدا می کند که در چهار سال اول دولت خاتمی با انتقاد شدید فیلمسازان داخل سینما مواجه میشود و در چهار سال دوم همان دولت سعی میشود که کنترل عرصه فرهنگ را مجدد در اختیار دولت قرار بدهد.
در دوران ریاست جمهوری آقای احمدینژاد نیز دولت در تمام عرصههای فرهنگی و هنری دخالت مستقیم میکند، با توجه به این پیشینه هیچگاه مدیران ایران به رشد سینمای صنعتی فکر نکردند، چون سینما به عنوان تفریح برایشان اهمیت نداشته است. در حال حاضر هم در بعضی از مصاحبهها که هدف سینما به عنوان سرگرمی مطرح میشود، بسیاری از مسئولان در پاسخ به این موضوع میگویند، هدف سینما والاتر از سرگرمی است.
ایسنا: البته برخی از فیلمسازان هم این شعار را میدهند که سینما سرگرمی نیست!
این مساله برای ما جهان سومیها، نوعی بیماری است. در حالیکه سرگرمی نوعی هنر است. چون خوب میدانیم، آثار درخشان سینمای دنیا از دل روشنفکری هالیوود برنیامده بلکه از دل سینمای صنعتی هالیوود درآمده است. فیلم «کازابلانکا» از دل استودیوهای سینمای هالیوود درآمده است.
شاهکارهای تاریخ سینما را که منتقدین انتخاب میکنند محصول سینمای صنعتی است. روشنفکران سینمای ایتالیا از دل سینمای به شدت قدرتمند صنعتی که بازار جهان را در اختیار گرفته بود زاییده شدند، یعنی اول باید یک سینمای صنعتی درست داشته باشیم تا یک سینمای روشنفکری از آن بیرون بیاید.
معیار مدیران و فیلمسازان ایرانی بعد از انقلاب پر کردن سالن سینما از تماشاچی نبوده است. من صحبتهای آقای افخمی را تایید و تکرار میکنم که گفتند، مدیران ما در دوران مدیریت خود فیلم را برای جلب نظر مدیران بالایی یا جشنوارههای خارجی ساختهاند.
ایسنا: یعنی مردم و سرگرمی هیچ؟
یکی از عمدهترین دلایل قهر مردم از سینمای ایران این است که مخاطب جذابیتی در سینما نمیبیند تا به سراغ آن بیاید. بنابراین مخاطب در خانه مینشیند و فیلمهایی که بازار قاچاق در اختیارش قرار میدهد یا سریالهایی که به وفور از شبکههای ماهوارهای پخش میشود را میبیند.
البته نباید فراموش کرد، با وجود اینکه فیلمها جذاب نبودند مثلا در دههی 60، تکنولوژی به شکل فعلی وجود نداشت و بازار قاچاق ویدئو به این اندازه گسترش پیدا نکرده بود و بنابراین سینما تنها تفریح شد.
ایسنا: فکر میکنید از چه مقطعی مخاطب با سینمای ایران قهر کرد؟
فکر میکنم طبق آمار وزارت ارشاد که آن را در مجله «سینما» نیز چاپ کردم، رشد بیننده از سال 62 شروع میشود و تا سال 70 خوب است و بعد از آن منحنی بیننده کم کم کاهش پیدا میکند و در نواسان است. البته کاهش بیننده در هشت سال اخیر نسبت به دورانهای گذشته بسیار میشود. البته نمیتوان گفت فقط مدیران مسئول آن هستند، بلکه ابعاد جهانی مانند رشد ماهواره در طبقه متوسط ایران و بازار قاچاق نیز تاثیر گذاشته است.
زمانی در هفته نامه «سینما» فیلمهای خارجی را معرفی میکردیم، آن زمان فیلمها زیرنویس فارسی نداشتند بنابراین همان دو صفحه مجله «سینما» خریدار داشت و مردم مجله را می خریدند تا داستان فیلمی را که امید روحانی نوشته بود را ببینند. اما امروز مخاطبان سریالهای خارجی را، به روز و با زیرنویس در اختیار دارند، طبیعی است که سینما کمتر دیده میشود.
ادامه دارد
نظرات