كارآگاهان پليس آگاهي تهران بزرگ، زني را دستگير كردند كه با همدستي شوهرش، خواستگار سابق خود را با ضربات متعدد چاقو به قتل رسانده بود.
به گزارش سرويس «حوادث»خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، در اول مرداد سالجاري در پی اعلام مرکز فوریتهای پلیسی «110» به کلانتری 151 یافتآباد درباره کشف یک دستگاه خودرو پراید نقرهای رنگ رها شده، مأموران کلانتری یافتآباد در نشانی بلوار شهید وثوقی حاضر و به بررسی موضوع پرداختند.
با شناسایی هویت مالک خودرو، مأموران با مراجعه به محل سکونت صاحب خودرو و انجام تحقیقات اولیه اطلاع پیدا کردند که پراید کشف شده متعلق به زنی است که خودرو را در اختیار پسرش به نام «مصطفی» 30 ساله قرار داده است.
برابر تحقیقات اولیه، مصطفی در صبح روز شنبه 31 تيرماه به مقصد شهریار به تنهایی از منزل خارج شده که تا لحظه پیداشدن خودرو و حضور مأموران، هیچ تماسی با منزل یا اعضای خانواده نداشته و تلفن همراهش نیز خاموش شده است.
با کشف خودرو پراید نقرهای و اظهارات اعضای خانواده مصطفی (مادر و خواهر فقدانی) درباره بیاطلاعی از سرنوشت وی، پرونده با موضوع فقدانی تشکیل و به دستور بازپرس شعبه دهم دادسرای ناحیه 27 تهران، پرونده در اختیار اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
با ارجاع پرونده به اداره یازدهم، کارآگاهان با انجام تحقیقات از خانواده «مصطفی» اطلاع پیدا کردند که در حدود چند ماه پیش قصد ازدواج با دختر مورد علاقه خود به نام «مریم» 23 ساله را داشته که به دلیل مخالفت دو خانواده، موفق به ازدواج با یکدیگر نشده و مریم نیز پس از گذشت مدتی، با شخص دیگری به نام «غلامرضا» 25 ساله ازدواج کرد، بنا بر اظهارات اعضای خانواده مصطفی، وی به تعدادی از دوستان خود عنوان داشته که همسر مریم (غلامرضا) پس از اطلاع از موضوع خواستگاری او از مریم، چندین بار با او درگیر شده است.
با توجه به اطلاعات بدست آمده درباره موضوع خواستگاری «مصطفی» از دختر مورد علاقه خود و مخالفت خانوادهها با این موضوع، تحقیقات از مریم و اعضای خانوادهاش در دستور کار کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
«میثم» (برادر مریم) پس از حضور در اداره یازدهم، در اظهارات خود به کارآگاهان گفت: آخرین ملاقاتم با «مصطفی» مربوط به جمعه شب 30تيرماه 91 داخل پارک محل بود؛ آن شب یکی از بچههای محل به نام «محمد»، دو بار با مصطفی تماس گرفت و قرار شد تا «مصطفی»، «محمد» و برادر خانم «محمد» را به شهریار ببرد و پس از آن، هر دو از پارک خارج شدیم و مصطفی مرا تا ابتدای کوچه رساند؛ سپس به منزل رفته و به همراه مادر همسرم دو خواهر و دامادهایمان به پارک رفتیم، پس از خوردن شام، در حدود ساعت 01:30 بامداد بود که از پارک به خانه بازگشتیم صبح همان روز در حدود ساعت 11:30 بود که چندین بار با مصطفی تماس گرفته اما گوشی تلفنهمراهش خاموش شده بود تا این که مادر مصطفی با من تماس گرفت و عنوان كرد که ماشین مصطفی پیدا شده اما از خود مصطفی خبری نیست.
میثم درباره درخواست ازدواج فقدانی با خواهرش نیز به کارآگاهان گفت كه «مصطفی» خواستگار خواهرم بود اما زمانی پیشنهاد ازدواج را مطرح کرد که خواهرم به عقد شخص دیگری در آمده بود، خواهرم در حدود 6 ماه پیش عروسی کرد و دامادمان نیز از موضوع خواستگاری «مصطفی» از خواهرم اطلاع نداشت و هیچ برخورد و درگیری نیز با مصطفی نداشته است.
«غلامرضا» نیز در اظهارات اولیه خود به کارآگاهان گفت كه «مصطفی» را به خاطر دوستی با برادر مریم میشناسم، 30تيرماه سالجاري نیز داخل پارک روبروی مغازهام به همراه اعضای خانواده همسرم بودیم و پس از خوردن شام، در حدود ساعت یک بامداد همگی به منزل مادر مریم بازگشته و تا صبح به همراه همسرم در آنجا بودم.
«مریم» نیز در اظهارات خود به کارآگاهان گفت: مصطفی با برادرم دوست بود و از من خواستگاری کرده بود اما پس از مخالفت هر دو خانواده، باز هم اصرار به ازدواج با مرا داشت تا این که چند ماه پیش من با غلامرضا ازدواج کردم؛ چند روز پیش بود که مصطفی چندین پیام کوتاه برای من فرستاد و زمانیکه غلامرضا از این موضوع اطلاع پیدا کرد بسیار عصبانی شد و تصمیم گرفت تا از من متارکه كند اما برای آن که به او ثابت كنم که به او علاقه داشته و شخص دیگری داخل زندگی من نيست، مهریه خود را بخشیدم، بعد از آن هر زمانیکه مصطفی مرا میدید برای من ایجاد مزاحمت میکرد اما به اصرار خانواده به ویژه مادرم تصمیم گرفتم تا کمتر از خانه خارج شده تا با مصطفی روبرو نشوم.
میثم در اظهارات خود عنوان کرده بود که هیچگونه درگیری میان فقدانی و داماد آنان رخ نداده و غلامرضا به هیچ عنوان از موضوع خواستگاری «مصطفی» از خواهر وی اطلاع ندارد در حالی که در تحقیقات مشخص شد که «مصطفی» پیش از این، چندین بار با غلامرضا درگیر شده و غلامرضا نیز از موضوع خواستگاری مصطفی و همچنین ارسال پیامک توسط وی به مریم اطلاع داشته است، همچنین غلامرضا در تحقیقات عنوان كرده بود که در 30تيرماه، پس از خوردن شام و به همراه اعضای خانواده همسرش به خانه مادر خانم خود رفته در حالی که در تحقیقات مشخص شد که غلامرضا به منزل مراجعه داشته است.
با توجه به اظهارات متناقض اعضای خانواده مریم، بازپرس دستور بازداشت «مریم»، «میثم» و «غلامرضا» را صادر و برای انجام تحقیقات در اختیار کارآگاهان قرار گرفتند.
با بازداشت «مریم» و آغاز تحقیقات، سرانجام لب به اعتراف گشود و به کارآگاهان گفت كه چند روز پیش، مصطفی با همسرم تماس گرفته و او را تهدید کرد؛ به همین علت در شب حادثه با مصطفی تماس گرفته و از او خواستم تا برای حل مشکل به منزل ما بیاید، زمانیکه مصطفی وارد خانه شد، در حالیکه همسرم داخل اتاق خواب بود قصد صحبت کردن با او را داشتم که درگیر شدیم و من از پشت سر، سه ضربه به مصطفی زدم، شوهرم نیز پس از بیرون آمدن از اتاق، چند ضربه به مجتبی زد پس از کشتهشدن مصطفی، با غلامرضا به پارک رفته و بعد از بازگشتن به منزل جسد را داخل روفرشی قرار داده و من به منزل مادرم بازگشتم، از موضوع قتل فقط من و غلامرضا خبر داریم و برادرم میثم یا دیگر اعضای خانواده هیچگونه اطلاعی از آن ندارند.
مریم در ادامه اعترافات خود درباره نحوه انتقال جسد مقتول از محل ارتکاب جنایت به کارآگاهان گفت: پس از قرار دادن جسد داخل روفرشی من به سرعت به منزل مادرم رفتم و از نحوه انتقال یا محل جسد هیچ اطلاعی ندارم.
با توجه به اعترافات صریح «مریم» درباره ارتکاب به جنایت، «غلامرضا» نیز پس از اطلاع از اعترافات صریح همسرش به ناچرا لب به اعتراف گشود در اظهارات خود به کارآگاهان گفت كه 5 ارديبهشت ماه سال 89 با مریم نامزد کردم، بعد از مدتی شخص ناشناسی که بعدا متوجه شدم که خواستگار سابق همسرم به نام «مصطفی» است، با تلفنهای مختلف و ارسال پیامک شروع به تهدید من و همسرم كرد و مرا تحریک به طلاق زنم میکرد، شب حادثه من و «مریم» تصمیم گرفتیم تا با مصطفی صحبت کنیم، من در اتاق خواب بودم که مصطفی وارد خانه شد، دقایقی از ورود او به داخل خانه نگذشته بود که با همسرم درگیر شد، ابتدا همسرم از پشت چند ضربه به مصطفی زد و من هم با دیدن این صحنه از خود بیخود شده و من نیز چند ضربه با چاقوی آشپزخانه به شکم و صورت او زدم، پس از کشتهشدن «مصطفی» او را در داخل روفرشی قرار داده و به همراه مریم به پارک رفتیم و مریم از آنجا به منزل مادرش رفت. پس از بازگشت به خانه، جسد را با وانت یکی از دوستانم که به امانت گرفته بودم، به حوالی شهریار برده و پس از ریختن بنزین به آتش کشیدم.
با توجه به اعترافات صریح متهمان، کارآگاهان با مراجعه به محل سوزانده شدن جسد موفق به کشف بقایای جسد در جاده شهریار ـ جاده احمدآباد مستوفی ـ محل ریزش نخالههای ساختمانی رفته و موفق به کشف بقایای به جای مانده از جسد شدند.
سرهنگ آریا حاجیزاده، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ با اعلام این خبر گفت: با توجه به اعترافات صریح هر دو متهم به ارتکاب جنایت و همچنین کشف بقایای به جای مانده از جسد مقتول، قرار بازداشت موقت برای هر دو متهم پرونده صادر و متهمان براي انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفتهاند.
انتهاي پيام
نظرات