• یکشنبه / ۲۵ اسفند ۱۳۸۷ / ۱۱:۳۲
  • دسته‌بندی: فرهنگ حماسه
  • کد خبر: 8712-13679
  • منبع : نمایندگی آذربایجان شرقی

*بيست و چهارمين سالروز شهادت مهدي باکري* شهيد باكري به روايت شهيد صياد شيرازي و محسن رضايي

*بيست و چهارمين سالروز شهادت مهدي باکري* 
شهيد باكري به روايت شهيد صياد شيرازي و محسن رضايي
امروز 25 اسفندماه مصادف با بيست و چهارمين سالروز شهادت عارفانه و عاشقانه سردار رشيد اسلام شهيد مهندس مهدي باکري فرمانده لشگر 31 عاشوراست. در اين زمينه ذکر خاطرات اين شهيد بزرگوار از زبان همرزمان خود مي‌تواند تلنگري باشد براي نسل کنوني تا بيش از پيش با قهرمانان ملي خود آشنا شوند. به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، منطقه آذربايجان‌شرقي، در اين راستا شهيد صياد شيرازي يکي از افرادي بود که از نزديک با باکري آشنايي داشت که ذکر خاطرات اين شهيد ارتش سرافزار اسلام از باکري خالي از لطف نمي‌تواند باشد. شهيد صياد شيرازي در يکي از سخنراني‌هاي خود مي گويد: توفيقي نصيبم شد كه يادي از همرزمان سلحشور و بسيار شايسته خطه آذربايجان بكنم. برادراني كه ياد و خاطره‌شان از ذهن ما محو نمي‌شود و هميشه با ياد آوري مجاهدت‌ها و ايثارگري‌هايشان ضمن اين كه الهام مي‌گيريم و درس خودمان را يادآوري مي‌كنيم از آن سجاياي آنها، فرصت خوبي است براي اينكه ما بتوانيم ياد و خاطره آنها را در جامعه اسلامي مان زنده نگه داريم و به نسل جوانمان منتقل كنيم. اولين سلحشوري كه يادش مي‌كنم سردار سرلشكر شهيد پاسدار مهدي باكري است كه من واقعاً به وجود اين در زمان حياتش افتخار مي‌كردم و امروز هم از يادش افتخار مي‌كنم كه او چگونه در آن صحنه‌هاي نبرد هم از ياران و همرزمان خوب ما بود و هم اينكه قوتي بود و قدرتي بود براي جبهه حق براي سركوبي دشمنان اسلام. من مسئوليت گرفته بودم براي آزادسازي دو شهر اوشنويه و بوكان در شمالغرب ايران. البته اين مرحله دومي بود كه من به منطقه شمالغرب (كردستان) مي‌رفتم و مسئوليت فرماندهي منطقه را از جمهوري اسلامي به من واگذار كرده بودند. وقتي كه من وارد اروميه شدم، به من خبر دادند كه يكي از برادران سپاه مي‌خواهد با شما ملاقات كند. گفتم كي هستند؟ گفتند آقايي به نام باكري. ديدم يك جوان با تواضع و با اخلاص كه از همان اول كه من ديدمش، در قلبم مهر و محبتش جاي گرفت و احساس كردم كه اين چهره خيلي چهره ساخته و پرداخته‌اي است سابقه‌اش را نمي‌دانستم حتي اسمش را آنجا شنيدم. ايشان گفت كه من مطالبي دارم راجع به آمادگي خودمان براي عمليات كه مي‌خواستم بگويم. گفتم بفرماييد من در خدمت شما هستم. ايشان آمدند و از روي نقشه‌اي كه داشتيم، شروع كردند وضعيت منطقه را گفتن، بعد من متوجه شدم مسئوليت ايشان فرمانده عمليات آنجا بود از طرف سپاه. گفت من الان تمام امكانات را براي عمليات‌آماده دارم، منهاي اينكه مهمات ندارم و خمپاره و حتي سلاح‌هاي سبك هم نداريم اگر اينها را به من واگذار كنيد، من از همين فردا آماده‌ام براي همكاري با شما براي عمليات. من از يك طرف قلبم خيلي قوت آمده بود كه خدا را شكر، ما تا به صحنه آمديم اين طوري اعلام آمادگي مي‌كنند از يك طرف هم خودم نگران بودم كه كسي غير از من بخواهد فرماندهي بكند بر صحنه. بلافاصله روز بعد هم من دستور واگذاري مهمات را به ايشان دادم كه لشكر 64 اروميه به ايشان مهمات بدهند، تا آن موقع هم هنوز ارتباطي بين ارتش و سپاه بر قرار نشده بود. من احساس كردم كه اينها نسبت به هم بيگانه‌اند چون اينچنين وضعيتي و فرصتي پيش نيامده بود. ارتشي‌ها اول يك مقدار يكه خوردند كه مهمات را واگذار كنيم به خارج از ارتش؟ گفتيم بله. اين كار تكرار شده و اين كار را بكنيد. آنها هم چون اطاعت داشتند و مطمئن بودند كه خوب ما دستورمان دستور رسمي است بلافاصله عمل كردند. طرح عمليات را با كمك شهيد باكري با هم ريختيم و فرماندهي محور شمال را كه زيوه بود دادم به شهيد باكري واين ماموريت حساس سرافرازانه در عرض 9 روز تمام شد. شهد مهدي باكري نمونه‌اي بود از يك سلحشوري كه به صورت طبيعي خداوند به ايشان توفيق داده بود كه روحيه مجاهدت داشته باشد، روحيه اخلاص و تقواي علمي داشته باشد و در صحنه زندگيش براي خدا، خالصانه آماده شود، بجنگد و يك همرزم ارتشي كه پيدا مي‌كند مثل ما، و آن ارتشي در منطقه‌اي فرماندهي دارد و مي‌خواهد به او برنامه بدهد، او به اين ارتشي برنامه مي‌دهد يعني اينقدر مهياي عمليات است كه بايستي فرمانده رده بالا از رده پايين فرصت بگيرد و مهلت بگيرد براي اين كه خودش را آماده كند براي هدايت عمليات. او براي ما شناخته شده بود چون كاملاً يكي از فرماندهان خوب و شايسته سپاه بود و دائماً در سازمان رزمي كه ما در عمليات‌هاي مختلف داشتيم ايشان حضور داشت و در هر عملياتي وظيفه خودش را به نحو احسن انجام مي‌داد و از مشخصات بارزش عميق بودن در كارش بود. البته من تا سالها نمي‌دانستم كه ايشان تحصيلات عالي داشت و مهندس بود و آدم تحصيل كرده‌اي بود. باکري فردي متواضع بود كه اصلاً خودش را رو نكرده بود. ما او را با اخلاص پسنديده و يك آدم موفق ديده بوديم، نظامي‌اي خوب مي‌شناختيمش، خودش را خوب آماده مي كرد براي عمليات، ما تا همين قدر شناخت داشتيم به ايشان. باکري چهره موفقي بود، يعني از رزمندگان واقعاً موفق جبهه‌هاي نبرد بود. «محسن رضايي» همرزم و يکي از دوستان نزديک مهدي باکري هم با بيان اينکه اين شهيد عالي مقام نماد و الگوي رمز پيروزي‌هاي رزمندگان اسلام در طول دوران دفاع مقدس است، تصريح مي‌کند: اينکه جمهوري اسلامي در جنگ تحميلي به پيروزي رسيد رمز و رازهاي فراوان و بي‌بديلي دارد که براي پيدا کردن آنها بايد شخصيت‌هايي همچون باکري را شناخت. وي، از شهيد باکري به عنوان يکي از فرماندهان مخلص و شجاع سپاه نام برده و تصريح مي‌کند: او کسي بود که در عين جواني راز و رمز و فنون نظامي‌گري را به خوبي مي‌دانست و به معني کامل کلمه يک فرمانده مقتدر بود که همه به او اعتماد داشته و او را مي‌پذيرفتند. آقا مهدي کسي بود که دائماً در جبهه در حال ذکر بود و هميشه با زبان آذري مي‌گفت: " الله بنده‌سي " يعني اينکه همه بندگان خداييم و نبايد خدا را در هر شرايطي فراموش کنيم. با همه با محبت برخورد مي‌کرد. محبت او به مردم چه در زمان شهرداري اروميه و چه در جبهه‌ها در امتداد اخلاص به خداي او بود. موفقيت‌هاي دوران جنگ در سايه استفاده از فرماندهان جوان و نخبه مثل شهيد مهدي باکري بود. اين شهيد بزرگوار کسي بود که ابتداي رزم خود را با حدود 23 نفر در منطقه غرب کشور و با يک دستگاه خمپاره آغاز کرد و عليرغم محدوديت‌هاي موجود آن زمان که به دليل سياست‌هاي بني‌صدر بود، به دفاع از ميهن برخاست. با توجه به توانمندي‌هاي باکري، من وي را به عنوان معاون تيپ نجف اشرف اصفهان منصوب کردم و به همراه شهيد احمد کاظمي توانستند در عمليات‌هاي مختلف به موفقيت‌هاي قابل توجهي دست يابند که از آنجا احساس کردم باکري حتي توانايي فرماندهي لشگر را هم دارد. رضايي با اشاره به فداکاري‌هاي باکري در طول سال‌هاي دفاع مقدس و روحيه خستگي ناپذيري وي، گفت: در جريان عمليات خيبر که ما نتوانستيم خود را از دجله عبور دهيم آقا مهدي رو به من کرد و گفت: " ما در اين عمليات ايستادگي لازم را نداشتيم". به همين جهت و براي جبران آن عمليات بدر را طراحي کرده و سخت‌ترين بخش آنرا به آقا مهدي سپرديم که متاسفانه در اين نبرد نزديک، دشمنان بعثي او را به شهادت رساندند. من بارها به آقا مهدي اصرار کردم که برگردد ولي او اهل برگشتن نبود. «عليرضا نوين»، شهردار تبريز و همرزم فرمانده لشگر 31 عاشوراست که در آن زمان مسئوليت مهندسي لشگر را بر عهده داشته است. وي با اشاره به فضايل اخلاقي شهيد باکري، او را از اسوه‌هاي ايمان، تقوا، اراده و شجاعت در طول دوران دفاع مقدس مي‌نامد و اظهار مي‌دارد: به واقع اين شهيد نه تنها افتخار و عزت و آبروي مردم آذربايجان بلکه براي کل ملت ايران افتخاري ابدي است. عشق به مردم، ساده‌زيستي، جديت و احساس مسئوليت در کارها، خستگي‌ناپذيري، قانون مداري، حساسيت به بيت المال و شجاعت و فداکاري از جمله خصوصيات اخلاقي شهيد باکري بود که هر فردي را تحت تاثير قرار مي‌داد. وي با اشاره به مسئوليت 9 ماهه شهرداري شهر اروميه توسط باکري، مي‌افزايد: عشق به مردم در زمان شهرداري شهر اروميه توسط شهيد باکري به عينه براي تمامي شهروندان اين شهر قهرمان پرور نمود يافت و در اين زمان بود که او خود را تمام وقت وقف مردم کرده و حتي در کنار رفتگران براي شهر خود خدمت کرد. همرزم سابق شهيد باکري ، فرماندهي او را بي‌بديل خوانده و مي‌گويد: آقا مهدي کسي بود که با وجود سن و سال نه چندان زياد به تمام رموز و فنون رزمي آشنا بود و در امر فرماندهي يکي از فرماندهان سپاه بود که با تمام وجود براي موفقيت در جبهه‌ها و خنثي سازي عمليات‌هاي دشمن تلاش مي‌کرد. زندگاني شهيد باکري غير از آنچه بود که ما امروز دنبال آن هستيم و مسايل مادي در نزد او ارزشي نداشت. «علاءالدين نورمحمدزاده»، رييس شوراي اسلامي شهر تبريز که از نزديکان و يکي از همرزمان ديگر شهيد باکري است، شهادت او را يکي از خاطرات غمناک و تالم برانگيز زندگي خود مي‌داند و مي‌گويد: من خاطرات زيادي با اين شهيد داشته‌ام که فکر مي‌کنم بسياري از آنها قابل بيان نيست. وي با بيان اينکه شهيد باکري از برخي برخوردها دائما" دلتنگ بود، مي‌افزايد: در جريان عملياتي در منطقه سيدکان که شمالي‌ترين نقطه مرزي ايران با عراق بود همراه باکري بودم که براي شناسايي و مذاکره با برخي از افراد کرد عراقي به منطقه رفته و موقع برگشتن به اروميه جهت استراحت به خانه خواهر شهيد باکري رفتيم. در منزل ياد شده نماز مغرب و عشاء را همراه آقا مهدي اقامه کرديم، ولي نکته‌اي را مشاهده کردم که تا مدت‌ها برايم معما بود و آن اينکه ايشان نماز عشاء را به جاي چهار رکعت دو رکعت خواندند، در حالي که شهر اروميه وطن خود او بود. من بارها سئوال کردم ولي جواب نداد اما به خاط اصرار من، گفتند: من از اين شهر گذشته‌ام و اينجا وطنم نيست! وي در حالي که اشک در چشمانش حلقه زده است، اضافه مي‌کند: دليلش را شهيد باکري به من گفت ولي من نمي‌خواهم آنها را بازگو کنم ، فقط اين را بگويم که پست شهرداري اروميه براي آقا مهدي زياد هم جالب نبود.آقا مهدي يک آدم خاکي و بسيار سر به زير بود اما زندگي آسماني داشت. رييس شوراي اسلامي شهر تبريز با بيان اينکه تمام زندگي باکري در جبهه يک دستگاه تويوتا بود، مي‌گويد: باکري کسي بود که در جبهه‌ها به دل‌ها نفوذ کرده بود که دليل اصلي آن خدايي بودنش بود. روحش شاد و راهش پررهرو. انتهاي پيام
  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha