ايرج قادري فروردين ماه سال 83 در گفتوگويي تفصيلي با ايسنا تاريخ دوران بازيگري و فيلم سازياش را مرور كرد.
قادري به خبرنگار سينمايي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) يادآور شده بود:« من زياد علاقمند بازيگري نبودم در يك شرايط روحي بدي قرار گرفتم بطوريكه از دانشگاه و تحصيل بريده و ميخواستم يك جوري خودم را راضي كنم تا اينكه از سوي سيامك ياسمي پيشنهاد بازي در فيلم «چشمه آب حيات» شد و من به خاطر اينكه از تهران دور شوم بازي اين فيلم را قبول كردم و به اطراف شيراز رفتم. ياسمي قبلاً هم يكي دو بار به من پيشنهاد بازيگري داده بود اما من تحصيل را بهانه قرار ميدادم و رد ميكردم. ولي در آن شرايط، خروج از تهران انگيزهاي شد تا گرفتار سينما و فيلمسازي شوم.»
وي ادامه داده بود: «بعد از اين فيلم به سينما علاقمند شدم و تصميم گرفتم به درستي به سمتش بروم. به عنوان تهيه كننده سراغ كارگردان تحصيلكردهاي به نام مير صمدزاده رفتم و با شاملو به عنوان نويسنده فيلمنامه شروع كرده و فيلمهايي چون «تارعنكبوت»، «بنبست»، «داغ ننگ» را ساختيم كه همه اينها به دليل اينكه نوع نگاه شاملو در سينماي آن زمان جايگاه خوبي نداشت در گيشه ناموفق بودند و من با ناملايمات شديد مالي روبرو شدم بطوريكه مدتي افسرده بودم.»
ايرج قادري گفته بود: « «ليلاج» شروع كارگرداني من در سينما بود كه تقريباً فيلم موفقي شد و بعد از آن هم «بسترهاي جداگانه» را ساختم، كه فيلم موفق و سودآوري بود، به حدي كه توانستم تمام بدهيهايي كه از زمان فيلم «ماجراي جنگل» برايم مانده بود را بدهم و تسويه كنم. تا سال 61 و فيلم «برزخيها» و «دادا»، بطور مداوم مشغول كارگرداني و بازيگري بودم كه به يكباره بيكار شدم و نفهميدم چرا نگذاشتند من كار و بازي كنم!. بعد از فيلم «تارج» هم مرتب اين طرف و آن طرف با مقامات صحبت ميكردم و ميپرسيدم مشكل من چي است؟ تا اينكه توسط لاريجاني وزير فرهنگ و ارشاد وقت، كار كردن من بلامانع اعلام شد و با فيلم «ميخواهم زنده بمانم» دوباره شروع كردم.»
اين بازيگر بهترين كارگرداني كه با او كار كرده است را ساموئل خاچكيان خواند و به ايسنا گفته بود: « در دو فيلم «مرگ در باران» و «كوسهي جنوب»، با ايشان بودم كه خيلي راحت بودم مرحوم خاچكيان هم از من راضي بود.»
قادري، در معرفي بهترين فيلمهايش ميگفت:« من از كارهايم راضي كامل نبودم چون هميشه يك جاي كار ايراد داشته و آدم هم تحتالشعاع آن اشكالات مجبور بوده تن دهد.در كل كارهايي كه به عنوان بازيگر حضور داشتم از صحنههايي از فيلمهاي «كوچه مردها» و «پشت و خنجر» كه خيلي مورد محبت مردم قرار گرفته است خوشم ميآيد ولي به هر حال من فيلم مورد نظرم را هنوز نساختم و بازي نكردهام.»
وي در مقايسه وضعيت سينماي امروز ايران(سال83) با گذشته مطرح كرده بود: «در مقايسه فيلمهاي قديم با الان يك فاصله 30 ساله است همانطور كه در گذشته فيلمهاي خوب و بد داشتيم الان هم به همين صورت است. تكنيك، بضاعت و سيستم كار براي فيلمسازي فرق كرده و شرايط بهتري براي فيلمسازي پيش آمده است. حالا به كار گرفتن اين امكانات هم خودش مسئلهاي است.درباره هنرپيشگان هم همينطور است. اينكه الان فكر كنيد اتفاق عجيبي افتاده و هنرپيشهها خيلي فرق كردهاند به نظرم اينجوري نيست فكر ميكنم سينماي ايران براي تربيت يك سري هنرپيشه زحمت نكشيده است.»
قادري ميگفت: «يك فيلمبردار خوب چند روزي پيش به من گفت در فيلمي در به در دنبال يك پسر 20، 21 ساله ميگشتهاند و كارگردان آن گفته اجازه بدهيد قادري يكي دو تا هنرپيشه در فيلمهايش بگذارد و صاحب نام بكند و شما از آنها استفاده كنيد! يعني بنشينند، من يك هنرپيشه مثل گلزار بياورم و شما ببينيد خوب است و بعد بگوييد برويم از آن استفاده كنيم. اين خيلي باعث تأسف است. اصلاً ما در سينما چكار بايد بكنيم. من كه معمولاً از چهرههايي كه خودم پيدا ميكنم استفاده ميكنم. خيلي جالب است كه ما يك پرسوناژ پسر 20 ساله بخواهيم و افرادي مثل گلزار، رادان و حيايي را جاي 20 سالهها جا بزنيم!.»
كارگردان فيلمهاي «نابخشوده» و «طوطيا» با اشاره به الگو گرفتن بعضي از بازيگران امروز از بازيش مطرح كرده بود: «الگو برداشتن خوب است اما نه اينكه فتوكپي دسته دهم باشد. من نميگويم من بازيگر خوبي هستم نه ما هم يك كاري ميكرديم ولي اگر قرار باشد بازي من را يك نفر الگو كند اي كاش بتواند تا حداقل الگوي زوار در رفته نباشد.»
قادري خارج شدن بعضي از بازيگران را از صحنه قهر طبيعت دانسته و ميگفت: « آنها بايد دنبال آن بگردند كه چرا از رده خارج ميشوند و مثلاً در 35 سالگي حضور ندارند. من گاهي فكر ميكنم الان 40 سال است كه بازيگر و كارگردانم چرا اين همه لطف هنوز هم هست؟ من اگر چند فيلم بد ميساختم شايد از رده خارج ميشدم پس بيتوجهي خود من است. آن هنرمندي كه در سينما از رده خارج ميشود بايد به خودش مراجعه كند كه چرا؟
وي معتقد بود: «امروز بايد بدانم در مملكتي زندگي ميكنم كه داراي نظام اسلامي است و بايد به خيلي نكات توجه كنم از گردش و تفريح شخصي بزنم. اگر يك مقدار ولنگاري، بيتوجهي و ندانم كاري بكنم من هم از رده خارج ميشود. با كار خوب و لياقت و توجه به اين نكاتي كه اشاره كردم ميتوان هميشه ماند. هيچكس نميآيد كه از ما حفاظت كند خودمان بايد حافظ وجود و شخصيت خودمان باشيم.»
قادري با ابراز علاقه به شروع فعاليت بازيگري در سينما به ايسنا يادآور شده بود:« چون در فيلم «ميخواهم زنده بمانم» به خودم رل ندادم اينجوري به نظر آمد كه اجازه بازيگري ندارم. بعد از آن هم گفتند بازي نكنم. قاعدتاً من كه در اين مملكت هستم و دارم زندگي ميكنم حق ممنوعالكار شدن ندارم. اگر گناه و خلافي هم دارم بايد جايي به آن رسيدگي كنند.فعلاً بايد به همين كه اجازه كارگرداني دارم قانع باشم. البته الان نور يك پروژكتور دارد از دور تلؤلو ميكند و ممكن است كارم درست شود.
اگر قرار باشد بازي كنم نميآيم رل پسر 35 تا 40 ساله را بازي كنم. مثل تمام هنرپيشههاي دنيا رل خودم را بازي ميكنم. مثل آنتوني كويين كه نقش خودش را بازي ميكرد. به خودم تلفن ميكنم و ميگويم اين رل به تو ميخورد يا نه من در كارم خيلي وحشتناك دقت دارم كه اشتباهات اينجوري نداشته باشد.»
قادري ميگفت: « هميشه در همه جاي دنيا اين بوده يكدفعه يك ژانري مد ميشود كه در اينجا هم الان فيلمهاي دختر و پسري مد شده است. به نظر من هر كس بايد كار خودش را بكند و كارگرداني كه در يك سيستم تبحر دارد بايد آن نوع را ادامه دهد. اگر بخواهد رنگ عوض كند خطرناك است.»
اين كارگردان و بازيگر همچنين يك سال بعد از اين گفتوگو، در حاليكه بعد از 23 سال فعاليت بازيگري اش را از فيلم «آكواريوم» از سر گرفت به ايسنا گفته بود: « من دوست داشتم با كار خاصي شروع كنم، در واقع كساني كه مورد حمايت مردم هستند بايد برايشان فيلمنامه نوشته شود. مانند نقشهايي كه براي آنتوني كوئين و مارلون براندو نوشته ميشد. بنابراين من هم ميخواستم با نقش خاصي شروع كنم اما با دائي قراب كه شكل بدي هم پيدا نكرده است شروع كردم و معتقدم اين نقش خود را به مرور نشان ميدهد.»
قادري از شب اكران «آكواريوم» و اينكه پس از سالها خود را روي پرده سينما در كنار مردم ديده است ياد كرد و گفت بود:« آن شب بغض داشتم اما از خوشحالي نبود بلكه از دربهدري و بدبختيهايي كه داشتم و سالهاي زيادي كه از بين رفت. من باختم و تمام زندگيم سياه شد گاهي كاري هم كردم و ممنون هستم كه به من مجوز دادند اما معتقدم دير شده است.»
اين كارگردان و بازيگر فقيد سينما با نام كامل اميرايرج قادري متولد 1314 در تهران و داراي مدرك تحصيلي كارداني بود.
او فعاليت در سينما را با بازي در نقش كوتاهي در فيلم «چهارراه حوادث» ساموئل خاچيكيان در سال 1333 آغاز كرد و اولين فيلم خود را نيز در سال 1344 با نام «داغ ننگ» كارگرداني كرد.
وي در نزديك به 60 سال حضور در سينما فيلمهايي چون «ليلاج»،«رابطه»،«خشم عقابها»،«نقره داغ»،«عطش»،«بيقرار»،«رفيق»،«هدف»،«هوس»،«بت»،«پشت و خنجر»،«سرسپرده»،«حكم تير»،«برزخيها»،«دادا»،«تاراج»،«ميخواهم زنده بمانم»،«پنجه درخاك»،«طوطيا»،«شهرت»،«سام و نرگس»،«چشمان سياه»،«محاكمه»،«آكواريوم»،«پاتوزمين نزار» و «شبكه» را كارگرداني كرد وعلاوه بر برخي از فيلمهايش در فيلمهاي ديگري چون «چشمه آب حيات»،«ماجراي جنگل»،«سكه شانس»،«كوچه مردها»،«دلهاي بيآرام»،«بيگانه »،«ناخدا با خدا»،«تركمن»،«مرگ درباران»،«پلنگ درشب»،«عموفوتبالي»،«لبه تيغ» و «پنجمين سوار سرنوشت» به ايفاي نقش پرداخت.
قادري كه طي چهار سال گذشته به سرطان ريه مبتلا بود از ابتداي سال جاري در بيمارستان بستري بود و طي روزهاي گذشته توسط دستگاه تنفس ميكرد تا اينكه بامداد امروز درگذشت.
«شبكه» آخرين فيلم با بازي و كارگرداني ايرج قادري آماده اكران است.
انتهاي پيام
نظرات