بهناز علیپور گسگری معتقد است، در سیستمهای آموزشی ما ادبیات امری تفننی و غیرضروری تلقی میشود.
این داستاننویس که به تازگی برای مجموعهی داستان «بماند» برگزیدهی جایزهی «مهرگان ادب» شده است، دربارهی وضعیت داستاننویسی امروز ایران و سطح کیفی کارهای ارائهشده در این زمینه به خبرنگار ادبیات و نشر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گفت: اگر همهی آثار تولیدشده چاپ شوند، میشود ارزیابی درستتری در این مورد کرد، اما در مجموع، حال داستاننویسی ما بد نیست. علیرغم مشکلات عدیده از جنس مشکلات صنعت نشر و اوضاع معیشتی نویسنده و ...، نویسنده خودش را ناگزیر از نوشتن میبیند و کم و زیاد مینویسد.
او در ادامه دربارهی میزان استقبال مخاطبان از آثار داستانی گفت: در مورد مخاطب، بحث از جنس دیگر است و باید به سراغ مخاطبشناسی ادبیات داستانی رفت که در مجال این گفتوگوی کوتاه نمیگنجد. اما مسلم است تا وقتی در سیستمهای آموزشی ما ادبیات امری تفننی و غیرضروری تلقی شود، جذب مخاطب جدی سخت باشد. اگر از مخاطبان حرفهیی داستانآشنا و خودساختهی ادبیات داستانی بگذریم، پختهخواری مشکل بخشی از مخاطبان است. به سختی دنبال جستوجو و انتخاب کتاب میروند و اغلب به رأی و نظر دیگران و داوری جایزههای ادبی تکیه میکنند که خیلی اوقات ممکن است سلیقهی آنها را تأمین نکند و دچار دلسردی شوند. این موضوع به دلیل کمبود درک، بینش، و ذوق ادبی است که خیلی هم تقصیر مخاطب نیست. ریشهها را باید در آموزش ادبیات داستانی در سیستم آموزشیمان و در تمام سطوح از مدرسه تا دانشگاه جستوجو کنیم.
علیپور گسکری با بیان اینکه در سیستم آموزشی موجود درک ادبی مخاطب پرورش پیدا نمیکند، اظهار کرد: در سیستم موجود، آموزش چگونه خواندن، شیوههای تحلیل متن، نقد، رمزگشایی متن و ... خالی است. در نتیجه ادبیات جدی مغفول میماند و جا برای ادبیات محبوب و به اصطلاح عامهپسند فراخ میشود و سلیقهی مخاطب درجا می زند. یادآوری کنم که ادبیات عامهپسند تا وقتی که عادت به مطالعه را در مخاطب ایجاد کند و عامل حرکت خواننده به سوی ادبیات جدیتر باشد، خیلی هم پسندیده است. در غیر این صورت، مخرب. به نظرم امروزه یکی از وظایف مهم کلاسهای داستاننویسی در درجهی اول تربیت خوانندهی حرفهیی و بعد پرورش نویسنده است.
او در ادامهی این گفتوگو دربارهی وضعیت رمان و داستان کوتاهنویسی و مقایسهی این دو گونهی داستاننویسی نیز گفت: رمان مکانی است برای گفتوگو. برای شنیدن و شنیده شدن. فضایی است برای به اشتراک گذاشتن تجربهها و اندیشههای انسانی، و اینها یعنی ضرورت زمانه. ناگزیریم با این ضرورت همراه شویم. داستان نویسی در ادبیات داستانی معاصر ما با رماننویسی شروع شد. اولین رمانهای تولیدشده رمانهای تاریخی و بعد رمانهای اجتماعی بودند که عموما خودجوش نبودند و علیرغم رگههایی از خلاقیتهای بومی، تقلیدی ناشیانه از رمانتیسم اروپایی به شمار میآمدند. اما در مدت کوتاهی اقبال به داستان کوتاه جای آن را گرفت. بعدها اندک رمانهای برجستهای نوشته شد. ولی امروزه شاهد خیزشی ملموستر در حوزهی نوشتن رمان هستیم که یادآور همان ضرورت است. گاه گاهی رمانهای برتر از میان این موج سر بیرون میآورد. امروزه در مجموع رمان و داستان کوتاه دوشادوش هم جلو میروند. اما به نظرم هنوز داستان کوتاه پیشروست.
این نویسنده در ارزیابیاش از کار نویسندگان زن با توجه به اینکه امسال جایزهی مهرگان آثار دو نویسنده زن را به عنوان آثار برگزیده انتخاب و از سه نویسندهی دیگر زن نیز تقدیر کرد، گفت: با این نوع تفکیکها موافق نیستم. از نظر من، یک اتفاق ساده است. در خیلی از جوایز ادبی هم نویسندگان مرد جایزه میگیرند و تقدیر میشوند. علیرغم کاستیها، اساسا داستاننویسی ما رو به رشد است و نویسندگان اعم از زن و مرد همپای هم حرکت میکنند.
او همچنین در پاسخ به این سؤال که دیدگاهش نسبت به ضرورت وجود جایزهیهای ادبی چیست و آیا جایزههای ادبی توانستهاند تأثیر مثبتی در جذب و جلب توجه مخاطب داشته باشند، گفت: وجود جوایز ادبی همیشه رویداد مبارکی است. با گسترش این جوایز و احترام به سلایق مختلف، طیف بیشتری از مخاطبان جذب خواهند شد. گاهی اندک تحرکی هم که دیده میشود، شاید به برکت حضور جوایز ادبی است.
علیپور دربارهی جایزهی مهرگان ادب که خود برگزیدهی آن شده است و این مسأله که آیا این جایزه در انتخاب آثار برگزیده نگاه خاصی را دنبال میکند، بیان کرد: مهرگان یک جایزهی ادبی بیحاشیه و سالم است با داوران و برگزارکنندگانی که مقبولیت ادبی و اجتماعی دارند. و اینها برای یک نهاد برگزارکننده امتیازهای کمی نیست.
او همچنین در پاسخ به این پرسش که چقدر پیگیر نوشتههای دیگر داستاننویسان ایرانی است و داستاننویسانی که آثارشان مورد پسند اوست، چه کسانی هستند، گفت: ممکن است فرصت خواندن همهی آثار منتشرشده را نداشته باشم، اما در حد توان و زمانم پیگیری میکنم. آثار همهی نویسندگان جدی را میپسندم.
علیپور در ادامه در ارزیابیاش از وضعیت نقد ادبی در رسانهها اظهار کرد: خوب است و خوب نیست. بحث گستردهای است در حد یک پایاننامه.
این نویسنده در پایان دربارهی جایگاه نوشتن در زندگیاش گفت: داستاننویسی مهمترین دغدغهی زندگیام بعد از فرزندم است.
انتهای پیام
نظرات