به دنبال بالا گرفتن شایعاتی مبنی بر احتمال دخالت نظامی آمریکا در سوریه و اعلام آمادگی برخی کشورهای جهان از جمله ترکیه برای ورود به جبهه جنگ علیه سوریه، یک سوال ذهن را درگیر میکند و آن اینکه چرا آمریکا گزینه نظامی را انتخاب کرده است و آیا این تهدیدها واقعا محقق خواهد شد؟
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، روزنامه الثوره سوریه در تحلیلی با عنوان "چرا آمریکا در سوریه دخالت نظامی میکند؟" به بررسی دلایل این مساله پرداخته و می نویسد: از حدود دوسال قبل و به طور مشخص پس از آنکه کشورهای چین و روسیه قطعنامههای شورای امنیت برای دخالت نظامی در سوریه را وتو کردند در روند حرکت مهرهها در عرصه نمایش روابط بینالملل تغییراتی ایجاد شد. تغییراتی که مژده آن را میداد که دوران سلطه گری آمریکا به پایان رسیده و دورانی که آمریکا در آن تصمیم میگرفت و جهان همه اطاعت میکردند رو به تمام است و جهان به سوی دورانی جدید در حرکت است که دیگر در آن آمریکا تنها تصمیم گیرنده نیست.
پیش از اقدام روسیه و چین در شورای امنیت، تحلیلگران حوادث سوریه و آنان که جنگ جهانی آمریکا علیه سوریه را دنبال میکنند، دریافتند گسترش چارچوب جنگ در سوریه و کشیده شدن غرب به اقدام نظامی مستقل علیه سوریه، به مثابه فرا خواندن سایر بخشهای محور مقاومت به جنگی برای دفاع از مقاومت در برابر هرگونه اقدام خصمانه است. اقداماتی که نشانههای آن در سوریه آشکار شده و در حقیقت هدفش تمامی ارکان محور مقاومت از لبنان تا به ایران است.
محورمقاومت که هیچگاه اجازه نداده سوریه برانداخته شود، هرگزنمیگذارد استراتژی آمریکایی "امروز سوریه، فردا لبنان و سپس ایران" محقق شود.
براین اساس، بخشهای مختلف محور مقاومت از همان ابتدا نقشههای دشمنان سوریه و اهداف آنها را شناسایی کرده و سناریوهایی آماده اجرایشان را ناکام گذاشتند و این امر باعث شد دشمنان محور مقاومت دریابند که جنگ گسترده علیه سوریه - اگر اتفاق بیفتد - نه تنها به مرزهای جغرافیایی و منافع آنها محصور نمیشود، بلکه همه چیز را در آتش خود میسوزاند؛ جنگی که چیزی به اسم خط قرمز در آن معنا ندارد.
به دنبال این نتیجهگیری دشمنان مقاومت و همچنین روسیه وچین با استفاده از حق وتوی خود در شورای امنیت، راه را برای صحبت درباره دخالت نظامی کشورهای خارجی در سوریه، چه با تصمیم شورای امنیت و چه بدون موافقت این شورا بستند.
لذا تمامی فرصتها برای دشمنان سوریه در تحقق رویاهایشان برای براندازی سوریه به عنوان "ستون مقاومت" و ایجاد سوریهای جدید و مستعمرهای تازه برای آمریکا نقش بر آب شد و دشمنان سوریه روز به روز به خاطر مهارتهایی که سوریه و محور مقاومت از خود نشان دادند، بیشتر شکست خوردند.
آمریکا عملا با وقت کشی درباره بحران سوریه به ویژه از ژوئن 2012، یعنی زمان برگزاری کنفرانس ژنو1، که در آن بر حل مسالمت آمیز بحران سوریه تاکید شده بود، تلاش کرد با توسل به نیرنگ، اعمال فشار و کمک به گروههای تروریستی و مسلح به اهداف محقق نشده خود جامه عمل بپوشاند و در این راه از کمک مالی و تسلیحاتی به گروههای تکفیری تا حمایت از آنها در ارتکاب جنایات خارج از قوانین بینالمللی و اصول اخلاقی، از هیچ چیز دریغ نکرد؛ چرا که برای آمریکا تنها تحقق هدف مهم است و این مساله با شرع و اخلاق وقانون رابطهای ندارد.
موج این دشمنیهای پیاپی علیه سوریه همچنان ادامه داشت تا اینکه دشمنان سوریه در اهداف، ابزار و نحوه عملکردشان بازنگری کردند و عربستان مکلف شد تا ظرف سه ماه و تا پایان سپتامبر 2013 در میدانهای جنگ سوریه توازن قدرت ایجاد کند.
همزمان با آخرین دهه ماه ژوئن، عربستان اجرای ماموریتی را که برای آن مکلف شده بود و همچنین ترسیم نقشهای علیه سوریه و کشورهای همجوار آن از جمله عراق و لبنان که مخالف هرگونه حمله به سوریه بودند آغاز کرد و برای انجام این ماموریت دست به اقداماتی در عراق، لبنان و سوریه زد:
در عراق: موجی از انفجارها واقدامات تروریستی صورت گرفت به نحوی که بنا به گزارشهای اعلام شده در 35 روز بیش از 1300 غیرنظامی بیگناه کشته شدند و در نهایت شمار زیادی از مردم عراق به جنگ داخلی و درگیریهای سیاسی مشغول شدند که نتیجه آن بحران سیاسی پیچیده و کاهش سلطه دولت بر وضعیت موجود بود؛ چیزی که به تروریستها اجازه داد زمینه گستردهتری را در عراق برای حمایت از طرح دشمنان سوریه به دست آورند.
در لبنان؛ جنوب بیروت که یکی از پایگاههای مقاومت به شمار میرود هدف حملات موشکی قرار گرفت و سپس دو خودرو بمب گذاری شده در طرابلس منفجر شد. اما همه این انفجارها و اقدامات تروریستی یک هدف را دنبال میکردند و آن کشاندن لبنان به جنگ داخلی برای کاهش توان مقامات در این کشور تا به این وسیله تروریستها بتوانند از لبنان به عنوان پایگاهی برای خدمت به منافع دشمنان سوریه استفاده کنند.
در سوریه، چهار منطقه انتخاب شد که به عقیده دشمنان سوریه سلطه بر این مناطق توازن قدرت در میدانهای سوریه را ممکن میکرد، چیزی که در کنفرانس گروه هشت در ماه ژوئن و همچنین نشست اتاق عملیات اردن که رهبری آن را مستقیما آمریکا و معاون وزیر دفاع عربستان برعهده دارد، بر آن تاکید و نتیجه گیری شده بود که سلطه بر چهار منطقه حلب و اطراف آن، منطقه ساحل سوریه، ریف دمشق و مناطق جنوبی در نزدیکی مرزهای اردن میتواند توازن قدرت در سوریه را محقق کند.
با همه اینها، نتایج آنچنان که آمریکا انتظار داشت نبود و طرح بندر بن سلطان، رئیس سازمان اطلاعات عربستان به شکست انجامید.
در عراق به رغم هزینهای سنگینی که مردم پرداختند، اوضاع در حد معقول کنترل شده و دولت این کشور به بازداشت تروریستها و تعطیلی بخش اعظمی از مقدمهچینیهای آنها علیه سوریه ادامه داد.
در لبنان مقاومت و مردم این کشور در برابر توطئهها آگاهتر شده و طرحها و توطئهها علیه خود را ناکام گذاشتند و حتی مزدوران و جیرهخواران غرب در لبنان نیز نتوانستند به رغم تمامی تلاشهایشان از خونهای ریخته شده در طرابلس سوء استفاده کنند.
و اما در سوریه، فرودگاه "منغ" در شمال سوریه که گروههای تکفیری افتخار میکردند آن را اشغال کردهاند به قبرستانی برای تروریستها مبدل شد و تمامی رویاهایشان برای پیروزی در سوریه را در هم شکست.
در منطقه ساحلی سوریه، صرف نظر از جنایتهایی که علیه غیرنظامیان بی دفاع در 10 روستا انجام شد، ارتش سوریه توانست تروریستها را از پا درآورده و خاک این منطقه را از وجودشان پاکسازی کند.
در جنوب سوریه، دشمنان جرأت نکردند هیچ گونه اقدامی انجام دهند و در دمشق که حدود 25 هزار تروریست مجهز به سلاحهای شیمیایی و میکروبی، حضور دارند، تلاش کردند تا ریف دمشق را به همراه سه غوطة آن نابود کرده و به این ترتیب دمشق را به محاصره خود درآورند، اما نتیجه عکس چیزی بود که آنها پیش بینی میکردند چرا که ارتش سوریه بلافاصله با استراتژیهایی پیچیده وجدید حمله آنها را بینتیجه گذاشت و در کمتر از 24 ساعت از آغاز حمله ارتش، تروریستها خود را ناتوان دیدند و تمام آنچه آن لحظه آرزویش را داشتند متوقف شدن حملات ارتش سوریه بود.
اما زمانی که دشمنان سوریه در تحقق نقشهها و توطئه هایشان ناکام ماندند، شروع به طرح ادعاهای جدید و زدن تهمتهایی به دولت سوریه مبنی بر استفاده سلاحهای شیمیایی در مناطق مسکونی کردند. ادعاهایی که با کشف مقادیر زیادی مواد شیمیایی و داروهای درمان مسمومیتهای شیمیایی ساخت قطر و عربستان توسط نیروهای سوریه در جوبرهمزمان شد.
انتشار دروغ استفاده نظام سوریه از سلاح شیمیایی نیز نتوانست در متوقف کردن حمله ارتش سوریه به تروریستها در اطراف دمشق سودی ببخشد، لذا مقامات آمریکا که ترس از دست دادن زمام جنگ در میدانهای سوریه بر آنها چیره شده بود، دفترهای کهنه خود را آورده و ندای دخالت نظامی کشورهای خارجی در سوریه را سر دادند.
اما یک چیز کاملا واضح است و آن اینکه آمریکا می داند دخالت نظامی در سوریه یک سرگرمی نیست و بارها نیز این جمله را از زبان مسئولان کشورهای دوست سوریه در قالب تهدیدی جدی و کوبنده شنیده است. علاوه بر این حرفهای سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب الله لبنان نیز درباره آمادگی وی و حزبش برای رفتن به سوریه و جنگیدن در راه سوریه فراموش نشده است.
آمریکا می داند حمله با موشکهای کروز در مقابل حمله موشکی به پایگاههای آمریکا در تمامی خاورمیانه را به دنبال خواهد داشت و استفاده از پاتریوتها برای ایجاد منطقه پرواز ممنوع باعث میشود که مکانهای استقرار این موشکها از جمله اردن، اسرائیل و ترکیه به طور کلی نابود شود. آمریکا آگاه است اعزام سربازان آمریکایی به سوریه دامی بزرگ برای آمریکاست، لذا دخالت نظامی در سوریه را سرگرمی به حساب نمیآورد و هرگز جرأت چنین کاری را ندارد.
اما سئوالی که مطرح میشود این است که چرا کاخ سفید با وجود این که از اقدام نظامی مستقیم در سوریه هراس دارد باز هم ادعای این حمله را میکند؟
جواب این سوال بسیار ساده است؛ آمریکایی که در ایجاد توازن در میدانهای جنگ سوریه شکست خورده و از حجم بالای خسارتهایی که دخالت نظامی در سوریه دارد میکوشد تا از دخالت نظامی به عنوان برگ برندهای برای خود استفاده کند؛ برگ برندهای که هرگز از آن استفاده نخواهد کرد، مگر در یک حالت و آن زمانی که بخواهد برای همیشه از خاورمیانه خارج شود چرا که وقتی جنگ شروع شود تا خروج کامل آمریکا پایان نخواهد یافت.
انتهای پیام
نظرات