از گرماي تابستان و آلودگي هوا و ترافيك تهران، به خانهاي سبز و مملو از كتاب و درس و خاطره پناه ميبرم، خانه يك استاد پيشكسوت رشته كشاورزي دانشگاه تهران.
بايد نشست و شنيد
از كسي كه سالها با من دانشجو، هم كلام بود و شيريني كلامش مرا مسخ ميكرد
من امروز سراپا گوشم از درسهايي كه برايم دارد بدون دلهره از ناخوانا شدن جزوهاي كه براي امتحان پايان ترم نوشته ميشود ...
هم صحبتي استاد بهنيا، برايم همچون حضور در كلاس سه واحدي دانشگاه است
استاد محمدرضا بهنيا متولد 1309 در شهرستان بيرجند است، وي كه از اساتيد پيشكسوت رشته مهندسي كشاورزي است، 53 سال در دانشگاه تهران، دانشكده ابوريحان بيروني و ... به تدريس پرداخته و امروز روزگار بازنشستگي خود را در كنار كتابها و خاطراتش ميگذراند.
گذري در خاطرات استاد بهينا
استاد بهنيا براي بيان پيشينه علمي خود با بازگشتي به خاطرات دبستان خود، ميگويد: در مهرماه سال 1316 در «دبستان شوكتيه» بيرجند آغاز به تحصيل كردم؛ در پايان سال اول تحصيلم مرحوم پدرم به من گفتند: چون پايه تحصيلي تو ضعيف بود از مدرسه تقاضا كردم دركلاس اول بماني - احتمالا رد شده بودم ليكن ايشان از نظر رواني چنين وانمود كردند، به هر صورت دبستان را با معدل كم به پايان رساندم، كلاس اول دبيرستان را نيز در دو سال گذراندم، در كلاس دوم دبيرستان هم محصل خوبي نبودم تا سرانجام با امتحان مجدد چند مادهاي درسي قبول شدم.
در آغاز كلاس سوم دبيرستان، وقتي يك دانشآموزي بنام سعيد افتخاري كه در كلاس دوم بود، به من گفت بهينا درجا بزن تا با هم همكلاس شويم، گفته او مانند پتكي بود كه بر مغز من فرود آمد و مرا از خوابي گران بيدار كرد.
گفتهي او را بر روي كاغذي نوشتم و بر روي ديوار ميز كارم چسباندم و با خود عهد كردم كه بايد بكوشم تا سرافكنده نشوم و تلاشم نه تنها باعث شد كه در سال سوم و چهارم بدون تجديد قبول شوم، بلكه در كلاس پنجم دبيرستان (كلاس يازدهم) نيز شاگرد اول شدم.
و يك اتفاق سرنوشت ساز ديگر
استاد بهنيا خاطره ديگر را مربوط به سالهاي تحصيل در دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران ميداند و بيان ميكند: "در مهرماه 1330 در دانشكده كشاورزي كه به طور شبانهروزي اداره ميشد، پذيرفه شدم. در كلاس اول دانشگاه شاگرد متوسطي بودم، اما در سال دوم اتفاقي افتاد كه سرنوشت مرا دگرگون كرد. موضوع از اين قرار بود كه يك روز «استاد شادروان دواجي» از دانشجويان چند بار خواست كه هر كس در مورد شپشكهاي نباتي مطلبي ميداند براي دانشجويان بيان كند، وقتي مشاهده كردم كه هيچ يك از دانشجويان داوطلب نشدند، جراًت پيدا كردم و چند دقيقهاي در مورد شپشكهاي نباتي توضيحاتي دادم. استاد به من فرمود كه «اين ميز به تو تعلق دارد و نه به من»، اين گفته استاد، آنچنان مرا تحت تاثير قرار داد و دگرگون كرد كه تمام هم و غم خود را مصروف مطالعه دروس مختلف و به ويژه گياه پزشكي نمودم و در سال سوم شاگرد اول شدم.
وي خاطرنشان ميكند: بعد از اتمام دورهي ليسانس از بين مشاغل مختلف كه در آن سالها وجود داشت، شغل دبيري مركز آموزش كشاورزي ورامين را با علاقه وافر برگزيدم؛ ليكن به ياد گفته استاد دواچي، پيوسته در فكر ادامه تحصيل بودم تا اينكه طي چند سفر به آمريكا و در طول 16سال موفق به اخذ درجات فوق ليسانس و دكتري در رشته آموزش كشاورزي و ترويج و نيز زراعت نايل گرديدم.
از روزي كه در مركز آموزش كشاورزي ورامين استخدام شدم كه سال 1333 بود، پيوسته در اين فكر بودم كه دانش آموزان و دانشجوياني كه از دانشكده كشاورزي كرج براي كارآموزي تابستانه به مركز ياد شده اعزام ميشوند تنها با گياهان معدودي آشنا ميشوند و ممكن است زماني كه از دانشسرا و يا دانشكده كشاورزي فارغ التحصيل شوند در اثر عدم شناخت برخي از گياهان زراعي به كم تجربگي و بي سوادي شناخته شوند، از اين رو در سال 1339 پس از تهيه و تدارك انواع بذر، در محوطه داخلي مركز آموزش كشاورزي و در زمين مناسبي با ابعاد كافي ، نسبت به كاشت يكصد گونه از گياهان غلات اقدام كردم، در اين ميان در تير ماه 1341، وزير وقت فرهنگ دكتر پرويز خانلري به همراه همكاران خود از مركز آموزش كشاورزي بازديد كرد و چون اينجانب مسووليت توضيح فعاليتهاي كشاورزي را داشتم، وزير وقت پس از بازديد به مدير كل تعليمات فني اظهار داشت كه بجاي افراد بيعلاقه، افرادي مانند بهينا بايد براي ادامهي تحصيل به خارج از كشور اعزم شوند. سه روز بعد از طريق آقاي مدير كل، پيكي به دستم رسيد كه به بنده مژده يك سال مسافرت و ادامه تحصيل در آمريكا را ميداد كه بنده پس از چند ماه شركت در كلاسهاي فشرده زبان انگليسي در اسفندماه 1342 براي يك سال به آمريكا عزيمت نمودم اين موفقيت هميشه اين ضرب المثل: «از تو حركت از خدا بركت» و يا همواره اين بيت:
«نا برده رنج، گنج ميسر نميشود مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد» در ذهنم تداعي مي كرد كه كار نيك در پيشگاه خداوند اجر دنيا و آخرت را در پي دارد."
وي با اشاره به يكي از خاطرات تحصيلياش در مقطع دكتري ميگويد: "روزي امتحان سختي در پيش داشتم در آن روز بر حسب تصادف مريض شدم و با اين اميد كه سوالها را از دانشجويان ميگيرم درامتحان شركت نكردم؛ تمام سوالات را از يك دانشجو برزيلي گرفتم و روز بعد با آمادگي كامل بر سر جلسه امتحان حاضر شدم، استاد همان سوالها را به من داد و من پاسخ دادم، اما عذاب وجدان مرا وادار كرد كه موضوع را با استاد در ميان بگذارم كه استاد نيزبه من پاسخ داد كه همين قدر كه موضوع را به من گفته اي، كفايت ميكند."
سنگي كه طاقت ضربه تيشه را ندارد، تنديسي زيبا نخواهد شد
استاد بهنيا از جمله دلايل پيشرفتش در يادگيري را تحصيل مقطعي و يا ناپيوسته بيان ميكند و ميگويد: در واقع بعد ازهر مقطع تحصيلي دانشگاهي، چند سال به آموزش و پرورش پرداختم تا با بينش وسيعتر و انگيزهاي قويتر مقطع بعدي تحصيل را دنبال نمايم.
استاد مطالب فوق را گزيده اي از خاطرات شيرين خود بيان كرد و ميافزايد: زحماتي كه در طول عمر متحمل شدم را هرگز از ياد نميبرم و چون حوصلهاي براي شنيدنش نيست از بيان آن صرف نظر مي كنم.
با اين گفته استاد جملهاي در ذهنم مرور ميشود: «سنگي كه طاقت ضربه تيشه را ندارد، تنديسي زيبا نخواهد شد. از زخم تيشه خسته نشو كه وجودت شايستهي تندرستي زيباست...!»
استاد و عشق به ايران
از عشقش به ايران كه سخن ميگويد: تابلوي شعري را نشانمان ميدهد، از جا بر ميخيزد و در كنار تابلو مي ايستد و بلند و رسا ميخواند:
مليتم ايراني است
نژادم آريايي است
زبانم فارسي است
احساسم شرقي است
طريقتم اسلامي است
سفر را دوست دارم، كوچ را هرگز
مي خواهم در ايران بميرم
به اينجا كه ميرسد مكثي ميكند و ميگويد: سه فرزندم در آمريكا ساكن هستند، من هم ميتوانم آنجا بروم و راحت زندگي كنم اما دوست دارم در ايران بمانم و خدمت كنم و در اينجا بميرم.
با خود ميانديشم؛ 50 سال خدمت بدون خستگي و ترديد ...، من و امثالهم قرار است چگونه به كشورمان خدمت كنيم؟
به صحبتهاي خود همچون زمان در كلاس بودنش ادامه ميدهد در برابر شاگردانش، نمينشيند چرخي در اتاق ميزند و تك تك تابلو، شعرها و لوحهاي تقدير آويزان بر ديوار كه تعدادشان كم هم نبود را تك تك نشانمان ميدهد و با توضيح مختصري درباره هر كدام، سعي دارد كه دفتر خاطراتش را برايمان تورق زند، دفتر گرانبها از تجارب يك عمر زندگي علمي دانشگاهي ...
استاد به لوح تقديري اشاره ميكند و با افتخار ميگويد: اين لوح را بابت اهداي چند هزار جلد كتاب و نام گذاري كتابخانه بنام اين جانب در بيرجند دريافت كردم.
به سمت اتاقهاي كارش ميرود، بر درب يكي از اتاقها كه دفتر اصلي كار استاد بود، نوشتهي زيبايي جلب توجه ميكرد:
«شادي به سراغ كس نميآيد
شادي را خود بايد خلق كنيم»
وارداطاق كارميشويم
استاد كتابخانه ارزشمند و اختصاصي خود را نشانمان مي دهد و ميگويد: من در اين اتاق رفيقان زيادي دارم، كساني كه سالها براي نگارش كتابهايشان زحمت كشيدهاند و زنده هاي جاويد هستند.
دور تا دور اتاق تا سقف، قفسههايي انبوه از كتابهاي چاپي و دست نويس كه با عناويني همچون فرهنگهاي لغات انگليسي، گياهان زراعتي، زراعت، غلات، گياه شناسي، دايره المعارفهاي انگليسي و فارسي (دهخدا)، علفهاي هرز، آفات و ... طبقه بندي شده بودند و در بالاترين طبقه آن نيز چيدماني منظم از لوحهاي تقدير استاد خودنمايي ميكرد.
پشت ميز كارش مينشيند.
زير شيشه ميز از عكس و شعر و يادداشتها، جاي سوزن انداختن نيست و از ميان اين همه كاغذ، نوشته شعري با خطي زيبا توجهم را به خود جلب كرد:
«زندگي گرمي دلهاي به هم پيوسته است
تا در آن دوست نباشد همه درها بسته است»
استاد بهنيا هم سن دانشگاه تهران است و اكنون در دهه هفتاد زندگيش، داراي بيش از 100 مقاله علمي است كه در اين ميان موضوعات بيش از 15 مقاله در خصوص مباحث پزشكي ميباشد.
وي دليل نگارش مقالات پزشكي را اينگونه برايمان بيان ميكند: "بنا بر بيماري همسرم ناچار بودم به مطبهاي بسياري از پزشكان در خارج از كشور مراجعه كنم در دفتر اين پزشكان به نوشتههاي بسيارخوبي دست يافتم وفكر كردم بهتراست آنها را براي استفاده عموم ترجمه كنم."
وي برخي از مقالههاي چاپ شدهاش در روزنامهها همچون راههاي تقويت حافظه و مقابله با فراموشي، قلم، صداي خاموش پوكي استخوان در زمان شكستن ،ديابت ،كلسترول، سرطان،ترك سيگارو...... و همچنين دهها لوح تقدير اعطايي از مسوولين مختلف همچون تقديرنامه به عنوان پيشكسوت نمونه كشور سال 81 وپيشكسوت نمونه استان تهران در سال 1382تك تك نشانمان داد.
كتابهاي چاپ شده استاد و كتاب «تقدس گندم و نان در اديان توحيدي و ادب پارسي»
استاد بهنيا داراي 7 تاليف و آثارعلمي با عناويني چون موكاي ديم، زراعت عمومي و خصوصي، زراعت زعفران، زراعت غلات سردسيري، بيرجند نگين كوير، از بذر گندم تا قرص نان (نگارش حدود 100صفحه) و تقدس گندم و نان در اديان توحيدي و ادب پارسي و ... است.
هنگامي كه از كتابهايش سخن به بيان ميآيد ابتدا به توصيف كتاب «تقدس گندم و نان در اديان توحيدي و ادب پارسي» ميپردازد و آن را ماخذي جامع و كامل بيان ميكند و ميگويد: 20 سال براي نگارش كتاب تحقيق كردم، در اين ميان همان طور كه از اسم كتاب بر ميآيد ، براي نگارش آن از چهار دين توحيدي(دين مبين اسلام، دين عيسويت، كليميان،موسي، آيين زرتشت) كمك گرفتم و در اين راستا بارها كلام الله مجيد را خواندم، به كليسا وكنيسه رفتم و با 40 اديب فاضل مملكت تماس و ارتباط حاصل كردم، تورات و انجيل را ورق زدم و ديوان 80 شاعر را از بيت اول تا آخر براي يافتن مطلبي پيرامون گندم و نان جستجو كردم.
در خلال اين بحث، دكتر جاويد استاد موسيقي كه مهمان استاد بود و در طول گفتوگو او هم مانند ما شنونده سخنان استاد بود، در سخناني كوتاه ميگويد: متاسفانه نگرش به فرهنگ نوشتاري به معناي تاليف در كشور ما به حدي ضعيف است كه بعضا حاضريم ميليونها و حتي ميلياردها تومان براي برگزاري سمينارهايي هر چند بينتيجه هزينه كنيم اما براي تاليف يك كتاب كه در دنيا بازتاب مييابد اهميتي قائل نيستيم.
به گفته وي نگارش كتاب استاد بهنيا حكايت سلطان محمود و شاهنامه فردوسي است كه شايد دهها سال بعد اهميتش را دريابيم.
رشته سخن كه به دست استاد ميافتد بار ديگر به كتاب "تقدس گندم و نان در اديان توحيدي و ادب پارسي" اشاره ميكند و ميگويد: با خواندن كتاب ميتوانيم به اوضاع اجتماعي، اقتصادي و سياسي نسلهاي قبل خود پي ببريم كه چگونه حاضر بودند از بي ناني بميرند ولي منت بيگانه را نكشند.
وي همچنين با تاكيد بر اينكه در زمانهاي دور هيچ شاطري حق نداشت بدون غسل دست به خمير، نان، آرد و يا گندم بزند به آيه «النظافت من الايمان» اشاره و تصريح ميكند: كاربرد اين آيه در حال حاضر كجا رفته!؟ آيا به غير از اين است كه نانواها به اجبار وزارت بهداشت روپوش نه چندان تميزي را بر تن ميكنند و اين جاست كه گفته ميشود:
اسلام به ذات خود ندارد عيبي هر عيب كه هست درمسلماني ماست
توصيفات استاد از جلد كتاب و اينكه عكس هر طرحي را چگونه با مشقت از نقطهاي سفارش داده است در نوع خود بينظير بود.
بيرجند نگين كوير
از ديگر كتب منتشر شده استاد بهنيا كتابي است با عنوان «بيرجند نگين كوير» كه استاد در وصف آن ميگويد: اين كتاب سبب شد تا بيرجند كه مردم آن 45 سال تشنهي مركزيتش به عنوان مركز استان خراسان جنوبي بودند به اين خواسته برسند زيرا اين كتاب براي كليه وكلا ي مردم در مجلس شوراي اسلامي فرستاده شد وآنها را به حقانيت بيزجند واقف ساخت.
وي خاطرنشان كرد: كتاب " بيرجند نگين كوير" داراي 40 فصل ميباشد و عشق به بيرجند سبب شد تا حدودي تاريخ و جغرافيا هم بياموزم.
از ايشان پرسيدم شما كه دكتر مهندس كشاورزي هستيد چگونه به نوشتن كتاب بيرجند نگين كوير در 850 صفحه و يا كتاب تقدس گندم و نان در 750 صفحه پرداختيد. استاد پاسخ داد: " فقط عشق و باز هم عشق. عشق و علاقه پايه و اساس زندگي و بقاء موجودات عالم است زيرا تمام حركات و سكنات و جنب و جوش جهانيان بر اساس عشق است. عاشق آنرا گويند كه خواب و خوراك را در راه رسيدن به مقصود و يا انجام يك كار بر خود حرام كند و در مراحل بسيار جدي آنقدر در اين عشق مستغرق شود كه خود مستهلك شود. من هم كه پاي بند «حب الوطن من الايمان»اين فرموده حضرت محمد (ص) بوده و هستم در اين وادي گرچه اطلاعاتي پيرامون تاريخ، جغرافيا و ... بيرجند نداشتم اما با ايمان والهام از شعر:
تو پاي به ره نه و دگر هيچ مپرس خود راه به تو گويدت كه چون بايد رفت
بنابراين عاشقي خود يك نوع ديوانگي است و اگر كسي بپرسد كه تو دو دهه كار پژوهشي انجام دادي و بابت بيست سال تلاش پيرامون تحقيق و بررسي، جمعآوري عكس، مسافرتها، تايپ و هزينه سنگين دورنگار و تلفن و از اين قبيل هزينه كردها چقدر مزد دريافت كردي بايد بگويم ماهي 8 هزارتومان يعني سقف مزد يك كارگر (بدون توجه به هزينهها) اما معلمين به كار از ديده مادي نمينگرند بلكه آنرا جزو صالحات وباقيات ميشمرند. خداوند را شكر و سپاس ميگذارم كه عشق آفريد والا همه كارها جنبه مادي پيدا ميكرد. "
استاد بهنيا درباره ويژگيهاي آثارش عنوان مي كند: "بنده كارهاي رايجي كه ديگر اساتيد قادر به انجام آن هستند را انجام نميدهم و هميشه سعي دارم كه در كارهايم نوآوري داشته باشم."
وي همچنين به نوآوريهاي خود در طراحي كتابهايش اشاره ميكند و ميگويد:" در پايان هر فصل عكسهاي جالبي در زمينه مطالب كتاب در يك روي صفحه و در روي ديگر سخنان نغز و جملاتي از بزرگان دين، علما، فلاسفه و حكما آوردهام كه كتابهاي "زراعت غلات سردسيري" و" تقدس گندم و نان در اديان توحيدي و ادب پارسي" گواهي بر اين ادعاست."
استاد خود را مرد كار معرفي ميكند و ميگويد: "تا اعتقاد نداشته باشم كه كتابهايم جنبه علمي دارد هيچ گاه دست به نوشتن نخواهم زد و بر عكس خيليها نميخواهم يكسري جملات قلمبه سلمبهي بياستفاده در كتاب هايم بگنجانم."
وي از جمله ضعفهاي موجود را كمبود نگارش كتب جامع و ماخذ بيان مي كند و ادامه مي دهد: "اين ضعف در حوزه جامعه شناسي بيشتر مشاهده ميشود و در مورد كتابهايي كه جوانان را به گذشته شان رجوع مي دهد، كمبودهاي بسياري مشاهده مي شود."
زراعت زعفران و عكسهاي استاد بهنيا
«زراعت زعفران» از ديگر كتب تاليفي استاد بهنياست و به گفته استاد، اين اولين كتاب با موضوع زعفران است كه با اين حجم در ايران نگاشته شده است.
وي ميافزايد: اين كتاب يك كتاب مرجع شناخته شده است و اشخاص براي نوشتن مقالات از آن استفاده مي كند.
در ادامه به تابلوهاي عكس زيبايي از گلهاي زعفران كه بر ديوار نصب شده اشاره ميكند و با فروتني ميگويد: " با كمال تاسف هنرمند نيستم اما در حدود 50 تابلوي نفيس 40×60 از كاشت تا برداشت گلهاي زعفران از عكسهايم تهيه كردهام كه در نوع خود بينظير است و قرار است اين تابلوها به صورت يك بروشور زيبا چاپ و منتشر گردد و در ضمن از اين تابلوها در نمايشگاههاي مختلفي نيز استفاده شده است."
كتابهاي در دست تهيه
استاد بهنيا داراي 10 تا 15 كتاب در دست تاليف دارد،از جمله اين كتابها: كتاب زراعت زعفران با تجديد نظر كامل، كتاب انگليسي تخصصي شامل كشاورزي براي دانشجويان دانشكدههاي كشاورزي، كتاب غلات گرمسيري (غلات فصول گرم)، كتاب نام آوران شهرستان بيرجند، ترجمه رساله دكتري «عواملي كه در انتخاب شغل فارغ التحصيلان كشاورزي موثر ميباشد»، آمار و احتمالات، كتاب تهيه، اجرا و استاندارد كردن ....، سوگواري و اعياد در روستا، آموزش و پرورش روستايي و عشايري و ... .
دانشجويان را وادار به حفظ كردن مطالب نكنيم
سوالات امتحاني بايد به صورت مفهومي طراحي شوند
از مدارك و دانشگاه كه سخن به ميان ميآيد استاد ميگويد: "ما درجامعه دو نوع دانشگاه داريم يكي دانشگاه آكادميك و رسمي و ديگري دانشگاه اجتماع، در اين ميان افرادي هستند كه از دانشگاه اجتماع مدركي كسب نكرده اند اما بسيار دانا وفهميده اند وبرعكس افرادي هم هستند كه عليرغم داشتن مدرك دكتري به دليل جدايي از تحقيق و پژوهش و مطالعه كارايي چنداني ندارند."
به گفته استاد از جمله رسالتهاي يك معلم اين است كه در كلاس درس خود 2 يا 3 نفر را طوري تربيت كند كه از خود استاد در طول زمان جلو بيفتند و جانشينان خوبي برايش باشند چرا كه در غير اين صورت مملكت پيشرفت نميكند.
استاد بهنيا با بيان اينكه ما دانشجويان را به روخواني صرف تشويق كردهايم، تصريح ميكند: " سوالات امتحاني بايد به صورت مفهومي طراحي شوند و همچنين بايد هر هفته يك امتحان 10 دقيقهاي از مطالب ارايه شده در هفته قبل از دانشجو گرفته شود تا دانشجويان در جريان مطالب درسي باشند و چون امتحانات هفته ملاك ارزشيابي محسوب مي شود ، غيبت نكنند."
وي ميافزايد: "متاسفانه هنوز برخي از اساتيد مطالب درسي را به دانشجو ديكته ميكنند، در صورتي كه استاد بايد مطالب نوشتني داشته باشد و يا حداقل كتاب فرد ديگري را انتخاب و با افزودن مطالبي به دانشجو ارايه دهد و استاد نبايد صرفا به آموزش بپردازد بلكه بايد محقق نيز باشد كه به اصطلاح حرف اول را بزند."
وي با بيان اينكه دانشگاه تنها جاي تعليم آموزش براي دانشجويان نيست، ميگويد: دانشگاه بايد براي تمام صنف ها ، كلاس توجيهي علمي و عملي بگذارد تا آنها دانشگاه را از خود بدانند.
استاد بهنيا با تاكيد بر اينكه پژوهش بايد از پايه نشات بگيرد و نه از بالا، خاطر نشان ميكند: بايد كمبودهاي پژوهشي جامعه را مورد بررسي قرار دهيم تا تحقيق وارد جامعه شود و نبايد به دنبال تحقيق دلخواه كه جنبه عملي و كاربردي ندارد، باشيم كه نتيجه آن اين ميشود كه دانشگاهها روز به روز از كشاورزان و صنعتگران فاصله گيرند و ملت احساس نياز به دانشگاهها را نداشته باشد.
وي به يكي ازخاطرات دوران تدريس خود اشاره ميكند و ميگويد: روزي يكي از دانشجويان سر كلاس درس از جا بلند شد و گفت: " آقاي بهنيا شما سه عيب داريد؛ اول جلوتر از تمام استادها وارد كلاس ميشويد، دوم، ديرتر از همه استادها از كلاس خارج ميشويد و سوم اينكه برابر با تمام استادها رفرنس و مطلب نوشتي به دانشجويان ارايه ميدهيد" وقتي به ساير دانشجويان نگاه كردم ، كسي به او اعتراض نكرد فهميدم كه با كمال تاسف همه او را تاييد مي كنند.
وي افزود: در آمريكا استاد با صداي زنگ دست خود را بر روي تخته ميبرد و بعد از اينكه كلاس تمام شد براي پاسخگويي به سوالات دانشجويان چند لحظه براي خروج از كلاس تامل ميكند و من نيز اصرار داشتم اين روش را براي دانشجويان اجرا كنم ولي دانشجويان اين را نميخواستند؛ استاد موظف است كه براي به روز نگه داشتن دانشجو اطلاعات جديد را در اختيار دانشجو قرار دهد؛ اما وقتي كه دانشجويان اساتيد پر كار را نخواهند طبعا آن استاد هم همرنگ جماعت مي شود .
5 عنصر مهم در مراكز آموزش
وي به ضرورت شناخت 5 عنصر در دانشگاه اشاره ميكند و ميگويد: اين عناصر شامل برنامه، امكانات، دانشجو، استاد و مدير است كه اين عناصر براي ارتقاي كمي و كيفي بايد مورد تجديد نظر كلي قرار گيرد و تمامي موارد به صورت زنجيره وار به يكديگر وصل هستند.
وي با تاكيد بر اينكه دانشجو بايد بر اساس نياز جامعه انتخاب شود، تصريح ميكند، به عنوان نمونه در حال حاضر بيش از 100 هزار فارغ التحصيل رشته كشاورزي داريم بدون اينكه هيچ امكانات و برنامهاي براي آنها در نظر گرفته شده باشد.
استاد با تاكيد بر اينكه دانشجو بايد به تحصيل عشق بورزد و توانايي علمي داشته باشد، ميگويد: نبايد هر فردي را به عنوان دانشجو پذيرفت.
وي تصريح ميكند: استادان جوان بايد زير نظر استادان پيشكسوت شيوه تدريس را فرا گيرند و نبايد تنها از نسخههاي خارجي مصرف كنند بلكه ما بايد از دانش خود حرف بزنيم. بايد انتخاب دانشجو، استاد و مديران مدارس ضابطه مند شود و هر ساله در سطح كشور كمبودهاي آموزشي و برنامهها و غيره با پيشنهادهاي دانشجويي، معلمين و مديران مورد بررسي قرار گيرد.
استاد پيشكسوت دانشگاه تهران با بيان اينكه دبيرستانهاي ما به مركز ديكته كردن مطالب تبديل شدهاند و نه تفهيم آن، خاطرنشان ميكند: بايد رشتههاي بسيار متفاوت عملي را در دبيرستانها تعليم دهيم تا محصلي تربيت كنيم كه تنها به فكر رفتن به دانشگاه و كاردولتي نباشد.
وي به سيستم آموزشي در دبيرستانهاي آمريكا اشاره و اظهار ميكند: به عنوان نمونه درآمريكا از 21 واحد درسي حدود 14 واحدش اختياريست و در واقع تعداد واحدهاي عملي ارايه شده در دبيرستانهاي آمريكا بيش از واحدهاي برخي از دانشگاههاي ماست، در نتيجه ديپلمههاي اين نوع دبيرستانها داراي دانش علمي و عملي مورد علاقه خود و طبعا مورد نياز جامعه هستند و زماني كه مي بينند با فراگرفتههاي خود ميتوانند زندگي خود را بگذرانند لزوما به دنبال ادامه تحصيل دانشگاهي نميروند.
استاد بهنيا ميافزايد: دانشجويان ما در حال حاضر حق انتخاب رشته مورد نظر خود را ندارند و از بد حادثه ممكن است در رشتهاي كه علاقهمند نيستند، پذيرفته شوند؛ بنابراين اين دسته از افراد دانشجو نيستند بلكه دانشجونما هستند چرا كه دانشجو بايد استاد را بكار بكشد
استاد در ادامه از گراني سخن ميگويد و حقوق بازنشستگي كه جواب ماه را نميدهد، استاد از حقوق حداكثر 500 هزار توماني امثال خود سخن گفت و با گلهمندي ميگويد: اگر 4 سال ديرتر بازنشسته ميشدم در حال حاضر 2 ميليون تومان حقوق داشتم.
در طول مصاحبه با استاد بهنيا، استاد پيشسكوت كشاورزي دانشگاه تهران گذر زمان را احساس نكرديم و ديدار ما همچون كلاس سه واحدي بود كه بدون هيچ تنفسي به پايانش نزديك ميشد، هر چند سوالاتي در ذهنمان هنوزباقي مانده بود اما نميشد توصيه پزشك استاد را ناديده گرفت كه استاد نبايد خود را زياد خسته كند.
انتهاي پيام
نظرات