*8 سال حماسه،30 سال پايداري* راديو محراب ما بود گفتوگو با فتحالله جوادي نويسنده راديو در دوران دفاع مقدس
فتحالله جوادي يكي از پركارترين نويسندگان تحريريه راديو در دوران دفاع مقدس بود كه اكنون نيز در كنار فعاليت مطبوعاتي ارتباط خود را با راديو حفظ كرده است. جايگاه ويژهاي كه وي در راديو پس از انقلاب تاكنون به عنوان نويسنده و گوينده دارد، انكارناپذير است.
به گزارش سرويس فرهنگ و حماسه ايسنا، جوادي ميگويد: از اوايل سال 59 كه به راديو آمدم، طبق سنتي كه به مقتضاي شرايط انقلابي ايجاد شده بود، بايد مثل ساير همكاران در چند حوزه مختلف كار ميكردم. درواقع فضاي راديو در آن روزها نمادي از فضاي بسيجي تمام كشور بود كه ايجاب ميكرد هركسي درصدد سبقت گرفتن از ديگران براي انجام هرچه سريعتر و بهتر هركاري باشد. سهم من در آن فضاي پرنشاط، گاهي نوشتن تفسير بعد از خبر ساعت 14 راديو بود، گاهي براي ساعات زنده پخش مطلب مينوشتم، مدتي سردبيري و نويسندگي برنامه راه شب را برعهده گرفتم و در عين حال همواره كارهاي ديگري هم در تحريريه پخش راديو وجود داشت كه نميگذاشتيم زمين بماند.
وي افزود:اما از ابتداي جنگ، وظايف متعدد و متنوع من نظم جديدي پيدا كرد. هرروز يك تفسير و تحليل درباره جنگ، مقداري مطالب حماسي و تاريخي و مقداري مطالب شعاري و تهييجي مينوشتم. زماني كه عملياتي شروع ميشد، با قطع برنامههاي عادي، آنتن راديو به اژدهايي شبيه ميشد كه مطالب ما را ميبلعيد. طبعا هيچ نويسندهاي نميتواند به مدت طولاني با گويندهها رقابت كند و به همان سرعتي كه آنها مطالب او را ميخوانند مطلب جديد بنويسد. وقتي عمليات ميشد حاصل چند ساعت كار من و ساير همكاران نويسنده در يك ساعت مصرف ميشد و ما همچنان بايد مينوشتيم. در عين حال بايد تنوع و عمق مطالب هم حفظ ميشد. از طرفي ويژگيهاي مطلب حماسي و پايبندي به چارچوبهاي اعتقادي دفاع مقدس و محدوديت واژگان، قيدهايي بود كه با آنها روبهرو بوديم.
جوادي ادامه داد:امروز كه به آن روزها فكر ميكنم افسوس ميخورم كه چرا چند دقيقه فيلم يا حداقل چند قطعه عكس از آن روزها نداريم. آنچه در تحريريه پخش ميگذشت بيشباهت به ستادهاي جنگ نبود. با اين تفاوت كه در ستادهاي عملياتي صحبت از گرفتن و تحليل اطلاعات و اتخاذ تصميم است و در پخش راديو صحبت از رقابت چند نويسنده با اژدهاي آنتن بو كه هرچه مينوشتيم ميبلعيد. رقابتي كه زمان و مسافت مشخصي نداشت و در نتيجه نميتوانستيم انرژي و توان خود را براي مدت مشخصي تنظيم و تقسيم كنيم.
از طرفي تنها ابزار موجود ما در اين رقابت، قلم و كاغذ، چند جلد كتاب و مقدار ناچيزي اطلاعات مبهم راجع به روند عمليات در حال اجرا بود و اين محدوديت امكانات باعث ميشد كه همواره بار اصلي بردوش ذهنهاي ما باشد.
وي اظهار كرد: اضطراب و هيجان توأم با شوق و ايمان محرك اصلي كار بود و تلاش براي انتخاب فوري و تبديل فوريتر سوژهها به مطلب و رساندن آن به دست گوينده گاهي به سختي و در عينحال حلاوت كار كوهنوردي بود كه با كمترين وسايل در آستانه فتح قلهاي قرار گرفته و در عين حال ارزيابي دقيقي از ارتفاع قله ندارد و نميداند چه مقدار از آن ارتفاع طي شده و چهقدر آن باقي مانده است.
جوادي يادآور شد: بايد در عين تلاش خستگيناپذير، مراقب ميبوديم كه آرامش و تمركز يكديگر را به هم نزنيم و مانع كار يكديگر نشويم؛ درحاليكه فشار كار ايجاب ميكرد هركدام ما رفتارهاي مختلفي در حين كار داشته باشيم. يكي براي تمركز نياز به قدمزدن داشت، يكي عادت داشت مطالب خود را بلندبلند بخواند. يكي بدون چاي نميتوانست تمركز بگيرد، يكي به شدت درونگرا بود و ديگري به شدت علاقهمند بود كه با بروز هيجانات خود از دور با رزمندگان خطوط مقدم جبهه همراهي كند. چنين شرايطي براي كسي كه هرگز مجبور نشده است در چند ساعت 30 صفحه مطلب بنويسد و در هر صفحه حداقل يك يا دو موضوع را بگنجاند و خود به تنهايي انتخابكننده موضوع، نويسنده، بازخوان و بررسيكننده نهايي مطلب خود باشد قابل تصور نيست.
وي در بخش ديگري از سخنانش ميگويد: از اتاق تحريريه تا استوديو حدود پنجاه متر فاصله بود و بخشي از وقت ما در روزهاي عمليات صرف دويدن ميان استوديو و تحريريه ميشد. گاهي اصلا فرصت كنترل و بازبيني مطلب وجود نداشت. گاهي فرياد تهيهكننده پخش كه ما را صدا ميكرد و ميخواست كه مطلب تازه به دستش برسانيم وادارمان ميكرد كه جملات آخر را درحال حركت به سمت استوديو بنويسيم. گاهي در اتاق فرمان استوديو مينشستيم و مينوشتيم. گاهي حتي مجبور ميشديم كنار گوينده بنشينيم و در فاصله پخش يك موسيقي، مطلب بعدي را بنويسيم و تحويل گوينده بدهيم. گاهي كه گوينده نميتوانست كلمات در هم ما را بخواند، ناچار ميشديم كنار گوش او كلمات را زمزمه كنيم و او مجبور بود تمام پچپچهاي ما را بشنود و كلمات را تكرار كند. در چنين شرايطي براي هريك از ما ديدن هيجاني كه از چهره ديگري ميباريد گاهي چنان خندهدار و گاهي چنان نگرانكننده ميشد كه هر لحظه ممكن بود كنترل خود را از دست بدهيم. اما در همه اين احوال يكي از اصول ثابت ما اين بود كه هيجان منفي، اضطراب، آشفتگي، خستگي و عصبانيت يا شاديهاي عصبي ما نبايد به هيچ وجه به روي آنتن منتقل شود و مردم بايد پيوسته صداي راديو را به عنوان نمادي از صلابت و متانت و استمرار حركت خود و فرزندانشان در شهر و جبهه بشنوند.
وي گفت: براي خود من دهها بار پيش آمد كه حس ميكردم تسلط ما بر شرايط موجود در لحظههاي حساس پخش زنده در اوج عمليات جنگي، نوعي معجزه است. نوعي احساس حمايت غيبي در همه ما وجود داشت. سادهترينش اين بود كه درست در لحظهاي كه من واژهاي را گم كرده بودم و به دنبال آن ميگشتم، همان كلمه بر زبان يكي از همكاران جاري ميشد و گويي او مأمور ميشد آن كلمه را به من تلقين كند. هرچه بود شك ندارم كه خدا اين شعله مقدس را به جانهاي ما انداخته بود.
جوادي در پاسخ به اين سوال كه مهمترين كاري كه راديو در آن شرايط انجام داد چه بود؟ ميگويد:شايد مهمترين كار راديو در ابتداي جنگ و بعدها مهمترين كار راديو جبهه همان نظم و ترتيبي بود كه برخلاف اقتضاي شرايط و محدوديتهاي موجود از خود نشان ميداد و به اين طريق وجود نظم و ترتيب در تمام امور را به جامعه القا ميكرد. ما كه به طور مستقيم با اوضاع درگير بوديم ميديديم كه ظاهرا هيچ نظم و ساماني وجود ندارد؛ اما در عينحال نوعي نظم و ترتيب نانوشته و خدا خواسته در كار بود كه همه كارهاي ما را متبرك ميكرد و بازدهي آنها را بالا ميبرد.
وي درباره ميزان ساعت كاريشان در روز نيز گفت:سوال جالبي است. به عنوان يك همكار شايد دقت كرده باشيد كه من وقتي هيجان دارم زياد به ساعت نگاه ميكنم. در روزهاي عمليات هم اين عادت را داشتم. انگار ميخواستم در صفحه ساعت خود ببينم كه عمليات به چه مرحلهاي رسيده است. گاهي كلمات گم شده را در صفحه ساعت جستوجو ميكردم و گاهي از خودم خندهام ميگرفت؛ چون درحاليكه ساعت ديواري درست روبهرويم بود سراغ ساعت مچي خود ميرفت. اما در تمام اين احوال آنچه از ساعت ميخواستم اعلام زمان پايان كار نبود. نامشخص بودن زمان كار اگرچه تقسيم انرژي براي طول يك مدت مشخص را ناممكن ميكرد، از طرفي يك مجوز ويژه براي ادامه حضور در صحنه تا آخرين نفسهاي ممكن تلقي ميشد. هركس تا هروقت كه نفس داشت ميدويد و تازه وقتي از نفس ميافتاد يا پشت يكي از ميزهاي تحريريه چرت ميزد يا روي كاناپهاي كه در طبقه دوم قرار داشت. اين چرتزدنها گاهي فقط ده دقيقه و گاهي حداكثر دو ساعت بود. چراكه دغدغه همراهي با سايرين وادارمان ميكرد برخيزيم و مثل رزمندهاي كه ميداند خروج او از صف موجب برهم خوردن صف ميشود به حركت ادامه بدهيم.
جوادي در پاسخ به اين سوال كه با تلويزيون هم كار ميكرديد؟ ميگويد: در روزهاي عمليات، علاوه بر كار مستمر و جاري پخش راديو، يكي از وظايف ما آماده كردن ذهنها براي شنيدن آخرين خبرهاي رسمي جنگ بود. مخصوصا خبر ساعت 14 راديو و تلويزيون اهميت زيادي براي ما و مردم و حتي براي دشمن داشت. همه ميدانستند كه اين بخش خبري اصليترين مقطع پخش اخبار، اعلام مواضع نظام و برقراري ارتباط ميان اقشار مختلف جامعه و خطوط مقدم جبهه است. مردم از آب و تاب خبرهاي ساعت 14 لذت ميبردند و دشمن عصباني ميشد. يكي از وظايف من نوشتن متنهاي حماسي-خبري ويژه براي بخشهاي خبري ظهر و شب راديو و تلويزيون بود. البته ديگران هم در تحريريه پخش اين كار را ميكردند اما بيشتر متنهاي حماسي خبر كار من بود.
وي افزود: متنهاي مخصوص خبر شب تلويزيون را بايد يكي دو ساعت قبل ميداديم تا براي آنها فيلم مناسبي تهيه بشود. گوينده به محض پخش آرام خبر بدون آنكه تصوير او پخش بشود شروع به خواندن اين متنها ميكرد و آمادگي مردم را براي شنيدن آخرين خبرها به اوج ميرساند.
جوادي ادامه داد: برخلاف امروز كه چندين شبكه تلويزيوني و راديويي داريم آن وقتها فقط يك شبكه راديويي داشتيم و تلويزيون هم فقط يك شبكه داشت كه برنامههاي آن در همهجاي كشور قابل دريافت نبود. خيلي از نقاط اصلا برق نداشتند و تنها وسيله ارتباطي مطمئن در آن شرايط، راديو بود كه همه داشتند و ميتوانستند آن را در جبهه و خيابان و محيط كار همراه داشته باشند. به تمام اين جهات و به دليل فضاي روحاني حاكم در داخل راديو، هر ايراني دقايق و ساعاتي از روز يا شب خود را با راديو ميگذراند و از اين راه كسب اطلاع و اعتماد ميكرد و روابط خود را با ساير اقشار تجديد و تقويت ميكرد. به اين ترتيب راديو براي خودش يك ارتش موثر بود كه عموم فرماندهان و رزمندگان دفاع مقدس هم برخلاف كمتوجهي و فراموشي امروز به نقش برجسته آن وقوف و اذعان داشتند.
جوادي اظهار كرد: طبعا اگر از ابتداي جنگ ميدانستيم كه دوران دفاع مقدس چند سال طول خواهد كشيد برنامهريزي مناسبي براي منظمتر و منسجمتر كردن كار راديو به عنوان اصليترين پشتوانه روحي جبههها صورت ميگرفت؛ اما هرچه بود ضرورت اختصاص يك بخش ويژه و مستمر از امكانات راديو به نيازهاي غيرعملياتي رزمندگان و مشخص و محدودكردن نقش شبكه سراسري راديو به ايام عمليات در اواخر سال 63 احساس شد. به اين ترتيب راديو توانست ضمن پرداختن به ساير وظايف خود كماكان همراه دايمي رزمندگان باشد.
وي يادآور شد: در راديو جبهه هم سهم ناچيز بنده به عنوان نويسنده محفوظ بود؛ منتهي در اينجا ديگر علاوه بر متنهاي حماسي، فرصت و امكان اين را داشتم كه در ساير زمينههاي مرتبط با جنگ هم قلم بزنم. در اين دوره بيشتر از گذشته به مسايل اعتقادي، عرفاني و اجتماعي و اخلاقي جنگ پرداختم. گاهي نامههاي رزمندهها و گاهي نامههاي خانوادههاي آنها را مرور ميكردم و گاهي وصيتنامههاي شهدا را تحليل ميكردم. هرچه بود، ايام حضور ما در راديو از ابتدا تا انتهاي دوران دفاع مقدس، ايام برخورداري مستقيم از امواج الطاف الهي بود. راديو محراب ما بود و اميدوارم آنچه در اين محراب انجام داديم مقبول درگاه الهي واقع شده باشد.
انتهاي پيام
- در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
- -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
- - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.
- - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.
نظرات