• چهارشنبه / ۱۶ تیر ۱۳۸۹ / ۰۸:۵۷
  • دسته‌بندی: فرهنگ حماسه
  • کد خبر: 8904-16812.162992
  • منبع : خبرگزاری دانشجویان ایران

*8 سال حماسه،30 سال پايداري* «شنوندگان عزيز، خونين‌شهر، شهر خون و قيام آزاد شد» گفت‌وگو با مدير پخش راديو در دوران دفاع مقدس

*8 سال حماسه،30 سال پايداري* 
«شنوندگان عزيز، خونين‌شهر، شهر خون و قيام آزاد شد» 
گفت‌وگو با مدير پخش راديو در دوران دفاع مقدس
محمدجواد ياسيني كه در سال‌هاي 59 تا 62 مدير پخش راديو بوده ‌است، مي‌گويد:‌ در دوران جنگ، مردم با راديو زندگي مي‌كردند. به گزارش ايسنا، ياسيني درباره اوضاع راديو در دوران جنگ مي‌گويد: در مقطع جنگ تا زماني كه توليد خود را با جنگ تطبيق دهد، حجم زيادي از برنامه‌ها به دوش پخش بود؛ تا اين‌كه برنامه‌هاي جنگ قالب‌بندي شد. شرايط بسيار دشوار بود. نيروهاي متعهد بسيار كم و بي‌تجربه بودند. افراد قديمي راديو هم دو دسته بودند. دسته‌اي نسبت به مديريت جديد ساخت موضع داشتند و دسته‌اي ديگر انسان‌هايي سالم و پرمحتوا بودند ولي با سياست‌هاي جديد صددرصد منطبق نبودند. وي كه در لحظه شروع جنگ در راديو بوده ‌است، يادآور مي‌شود: من در آن ساعت در راديو بودم. برنامه مرحوم حسين ابوترابيان در حال پخش بود كه مسايل تاريخي را مي‌گفت و در آن لحظه داشت در مورد خصوصيات سگ اشرف پهلوي صحبت مي‌كرد. چند نقطه تهران را بمباران كرده بودند. مردم زنگ مي‌زدند و مي‌گفتند آقا چي دارين مي‌گين؟ ما داخل راديو بوديم و نمي‌دانستيم چه اتفاقي دارد مي‌افتد. حتي خيلي‌ها فكر مي‌كردند اين بمباران‌ها اشتباهي به وسيله هواپيماهاي خودي صورت گرفته است. بايد تصميم مي‌گرفتم و نمي‌شد صبر كرد. اگر هم مي‌خواستيم صبر كنيم نمي‌توانستيم. اگر واكنشي نشان نمي‌داديم در واقع داشتيم مي‌گفتيم نظام تعطيل است. چرا كه مردم راديو را بلندگوي نظام مي‌دانستند. من با خيلي جاها تماس گرفتم و آخرين تماسم با مرحوم دكتر بهشتي بود. كه رييس شوراي انقلاب بودند. به مرحوم بهشتي گفتم شما اطلاع داريد كه چنين اتفاقي افتاده؟ ما چه كار كنيم؟ شهيد بهشتي گفتند ما داريم مي‌رويم شورا تشكيل دهيم و بيانيه‌اي صادر كنيم، بعد شما بيانيه را از راديو بخوانيد. در آن لحظه فكر كردم اين كار حداقل 2 ساعت طول مي‌كشد. فكر كردم، آن‌هايي كه كشور ما را از طريق راديو ارزيابي مي‌كنند، منتظرند. با مسووليت خودم بيانيه‌اي نوشتم. بيانيه‌اي كه اطلاعيه مستقيمي نبود و خبري به مردم نمي‌داد. فقط جمع‌بندي سايه‌واري از اطلاعات مردم را تهيه كردم، آن مقداري را كه مي‌توانستم تأييد كنم. گفتم تجاوزي صورت گرفته و مسوولان عاليرتبه نظام تشكيل جلسه داده‌اند و به زودي پاسخ‌هاي لازم داده خواهد شد. مي‌خواستيم به مردم بگوييم مسوولان نظام مطلع‌اند. پخش مارش از همان لحظه شروع شد. يكي از مشكلات ما اين بود كه مارش‌ها را نمي‌شناختيم و بعضي از اين مارش‌ها به ارتش‌هاي خاصي تعلق داشت. نويسنده‌ها قطعات حماسي نوشتند تا زماني كه شوراي انقلاب بيانيه داد. وي ادامه مي‌دهد: البته ما برنامه‌هاي عادي را قطع كرديم و برنامه ويژه پخش كرديم؛ همينطور كه جلو مي‌رفتيم خبرهايي هم روي تلكس مي‌رسيد و با بيانيه شوراي انقلاب موضع‌گيري مشخص شد. حدود 3 ساعت طول كشيد. بعد از آن در اولين جلسات به اين نتيجه رسيديم كه بعضي برنامه‌هاي ما ظرفيت اين را دارند كه محتواي جنگ را در آن‌ها بريزيم؛ لذا قالب‌ها را حفظ كرديم و محتواي جنگ را در آن‌ها ريختيم. ياسيني در پاسخ به اين پرسش كه در آن ساعات بلاتكليفي وضعيت تحريريه، حالت بچه‌ها و خودتان چگونه بود؟ چه احساسي داشتيد؟ زماني‌كه آن اطلاعيه را نوشتيد فكر نكرديد كه بعدا مورد بازخواست قرار خواهيد گرفت؟ مي‌گويد: چرا همان موقع يكي از اعضاي شوراي مديريت راديو، گفتند شما كه اين اطلاعيه را مي‌دهيد، خودتان هم آن را امضا كنيد كه اگر مشكلي پيش آمد مسووليتش با خودتان باشد نه شوراي مديريت. همان‌طور كه گفتم برنامه‌هاي عادي قطع شد و هركس در زمينه جنگ هرچه را به ذهنش مي‌رسيد، مي‌نوشت. مارش پخش مي‌كرديم و آن مطالب را مي‌خوانديم. بعد از آن ساخت سرودهاي مربوط به جنگ در دستور كار قرار گرفت و ساخته شد. ياسيني در پاسخ به اين پرسش كه مارش را از كجا آورديد يا از چه كسي گرفتيد؟ مي‌گويد: ما مارش‌هاي مختلفي را كه آنجا بود گوش كرديم و چند تا را انتخاب كرديم. يك مارش مخصوص ساعات حمله بود و يك مارش مربوط به برنامه‌هاي عادي‌تر، مارش حمله، علامت خبر حمله بود و با پخش آن برنامه‌ها قطع مي‌شد. وي در پاسخ به اين پرسش كه روزها و شب‌هاي اوليه جنگ چه وضعي داشتند؟ مي‌گويد: وقتي جنگ به صورت جدي شروع شد، مردم ايران با مسايل جنگ آشنايي نداشتند. راديو و تلويزيون در آن زمان بعضي از دستورالعمل‌هاي ايمني را به مردم آموزش مي‌داد، مثل خاموش نگه‌داشتن چراغ‌ها و چسب زدن شيشه‌ها و از اين قبيل مباحث. مردم سعي مي‌كردند كه راديو باتري‌دار تهيه كنند. همه در خيابان‌ راديو همراه داشتند. مردم با راديو زندگي مي‌كردند و خبرها را از راديو مي‌گرفتند. اين مدير اسبق راديو درباره اولين متن‌هايي كه در دوره جنگ در راديو خواندند و نحوه اجراي آن‌ها، مي‌گويد: گوينده‌هاي ما اغلب گوينده‌هاي قديمي بودند؛بعضي از اين گوينده‌ها براي اجراي متن‌هاي حماسي آمادگي نداشتند. به تدريج ما گويندگان جديدي براي اين كار آورديم. از جمله اين گويندگان موفق آقاي محمود كريمي علويجه بود. ياسيني در پاسخ به اين پرسش كه وضعيت برنامه‌هاي راديويي در دوران دفاع مقدس چگونه بود؟ اظهار مي‌كند: بعد از مدت‌ها قالب‌هاي برنامه‌هاي راديويي تهيه شد و برنامه‌هاي راديو مشخص شد، اما باز هم برنامه‌هاي راديو حالت ثابت نداشت؛ مثلا صبح‌ها برنامه خانواده را پخش مي‌كرديم. يكدفعه از قرارگاه تماس مي‌گرفتند و مي‌گفتند حمله شده‌ است. برنامه را قطع مي‌كرديم و متناسب با آن شرايط، برنامه پخش مي‌كرديم. او سپس به ذكر خاطره‌اي از سفر خود در سال 61 به عربستان سعودي مي‌پردازد و مي‌گويد: در رأس هيأت همراه، ملاقاتي با وزير اعلام آنجا و معاونين ايشان داشتم. يكي از معاونين به من گفت اگر شما به من بگوييد شش ماه ديگر فلان روز فلان ساعت چه برنامه‌اي از راديو شما پخش مي‌شود، من از روي كنداكتور مي‌توانم اطلاعات دقيقي به شما بدهم. درواقع داشت طعنه مي‌زد كه راديو و تلويزيون ما به هم ريخته است. من به او گفتم الآن در بين راه كه مي‌آمديم در بعضي از استوديوهاي شما كه درشان باز بود، آمريكايي‌ها را ديديم كه براي شما كار مي‌كنند؛ در واقع اين شما نيستيد كه برنامه داريد، بلكه آمريكايي‌ها هستند كه براي شش سال آينده شما برنامه تنظيم كرده‌اند. در ضمن شما برعكس ما يك كار را نمي‌توانيد بكنيد. گفت: چي؟ گفتم تلفن كنيد، نه برنامه شش ماه ديگر بلكه برنامه يك ساعت ديگه رو قطع كنيد و برنامه ديگر بگذاريد. آيا قدرت اين را داريد؟ گفت: نه، از بالا بايد تصميم بگيرند. من به او گفتم ولي من الآن اين قدرت را دارم كه از دفتر شما زنگ بزنم و بگويم فلان برنامه را قطع كنيد. واقعا وضع اينجوري بود كه ما هيچ برنامه ثابتي نداشتيم و جمعي كه در راديو و تلويزيون كار مي‌كردند جمع متخصصي نبودند. ضعف هم واقعا در كارمان بود ولي با همه ضعف‌ها ما پروژه بزرگ جنگ را اداره مي‌كرديم. مدير پخش راديو در دوران جنگ، خاطرنشان مي‌كند: مجموع راديو در آن زمان ملال‌آور نبود و در ميان خانواده‌ها نفوذ داشت؛ ما بيشترين حجم تلفن را داشتيم و واقعا وقتي مي‌خواستيم سرودي پخش كنيم ميليون‌ها نظر را داشتيم و تجزيه و تحليل و سنجش مي‌كرديم و مي‌دانستيم واكنش‌ها چيست؟ وي در پاسخ به اين پرسش كه در شرايطي كه در روزهاي آغاز جنگ سرود زياد نداشتيد، سرودهاي جديد چه زماني به دستتان رسيد؟ مي‌گويد: من دقيقا يادم نيست؛ ولي دوستان گروه موسيقي انصافا خوب كار كردند. سرودهاي بسيار خوبي را سريع مي‌ساختند و مي‌فرستادند و نقش سرودها را اگر بخواهيم تحليل كنيم به نكات قابل طرحي خواهيم رسيد.يك روز كه روز شهادت امام موسي‌بن‌جعفر (ع) بود ما به مناسبت شهادت ايشان برنامه‌هاي شاد را قطع كرده بوديم و سرود و موسيقي پخش نمي‌كرديم. روز حمله بود. شهيد بهشتي ساعت 4 بعدازظهر با من تماس گرفتند و گفتند چرا مارش عزا و سرودهاي غمگين پخش مي‌كنيد؟ گفتم: خب روز شهادت امام است. گفت: شهادت باشد. چون زمان جنگ است مفاهيم جنگ غالب بر اين است و فضا را بايد حماسي و شاد كنيد و مردم را تحت‌تأثير قرار دهيد. شهيد بهشتي گفتند: فضا را عوض كنيد. سرودهاي مهيج پخش كنيد. مارش بگذاريد. سرودها در جبهه‌ها خيلي تأثير داشت. وي درباره اولين كساني كه براي جنگ گويندگي كردند يا گوينده مقطع زمان جنگ بودند، يادآور مي‌شود: تقريبا تا ساعت 9 صبح گوينده‌ها همان گويندگان قديمي بودند كه عموما صداهايشان براي اطلاعيه و متن‌هاي حماسي مناسب نبود. اما از 9 صبح به بعد، به خصوص در زماني كه احتمال حمله بود گوينده ويژه و با صداي خاص برنامه را اداره مي‌كرد. وي ادامه مي‌دهد: در آن روزها اصلا ساعت كار معنا نداشت، گاهي ساعت 2 بعد از نصف شب به خانه مي‌رسيديم تا مي‌رسيديم با پيج راديو خبر مي‌كردند كه آقا بيا، دوباره برمي‌گشتيم. بارها مي‌رسيدم خانه و مي‌خوابيدم و براي سحر كه بيدار مي‌شدم از قرارگاه تماس مي‌گرفتند كه آقا حمله داريم. ياسيني سپس از مسايل حاد و ضروري آن زمان مي‌گويد و مي‌افزايد: بعضي از خبرها سياسي بود؛ فتح بعضي از جبهه‌ها را خود دشمن به دروغ شايعه مي‌انداخت كه فلان جبهه فتح شده كه فتح نشده بود و يا برعكس خبري ميان مردم شايع مي‌شد و ما بايد اين خبر را به گونه‌اي تكذيب مي‌كرديم كه موجب نااميدي مردم نشود؛ مثلا مردم فكر مي‌كردند خرمشهر آزاد شده و بعد مي‌فهميدند نه آزاد نشده ‌است و توانايي نيروهاي نظامي زير سؤال مي‌رفت و ما بايد با چنين فضاسازي‌هايي هم مقابله مي‌كرديم. اين مدير اسبق راديو درباره موقعيت تلويزيون در دوره جنگ مي‌گويد: قوي‌ترين فعاليت تلويزيون در آن زمان پخش خبرها و تصاويري بود كه خبرنگاران از جبهه براي آن‌ها ارسال مي‌كردند. به طور مثال شهيد رهبر از مناطق مرزي گزارش تهيه مي‌كرد و مي‌فرستاد. ولي خيلي از برنامه‌هاي تلويزيون اطلاعيه‌هايي بود كه از راديو رله مي‌كردند و چند عكس مناسب انتخاب مي‌كردند و با آن ميكس مي‌كردند. وي در پاسخ به اين پرسش كه وقتي با يك موقعيت اضطراري روبه‌رو مي‌شديد چه تمهيدي مي‌انديشيديد؟ مي‌گويد: توصيف لحظات جنگ خيلي مشكل است؛ وقتي مي‌خواستيم آزادي خرمشهر را اعلام كنيم با توجه به حيله دشمن كه چندين بار به دروغ آزادي خرمشهر را اعلام كرده بود و دروغگويي آنها موجب يأس و نااميدي مردم شده بود، بايد شيوه‌اي را به كار مي‌گرفتيم كه متناسب با عظمت پيروزي ما باشد. خيلي فكر كرديم چه كار كنيم؟ يك مرتبه به ذهنمان خطور كرد كه فرياد تكبير نماز جمعه را پخش كنيم. اول اعلام كرديم شنوندگان عزيز، شنوندگان عزيز، خونين‌شهر، شهر خون و قيام آزاد شد و بلافاصله فرياد تكبير نماز جمعه را رفتيم كه بسيار موثر بود. بسياري از ابتكاراتي كه به كار مي‌برديم في‌البداهه بود و خدا كمك مي‌كرد. ياسيني در پايان به ذكر خاطره‌اي مي‌پردازد و مي‌گويد: به لحاظ اين‌كه بتوانيم فضاي جبهه را به روز از راديو منعكس كنيم، رفتيم اهواز و از طريق مخابرات اهواز و راديو و تلويزيون اهواز و نودال تهران خط مستقيمي را دائر كرديم و خبرنگاراني را هم اعزام كرديم. گزارش‌هاي آن‌ها، در يكي از استوديوهاي پخش ضبط مي‌شد و آن‌ها مرتب گزارش مي‌فرستادند. ما حدودا در شبانه‌روز 6-7 نوار KL داشتيم. در مرحله بعد بايد گزارش‌ها شنيده مي‌شد و از ميان آن‌ها بهترين گزيده مي‌شد كه با توجه به كمبود نيروي انساني مشكل بود. من گاهي خودم هم كمك مي‌كردم. يك روز عصر، داشتم يكي از اين‌ها را گوش مي‌كردم، خبرنگار رفته بود بيمارستان و از جواني 19-18 ساله كه چند تركش خورده بود و بيهوش و در شرف اغما بود مصاحبه تهيه كرده بود. گزارشگر توصيف مي‌كرد كه بدن مجروح اين جوان روي برانكارد با آمبولانس به بيمارستان و اتاق عمل منتقل شد. در تمام طول مسير و در اتاق عمل او با امام(ره) صحبت مي‌كرد. خطابش «امامم» بود؛ گويي كه امام جلويش ايستاده ‌است. جملات عجيب و شاعرانه اين جوان با توجه به جراحت ايشان براي پزشكان عجيب بود. پزشكان مي‌گفتند با توجه به ميزان خوني كه از بدن او رفته و حالت اغماي ايشان، اين كلام عارفانه عجيب است. انگار داشت مقاله مي‌خواند. اصلا اين چه هوشي بود و اين چه نوع آگاهي بود كه منطق كلمات رعايت مي‌شد و ساخت جمله‌ها در درست‌ترين حالت ممكنه بود. اين واقعا عجيب بود. ما اين گزارش را خالي پخش نكرديم. مقاله‌اي از زبان امام(ره) نوشتم و جواب او را دادم و شايد متجاوز از 5 بار اين برنامه پخش شد. دوماه بعد اين جوان بهبود يافت و او را پيش حضرت امام(ره) بردند. انتهاي پيام
  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha