مدیر انتشارات افراز ضمن پاسخ به انتقادهایی که نزدیکان محمود استادمحمد به او وارد کردهاند، درباره علت تأخیر در انتشار آثار این نمایشنامهنویس فقید توضیح داد.
در پی انتشار انتقادهای مانا استادمحمد (دختر محمود استادمحمد) و علیاصغر دشتی (کارگردان تئاتر و از دوستان محمود استادمحمد)، اعظم کیانافراز به خبرنگار ادبیات و نشر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گفت: علیاصغر دشتی درباره مصاحبه من با ایسنا یادداشتی نوشته و به این خبرگزاری دادهاند. ایشان در آغاز یادداشت نوشتهاند: «نوشتن این یادداشت تنها ادای دینی است به مردی که آخرین آرزوی خود را به گور برد. محمود استادمحمد... » من میخواهم در اینباره بگویم که همین احساس ادای دین بود که باعث شد وقتی خبرنگار این خبرگزاری با من تماس گرفت و سؤال کرد، من درباره انتشار آثار زندهیاد استادمحمد توضیح بدهم و حس مالکیت یا قصد دوختن کیسه برای کار ایشان را نداشتهام.
او افزود: علت اینکه من در آن مصاحبه از انتشار تمام آثار منتشرنشده زندهیاد استادمحمد خبر دادم، در اختیار داشتن دستخطی از خود ایشان بود که یکی - دو ماه پیش از فوتشان به من دادند. در آن دستخط، ایشان انتشار همه آثار منتشرنشدهشان را به انتشارات افراز واگذار کردند.
کیانافراز اضافه کرد: معمولا نویسندهها تنها یک دستخط برای انتشار اثرشان به ما میدهند و در آن تنها رضایت خود را برای انتشار اثرشان اعلام میکنند، اما زندهیاد استادمحمد در دستخط خود نه تنها رضایتشان را برای انتشار آثارشان اعلام کردهاند، بلکه گفتهاند انتشارات افراز را دوست دارند و میخواهند سایر آثار و ازجمله نمایشنامه چاپنشدهشان را هم به این انتشارات بسپارند. منظور ایشان نمایشنامهای بود که در دست نگارش داشتند.
این ناشر همچنین عنوان کرد: فکر میکنم چند سالی است انتشارات افراز به نقطهای رسیده که برای انتشار آثار نیازی به بارها مراجعه باواسطه و بیواسطه ندارد، اما چون زندهیاد استادمحمد شخصیت بزرگی بودند، من خود از ایشان خواستم انتشار اثرشان را به انتشارات افراز بسپارند و در پاییز 91 صحبتهای اولیه را در اینباره با ایشان انجام دادم. تا اینکه اسفندماه 91 دخترشان مانا یک سیدی برای من آوردند و گفتند این سیدی کار است.
او ادامه داد: من همان موقع سیدی را باز نکردم، اما چون معمولا افراد کار تایپشدهشان را به ما میدهند، تصور کردم این سیدی هم شامل متن تایپشده است. البته روز بعد متوجه شدم اینطور نیست و سیدی مورد نظر، شامل فایلهای اسکنشده روزنامههای مختلفی است که یادداشتهای زندهیاد استادمحمد در آنها چاپ شده است. با این حال فکر کردم شاید بتوان کاری کرد، اما دو – سه روز بعد، همکاران گفتند برای مجوز ارشاد و فیپا حتما باید متن کتاب به صورت فایل وُرد (Word) باشد.
او سپس گفت: همان موقع با مانا استادمحمد تماس گرفتم و گفتم این سیدی شامل فایل اسکنشده بیش از 100 بریده روزنامه است و مشخص نیست صفحه اول و آخرش کجاست و به او گفتم اگر با کار کامپیوتری آشناست، به من فایل تایپشده و ماکت کار را بدهد تا ترتیب فصلها مشخص باشد و کار دقیقتر و زودتر منتشر شود؛ چون برای ارائه به ارشاد هم باید کار نهایی آماده میشد. مانا هم نه نگفت و قبول کرد.
کیانافراز افزود: توافق من و مانا بر این بود که او اثر را تایپ کند. تا اینکه اواخر فروردینماه یک روز آقای محمدرضا مرزوقی از طرف آقای دشتی آمد و پرسید کار در چه مرحلهای است؟ وقتی به او گفتم، مانا در حال تایپ اثر است، گفت، مانا فرصت و امکان کار تایپ را ندارد و خودت باید انجام بدهی. من ضمن اینکه پرسیدم پس چرا مانا به من نگفت که این کار را نمیکند، به آقای مرزوقی توضیح دادم که ماکت کار در دست ما نیست و نمیدانیم تایپیست باید به چه ترتیبی کار را انجام بدهد. خود من پس از ایام نمایشگاه کتاب، نزد استادمحمد میروم و ترتیب کار را میپرسم.
افراز ادامه داد: همان موقع با مانا تماس گرفتم و گفتم ما کار تایپ را انجام میدهیم، اما شما ترتیب مطالب را مشخص کنید. او هم پذیرفت. در همان تماس، با خود زندهیاد استادمحمد هم صحبت کردم و قرار شد چند روز بعد از نمایشگاه نزد ایشان بروم. طبق قرارمان، فردای اختتامیه نمایشگاه، با پرینتی از کارهای اسکنشده، نزد ایشان رفتم. در آن دیدار، خود آقای استادمحمد مشخص کردند که تعدادی از فایلها باید در زندگینامه و تعدادی دیگر در مجموعه مقالاتشان منتشر شود و قرار شد فهرست ترتیب مطالب را به من برسانند.
او همچنین اظهار کرد: من تعجب میکنم که اگر آقای دشتی در جریان کار بودند، چرا طوری صحبت کردهاند که انگار کار در پاییز 91 آماده بوده است. من با مدرک سخن میگویم، اما نمیدانم آقای دشتی با چه سندی این اتهامات را به ما وارد میکند. تایپ کردن اثر مشکل نبود، اما برای ما ترتیب مطالب مهم بود. اینطور نبوده که به نقل از زندهیاد استادمحمد گفتهاند با من مثل دانشجوی تازهکار رفتار شده است.
این ناشر ادامه داد: من قول دادم تا 15 یا 20 خرداد، فایل تایپشده را برای غلط گیری به ایشان برسانم و همین کار را هم تا 20 خرداد انجام دادم. آقای دشتی گفتهاند، افراز قول چاپ اثر را تا پایان خرداد داده و رفته است، اما اصلا اینطور نبود. ایشان در پایان صحبتهای ما به آنجا رسیدند که قرار شده بود من کار تایپشده را تا اواخر خردادماه تحویل بدهم.
او سپس عنوان کرد: من بعد از تعطیلات ارتحال امام (ره) پرینت کار را با پیک برای زندهیاد استادمحمد فرستادم تا ایشان آن را غلطگیری کنند؛ چون اصل روزنامهها هم دست خودشان بود و ترتیب مطالب را مشخص کنند. علت پرغلط بودن متن تایپشدهای که من به زندهیاد استادمحمد رساندم، این بود که تایپ از روی بریده روزنامههایی متعددی که اسکن شده بود، انجام شد. من به مانا گفتم هر زمان کار غلط گیری انجام شد، متنها را به دفتر انتشارات تحویل بدهد.
کیانافراز افزود: رابطه من و مانا با هم رابطه خوبی است. حتا من خبر درگذشت زندهیاد استادمحمد را صبح روز پنجشنبه، پیش از اینکه در سایت ایسنا ببینم، از طریق پیامک مانا استادمحمد دریافت کردم. پس از درگذشت زندهیاد استادمحمد، زمانی که برای دلجویی با مانا تماس گرفتم، او گفت به دلیل بیماری پدرش در روزهای آخر، نتوانسته متن نهایی را به دست من برساند. این متن زیر نظر زندهیاد استاد محمد غلطگیری شده بود.
او همچنین تأکید کرد: ما اینجا صفحهبند داریم، اما تایپیست یا منشی دفتر نداریم که کتابها را تایپ کند و همانطور که به آقای مرزوقی گفتم، باید کارها را برای تایپ به بیرون تحویل بدهیم. من نه قصد توهین به زندهیاد استادمحمد را داشتم و نه با ایشان مانند بچههای جوان رفتار کردم.
این ناشر ادامه داد: حتا اگر موضوع تایپ کردن اثر هم نبود و فرضا اسفندماه 91 کار به صورت تایپشده و کامل و مشخص به ما تحویل داده میشد، در این زمان اندک، مراحل اداری شامل کارهای فیپا، مجوز اثر و مراحل صحافی انجام نمیشد. اینطور نبود که طبق گفته آقای دشتی، پاییز 91 فایل به دست من رسیده باشد. زندهیاد استادمحمد دوست داشت کارش زودتر انجام شود، چون طی سالیان مختلف یادداشتهایش را جمعآوری میکرد و دوست داشت روزی آنها را منتشر کند، اما این موضوع از اسفند 91 به انتشارات افراز مربوط میشود.
او همچنین گفت: دو روز بعد از مراسمی که دو هفته پیش برای زندهیاد استادمحمد برگزار شد، مانا در تماسی تلفنی به من گفت، فکر میکنم انتشار اثر برای مراسم چهلم ممکن نیست؛ چون میخواهم تعدادی عکس و مطلب جدید هم به کتاب اضافه شود، خوب است کتاب برای تولد زندهیاد استادمحمد که آبانماه است، منتشر شود.
کیانافراز سپس اضافه کرد: من نمیدانم آقای دشتی چرا اینطور صحبت کرده است. ایشان که از احترام سخن میگوید، خودش احترام لازم را هنگام سخن گفتن ادا نمیکند. من بحثی درباره مالکیت آثار ندارم. زندهیاد استادمحمد پیش از مرگ، اجازه انتشار آثارشان را به من دادهاند. به دلیل این ادای دین، ما در انتشارات افراز آمادگی چاپ این آثار را داریم، اما وارث قانونی ایشان میتوانند هر تصمیم دیگری که میخواهند، بگیرند، ولی صحبت کردن با این ادبیات شایسته نیست.
او ادامه داد: آقای دشتی طوری صحبت کردهاند که انگار من نمیدانم وظیفه انسانیام چیست و در اولویت قرار دادن چاپ اثر یک نویسنده بیمار را نمیدانم. اگر زندهیاد استادمحمد اینقدر از افراز دلخور بودند، چطور ممکن بود در اردیبهشت 92، دقیقا دو ماه قبل از فوتشان، چنین دستخطی برای انتشار آثارشان به من بدهند؟
کیانافراز سپس گفت: ایشان در صحبتهای شفاهی همیشه به افراز لطف داشتند. ما هم به قدری برای انتشار اثر تعجیل داشتیم که یک هفته بعد از همان روزی که فایل تایپشده به دستمان رسید، فیپای اثر را گرفتیم. اگر اسفندماه 91 فایل تایپشده را داشتیم، همان موقع این کار را انجام میدادیم.
انتهای پیام
نظرات