مرضيه خواجه محمود، سردبير «آهسته عاشق مي‌شوم» معتقد است كه ويژه برنامه افطار راديو جوان ريتم متنوعي دارد؛ او مي‌گويد: اين برنامه گاه با دعا و مناجات، فضاي آرامي به خود مي‌گيرد و گاه ريتم شاد برنامه رنگ مي‌گيرد؛ اما در هر دو صورت «آهسته عاشق مي‌شوم» انرژي خودش را دارد. گزارش سرويس راديو ايسنا از ويژه برنامه افطار راديو جوان به اين شرح است: «برخي مي‌گويند عشق دفعي است ما مي‌خواهيم بگوييم عشق، اگر متعالي باشد دفعي نيست؛ ديديد از ماه رجب و شعبان خيلي‌ها منقلب مي‌شوند، انگار منتظر هستند. انگار انقلابي در وجودشان اتفاق مي‌افتد. هر چه هست نرم نرمک و به تدريج است. عشق به خدا را مي‌گويم؛ بايد مراتبي را طي کني تا به او نزديک شوي... نام «آهسته عاشق مي‌شوم» هم از همين حالت متعالي آمد.» اين‌ها را عطيه عسگري، ديگر سردبير «آهسته عاشق مي‌شوم» مي‌گويد؛ وقتي از او مي‌پرسيم چرا عنوان برنامه را «آهسته عاشق مي شوم» گذاشتيد. عطيه عسگري، درباره محتواي برنامه مي‌گويد: سعي کرديم محتواي غني را داخل فرمي قرار دهيم که براي نسل جوان جذاب باشد؛ هدف اين بود که انرژي و شادابي مؤمنانه داشته باشيم به همين دليل 30 نعمت از نعمت‌هاي الهي را گزينش کرديم که هر روز يکي از آنها موضوعمان باشد. نعمت‌هايي مثل دوست داشتن، نفس کشيدن، فکر کردن و ... . *** به قول نويسنده‌هاي شبکه جوان «عاشقي تو ماه رمضان با همه عاشق شدن‌ها فرق داره، مگه نه اينکه کم کم مي‌شناسيش؟ رفته رفته برات دلنشين‌تر مي شه، ذره ذره دل مي‌سپاري و آهسته آهسته عاشق مي‌شي» دقيقا به همين دليل است که برنامه افطاري راديو جوان «آهسته عاشق مي‌شوم» نام گرفته است. برنامه‌اي که تعدادي جوان، با عشق و انگيزه خاصي هر روز آن را از ساعت 19 تا 20 و 30 دقيقه روي آنتن مي‌فرستند. *** عقربه بزرگ ساعت روي شماره هفت اتراق کرده است و ثانيه شمار بي‌وقفه مي‌چرخد. «آهسته عاشق مي شوم» با مناجاتي آرام بخش آغاز مي‌شود و فاطمه صداقتي پس از سلام و احوالپرسي گرمي با شنونده‌ها موضوع برنامه را اعلام مي‌کند: «براي چه چيزي نمي‌توني صبر کني؟ يا بهتر بگم در چه صورتي صبرت تمام مي‌شود؟» تلفن‌ها و شماره پيامک برنامه اعلام مي‌شود. خيلي زود شنونده‌ها حضورشان را در برنامه ثبت مي‌کنند. يکي تلفن زده و مي‌گويد:«وقتي بهم توهين مي‌شه نمي‌تونم صبر کنم» و ديگري پيامک زده و گفته است: «وقتي مي‌بينم آدمها براي منافعشون دست به هر کاري مي‌زنند صبرم سر مي‌آد» صبر يک راننده جاده هم براي ديدن دختر کوچکش تمام شده و ديگري آدم بي‌معرفت را تاب نمي آورد. مرضيه خواجه محمود سردبير برنامه مي‌گويد: بعضي روزها تلفن‌هاي برنامه آنقدر زياد است که نمي‌توانيم همه آن‌ها را پاسخگو باشيم. *** بخش‌هايي از مناجات ملاصدرا با صداي بهروز رضوي پخش مي‌شود و خواجه محمود مي‌گويد: دو آيتم مناجات خواني داريم، يکي همين مناجات ملاصدرا است که بهروز رضوي آن را خوانده و ديگري مناجاتي است که نويسنده‌هاي جوان برنامه مي‌نويسند و حسن اسماعيل پور آنها را مي‌خواند. وي ادامه مي‌دهد: محور اساسي «آهسته عاشق مي‌شوم» نعمت‌هاي الهي و شکر آنهاست. ما هر روز يک نعمت را به عنوان موضوع برنامه اعلام مي‌کنيم و کل محتواي برنامه بر محور آن موضوع شکل مي‌گيرد؛ حتي وقتي دعا مي‌کنيم دعايمان شکر همان نعمت است. مثل همين صبر که نعمت گرانبهايي است و بايد شکرگذار آن بود. *** فريدون محرابي، بازيگر نمايش راديو که بازي‌هاي اخيرش در سريال‌هاي «به کجا چنين شتابان» و «آشپزباشي» را به ياد داريم، در «آهسته عاشق مي شوم» نقش يک فرشته را بازي مي‌کند. فرشته‌اي که از آسمان به زمين آمده و آرزويش اين است که آدم باشد. اما او روي زمين از اين آدم‌ها چيزهايي مي‌بيند و مي‌شنود که گاهي هيجان‌زده و گاهي متعجب مي‌شود. او در هر برنامه خاطره خود را از مواجه با يکي از اين ويژگي‌هاي آدم‌ها بيان مي‌کند. در کنار اين آيتم بخش ديگري هم هست که از «زمين به آسمان» نام دارد و در لحظه‌هاي نزديک به اذان پخش مي‌شود. به گفته خواجه محمود از زمين به آسمان دل گفته‌هاي آدم‌هاي زميني رو به آسمان است. *** حسن معين، مسؤول هماهنگي برنامه که همکاران جوانش او را به عنوان بزرگ گروه مي‌شناسند با چند عدد نان بربري داغ وارد پخش مي‌شود. نيم ساعت تا اذان، وقت باقيست و بچه‌هاي پخش با ديدن نان بربري‌ها کلي خوشحال مي‌شوند و هر کدام عبارتي يا جمله‌اي را در تشويق حسن معين مي‌گويند. فاطمه صداقتي به مدد تجربه سال‌هاي حضور در راديو با تسلط منحصر به فردي برنامه را اجرا مي‌کند. در واقع فضاي برنامه را در مشتش دارد آنجا که بايد حال و هواي روحاني به برنامه ببخشد با حرفه‌اي‌گري خاصي اين کار را مي‌کند و شاد کردن فضاي برنامه را هم با بهره‌گيري از صميميت و سادگي خوب بلد است. به همين دليل نوع اجراي او ريتم متنوعي به برنامه بخشيده است. مثلا وقتي که لازم است در لحظات مياني فضاي برنامه شاد شود و شنونده‌هاي جديد هم بدانند که چه برنامه‌اي را با چه موضوعي گوش مي‌کنند، با لحن خاصي مي‌گويد: «آهسته عاشق مي‌شوم، چه رمانتيکه نه؟ خوب ولش کنيد به ما زنگ بزنيد و بگوييد در چه صورتي صبرتون تموم ميشه» با اين شيوه او در لحظه ريتم برنامه را تغيير داده و با صميميت و سادگي عنوان و موضوع برنامه هم را اعلام کرده است. *** هادي ربيعي، کارشناس علوم قرآني بخش‌هايي از داستان حضرت يوسف(ع) را روايت مي‌کند. او هر هفته يکي از داستان‌هاي قرآني را به صورت سريالي روايت مي‌کند. تا اذان مغرب حدود ده دقيقه زمان هست و صداقتي هر چند دقيقه، دقايق مانده به اذان را اعلام مي‌کند. حسن معين اين بار با نان سنگک وارد مي‌شود و دوباره همه ذوق مي‌کنند. پشت سر او يکي ديگر از بچه‌هاي گروه با سيني گوجه وخيار وارد مي‌شود. چند روزنامه را روي ميزهاي عسلي پهن مي‌کنند و بساط افطار آماده مي‌شود، خيرات يکي از بچه‌ها براي اموات هم روي ميز مي‌آيد و همه خدا بيامرزي مي‌گويند. *** لحظه اذان فرصتي است براي بچه‌هاي گروه که دور هم جمع شوند. فاطمه صداقتي لقمه‌اي مي‌خورد و با تمام شدن اذان و مناجات وارد استوديو مي‌شود تا برنامه را ادامه دهد. يکي از دوستانش مي‌گويد: «الان مي‌گه 16 روز ديگه مونده و ...» و بلافاصله صداقتي مي‌گويد:«خوب فقط سيزده روز ديگه مونده چشم به هم بزاري تموم مي‌شه» بعد ادامه مي‌دهد: «الان هيچکدام از بچه‌هاي پخش حواسشون به من نيست. اگه بدونين دارن چه لقمه‌هايي مي‌گيرن ...» اين طرف دوستانش به حرف‌هاي او مي‌خندند اما با عجله گلو تازه مي‌کنند، چون هنوز نيم ساعت ديگر از برنامه مانده است. انتهاي پيام