تبريز دچار قحطي شده است، مردي در حال رفتن به سوي منزل همسر عقد كردهاش است و دو عدد نان سنگك و جعبهاي شيريني دردست دارد. وي در بين راه در خرابهاي متوجه دو نفري ميشود كه در حال خوردن استخوان لاشههاي مرغ و گوسفند هستند.
مرد به سوي آنها ميورد، يكي از نانها و شيريني را بين آنها تقسيم ميكند و به راهش ادامه ميدهد. پس از طي چند قدم مي شنود كه آنها دست به دعا برداشتهاند كه " اي مرد! خدا به تو فرزند صالحي بدهد."
وي پدر علامه محمدتقي جعفري است؛ بزرگمردي كه 25 آبان سالروز رخ در نقاب خاك كشيدن اوست.
علامه محمدتقي جعفري تبريزي، در اول مرداد ماه سال 1304 ه.ش در محله شتربان تبريز در خانوادهاي متدين و مخلص ، اما به لحاظ اقتصادي در سطح پايين، به دنيا آمد. پدر وي مرحوم كريم جعفري، مردي متدين و راستگو بود؛ به نحوي كه از سن بلوغ به بعد حتي يكبار هم كسي از ايشان سخن دروغي نشنيد. وي كار را جوهر زندگي و امري مقدس ميدانست؛ به طوري كه بدون وضو دست به خمير و نان نميزد و با اين كه بيسواد بود، روحي بس بزرگ داشت.
آقاميرزا هادي حائري در مورد وي خطاب به استاد فرمودند: راهي را كه ما با مشقت، آن هم با هفتاد سال علم و حكمت طي كرديم، پدر تو در خونش بود.
مادر محمدتقي، فرزند مير ربيع حكيم، از سادات علوي و خانداني بزرگ و محترم در تبريز بود كه از نعمت سواد هم بيبهره نبود. او اولين استاد فرزندش ميشود و قرآن را در سنين قبل از مدرسه به پسرش ميآموزد.
*عشق به تحصيل
محمدتقي پس از اتمام دوران دبيرستان، به علت فقر مالي ناگزير شد مدرسه را رها کند و براي حل مشکلات معيشتي، مشغول کار شود. وي که از عدم امکان ادامه تحصيل سخت آزردهدل شده بود، شبي در خواب شعري را به عربي خواند که معنايش اين بود « دست روزگار بريده باد که چنين حوادثي را برايم پيش آورد که نتوانستم به مقصود و هدفم در علم برسم» پدر اين سخن را شنيد و بسيار متأثر شد و به محمدتقي گفت:« خدا روزيرسان است». او همچنين توصيه کرد محمدتقي همراه برادر بزرگترش در مدرسه طالبيه تحصيل علوم ديني کند.
پس از آن محمدتقي ، ضمن كار كردن، به فراگيري علوم حوزوي مي پردازد. پس از گذشت چهار سال احساس ميكند مطالب ارائهشده در اين مدرسه براي خاموشكردن عطش او كافي نيست؛ لذا تبريز را ترك ميكند و با ورود به مدرسه مروي در تهران، از محضر استاداني چون آيتالله شيخ محمدرضا تنكابني و ميرزا مهدي آشتياني - كه استاد علاقه وافري به وي داشت- استفاده ميكند. دو سال بعد با عزيمت به قم، از محضر استادان ديگري چون آيتالله خوانساري، آيتالله حجت، آيتالله صدر، آيتالله فيض، امام خميني، شيخ مهدي مازندراني ، شيخ محمدتقي زرگر و علامه طباطبايي بهرهمند ميشود.
تحصيل او در اين دوران نيز مشكلات فراواني براي وي به همراه دارد و سايه فقر همچنان بر زندگياش حاكم است، به طوري كه ديگر به گرسنگيهاي طولاني و چند روزه عادت كرده است. در اين زمان است كه آيتالله شهيد صدوقي و حجت كوه كمرهاي ، محمدتقي را به لباس روحانيت ملبس ميكنند.
* تحصيل در نجف اشرف
در سال 1321 با رسيدن خبر فوت مادر، محمدتقي سراسيمه قم را به مقصد تبريز ترك ميكند و چند ماهي را در آن جا مي ماند تا اين كه به امر مجتهد بزرگ تبريز، آيتالله ميرزا فتاح شهيدي و با مساعدت مالي ايشان، به قصد رفتن به نجف اشرف و ادامه تحصيل در آن حوزه مقدس، ترك ديار ميكند.
*مطالعه علوم جديد
زندگي و تحصيل در نجف براي محمدتقي بسيار سخت و طاقتفرسا بود، به طوري كه مقرري دريافتي او تنها كفاف ده روز زندگي ماهانهاش را ميداد و باقي را بايد با روزه گرفتن، كاركردن و تحمل سختيهاي فراوان پشت سر ميگذاشت. اين چنين بود كه محمدتقي در سن 23 سالگي، از آيتالله محمدكاظم شيرازي اجازه اجتهاد گرفت و در همين زمان در حين تحصيل نزد آيتالله خويي اولين اثر خود يعني كتاب" الامر بين الامرين" را به رشته تحرير درآورد.
اين مرد فرهيخته، از دوراني كه در نجف اقامت دارد، تنها به فراگيري دروس حوزوي اكتفا نميكند و به تحصيل زبان انگليسي ميپردازد و كتاب هاي مطرح دنيا در زمينه هاي مختلف علمي و فلسفي و حتي آثار رماننويسان بزرگ غربي را مطالعه و به عنوان يكي از معدود استادان حوزوي شروع به تدريس علوم جديد در حوزه نجف ميكند.
*پس از پيروزي انقلاب
پس از پيروزي انقلاب و در روزهاي آغازين حكومت جمهوري اسلامي، افراد زيادي از او درخواست ميكنند با در اختيار گرفتن يك پست مديريتي، در ساختن كشور دخيل باشد. روزي كه ساير بزرگان براي اجازه گرفتن از حضرت امام (ره) قصد رفتن به نزد ايشان را دارند، استاد پيشدستي ميكند و به خدمت امام (ره) ميرسد و موضوع را با استاد و راهنماي خود در ميان ميگذارد و از ايشان اجازه ميخواهد موافقت كنند او همچنان به كار پژوهش و تاليف ادامه دهد. حضرت امام در پاسخ ميفرمايند: «شما هر چه بگوييد و هر كاري كه انجام دهيد، صحيح است.»
وي برخلاف ادعاهاي هميشگي دشمنان كوتهبين كه همه چيز را با پيمانهي غرض خود ميسنجند، در كمال سادگي زندگي ميكرد. حتي هزينهي خريد خانهاش را كه دو ميليون تومان ارزش داشته، از فروش حق امتياز دائم آثارش به ناشران فراهم ميكند.
*از شمار دوچشم، يك تن كم .... از شمار خرد، هزاران بيش
در ساعت دو و نيم بعدازظهر روز 25 آبان 1377 ه.ش، علامه محمدتقي جعفري، فيلسوف شرق، «ابنسيناي زمانه»، كسي كه يك عمر در كلاس نظامي و عطار و مولوي، سقراط و افلاطون، دكارت و كانت و شمس و بايزيد بسطامي، طالقاني و ملاصدرا، جلوس و افكار آنها را نقد كرده بود، دار فاني را وداع گفت و به ملاقات پروردگار شتافت.
علامه ميگويد: «ميليونها، بلكه ميلياردها انسان در اين كرهي خاكي ميآيند و ديده از آن فرو ميبندند و ميروند، يك فرد به نام سقراط به حد نصاب حيات تكاملي ميرسد. ميلياردها انسان در يك هفتاد هشتاد سال، يا كم و بيش ميآيند و روي خاك ميغلطند و يك فرد به نام ابراهيم خليل از خاك برميخيزد و با آگاهي از جان پاك، رهسپار كوي كمال ميشود.»
*رفتار و منش اخلاقي
استاد محمدتقي جعفري در هنگام تحصيل از تمكين مالي برخوردار نبود، به نحوي كه شبها كفشهايش را زير سر ميگذاشت و با گرفتن روزهي استيجاري ( به جا آوردن روزه مرده كه بابت آن پول ميگيرند)، امور خود را ميگذراند. او در عين حال تعهد شديدي نسبت به پاكيزگي داشت؛ چنانكه با وجود كهنگي لباسهايش، در پاكيزگي زبانزد اطرافيان بود. او در طول زندگي پربركت خود، با وجود سرازير شدن مبالغ زيادي از وجوهات ابدا از سهم امام استفاده نكرد و زندگي را تنها با حقالتاليف كتابهايش سپري كرد؛ چرا كه معتقد بود: «بدانيد اگر از كسي تقاضاي قرض غيرضروري كرديد، شخصيت خود را گرو گذاشتهايد.»
استاد ميگويد: « ... تنها يك بار در سال 58 يا 59 كه از شدت بيپولي نسخهي پزشك خانم روي دستم مانده بود و نميتوانستم دارو بگيرم، يك چك دو هزار و پانصد توماني برايم فرستادند و من قبول كردم. غير از اين مورد من از هيچ سخنراني يا تدريسي چه در تلويزيون و راديو و يا دانشگاه چيزي نگرفتم.»
*دايره گسترده معلومات و تاليفات
علامه جعفري در طول تحصيل و تدريس به وجوه مختلف دين اسلام ميپردازد؛ چنانكه اقدام به جمعآوري و تدوين حقوق حيوانات در اسلام، در قالب 132 ماده ميكند كه پس از تدوين نزد آيتالله خويي ميبرد، ايشان ضمن ابراز تعجب اظهار ميكنند كه مانند اين مطالب را قبلا نديدهاند.
علامه محمد تقي جعفري در خاطرات خود ميگويد: « مرحوم آيتالله سيد عبدالهادي شيرازي مرا قاضي مطلق شرع از ناحيهي خودش قرار داد ولي من نپذيرفتم ... و بعد از آن چندين بار به وسيله ديگران به من پيغام داد كه هر وقت شما بخواهيد از ناحيهي من بدان مقام منصوب هستيد. »
وي ميافزايد : ما سالها قبل از انقلاب در منزل خود رسالهي قشريه را تدريس ميكرديم. در ميان حضار خانمي از يك كشور خارجي نيز شركت داشت. در جلسهي دوم به ايشان گفتم اگر شما بخواهيد در درس ما شركت كنيد بايد حجاب خود را رعايت كنيد. او گفت: يعني چه كنم؟ گفتم افزون بر اين لباسهايي كه ميپوشي روسري يا مقنعهاي با اين خصوصيات نيز بپوش. او گفت اگر عرفان اسلامي اين است كه شما ميگوييد، اگر به من بگويي يك لحاف بر سرت بينداز و يك بار به اطراف تهران بگرد سپس به كلاس من بيا، من قبول ميكنم.
اولين شخصي كه از خارج آمد و با استاد صحبت كرد، پروفسور روزنتال آلماني بود. او دربارهي پنج مسئله با استاد صحبت كرد كه از آن جمله بود: مسئله ربا، مسئله مالكيت و مسئله جزيه.
او پس از شنيدن اين مباحث، اشتياق بسيار زيادي برا ي مراسله پيدا كرد. پس از بيان مجازات سرقت، گفت حقوقدانهاي ساير كشورهاي مايلند اينها را بدانند. دربارهي جزيه، پروفسور روزنتال ميگفت: اسلام باج سبيل از اهل كتاب ميگيرد.
علامه جعفري گفتند: اين باج سبيل نيست و به تاريخ فتوحالبلدان استشهاد كردند. خود استاد ميفرمود: گفتم كه جزيه مالياتي بود از طرف هر اهل كتابي كه همزيستي با مسلمانها داشتند داده ميشد و براي اينكه با هم در يك جامعه زندگي كنند، ماليات ميپرداختند. در صفحهي 187 فتوحالبلدان داستان عجيبي نقل شده كه وقتي استاد، آن را براي روزنتال نقل كرد، بسيار بهتزده شد. داستان اين است كه وقتي سپاهيان اسلام، سوريه را فتح ميكنند و جزيه ميگيرند و بزرگان اهل كتاب (يهوديان و مسيحيان) صندوقهاي پر از جواهرات را ميآورند و به فرماندهان اسلام جزيه ميدهند، در همان موقع از طرف امپراطوري روم به مسلمانان اعلام جنگ ميشود. ابوعبيده دستور ميدهد برويد صندوقهاي جواهرات را به خودشان باز پس دهيد. اينها مبهوت و متحير ميمانند و ميگويند ما با طيب نفس و رضايت داديم. ايشان ميگويد ما اين جزيه را كه از شما گرفتيم، براي اين بود كه با شما زندگي كنيم و زندگي اجتماعي و اقتصادي شما اداره بشود. حال، به ما اعلان جنگ شده و تكليف ما روشن نيست. شايد ما نتوانيم، شما را اداره كنيم. سپس صندوقها را برميگردانند. حتي اينها (اهل كتاب) ميگويند ولايت و زمامداري شما بر ما بهتر است، از همه آنچه تا به حال گذشته است. وقتي اين داستان را روزنتال شنيد، خيلي علاقه پيدا كرد كه اين مباحث دامنه داشته باشد.
*خدمات ماندگار
بيش از صد اثر گرانبها از استاد به يادگار مانده است كه از مهمترين آنها ميتوان به «ترجمه و تفسير نهجالبلاغه» در 26 جلد و «تفسير و نقد و تحليل مثنوي جلالالدين محمد مولوي» در 15 جلد اشاره كرد.
نقد مثنوي معنوي
تفسير و نقد تحليل مثنوي مولوي حاصل بيش از 10 سال مطالعهي موشكافانهي مثنوي است كه در نوع خود بينظير است. بارزترين جنبهي اين اثر، علمي بودن آن است؛ به طوري كه استاد در حين تعريف از مولوي با اين كه ميگويد: «او را من از ملاصدرا خيلي بالاتر ميبينم. از يك جهت از ابنسينا هم بالاتر است»، بيش از صد نقد جدي به اثر وي وارد دانسته و پيرامون آن بحث كرده است. استاد در مورد دليل تاليف اين اثر ميگويد: «با كمال صراحت عرض ميكنم انگيزهي اين جانب از تفسير و نقد و تحليل مثنوي معنوي، دو موضوع مهم بوده است:
موضوع اول عظمت مقدار فراواني از مطالب متنوعي است كه در اين كتاب آمده و براي مغزهاي جوينده بسيار مفيد است و اگر كسي اين مساله را منكر شود ، يا كتاب مثنوي را مورد توجه قرار نداده و يا خداي نخواسته غرض ديگري دارد.
موضوع دوم جلوگيري از مبالغهاي است كه در ارزيابي كتاب مزبور شده است. بعضي اين كتاب را تا حد افراط بالا بردهاند و بعضي ديگر تا حد تفريط پايين آوردهاند. اينجانب پس از مشورتهاي فراوان اقدام به تفسير و نقد و تحليل كردم كه هم مطالب باعظمت اين كتاب را توضيح بدهم و هم اشتباهات و خطاهاي آن را گوشزد كنم.»
*نهج البلاغه در نگاه علامه
علامه جعفري به چهار دليل، دقيقترين و کاملترين نوع انسانشناسي را منحصر به نهج البلاغه ميداند:
1. رابطهاي که حضرت علي عليهالسلام با خود داشته، در هيچ فردي جز معصومان ديده نشده است.
2. حوادث گوناگوني که در طول حيات آن امام به سراغش آمد، به گونهاي بود که گويي جهان هستي و تاريخ بشري نمونه همه حقايق و رويدادهايي را که در نهاد آن دو قلمرو بوده و خواهد بود، براي او نشان داده است.
3. تصفيه و تزکيه دروني امام علي عليهالسلام سبب شد تا او به برترين راه در شناسايي انسان برسد.
4. آن حضرت احاطهاي دقيق بر قرآن کريم، يعني مهمترين کتاب انسانشناسي دارد.
علامه به قدر توانايي و اشتياق خود، چون پروانهاي در شعاع ولايت علوي به پرواز درآمد و نمي از يم برگرفت و در ديدگاه علاقهمندان قرار داد.
*ترجمه و تفسير نهجالبلاغه
اين مجموعه از گنجينههاي به يادماندني است كه شيوه و جهت اين استاد فرزانه در اين تفسير، از ژرفا و معاني عميق فراواني برخوردار است و جاذبهي دروني آن، با كشش خاصي، خواننده را به تفكر و تعقل و كشف حقيقت راهنمايي ميكند. از اقدامات برجستهي علامه در اين مجموعه اين است كه وي ابتدا نهجالبلاغه را با ديدگاه تفسيري قرآن مقايسه كرده و سپس به برخي جنبههاي آن رنگ فلسفي داده است. اين كتاب علاوه بر اين كه خواننده را با درونمايههاي گوناگون مذهبي آشنا ميكند و اهميت «جهانبيني مذهبي» و اصول و اركان آن را به او نشان ميدهد، او را به مطالعهي بيشتر ترغيب ميكند و موجب ميشود با مطالعهي يك موضوع خواننده تا انتها پيش برود.
*وفاي به عهد
قرار بود علامه جعفري در دانشگاه امام صادق عليهالسلام درباره «انسان و جايگاه علوم انساني» سخنراني کند. ايشان در وقت مقرر در جلسه حاضر شد و در حالي که بسيار اندوهگين بود، سخنراني خويش را با نام و ستايش خداوند متعال آغاز کرد و در بين سخنراني، با صبوري خاصي از مرگ فرزندش خبر داد. مرگ فرزند حادثهاي غمبار و سنگين است، اما توفان مصيبت نتوانسته بود وجود علامه را به تلاطم افکند و عهد و عزمش را بشکند. اشک در چشمها حلقه زد و با شگفتي دانستند، استاد در مرگ دختر محبوبش سوگوار است و پيکر او را هنوز به خاک نسپرده و جنازهاش را در ميان چشمان اشکبار بستگان رها کرده و به دانشگاه آمده است تا به عهد خويش وفا کند و به شاگردان مشتاقش درس تازهاي از صبر و وفا بياموزد.
*تلاش بي وقفه براي مطالعه
گستردگي مطالعات علامه محمدتقي جعفري رحمهالله عليه از تلاش خستگيناپذير او در مطالعه نشان دارد. ايشان از دوران طلبگي، افزون بر درسهاي حوزوي، به مطالعه گسترده در زمينههاي علمي، به ويژه علوم انساني ميپرداخت. براي نمونه در هنگام نگارش کتاب ارتباط انسان و جهان به حدود 2500 جلد کتاب در زمينههاي مختلف علمي و فلسفي مراجعه کرد.
نقل شده در ايام تعطيل در نجف، در مدت يک سال و نيم، در شبانهروز فقط دو ساعت ميخوابيد. او نيمههاي شب وقتي از زيارت حضرت امير عليهالسلام برميگشت، به مطالعه ميپرداخت.
*ارتباط با جوانان
علامه جعفري رحمهالله عليه، علاقه خاصي به نسل جوان و ارتباطي مناسب با آنان داشت. ايشان در خاطرهاي زيبا چنين نقل ميکند: «گاهي که همراه جمعي از دوستان يا خانواده به مسافرت و يا ييلاق ميرفتيم، هنگامي که جوانترها به بازي فوتبال ميپرداختند و از من براي بازي دعوت ميکردند، دعوتشان را ميپذيرفتم. البته معمولا در دروازه ميايستادم و گلهاي فراواني هم ميخوردم.»
*قدرداني از همسر
وقتي استاد جعفري، در سال 1372، همسرش را از دست داد، با نهايت تأثر اعلام كرد: «همه چيز من از دست رفت.» پس از آنکه پيکر همسرش به خاک سپرده شد، در جمع بستگان، آشنايان و ارادتمندان، از آن بانوي بزرگ و فداکار چنين تجليل کرد: «دوراني که در نجف گذرانديم، ايشان با کمال آرامش و تحمل با ما همکاري ميکرد و بعد دوران مشهد بود و بعد هم دوران تهران. در اينجا از ايشان تشکر و طلب عفو ميکنم، چون خيلي خيلي گذشت کرد. من اينجا از خداوند متعال براي همه گذشتگانمان، براي همه آن زنها که در پروراندن علامه حليها، شيخ انصاريها و ابن سيناها نقش داشتهاند، تشکر ميکنم.
پروردگارا! اين بانو را با فاطمه زهرا عليهاسلام محشور بفرما! اين شب، اولين شب ورود او به خاک است، او را به ملاقات ائمه اطهار عليهمالسلام و مخصوصا فاطمه زهرا عليهاسلام مشرف بگردان.»
*تقويت باورهاي ديني در جوانان
استاد علامه محمدتقي جعفري رحمهالله عليه در پاسخ به اين پرسش که « چگونه ميتوان باورهاي ديني را در نسل جوان تقويت کرد؟» پاسخ داده است: «اولين نکتهاي که همه بايد به آن توجه داشته باشيم، اين است که «مکتب اسلام» خم رنگرزي نيست که آدم را در آن بريزيم و رنگش را عوض کنيم! بنابراين بايد اين طرز فکر را کنار بگذاريم. ما اگر بخواهيم بچهها را از مرحله احساسات به مرحله تعقل برسانيم، بايد صبر داشته باشيم. اين کار با يک روز و دو روز و نوشتن يک مقاله و دو مقاله نيست، بلکه يک کار درازمدت و طولاني است. دومين مسئله اين است که آنچه مربيان و والدين ميگويند، خودشان به آن عمل کنند. نکته ديگر اينکه بين برنامههاي آموزشي مدرسه و خانواده هماهنگي باشد؛ زيرا اگر هماهنگي و وحدت نباشد، هر اندازه هم که در مدرسه چيزهاي خوب به دانشآموزان ياد داده شود، آنها را در خانه از دست ميدهند. نکته ديگر اينکه رسانههاي گروهي هم بايد در جهت بارورکردن اعتقادات ديني جوانان تبليغ کنند و آموزش بدهند».
*زندگي بدون نظم ...
علامه محمد تقي جعفري ميفرمودند « زندگي بدون نظم، مساوي زندگي بيقانون و اصل است که مساوي بيهويتي زندگي است. روشنترين و محكمترين دليل بر ضرورت نظم در زندگي ، قانونمندي همه اجزاء كوچك و بزرگ جهان هستي است كه زندگي آدمي هم يكي از آنهاست . كسي كه انتظار دارد ميتوان زندگي را بدون نظم سپري كرد، در حقيقت منكر قانون حاكم بر هستي است و هيچ چيز را شرط هيچ چيز نميداند! اين، همان كوري است كه با وجود آن ، امكان ديدن و دانستن هيچ چيزي وجود ندارد. به جرأت ميتوان گفت نيرومندترين عامل تخريب زندگي ـ چه فردي و چه اجتماعي ـ همين بياعتنايي به نظم است كه معلول جهل يا بياعتنايي به قانونمندي حيات است كه جزئي بسيار بااهميت از كيهان منظم و قانونمند است
*جامعهاي كه علي را جدّي نگيرد ...
ايشان ميگفتند « .... بدون مبالغه و تأثر از احساسات لذتبار ولي بياساس و زودگذر، با کمال صراحت و جديت ميگوييم طرز تفكّرات و رفتار اميرالمؤمنين(ع) در ارتباطات چهارگانه 1- ارتباط انسان با خويشتن 2- ارتباط انسان با خدا 3- ارتباط انسان با جهان هستي 4- ارتباط انسان با همنوع خود، از بهترين دلايل اثبات هدفدار بودن هستي و انسان است ؛ هدفي كه بالاتر از لذايذ و امتيازات زندگي مادي آدمي است .
جامعهاي كه شخصيتي مانند اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب(ع) را كه همه گفتارها و كردارها و انديشههايش حقّ بوده، جدّي نگيرد و موجوديّت خود را به وسيله تعليم و تربيت او تكامل نبخشد، بديهي است با چه نتايجي مواجه خواهد شد . اگر بشريّت با اين قيافه ملكوتي از نزديك آشنا بود و از تعليم و تربيت او برخوردار ميشد، امروز كمال او به كجا رسيده بود؟
ايشان اظهار كردهاند : منظور ما از فرهنگ جهاني، همه پديدهها و عناصر و فعاليتهاي فرهنگي مردم جوامع دنيا نيست؛ زيرا در بطن هر جامعهاي مصاديق معيّني براي حقايق فرهنگي وجود دارد كه مخصوص آن جامعه و محصول سرگذشت تاريخي و محيطي و ارتباطات متنوع مردم آن جامعه با خويشتن ، مذهب ، جهان هستي و همنوعان خود است .
مقصود ما از فرهنگ جهاني ، حقايق كلي فرهنگ است ، مانند اصول اخلاقي انساني (نوعدوستي ، گذشت و فداكاري در راه آرمان هاي اعلاي انساني )، قبول حيات شايسته براي همه افراد بشر، قبول حيثيت و كرامت ذاتي براي تمام انسانها، قبول آزادي معقول (مسئولانه ) براي همگان ، و قبول تلاش جدي براي پيشبرد مقاصد عالي بشر.
بديهي است با برنامهريزي منطقي چهار موضوع با اهميت و بنيادين (اقتصاد جهاني ، قدرت جهاني ، حقوق جهاني ، سياست جهاني ) ميتوان فرهنگ جهاني را پيريزي كرد. ميدانيم كه همه اديان الهي ابراهيمي كه بر مبناي فطرت پاك انسانها در طول تاريخ براي بشريت گسترده شده و دين اسلام دربرگيرنده اصولي همه آنهاست ، از تعميم و گسترش چنين فرهنگي حمايت جدي ميكنند.
*زنده بودن امامت و ولايت
يكي از مهمترين آثار شرح نهجالبلاغه علامه، زنده بودن "امامت" و " ولايت" است كه در درون خود" انسان سازي" را به همراه دارد.
علامه جعفري را به حق بايد منادي عدالتخواهي و شيفته نهجالبلاغه خواند. او معتقد بود حتي يك جمله علي(ع) هم دنيايي از مطالب براي گفتن دارد. خود در اين باره گفته است « آقا نميدانيد اين نهجالبلاغه چه دريايي است.»
به هر حال نهجالبلاغه علامه جعفري را ميتوان دايرهالمعارف بزرگ اسلام در جهان معاصر دانست كه كتابهاي گوناگوني را در درون خود دارد.
*از منظر بزرگان
استاد مطهري:
ما به مردم حرف تحويل ميدهيم، او (استاد جعفري) روح تحويل ميدهد.
آيتاللّه شهيد سيدمحمد باقر صدر:
شهيد صدر رحمهالله در نامهاي به علامه جعفري چنين نوشت: «به پيشگاه برادر بزرگوار و پناهگاه آرزوها، فقيه اصولي، فيلسوف متکلم، حجتالاسلام والمسلمين علامه شيخ محمدتقي جعفري. با شادماني، نامه ارجمند شما را زيارت و با تمام انديشه و عواطفم آن را قرائت کردم. چگونه آن را مشتاقانه نخوانم در حالي که آن شعاعي است از نور کسي که بر جهان اسلام با علم و فضل و نظريات و تحقيقاتش نورافشاني ميکند... جانم به فداي شما اي برادرم».
علامه اميني:
ميدانيد چرا علامه جعفري را بسيار دوست دارم؟ براي اين كه با اين وضع علمي، از نظر صفاي باطن، گويا تازه به دنيا آمده اند.
پروفسور ولقاريس، رييس دانشگاه الهيات آتن:
روي هم رفته بايستي گفت علامه جعفري از شخصيتهايي بوده كه در جهان بسيار نادرند. او مرجعي بود پيامبرگونه. با وجود گرايش شديد مذهبياش و رسوم و اصول حاصل از آن، نداي استاد جعفري ندايي بود در دل جهان وحشي امروز، هشداري بدين مضمون كه جهان از مسير انساندوستي و ارزشهاي مذهبي كه برادري و دلسوزي را تبليغ ميكنند و جهاني ميسازند كه فطرت راستين انسان را پرورش ميدهد منحرف شده است. علامه جعفري هرگز كسي را محكوم نميكرد. او قاضي نبود، بلكه يك معلم بود. به خاطر دارم كه يك بار از ايشان خواستم نظر خود را درباره جوامع غرب برايم بگويند سوال براي ايشان غيرمنتظره بود اما در پاسخ گفتند انسان غربي در تلاش براي فوق بشرشدن ، نتيجهاي به جز غير بشرشدن نگرفته است؛ زيرا از خدا دور شده و صرفا بر منطق و تواناييهاي خودش تكيه دارد. استاد جعفري ايمان به خدا را با منطق بشري در هم آميخته بود.
منبع : پايگاه اطلاعرساني استاد محمد تقي جعفري
منبع : پايگاه حوزه
منبع : علامه محمدتقي جعفري ، مفاخر ايران زمين. ج 7 ، مركز آموزش سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران. 1385
انتهاي پيام
نظرات