شهابالدین طاهری، نویسندهی کتاب فیلم نامه دو جلدی «حضرت یوسف صدیق (ع)» به اظهارت فرجالله سلحشور دربارهی تبرئه شدنش از سوی دادگاه در پرونده مربوط به سریال «یوسف پیامبر (ع)»، پاسخ داد.
این فیلمنامهنویس با حضور در محل خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، دربارهی تمام آنچه که به ادعایش مبنی بر سرقت فیلمنامهی سریال «یوسف پیامبر (ع)» و شکایتش ازفرجالله سلحشور مربوط میشد، توضیح داد.
طاهری که به درخواست خود در ایسنا حاضر شده بود، با دو کیف بزرگ حاوی اسناد و مدارک و همچنین کتاب فیلمنامه «حضرت یوسف صدیق (ع)» وارد شد. تاکید داشت که چون این خبرگزاری در تاریخ هفتم آذرماه امسال (1391) مطالبی را در زمینه نشست فرجالله سلحشور با خبرنگاران و اعلام خبر تبرئه شدنش در دادگاه - به نقل از خود سلحشور - منتشر کرده است، حال باید حرفهای مدعی راهم منتشر کند.
ایسنا مطالب طاهری را بنا بر امانتداری رسانهای به طور اجمالی منتشر میکند:
شهابالدین طاهری که میگوید خود فرزند یک روحانی وهمچنین پدر یک روحانی است و از خانواده روحانیت و مراجع عظام، در ابتدای سخنانش با تاکید بر اینکه خیلی به این فکر نبوده و نیازی هم نداشته تا خودش را رسانهیی کند، چون خدمتگذاری بوق و کرنا نمیخواهد، خاطرنشان کرد: یکی ازعواملی که سلحشور را معروف کرد، کتاب فیلم نامه حضرت یوسف (ع) این جانب بود؛ چرا که نویسندهی سریالهای «مردان آنجلس» و «ایوب پیامبر» و غیره به اقرار خود آقای سلحشور در سایتهای مختلف، کسان دیگری بودند. در حقیقت سریال «حضرت یوسف (ع)» که در آن هم همهکارهی ساخت آقای شورجه بوده است، باعث معروفیت سریالهای دیگر سلحشور شده است و او بعد ازمعروفیتش دستش باز شد. خدمت بزرگان قوم توانست برود وشروع به هرکاری کرد و هر حرفی را که نباید بزند، زد! اینجانب به عنوان شاکی پرونده در طول این مدت از تمام کارها و حرفهایش مدرک و سند دارم.
طاهری در ادامه اظهاراتش میگوید: قبل از اینکه به شرح ماوقع پرونده بپردازم، بهتراست پاسخ یکی از وکلای سلحشور را بدهم که اظهارکرده بود: «داستان یوسف پیامبر(ع) قصهای است در میان مسلمانان وادیان الهی الخ...»؛ ایشان بدانند قرآن کریم که نویسندهی آن «الرحمن» علم القرآن است، کتاب آسمانی کامل و تکامل یافته 103 کتب آسمانی دیگر مربوط به زمان گذشته و حال و آینده و از ازل تا ابد و تا پس از قیامت بوده و هست. «الله اعلم» چنانچه فرد یا افرادی از حدود 15 هزار موضوع قرآن کریم، با کمک منابع دیگر اسلامی و غیراسلامی حُسن استفاده کنند و بتوانند اثر جدیدی پدید آورند سرقت ازدیگران محسوب نمی شود اما از این اثرجدید با توجه به شناسنامه اثر (کتاب) قسمتی و یا تمام آن را بدون اجازه صاحب اثر به نام خود به چاپ برساند و یا استفاده دیگری کند، سرقت ادبی محسوب میشود و در تمام کشورها این نوع سرقت ادبی جرم محسوب میشود و کتاب فیلم نامه حضرت یوسف این جانب همانطوری که از اسمش و محتوایش پیداست، «کتاب فیلم نامه» یعنی اثر جدید است و با کتابهای معمولی دیگر فرق دارد و خود قرآن و تفاسیر و منابع دیگر آماده تولید یک سریال نبوده و نیست، ضمن اینکه هیچ یک از منابع ذکر شده هم در کتاب فیلم نامه این جانب و منابع ذکر شده در تیتراژ سریال یوسف هم آماده تولید ساخت سریال نبودهاند واستحاله به یک اثر جدید آماده شده و تولید جدید تبدیل به سریال شده است و کتاب فیلم نامه این جانب از ترکیب چند منبع بوده واثر جدیدی است که پس ازاستحصال آن، موکل آقای سلحشور با تغییراندک تورات تحریفی ومِن عِندی به اثرجدید آماده ساخت سریال، آن را به معرض«عرضه» بدون استیذان واجازه صاحب اثر و بدون توجه به شناسنامه کتاب و قانون حمایت از مؤلفان ومصنفان و هنرمندان قرارداده است!
شاکی فرج الله سلحشور سپس اظهار میکند: آقای سلحشور درخبرگزاریها ومطبوعات اظهار کرده: «فیلم نامه مال من نیست واز روی دست خدا تقلب کردم»! آقای سلحشور! خداوند فیلم نامه ندارد که از روی دستش تقلب کردهای، آیا این کلام و بقیه اظهارات جنابعالی و این عمل منطقی و قانونی و شرعی است و اقرار به سرقت ادبی نیست؟!
وی در ادامه با اشاره به محکومیت فرجالله سلحشور در دادگاه اول شعبه 1083، یادآور شد: محکومیت آقای سلحشور به تاریخ 25 اسفند ماه 88 مربوط میشود و رأی صادره علیه او براساس اظهار نظر پنج صفحهای سه کارشناس رسمی قوه قضاییه، خبره سینما و تلویزیون به امضاء رسیده است. «آقای سلحشور اظهار کرده این کارشناسان فاقد مجوز دادگستری بودند و جزو دشمنان سلحشور بودند»! در حالی که این سه نفر کارشناس با دو مشاور دادگاه، در مدت 6000 ساعت کاری در مدت شش ماه با بررسی مجدانهی ادله اثبات دعوا که شامل «سند کتبی، شهادت، اقرار، سوگند، تحقیقات محلی، کارشناسی، معاینه محل و اماره قانونی وقضایی» است را رعایت و اجرا و برای کشف حقیقت عطف به ماسبق کردند و مقایسه 110صفحهای فشرده در اندازه کاغذ A4 از کتاب فیلمنامه «حضرت یوسف (ع)» اینجانب و فیلم نامه دست نویس و سریال ساخته شده سلحشور تهیه و تنظیم و با بقیه مدارک واسناد دیگر تقدیم دادگاه شعبه 1083 کردند. آن وقت سلحشور میگوید: «نه کارشناسان و نه شاکی حتی یک جمله که بیانگر این اقتباس باشد ارائه نکردند»! این در حالی است که قاضی دادگاه شعبه 1083در حکم سه برگی صادره، مجرمیت نامبرده را احراز و اعلام کرده: « با عنایت به سایر قرائن و اسناد موجود در پرونده، به نظر دادگاه اعتراض شاکی وارد تشخیص و سرقت هنری و استفاده غیرمجاز و غیرقانونی از اثر شاکی به شرح مذکور توسط متهم صورت پذیرفته است؛ لذا ضمن نقض قرار صادره وجلب به دادرسی، پرونده جهت انجام اقدامات قانونی به دادسرااعاده می گردد. رأی صادره قطعی است.»
طاهری سپس ادامه میدهد: یکی از سه وکیل و خود سلحشور بارها اقرارکرده و میگوید: «هیچ حکمی دایر بر محکومیت موکل این جانب مبنی برعرضه فیلمنامه بدون اجازه پدیدآورنده صادرنشده است»؟ و تحلیل بعضی خبرگزاریها از محتوا و مضمون رأی صادره این دادگاه، که خبر محکومیت سلحشور را به دلیل سرقت ادبی به سه سال زندان و یک و نیم میلیارد تومان جریمه نقدی، مطرح و منتشر کردند.
او یادآور میشود: پس از حکم مجرمیت آقای سلحشور، پرونده به دادسرا اعاده میشود و در دادسرا بر اساس حکم صادره دادگاه شعبه 1083کیفر خواستی به امضای پنج نفر از قضات محترم دادسرا به استناد ماده 23 قانون حمایت از مؤلفان و مصنفان و هنرمندان وموارد دیگر قانونی صادر میکند؛ یعنی سه کارشناس قوه قضائیه و دو مشاور دادگاه و شش نفر قاضی قوه قضائیه، جمعاً 11 نفر سرقت ادبی آقای سلحشور را احراز کردهاند پس از صدور کیفرخواست آقای سلحشور به اقرار خودش در سایتهای مختلف خبرگزاری ها برای نجات خود متمسک به مسؤولان میشود. وقتی رأی شعبه 1083صادر میشود، آقای سلحشور پیش مقامات میرود ومیگوید به ما تهمت دزدی زدند و ایشان هم بلافاصله به آقای ضرغامی میگویند و ضرغامی هم به معاون وقت خود، آقای میرباقری اعلام می کند. میرباقری هم به اداره کل حقوقی سازمان صدا و سیما اعلام میکند، بعد از آن رییس قوه قضاییه قاضی پرونده را میخواهد که موضوع چیست؟ و پرونده به شعبه دیگری ارجاع داده شد. یعنی شعبه 1057در واقع دادگاه دوم شعبه 1057هم ازهمان اول علیه این جانب قیام کرد و این عجیب بود. این شعبه علیه من رأی داد و ایشان را تبرئه کرد، اینجانب محکوم نشدم فرجه تجدید نظر داشتم اما هنوز تجدید نظر انجام نشده از طرف آقای شمقدری، معاون وزارت ارشاد به سلحشور تبریک گفته شد و آقای شمقدری مطالبی اظهار کردند که در شأن یک معاون وزیر آن هم از نوع ارشادی نبود: «صدور رأی دادگاه مبنی بر رفع اتهام از سرقت ادبی مجموعه حضرت یوسف مایه مسرت و خوشبختی شد ... این تجربه نشان داد چگونه نیروهای مسلمان، مؤمن و هنرمند مورد حسد و کینه و رشک دیگران هستند و جا دارد از دام اینگونه فتنهگریها دورباشیم و ...»!؟ جشن و پایکوبی گرفتند. اینجانب نامهای به آقای شمقدری نوشتم به این مضمون که :«آقای شمقدری جنابعالی به آقای سلحشور تبریک نمیگویید بلکه به دادگاه شعبه 1057 که سینماگرانی را به اسم کارشناس از وزارت ارشاد و خانه سینما و صدا وسیما درخواست کردهاند، تبریک میگویید».
شاکی فرجالله سلحشور اینگونه ادامه میدهد: ازهمان جلسه اول دادگاه، گفتم تمام سینماگران دستشان در یک کاسه است و گفتم اصلا قبول ندارم. اینجانب پنج لایحه اعتراض به سینماگران به دادگاه نوشتم اما دادگاه بدون توجه به اعتراضات اینجانب، به مرحلهای رسید که این آقایان آمدند و اظهارنظر خلاف واقع یک صفحهای را به دادگاه اعلام کردند؛ اظهارنظری که بعد از شش ماه از معرفی سینماگران در یک جلسه سوری با سه نفر در اداره کل حقوقی صداوسیما امضاء شد. اینجانب یک نفره در مقابل آن همه لشکر قرار گرفتم. درصورت جلسه، سینماگران خود را کارشناسان محترم دادگستری ذکر کردند واستعلامی از کانون کارشناسان دادگستری گرفتم هیچ یک از آقایان (شش نفر) کارشناسان رسمی دادگستری و یا قوه قضائیه نبودند و نیستند، بعد آقای مختاری یکی از سینماگران معرفی شده به دادگاه استعفای خودش را میدهد، نامه استعفا موجود است در تاریخ 19/6/90 نوشته وعنوان کرده: «من نمیتوانم با بقیه کارشناسان کار بکنم زیرا در طول این مدت بعد از جلسه معارفه در تاریخ 7/4/90 حداقل برای اینجانب یک بارهم فرصت دیدار این جمع و گفتگو وهماهنگی و در اختیار قرار گرفتن فیلمنامه طرفین وشکوائیه آنان میسر نشد ... مراتب استعفای خود را اعلام میدارم. امضاء حسینعلی مختاری درتاریخ19/ 6 /90».
این درحالی است که آقای سلحشور اظهار کرده: «کارشناسان جدید صدها سند را بررسی و اعلام کردند که اقتباسی از کتاب طاهری صورت نگرفته است» و چگونه است یکی از سینماگران به اسم کارشناس منتخب دادگاه شعبه 1057در استعفایش گفته در این مدت یک بارهم فرصت دیدار این جمع میسر نشده است .. ؟ !
او در ادامه صحبتهای چند ساعته خود میگوید: بعد از استعفای آقای حسین علی مختاری، دادگاه آقای عبدالله اسفندیاری را جایگزین میکند، یعنی در تاریخ 6/10/90؛ درست همان روزی که اظهار نظر یک برگی را بقیه سینماگران به دادگاه تقدیم کردند یعنی (صفر روز) آقای عبدالله اسفندیاری کارشناس این پرونده شدند ؟ ! این ها هیچ کدام کارشناسان رسمی دادگستری نبودند!
رییس دادگاه شعبه 1057مرحله دوم، عطف به ماسبق نکرده وحکم صادره و کیفر خواست قبلی را قبول نداشتهاند وآقای سلحشورهیچگونه مدارکی نداشتند که به دادگاه ارائه بدهند، همان طوری که در دادگاه اولیه شعبه 1083مدارک نامبرده به اقرار خودش فقط شش ساعت تلفنی بوده با کارشناسان قبلی صحبت کرده بود، بدون اینکه درداگاه حضور یابد و لاغیر، چون دادگاه 1083 را بی بصیرت و سه نفر کارشناسان قوه قضائیه را دشمن خود می دانست !!؟
12 نفر شهود ازهمکاران خودش که اسامی آنها در تیتراژ سریال یوسف به درشتی نقش بسته بود، به جهت اینکه اظهار کردند: «سرقت ادبی توسط نامبرده انجام نگرفته» به دادگاه 1057 معرفی میکند، شش نفر آنها در دادگاه حاضر شدند و12 نفر شهود به اقرار کتبی و به امضای خودشان شهادت دادهاند که از تاریخ 5/9/79 تا سال82 در کنار آقای سلحشور بودهاند! یعنی چیزی حدود 900 روز از قِبَل آقای سلحشور انتفاع بردهاند و هنوز هم میبرند و به استناد بندهای 5 و6 و7 ماده 155 قانون آیین کیفری به جهت انتفاع ودشمنی و بیعدالتی جرح شهود میشوند و متأسفانه دادگاه شعبه 1057 به این مورد هم توجهی نفرمودند وپرونده را به هیات پنج نفره ارجاع میدهند و سینماگرانی از سازمان صدا وسیما و وزارت ارشاد و خانه سینمای (غیر قانونی) بنا به اظهار آقای جواد شمقدری، معاون وزارت ارشاد به اسم کارشناس انتخاب میشوند، عبارتند از آقایان نادرطالب زاده، ناصر هاشمزاده، سعید شاپوری، حسین علی مختاری، حبیب الله بهمنی وعبدالله اسفندیاری که هیچ کدام کارشناس رسمی دادگستری و یا قوه قضائیه نبوده و نیستند و چرا از خانه سینمای غیرقانونی به دادگاه معرفی میشوند؟ و اکثریت کسانی که وارد به امور سینما و یا تلویزیون هستند، میدانند این سینماگران سالهاست با آقای سلحشور همکاری داشته و دارند و همکاری آنها به اقرار خودشان از تلویزیون و خبرگزاریها و مطبوعات پخش و منتشر شده است.
طاهری میگوید: سند منگولهدار نمیخواهد وقتی در جایی میبینیم در مراسم اختتامیه جشنواره ققنوس که در مقابل جشنواره فجر به پا کردند، به اسم دومین جایزه سینمایی گفتمان انقلاب اسلامی در تاریخ 29/11/1391 از شبکه چهار سیما به طور مستقیم پخش میشود واولین سخنران آن ناصرهاشمزاده بود و سپس نادر طالبزاده هم از سلحشور تقدیر و تمجید میکند و سلحشور هم از طالبزاده تقدیر وتشکر وتمجید میکند و به یکدیگر جایزه میدهند و این افراد به عنوان کارشناس از طرف دادگاه شعبه 1057 برای نجات سلحشور انتخاب میشوند و دادگاه 1057برای اثبات همکاری سینماگران با سلحشور، به دنبال سند منگولهدارمیگردد؟! واین افراد برای کشف حقیقت وبرای رضای خدا کار میکنند که طاهری را بکوبند؟ ! و به چنین انتخابی در پنج لایحه مفصل به دادگاه اعتراض شد ودادگاه توجهی نفرمودند؟! این پنج نفرسینماگر با اظهارنظر یک برگی خلاف واقع خود در مدت یک ماه و به استناد ماده262 قانون آیین دادرسی مدنی: «اظهارنظر کارشناس باید صریح و موجه باشد» و با توجه به اینکه سینماگران باید تمام شرایط و قوانین مربوط به کارشناسی را رعایت میکردند، با عدم چنین شرایطی اظهارنظر را به امضای سه نفر رسیده بود تقدیم دادگاه 1057 کردند. سند موجود است؛ دادگاه دوم یعنی شعبه 1057 در نهایت صدور رأی را بر اساس اظهار نظر یک برگی سینماگران و با جمله «فقدان ادله اثباتی» از طرف شاکی به دادگاه، آقای سلحشور را تبرئه فرمودند.
او در نشست با خبرنگار ایسنا میگوید: با توجه به فرجه تجدیدنظر برای شاکی پرونده (و با آن همه اسناد و مدارک مستند ومستدل و متقن میشود فقدان ادله اثباتی)؟! سلحشوردر نشست با خبرنگاران اعلام کرد که از اتهام سرقت فیلمنامه «یوسف پیامبر(ع)» تبرئه شده ودرحالی که اینجانب برای تمام صحبتهایش در این نشست مدرک و سند دارم تا همه متوجه شوند آقای سلحشورحرفهایش درست نیست.
وی یادآور میشود: طبق مدارکی که دراختیاردارم، درسال 77 زمانی که ایشان مشغول صداگذاری سریال «مردان آنجلس» بود، اعلام کرد قراراست سریال «حضرت موسی (ع)» را شروع کند؛ حال چه شد یک دفعه به ساخت سریال «یوسف پیامبر (ع)» تصمیم گرفت ؟
نویسنده کتاب فیلم نامه «حضرت یوسف صدیق(ع)» در ادامهی سخنان خود از زمان آشناییاش با سلحشور جهت همکاری در پروژه «یوسف پیامبر» اینگونه، نقل میکند: موضوع از این قرار بود که در سال 77 در وزارت ارشاد یک کار سینمایی داشتیم مشغول صداگذرای آن بودیم درهمان زمان آقای سلحشور را دیدم مشغول صداگذاری روی «اصحاب کهف» بود، از ایشان پرسیدم شما بعد از این پروژه کار دیگری دارید؟ آقای سلحشور در پاسخ گفتند: خیر، کاری ندارم. سپس به او پیشنهاد ساخت سریال «یوسف پیامبر» را دادم، وی هم با تایید، اعلام کرد بعد از پخش سریال «اصحاب کهف» با هم صحبت میکنیم. سریال آقای سلحشور هم پخش شد و طولی نکشید لاریجانی اعلام کرد: «ساخت سریال «حضرت موسی(ع)» در دستور کار این گروه است». درهمان زمان با آقای سلحشور تماس گرفتم وگفتم پس ساخت سریال «یوسف پیامبر(ع)» چه میشود؟ ایشان درجواب گفت، دستور است که سریال موسی را کارکنیم. از همان جا بود که آقای سلحشور برای ما بازی درآورد و در واقع ما را سر کار گذاشت.
وی افزود: از آن پس دوندگیهای خودمان را برای ساخت سریال «یوسف پیامبر» انجام دادیم و سلحشورهم طبق دستور، مسیر خودش را رفت و از سال77 تا اواخر سال79 آقای سلحشور مشغول نگارش حضرت موسی(ع) بودند وهیچ توجهی به داستان و فیلمنامهی یوسف نداشتند. موضوع را با آقای شورجه درمیان گذاشتم، ایشان اظهار کردند بعید میدانم آقای سلحشور از ساخت سریال موسی که گفته شده، دست بردارد و سریال یوسف را بسازد تا اینکه این جانب فیلمنامه یوسف را دراوایل سال 78 برای رییس وقت سیمافیلم، مهندس حیدریان فرستادم. با اقای سلحشورهم صحبت کردم و خودش هم درتمام سایتها اقرار کرده بود، مشغول نگارش حضرت موسی است.
طاهری در ادامه اظهار کرد: زمانی که از آقای سلحشور ناامید شدم، نامهای به آقای هاشمی رفسنجانی، رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام در سال 78 نوشتم، از سوی ایشان هم نامهای به آقای لاریجانی برای ساخت سریال «یوسف پیامبر(ع)» بر اساس فیلم نامه این جانب نوشته و تاکید شد.
این فیلمنامهنویس ادامه داد: سپس آقای لاریجانی، رییس وقت صدا و سیما در نامهای به تاریخ 15/9/78 به مدیر وقت شبکه دو دستور دادند کار اینجانب پیگیری شود و مذاکرات مربوطه را انجام دهند.
وی خطاب به فرجالله سلحشور اینگونه گفت: آقای سلحشور! شما در سال 77مشغول صداگذاری سریال «اصحاب کهف» در استودیو صداگذاری وزارت ارشاد بودید با یکی از دوستان برای ساخت سریال یوسف صحبت کردیم بعد از مدتی به اتفاق یکی از دوستان کارگردان دیگردر دفتر اصحاب کهف واقع در خیابان پاتریس لومومبا در دفتر کار آقای محسن علی اکبری تهیه کننده سریال مردان آنجلس با هم صحبت کردیم وآقای محسن علی اکبری شاهد قضایا بودند و با ایشان هم ساخت سریال یوسف مطرح شد و همان موقع یک کلاسُر از دست نوشتههای فیلمنامهحضرت یوسف (ع) را در اختیار شما گذاشتم شما هم گفتید به سینماچیها نمیشود اعتماد کرد گفتم، من به شما اعتماد میکنم چون میخواهم فیلمنامهام را کسی بسازد که مذهبی باشد. تمام بدبختی اینجانب این بود... .
طاهری با نشان دادن نسخهای از روزنامه وابسته به صداوسیما، ادامه داد: در این روزنامه خبرنگار از آقای سلحشور پرسید آیا شما در خانوادهای مذهبی متولد شدهاید؟ وی اینگونه پاسخ داده بود، نه خیلی مذهبی شاید بهترباشد بگویم خانوادهام را من مذهبی کردم، ما بیشتر سنتی بودیم البته نه سنتی محکم اما از زمانی که من به سمت مذهب رفتم خانوادهام نیز مذهبی شدند! در اینجا می خواهم بگویم پس این جانب که کل خانوادهام جزو روحانیت این مملکت هستند چه بگویم؟ و آن هم قدمت چند صد ساله دارند ما با اکثریت علما و روحانیت فامیل هستیم اما ما نمیخواهیم خودمان را بزرگ کنیم. همان که هستیم کافی است و به دلیل اینکه آشنایی با تاریخ اسلام وادیان و انبیاء وقرآن وتفاسیر و غیره داشته وداریم و میخواستیم از این راه وظیفه دینی خود را انجام بدهیم و به نوشتن فیلم نامه وداستانهای انبیاء الهی و اولیاء خداوند و پاکان روی زمین دست زدیم. آن وقت همین آقای سلحشورمیآید ومیگوید طاهری از اراذل سینماست و بیماردل و کفار و منافق است، طاهری شوالیه سکولاری است که دارد با من سلحشور میجنگد ! مذمت افراد با چه قیمتی و تا چه حد؟!
طاهری با گلهمندی از اینکه مشهور شدن برخیها در عرصه هنر به ناحق است، خاطرنشان میکند: گاه چنین مسائلی پیش میآید؛ بعضی افراد میآیند و یک سریال میسازند بدون سر و صدا و بعضی با جوسازی و سر و صدا کردن و منم کردن خود را مشهور میکنند. به اعتقاد اینجانب اینگونه مشهور شدنها شهرت به ناحق است نه واقعی و این افراد برای مطامع اندک دنیا دست به هرعملی میزنند.
طاهری در ادامه گفتوگوی خود با ایسنا، دربارهی رسیدگی سازمان صدا و سیما نسبت به پروژه «یوسف پیامبر» اینگونه توضیح میدهد: پس از گذشت تمام این مراحل، فیلمنامهی دستنویس خود را در تاریخ سوم خرداد 1379در اختیار ادارهی کل پژهشهای برنامهای معاونت سیما قراردادم، کل فیلمنامه به شکل دست نویس ارائه شده بود و خلاصه 227 سکانس بود آن زمان 27 سکانس را تحویل دادم پس از مدت کوتاهی نامهای برای این جانب نوشتند اینگونه ذکرشده بود: «ما کل فیلمنامه «حضرت یوسف (ع)» آقای طاهری را به مبلغ 200 تا 250 هزارتومان میخریم»!؟ اعتراض کردم، چرا که برایم جالب بود اگر فیلمنامهی این جانب حائز شرایط لازم تشخیص داده نشده بود، چرا میخواستند بودجهی بیتالمال را هدر بدهند و چطور حاضر شدند آن را بخرند؟! به خود گفتم همان طوری که یوسف را به ثمن بخس خریدند ! با ناراحتی فیلمنامه را در اختیارشان گذاشته بودم اتاق را ترک کرده وعطایشان را به لقایشان بخشیدم ! و موضوع سر مبلغ نبود بلکه انجام وظیفه بود وحُسن استفاده مادی ومعنوی آن بود.
وی با ارائهی مدرک برای صحبتهایش اضافه کرد: تمام این قضایا درصداوسیما موجود است. آن زمان به خیلی از افراد از جمله دکتر بشارتی متوسل شدم و به مرحلهای رسیدم که جلسهای با آقای لاریجانی ترتیب داده شد این جلسه در تاریخ پنجم آذر ماه سال 79 برگزار شد و تمام مدارک را با خود به همراه بردم وبا استقبال آقای لاریجانی ریاست وقت سازمان مواجه شدم. آقای لاریجانی پرسیدند چه کسی را میخواهید برای ساخت سریال معرفی کنید؟ این جانب از بعضی کارگردانانی که در ذهنم بود به غیراز سلحشور نام بردم؛ از آقای میرباقری اسم بردم، گفتند نه و بعد متوجه شدم ایشان سال 81 با پروژه «مختارنامه» قرارداد بستند. (قبل از آن با آقای فلاح، تهیهکننده سریال مختار برای ساخت سریال یوسف صحبت کرده بودم آقای میرباقری را پیشنهاد دادم و مورد موافقت آنها قرارگرفته بود). سپس آقای فخیم زاده وشورجه و ... را پیشنهاد دادم ایشان گفتند آقای سلحشور کارگردانی کار را برعهده بگیرد، گفتم مگر حضرتعالی نفرمودید این گروه (سلحشور) سریال «موسی» را بسازند؟ لاریجانی در پاسخ گفتند: «از سال 77 تاکنون (سال «79») آقای سلحشور حتی 15 قسمت از نگارش «حضرت موسی» را آماده نکرده است، حالا که فیلمنامهی حضرت یوسف نوشته شما حاضر است شروع کنید، شما به ایشان بگویید من هم به او خبر میدهم».
آن شب با چنین پیشنهادی هول شده بودم از این استقبال و اشتباه کردم همان شب یک دست نوشته از آقای لاریجانی نگرفتم. با آقای سلحشور تماس گرفتم و موضوع را با وی در میان گذاشتم ایشان باز هم گفتند دستور داده شده «موسی» را کار کنید من با حرف آقای لاریجانی چه کار دارم و ما مشغول نگارش حضرت موسی (ع) هستیم هر وقت فرمودند موسی را نساز و یوسف را بساز من میآیم! سه ماه تمام این قضیه طول کشید تا اینکه اوایل سال 80 آقای لاریجانی طبق برنامههای اول هر سال که تقسیم کار و ساخت سریال سازی را به کارگردانان محول میکردند، نگارش ناقص «سریال موسی (ع)» را از دست سلحشور گرفت. فیلمنامه آماده سریال حضرت یوسف این جانب را در اختیار آقای لاریجانی قرارداده بودم، دراختیار آقای سلحشور قرار دادند.
او سپس اینگونه توضیح میدهد: آقای سلحشور در جواب آقای لاریجانی گفت اگر قرار باشد من سریال «یوسف (ع)» را کار کنم، «یوسف»ی که خودم نویسنده، کارگردان و تهیهکنندهاش باشم کار میکنم و این موضوع درست اوایل سال 1380 بود که آقای سلحشورمطرح کرد این جانب همان موقع متوجه جریان شدم و تمام فیلمنامه سریال را بالغ بر800 سکانس می شد، خلاصه وجمع کردم و در قالب کتاب به نام فیلمنامه «حضرت یوسف صدیق» چاپ کردم در دو جلد و درسال 1380 کتاب فیلمنامه به بازارعرضه شد. سپس آقای سلحشوراز تاریخ 14 شهریور80 اولین قرارداد «تحقیق» حضرت یوسف (ع) را با سیما فیلم منعقد میکند؛ یعنی از زمانی که دید همه چیز شسته و رفته و آماده است، مرا رها کرد و در تیر ماه سال 1381 قرارداد «تألیف» را با سیما فیلم منعقد میکند و در خرداد سال 1383 قرارداد «تولید» ساخت سریال را منعقد کرده است.
آقای سلحشور در تاریخ 7/9/1380در یکی از روزنامهها اظهار کرد: « تحقیقات این پروژه (حضرت یوسف(ع)) توسط گروه تحقیق در حال انجام است ونگارش این فیلمنامه در27 قسمت الی30قسمت توسط این جانب انجام خواهد شد واحتمالاً یک سال به طول خواهد انجامید» این اظهار و اقرار آقای سلحشور و تاریخ قرارداد تحقیق، حاکی از آن است که آقای سلحشور از سال 77 که دستور داده شد این گروه روی پروژه حضرت موسی کار کنند و تا اوایل سال 80 همچنان مصمم بود خلاف دستور کاری نکند، آن وقت چطور امکان دارد تحقیقات و نگارش فیلم نامه حضرت یوسف (ع) را آماده کرده باشد و به سیما فیلم و دیگران داده باشد جز اینکه فیلم نامه این جانب بوده چیز دیگری نیست.
وی گفت: فرجالله سلحشور عنوان کرده بود شش نسخه دست نوشته از یوسف پیامبر را در طول سالهای 76 تا 80 تهیه کرده است، تایپ شده آن را در تاریخ 15 اسفند 80 تحویل سیما فیلم دادم. آقای سلحشور درست میگوید اولین قرارداد تحقیق سلحشور با سیما فیلم در جای دیگر هم مطرح کردم تاریخ آن 14/6/80بوده و پایان قرارداد تحقیق 15/12/80 یعنی در مدت شش ماه باید تحقیقات خود را به سیما فیلم ارائه میکرده در حالی که از سال 1377 فیلم نامه آماده حضرت یوسف این جانب در اختیار نامبرده قرارداشته و از روی همین فیلم نامه با سیما فیلم قرارداد تحقیقی راهم درست می کند و سپس قرارداد نگارش یوسف را در تیرماه سال 1381 به سیما فیلم تحویل داده است. این درست زمانی بود که کتاب فیلم نامه این جانب در سال80 چاپ شده و دراختیار نامبرده قرارگرفته بود. نامبرده در بعضی خبرگزاری ها اظهار کرده: «فیلم نامه یوسف را در سال 76 به شبکه دو سیما تحویل داده است» در حالی که در تحقیقات دادگاه 1083، مدیر وقت شبکه دو سیما به طور کتبی اظهار کرده آقای سلحشور نوشته یوسفی به شبکه دو ارائه نداده است اما آقای طاهری فیلمنامه حضرت یوسف را ارائه کرده بود به دلیل اینکه درگیر نگارش متن حضرت موسی (ع) بودیم از طاهری معذرت خواهی کردیم.
طاهری سپس خطاب به سلحشور خاطرنشان میکند: شما در سال 70 روی پروژه «ایوب پیامبر» به صورت تئاتری، سپس در قالب سریال پنج قسمتی کار کردید و در سال 75 مشغول ساخت «مردان آنجلس» در 18قسمت بودید تا سال80 مشغول تهیه یک نسخه سینمایی آن بودید و اواخر سال77 پس از پخش سریال مردان آنجلس یا اصحاب کهف روی پروژه حضرت موسی(ع) کارمیکردید، چه زمانی فرصت کردید سریال یوسف پیامبر را تحقیق و نگارش کنید؟ آیا آنقدر حافظهی شما قوی بود تمام کارها و نوشته ها و تحقیقات وغیره را بتوانی باهم انجام بدهید؟! یا اینکه ... .
نویسنده کتاب فیلم نامه دو جلدی «حضرت یوسف صدیق(ع)» با اشاره به پایان دورهی ریاست لاریجانی در صداوسیما اظهار میکند: زمانی که یک پلان از سریال یوسف پیامبر(ع) ساخته شد، درخرداد سال 1383از شبکه یک سیما پخش شد، آقای سلحشور پیراهن حضرت یوسف دراین سریال را آوردند و به آقای لاریجانی تقدیم کردند، من همان موقع یک نامه به سلحشور نوشتم، آقای سلحشور شما کار خودت را کردی اما این کارتان اصلاًدرست نبود، توجهی هم به نامهی بنده نکرد، صبر کردم ببینم عاقبت کار چه میشود.
سید شهاب الدین طاهری اضافه میکند: در تاریخ هفتم تیر ماه 87 سریال «یوسف پیامبر (ع)» از تلویزیون پخش شد، از قسمت اول تا پنجم هیچ منابعی ذکرنشده بود و به صورت کلی مثلاً 60 کتاب تشیع و10کتاب اهل تسنن والخ... . بعد از قسمت ششم سریال به سیما فیلم و خدمت آقای اسلامیمهر رفتم و گفتم چرا اسامی منابع در تیتراژ سریال نوشته نشده است و به صورت کلی و فلهای مطرح و ذکرشده است؟ از قسمت ششم به بعد بود در تیتراژ سریال، عنوان فیلمنامه نویس به سلحشور دادند و در تیتراژ سریال «حضرت یوسف (ع)» 80 منبع را ذکر کردند.
طاهری که برای تمام صحبتهایش سند و مدرک ارائه میکرد، در بخشی ازصحبتهایش میگوید: آقای سلحشور در پارهای از صحبتهایش درخبرگزاریها ذکر کرده: «من م توانم 200 منبع دیگر به تیتراژ سریال اضافه کنم و کسی هم نمیتواند بگوید دروغ گفتی بعضی دروغها را می توان گفت که نمی توان ثابت کرد»! مطلب دومی که آقای سلحشور ذکر کردند، این بود: «ایراد گرفتن از متن مذهبی کار سختی نیست مهم این است که آنچه من مطرح کردم با قرآن هم خوانی دارد یا خیر»؟ !!
حالا ببینیم تعداد 80 منبع آقای سلحشوردر تیتراژ سریال چیست؟ از آن تعداد 22 منبع میان کتاب فیلم نامه حضرت یوسف (ع) اینجانب و فیلم نامه دست نویس سلحشور مشترک است!40منبع هم تفسیرقرآنی اهل تشیع وتسنن است با اختلاف 2الی 5 درصد همه یکی است و نیازی به سیاهی لشکر منابع نبود می خواستید 200 منبع دیگر اضافه کنید. بیش از10منبع را هم در تیتراژ ذکر کرده درآنها نه نامی از حضرت یوسف است و نه نامی از حضرت یعقوب(ع). و نه نامی از دو فرعون و زندگانی آنها همزمان با خاندان حضرت یوسف(ع) و نه اسمی، کلمه ای، مطلبی، توضیحی، توصیفی وغیره وجود ندارد مانند نهج البلاغه حضرت علی(ع)، تحف العقول، عیون اخبارالرضا، میزان الحکمه، روضةالکافی، النص والجتهاد، مستدرک سفینةالبحار، منتهی الامال، تفسیرجامع، ابیاتی ازپروین اعتصامی وغیره... و در کجای این منابع نام حضرت یوسف (ع) و فراعنه آورده شده؟ چند کتاب دیگرهم در تیتراژ سریال نام برده فقط در یکی دوسطر به «حضرت یوسف (ع)» پرداخته شده است.
وی سپس با اشاره به مقایسه 65 منابعی که در انتهای جلد دوم کتاب فیلمنامه «یوسف» ذکر کرده با آنچه سلحشوردر تیتراژ قید کرده بود، بیان میکند: درهیچکدام تفاسیرقرآنی، نامی ازآمن هوتب سوم و چهارم دو فرعون زمان حضرت یوسف(ع) آورده نشده است، فقط این نام ها در کتاب های (اساطیر مصر،اسطوره های مصر، آخناتون، تاریخ مصر قدیم، سینوهه، فرعونها می میرند، مومیائیها و یوسف در آئینه تاریخ...) است که در منابع کتاب فیلم نامه حضرت یوسف(ع) این جانب است بوده وهست. اما این آقا آمده عنوان کرده «اکثریت منابع مطالعاتی طاهری خارجی وغیردینی بوده است»! حرفم این است آقای سلحشور مجدد برود ومطالعه و بگردد وپیدا کند چه تعداد ازاین منابع خارجی وغیردینی بوده است.
او با طرح این پرسش که آیا کتاب آخناتون، کتاب تاریخ نیست، کتاب اساطیرمصرچطور؟ خطاب به سلحشور میگوید: جنابعالی چنین کتابهایی رامطالعه نفرمودید تشخیص بدهید کدام دینی است و کدام غیردینی است همان طوری که انسانه ارا مذمت می کنید کتابها راهم مذمت می کنید و به قول خودتان میگویید: «ایراد گرفتن ازمتن مذهبی کارسختی نیست»؟! چه رسد به بقیه کتاب های دیگر؟
و شاید کتاب تاریخی(یوسف درآئینه تاریخ) نوشته توماس مان آلمانی درهمه جا اظهار نمودید:«نامبرده همجنس گراست یا بوده وغیر دینی است» ؟ وطاهری از این کتاب کپی برداری نموده است.
جنابعالی همه چیز و همه کس را بدون هیچ ضابطه وقانون وعرف وشرع مقدس اسلام مذمت و توهین کرده ومی کنید، وقتی می گویید توماس مان، نویسنده کتاب «یوسف درآیینه تاریخ» آلمانی همجنس گرااست باید حرف شماراباور کنیم؟ بر فرض اینطورباشد اگر خودش همجنسگرا و نجس به قول گفته شما بوده آیا تمام نوشته هایش هم نجس وغیردینی است؟ و نباید کتابش را بخوانیم وصدق را از کذب جدا کرده و درست و واقعی آن را بنویسیم و به او بفهمانیم کجای کتابت درست است و با قرآن وتاریخ مطابقت دارد ودر کجای کتابت غلط داری!
پیغمبراسلام(ص) فرمودند: «حتی به لاشه سگ مرده متعفن نجس العین هم مذمت نکنید، شاید دندان سفیدی داشته». اصلا بفرمایید جنابعالی (سلحشور) از کدام کتاب استفاده کردید؟
طاهری ادامه میدهد: آقای سلحشور به بنده بفرمایید شخصیتهای آمن هوتب سوم و چهارم ( آخناتون) و خانوادههای آنها وهمچنین کلیه شخصیتهای لشکری و کشوری و اسامی آنها و تمام زندگانی این دوفرعون همزمان با حضرت یوسف را از کدام منبع آوردهاید؟ اصلاً و تاکنون به این پرسشهای من پاسخی داده نشده است.
او میگوید: تا 12قسمت از این سریال پخش شد، متوجه شدم فیلمنامه با کتاب فیلم نامه این جانب یکی است و تنها با اختلاف10% از تورات تحریفی استفاده کرده است و10% هم مِن عِندی گذاشته است. در حالی که اینجانب از کلیه کتابهای تاریخی ذکرشده در انتهای جلد دوم و بسیاری کتابهای دیگری که ذکر نکردم با روایتهای قرآنی و تاریخ اسلامی استفاده کردم و یک واو آن (به تأئید سازمان پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی رسیده)، مغایرت با قرآن وتاریخ اسلامی ندارد نوشته شده است ! نام یوزارسیف فقط در کتاب « یوسف در آئینه تاریخ» نوشته شده است.
همچنین طاهری با اشاره به جوان شدن زلیخا در سریال «یوسف پیامبر» توضیح داد: در اینجا باید گفت زلیخا پیر نبوده بخواهد جوان شود غصه عشق به یوسف، او را شکسته کرده بود و پس از رسیدن به یوسف قیافه اش شاداب می شود! و درکتاب «یوسف در آیینه تاریخ» عنوان شده است که جوان شدن زلیخا افسانه بوده است. در منابع اینجانب کاملاً مشخص است اما شما آقای سلحشور از کدام منابع استفاده کردهاید؟ و درکدام کتاب شلاق خوردن حضرت یوسف نوشته شده و شما در این سریال گنجاندهاید؟ حتی درقسمتی که حضرت یوسف را به مصر میبرند و خودش را روی قبر مادرش میاندازد، باید گفت مادر یوسف نمرده بود ودرتاریخ اسلام ما موجوداست. شما اگر از تفسیر المیزان هم استفاده کرده بودید، نوشته شده راحیل مادریوسف نمرده بود و در«قرآن کریم سوره حضرت یوسف آیه 98و99 به صراحت نام پدر ومادر حضرت یوسف را مطرح فرموده»! و اکثر مفسرین هم مادر حضرت یوسف را زنده نوشته اند آنوقت ما برویم از تورات تحریفی و کذابان یهودی استفاده کنیم؟ ازدواج دو خواهر همزمان با حضرت یعقوب کارجاهلان است نه کاررسولان! وتعویض یا تغییر کلمات یا واژه هائی مانند سیلو، استعمار، لیست، کنترل وغیره ... و یا اینکه زمانی که بنیامین به دنیا می آید و راحیل مادرش ازدنیا میرود، در تورات تحریفی و کتاب های وابسته به تورات است و صرفا ًبرای رد گم کردن از کتاب فیلم نامه این جانب تغییر داده بودید. و همچنین در روزنامه وابسته به صدا وسیما اظهار کردهاید: « کسانی که سریال یوسف را نقد کرده ومی کنند مزد بگیرند».
طاهری در ادامه با اشاره به سیلی خوردن حضرت یوسف توسط مراقب و زلیخا وهمخوانی نداشتن اتفاقات یادآور میشود: آنجایی که حضرت یوسف از شتر خودش را روی قبر مادر میاندازد و مراقب پس از یافتن یوسف یک سیلی به صورت یوسف میزند، همان لحظه دست مراقب فلج میشود؟! اما آنجایی که زلیخا به صورت یوسف سیلی میزند دست زلیخا نه تنها فلج نمیشود بلکه زلیخا خیلی هم شاد و سرحال میشود، این در کجای تاریخ آمده است؟! حضرت یوسف را به زندان میبرند و چندین بار وی را شلاق میزنند و خم به ابروی کسی نمی آید و دست هیچ کس هم فلج نمی شود! در کجای کتاب های تاریخی وغیره این مسائل نوشته شده است؟ رودخانه عظیم نیل بیش از 6800 کیلومترطول دارد در کدام مقطع زمانی نوشته شده است این رودخانه با این عظمتش خشک شده و باعث قحطی مصر شده است وهیچ کس هم درسرزمین پهناور مصر دسترسی به آب نداشته است؟ ازدواج حضرت یوسف با اثنات، دخترکاهن معابد مصردر«تورات تحریفی» و کتاب «یوسف درآئینه تاریخ» نوشته شده است درحالی که در روایت های اسلامی قال الصادق وقال الباقرازدواج یوسف فقط با زلیخا بوده است. یا اینکه تاریخچه «سینوهه» یا از افسانهها بوده و یا نبوده را هم سن وسال «آخناتون» آمن هوتپ چهارم نوشتهاند بوده به عبارتی آنچه در تاریخ نوشته شده است یکی ازفرزندان «آمن هوتپ سوم» بوده است نه یک پیرمرد به عنوان پزشک آخناتون؟
مورد دیگر اینکه آقای سلحشور در مصاحبه تلویزیونی در تاریخ 7/2/1391 ساعت 30/10 صبح در برنامه سیمای خانواده از شبکه یک پخش شده، گفته: «من صدها اسم در یوسف دارم فقط مال خودمه توی هیچ کتاب دیگه نیست حتی تو کتاب آقای شاکی تمام اسامی ازروی کتاب توماس مان برداشته» ! و در اظهار نظر سینماگران به اسم کارشناس گفتهاید: «حتی یک اسم و یک جمله را هم پیدا نکردند»!
آقای سلحشور ! درکتاب فیلم نامه حضرت یوسف(ع) اینجانب 300اسم موجود است و در فیلم نامه جنابعالی 95 اسم به یکصد هم نمیرسد، موجود است و44 اسم فیلم نامه جنابعالی با کتاب فیلم نامه حضرت یوسف این جانب مشترک است ودر کتاب توماس مان 45 اسم بیشتر ندارد واین صدها اسم توی یوسف جنابعالی از کجا آمده است فقط مال خودتان است و در هیچ کتاب دیگری نیست مقایسه سر انگشتی را هم نمی دانید و اسامی شخصیت های لشکری وکشوری دو خاندان فرعون سوم وچهارم همزمان با زندگانی حضرت یوسف (ع) را ازکدام منابع نوشته شده در تیتراژ سریالتان آورده اید؛ بخصوص نام یوزارسیف را از کجا آوردهاید؟! درانتهای جلد دوم کتاب فیلم نامه اینجانب و پایان داستان حضرت یوسف (ع) شروع داستان حضرت موسی(ع) را نوشتم!
تمام این موارد و بسیاری دیگر، همان طوری که قبلاً هم اعلام کردم آقای سلحشور برای رد گم کردن نسبت به کتاب فیلم نامه حضرت یوسف (ع) این جانب تغیر داده است!
شاکی سلحشور تصریح میکند: انعکاس کلمات و جملات و مفاهیمی غیراز قرآن کریم و روایتهای اسلامی گرفته شده به واقعی بودن داستان حضرت یوسف (ع) لطمه وارد کرده و تأثیرات نامطلوب و بدبین شدن نسبت به اصل احسَنَ القَصَصَ قرآنی در جامعه و ایجاد شبهه در بین مخاطبان سریال به وجود آورده است و با اغماض بعضی علمای دین و تاریخ مخاطبان برسر دوراهی ماندند کدام صدق است وکدام کذب ؟ ! به کارگیری قصه ها ومضامین قرآن کریم به تنهایی پاسخگوی مخاطبان را نیست. محقق و نویسنده باید برای واقعی بودن داستان های قرآنی ازمنابع دیگر هم به درستی استفاده کند وصدق را از کذب تشخیص دهد تا قابل دفاع باشد!
او در صحبتهای پایانی خود با اشاره به شکایت خود درتاریخ 11/8/1387و فرستادن آن به دادستان کل، توضیح داد: پس از اینکه شکایت بنده دردادستانی کل مطرح می شود پرونده به دادسراارجاع میشود، بعد از مدتی از سوی دادسرا توسط بازپرس شعبه دو احضار شدم تا سوم مرداد 88 حدوداً 9ماه طول کشید طی این مدت بازپرس شعبه دوم دادسرا در اظهارنظرشان اینگونه نوشت: «نظر به ضعف ادله اثباتی مفید قرار منع تعقیب صادر و اعلام میکنم وجهت امعان نظر به نظر سرپرست دادسرا برسد» آقای سلحشورفکر کردند شعبه دوم بازپرسی دادگاه بوده وایشان تبرئه شده اند. سپس قوت ادله اثباتی ارائه شد و دادسرا مجرمیت آقای سلحشور را صادر کردند و به دادگاه شعبه 1083فرستادند. دادگاه اینجانب را میخواهد اما ایشان از رفتن به دادگاه امتناع کردند و این شکایت را یک (کمدی تلخ تصور کردند) اسناد را در اختیار دادگاه قرار دادم و رییس دادگاه گفت به دلیل حجم زیاد و صعوبت فنی که این پرونده دارد، باید به کارشناسان ارجاع داده شود و دادگاه پرونده را به هیاتی سه نفره ارجاع داد. سه کارشناس رسمی قوه قضاییه خبره سینما وتلویزیون بررسیهایشان را شروع کردند. اما ایشان همه جا اظهار کرده بود هیچ گونه مکاتباتی ازسوی دادگاه به وی نشده بود و از سوی دیگر عنوان کرده بود دادگاه اولیه ما دادسرا بوده و ایشان را تبرئه کرده است! در نهایت پرونده به هیات سه نفره ارجاع داده شد و در آنجا با چند مشاور دیگرآمدند تا قضایا را بررسی کنند و آقای سلحشور همه جا عنوان میکرد من نه کتاب طاهری را دیدهام و نه خلاصه فیلمنامه را داشتهام. اظهارات وی با آن همه اقرارها وضد ونقیضگوییها هنوز برای این جانب جای سوال است.
طاهری در ادامه صحبتهایش به جمله سلحشور مبنی بر اینکه «متن سریال آقای طاهری تقریبا 500 صفحه بیشتر نیست، این در حالی که متن سریال بنده نزدیک به 1900 صفحه است» اشاره میکند و این پرسش را مطرح میکند که شما این 500 صفحه را از کجا فهمیدید؟
او میگوید: کتاب فیلمنامه این جانب در دو جلد 1100 صفحه است. شما یک جلد آن را مطرح کردید و در جایی دیگر اظهار کردید: «زمانی که من 10 جلد فیلمنامه را در اختیارشان قرار دادم». 10 جلد کدام فیلمنامه را تحویل دادید و به چه کسی و کدام سازمانی و در چه تاریخی تحویل دادید فیلمنامهای که به دادگاه شعبه 1057 ارائه دادید هنوز در دادگاه موجود است با مقایسه کتاب فیلمنامه این جانب چیزی حدود 300 صفحه در قطع وزیری بیشتر نمیشود و ضد و نقیضهای بسیاری در خبرگزاریها و مطبوعات مختلف مطرح کردهاید تمام اظهارات جنابعالی موجود است!
او با تاکید بر اینکه اعتقاد و اعتماد چندانی به بعضی وکلا ندارد، ادامه داد: یک وکیل نسبت به موکل خود جاهل است اما موکل نسبت به مواردی مربوط به خودش می شود عالم است؛ چرا که موکل تا بیاید برای آقای وکیل توضیح دهد و موضوع را جا بیندازد زمان گذشته است اینجانب دراینجا لازم می دانم بگویم تمام این کارها را به لحاظ حقوقی، به تنهایی ودر بعضی موارد با مشورت یکی ازدوستان قاضی بازنشسته انجام دادم وهمین آقای قاضی را ازدادگاه مرحله دوم شعبه 1057به بعد به عنوان وکیل پرونده انتخاب کردم وآقای سلحشورهم برای خود سه وکیل انتخاب کرده بود ومعمولاً بعضی وکلا برای برنده شدن وکالت می کنند نه برای کشف حقیقت.
طاهری با استناد به صحبتهای پیشین سلحشور تصریح کرد: آقای سلحشور در حرفهایش اظهار کرده بود که در دادگاه تجدید نظر، مدارک طرفین دعوا بررسی شد و در پایان رأی دادگاه این بود که اقتباسی در نگارش فیلمنامه «یوسف پیامبر» صورت نگرفته است. در اینجا باید گفت دادگاه تجدید نظر، دادگاه سوم ما بود، دادگاه اول شعبه 1083 ودادگاه دوم شعبه 1057 ودادگاه سوم مستقر دردادگاه انقلاب به سرپرستی رییس دادگاه انقلاب شعبه 54 بوده همان طوری که توضیح دادم رأی اولیه در دادگاه شعبه 1083 آقای سلحشور محکوم می شوند و در دادگاه دوم شعبه 1057 با آن «همه ادله اثباتی» دادگاه به «دلیل فقدان ادله اثباتی»سلحشور را تبرئه می کند ودر دادگاه تجدیدنظر شعبه 54 دراولین تشکیل جلسه دادگاه در 15/8/1391 بدون اجازه دفاعیه به این جانب و وکیل این جانب و بدون مطالعه حتی یک سطر از 5 لایحه دفاعیه تقدیم دادگاه شعبه 54 تجدیدنظر شده بود و در همان جلسه اول رأی صادره شعبه 1057 تأئید می شود و ختم جلسه را اعلام میکنند!
این درحالی است آقای سلحشور در سایتهای خبرگزاریهای مختلف اقرار و اظهار کرده: «متن طاهری را اگر مشق کرده بیرون انداخته باشم که جرم نیست » و دراظهار دیگرش «باید بگویم در عرف بین المللی تا بالای 60%یا 70% اگر کسی ازروی کتابی رونویسی هم کرده باشد اقتباس می دانند طبق نامه ای که وزارت ارشاد برای دادگستری نوشته این نظر بین المللی را دلیل بی گناهی من اعلام کرده است ...» و در جای دیگر اظهار کرده: «طاهری اولین قسمت کارش را که نوشته بود به بنده وآقای شورچه داد یک بارهم از طریق آقای لاریجانی چند قسمتی را به ما داد و ما خواندیم» آیا دادگاه شعبه 1057 وشعبه 54حداقل این موارد رابررسی کردند و بسیاری موارد دیگر را به آن نیم نگاهی هم نکردند ؟!
طاهری در ادامه صحبتهایش اظهار میکند: با توجه به اجمال مطالب در خصوص گردش کار و سرقت ادبی، آقای سلحشور از سال 1378 اولین نامه خود را علیه این جانب به آقای لاریجانی ریاست وقت سازمان صدا و سیما ارسال کرده بود و تاکنون بیکار ننشسته همان طوری که با اقرار خودش: «ایراد گرفتن از متقن مذهبی کار سختی نیست الخ ...» از مکانیسمهای تخریب و تذمیم و تدلیس و با اظهارات سخیف و توهین و افترا و هتاکی و هجویات و غیره علیه این جانب و بعدها علیه هنرمندان ایرانی و غیرایرانی و غیره استفاده کرده که به حق بوده و یا نبوده قانون و شرغ مقدس اسلام تعیین کننده اظهارات نامبرده است. این امر منجر به شکایت مجدد نسبت به توهین و افتار و هتاکی علیه نامبرده در تاریخ 27/ 11/ 1388 با کلیه اسناد و مدارک و لوایح متعدد از طریق دادسرای فرهنگ و رسانهها طرح اقامه دعوا شد و اکنون در شعبه 9 بازپرسی به سرپرستی حجتالاسلام منصوری، مفتوح است! اینجانب در طول این مدت بیش از 130 مورد توهین و تهمت و افترا علیه این جانب که در بعضی سایتهای خبرگزاریها و مطبوعات منتشر شده را جمعآوری کرده و در لوایح متعدد با اسناد و مادرک مربوطه تقدیم بازپرسی شعبه 9 دادسرا شده و با توجه به سلسله مراتب شکایت انجام شده اطاله رسیدگی موجب سردی و بیاعتمادی به اصل قوانین و مجریان آن شده و خواهد شد «حتی برای یک کلمه یا جمله توهین آمیز باشد»! و در مجموعه قوانین کیفری و حقوقی و شرع مقدس اسلام جایز نیست و از تاریخ 27 / 11 / 1388 تاکنون تاخیر اجرای عدالت شده، موجب جریتر شدن و پر و بال دادن به بعضیها که مورد توجه بعضی خاصان قرار گرفتهاند و عدم توجه به محقان و ستمدیدگان دعوا شده است؟!
انتهای پیام
نظرات