دکتر زلفي گل، عضو هيات علمي دانشگاه بوعلي سينا كه با توجه به تعداد مقالات از لحاظ شاخصهاي موسسه ISI يكي از پژوهشگران برجسته و پرمقاله در رشته شيمي به شمار ميرود در جوابيهاي به مقاله «نقدي بر وضعيت تحقيقات در ايران از رهگذر بررسي کارنامه علمي ده شيميست پرمقاله کشور» تاكيد كرد: نبايد كوششهاي اساتيد و محققان پيشگام كشورمان را که با كمترين امكانات، نام ايران را در عرصههاي بينالمللي توليد علم ثبت كردهاند به گونهاي جلوه داد كه گويي با عدم تلاش برابر است و يا بدتر از آن با برگردان ورق، آن تلاشها را به يک گناه تبديل كرد!
به گزارش سرويس پژوهشي خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، دکتر محمد يلپاني و دکتر اکبر حيدري از استادان شيمي كشور که در چاپ مقالات علمي شيمي در مجلات ISI نيز فعالند، در مقاله «نقدي بر وضعيت تحقيقات در ايران از رهگذر بررسي کارنامه علمي ده شيميست پرمقاله کشور» با بررسي مقالات 10 تن از پرمقالهترين پژوهشگران شيمي كشور طي سالهاي 1990 تا 2003 از جنبههاي مختلف، انتقاداتي را در خصوص كميت و كيفيت مقالات آنها مطرح كردهاند.
متن جوابيه دكتر محمد علي زلفيگل، استاد و پژوهشگر شيمي و از صاحبنظران و فعالان عرصه سياستگذاري علم و پژوهش به مقاله دكتر يلپاني و دكتر حيدري در زير منتشر ميشود؛ با اين توضيح كه دكتر زلفيگل جزو 10 شيميدان مورد اشاره در مقاله ياد شده نيست:
«در خصوص مقاله اساتيد و همكاران گرامي آقايان دكتر حيدري و دكتر يلپاني، نكات زير را به استحضار ميرساند:
1- يک محقق در ايران با مشکلات زيادي دست به گريبان است و با بضاعت امکانات تحقيق مي کند.
اگر محققان ايراني نميتوانند با محققان کشورهاي اروپايي و آمريکايي رقابت دوشادوش کنند و مقالاتشان به لحاظ سطح اعتبار با آنها برابري کند، تمامي گناه از جانب محقق نيست بلکه ساختار علمي فقير موجود و احتمالا سياستهاي غلط حاکم بر عرصه علمي کشور و از جمله ضعف در زمينهسازي براي توليد و بهره گيري گسترده و به روز از توليدات داخلي محققان کشور را بايد به نقد کشيد. ضمن آنکه در بسياري از رشته هاي علمي موجود در ايران اصلا هيچ توليدي صورت نميگيرد و نهايتا سه، چهار رشته فعاليت نسبتا جدي دارند و توليداتشان در قالب مقاله در مجلات داراي اعتبار ISI راه مي يابد که از جمله آنها – پرمقاله ترين آنها - رشته شيمي است. طبعا اگر قرار به نقد باشد، بايد حتي تلاش اندک را هم بر بي تلاشي مطلق مرجح دانست.
محققان رشته شيمي بيش از 30 درصد توليد علم ايران را به خود اختصاص داده اند. در چنين وضعي اگر در سطح بينالمللي هم نتوان براي اين 30 درصد ارجي يافت(که چنين هم نيست) لااقل در سطح داخلي نميتوان اين تلاش را با عدم تلاش برابر دانست و يا بدتر از آن با برگردان ورق، به يک گناه تبديل كرد.
آيا خوب است محققان شيمي همين تلاش را هم کنار بگذارند و خودشان را همچون ديگران که با خيال آسوده نه توليد انجام مي دهند و نه نقد ميشوند، از انتقادات مصون دارند.
2- تکيه مطلق براي توليد علم بر ISI طبعا شايسته نيست اما مگر با يک يا چند دليل ميتوان تمامي محسنات يک امر را ناديده گرفت. يک محقق ايراني وقتي مقاله اش را به يک مجله خارجي داراي اعتبار ISI مي فرستد، دو هفته طول نمي کشد که بسياري از اين مجلات حتي براي يک مقاله رد شده بيش از چندين صفحه کامنت يا نظريه داوري(و بعضا با نظر داوران مختلف) مي فرستند. در ايران در بهترين وضعيت بايد چند ماه صبر نمود و آن هم معلوم نيست کيفيت ارزيابي در چه سطحي بايد قلمداد شود. اما اولين دليل بر ارزشمند بودن سيستم هاي نمايهسازي بينالمللي از جمله ISI استخراج آسان اطلاعات علم سنجي و دسترسي به بخشي از استخر دانش بشري است كه اطلاعات استخراج شده در مقاله اساتيد و همكاران گرامي آقايان دكتر حيدري و دكتر يلپاني مهر تاييدي بر اين واقعيت است.
آيا ايشان در خصوص مقالات فارسي و بومي و دانشمنداني كه مقالات بين المللي ندارند ميتوانند چنين اطلاعاتي را استخراج كنند؟ مطمئنا تا سيستم نمايه سازي بومي ISC كامل نشود، امكان استخراج چنين اطلاعاتي براي ارزيابي علوم بومي و دانشمندان، انديشمندان و پژوهشگراني كه مقالات خويش را به زبان فارسي مي نويسند وجود ندارد، پس ضرورت داشتن سيستم نمايه سازي بومي شديدا احساس مي شود.
3- در ارتباط با ارزيابي که دکتر حيدري و دکتر يلپاني انجام داده اند، آيا درست است كه ارجاعات محققان داخلي به مقالات دانشمندان همان كشور، حذف شود و از اين نکته كم ارزش بودن سند علمي استنتاج شود؟ طبيعي است كه به دليل بومي بودن پژوهش و در دسترس بودن ملزومات حداقلي، پژوهشگران كشور بيشتر در زمينههايي خاص تحقيق كنند و به كارهاي مرتبط بومي ارجاع دهند. مسلم است دانش آموخته هاي دكتري به مقالات مادر كه متعلق به گروه تحقيقاتي اساتيد دوره كارشناسي ارشد و دكتري خود است ارجاع دهند. كدام منطق اين ارجاعات را بيارزش مي شناسد كه اساتيد و همكاران گرامي آقايان دكتر حيدري و دكتر يلفاني آنها را حذف كردهاند؟ اصلا اگر يك محقق به كارهاي قبلي مرتبط خود و ديگران ارجاع ندهد، اخلاق علمي را رعايت نكرده است و بعضا داوران را براي داوري صحيح مقاله و دستيابي به ميزان تفاوت محتواي مقاله با مقالات قبلي به اشتباه مي اندازد. به همين دليل اگر داور متوجه شود كه نويسنده مقاله در آن زمينه به كارهاي قبلي خود ارجاع نداده است، آن را امري غير اخلاقي تلقي كرده و مقاله را رد مي كند.
4- توليد علم در ايران با عمري كوتاه در حد يك نهال چند ساله است و با كشورهايي كه قدمت چند صد ساله در اين خصوص دارند متفاوت است. خداي ناكرده با منكوب كردن تلاش پژوهشگران خويش با هر هدفي مبادا بي انگيزگي را در ايشان تزريق كنيم؛ كه اگر اينگونه شد آثارش در نسل بعدي بروز و ظهور مي كند؛ زيرا اين پيشكسوتان نهايتا بازنشست شده و نظارهگر آيندگان خواهند شد.
5- نکته ديگر اين که انتقادي كه در كنار آن يک پيشنهاد عملي ارائه نشده باشد،كمتر ارزشمند است و شايسته بود راهكاري عملي نيز براي رفع مشكل در تصميم سازي ارائه مي شد.
ما نه اينكه بخواهيم مجلات داخلي را ناديده بگيريم؛ اما آيا به اندازه كافي مجله علمي براي پوشش كل مقالات كشور وجود دارد؟ چه اقداماتي بايد انجام گيرد تا مجلات علمي ايران با رعايت استانداردهاي جهاني مورد اقبال جهانيان قرار گيرند؟
آيا صحيح است همه پژوهشگران را از پژوهش هاي كاربردي كه در راستاي نيازهاي جامعه است، بر حذر داشت؟ و ده ها سوال ديگر كه در كنار انتقادات اين عزيزان مطرح مي شود اما بي پاسخ ميماند؟
6- املاي ننوشته غلط هم ندارد و به اصطلاح «تا مرد سخن نگفته باشد، عيب و هنرش نهفته باشد» اين کاملا طبيعي است: فردي كه بيش از 200 مقاله بينالمللي چاپ كرده، مورد نقد قرار گيرد و بعضا افراد ديگر در برداشت هاي علمي خود، نظر مخالف ارائه كنند.
ارزش مقالات بينالمللي به همين دليل است كه امكان نقد بينالمللي براي آنها وجود دارد. اصلا وقتي دادههاي گزارش شده صحيح است و تنها در مكانيسمي ارائه شده كه مسير انجام واكنش است، اختلاف ديدگاه وجود دارد و شيميدان هاي عزيز اذعان دارند كه مكانيسم و نظريه غير قابل اثبات است و تنها قابل تاييد است و تا زماني قابل قبول است كه موارد نقض آن گزارش نشود. به هر حال علم و عالم با نقد رشد ميكنند و نقد علمي دليل بر عيب نيست.
7- اظهار نظر در خصوص افراد آن هم در بعد ملي نبايستي خداي ناكرده با حب و بغض همراه باشد و منجر به از بين رفتن آبروي افراد شود. به عنوان مثال چاپ دو مقاله يكسان در دو مجله مختلف بايستي آسيب شناسي شود، زيرا آخرين و بدترين دليل ميتواند اقدام آگاهانه محقق باشد.
همه آنهايي كه مقاله چاپ كرده اند ميدانند كه بعضي از مجلات بي نظم هستند و جواب محقق را نمي دهند؛ يعني نه رسيد مقاله را مي فرستند و نه ضمانت نامه چاپ ارائه مي شود؛ لذا محققي كه تجربه اينچنيني نداشته باشد، مقاله را براي مجله ديگر ارسال مي كند و بعضا در دو مجله چاپ مي شود. اين نكته براي محققي كه بيش از 100 مقاله دارد نکته مهمي است زيرا چنين فردي مطمئنا چاپ يك مقاله در دو مجله را در شان خود نميداند.
8- يک كتاب درسي بين المللي تحت عنوان «Advanced Organic Chemistry» توسط پروفسور مارچ تدوين شده است كه در رشته شيمي در مقاطع فوق ليسانس و دكتري اغلب دانشگاههاي دنيا استفاده ميشود و در سال 2007 هم ويرايش ششم آن از چاپ درآمده است. در چاپ قبلي اين اثر كمتر از تعداد انگشتان دست به مقالات ايرانيان ارجاع داده شده بود، ولي در چاپ 2007 آن به هر يك از 10 شيميدان برتر كشور - كه در مقاله آقايان دكتر حيدري و دكتر يلفاني مورد نقد قرار گرفته اند - بين 10 تا 34 ارجاع داده شده است. همين يك دستاورد براي اثربخشي علمي مقالات اين عزيزان كافي است.
اگر شما در وبگاه هاي انتشارات علمي معتبر، كتاب ها را بررسي نماييد، متوجه ميشويد در هر وبگاه انتشارات علمي معتبر بين يك تا شش كتاب به تعدادي از مقالات اين 10 شيميدان برتر مورد اشاره ايشان ارجاع داده شده است كه اينهم حكايت از ارزش علمي پژوهش هاي انجام شده دارد.
در اين خصوص مستندات قابل ارائه زيادي وجود دارد. به عنوان مثال بعضا تركيباتي كه براي اولين بار توسط شيميدانهاي مورد اشاره چاپ و گزارش شده است، الان در مقياس تجارتي توسط شركت هاي شيميايي توليد مي شود و به فروش مي رسد که در ذيل فرمول تركيب در كاتالوگ شركت مربوطه، به مقالات محقق ايراني كه روش سنتز را براي اولين بار گزارش كرده ارجاع داده است.
9- امروز وظيفه نسل جوان است كه يك گام جلوتر رفته و از علم، ثروت توليد كنند و در اين باب مسئولان و مديران هستند كه با تعيين استانداردهاي علمي و ملاك هاي ارزشيابي مناسب رسيدن به هدف مورد نظر را براي توليد علم كيفي و توليد ثروت از دانش ممكن ميكنند.
دانشمندان با انگيزه هاي مختلف تحقيق ميكنند كه مسوولان با داشتن نظام ها و بسترهاي انگيزشي مختلف ميتوانند سمت و سوي تحقيقات ايشان را مشخص نمايند. به گونه اي كه هم تحقيقات در راستاي نياز هاي كشور و كاربردي باشد و هم در راستاي گسترش مرزهاي دانش و توليد علم جريان يابد. سياست علمي بايستي به گونهاي باشد كه يكي فداي ديگري نشود.
10- در مقاله اساتيد و همكاران گرامي آقايان دكتر حيدري و دكتر يلپاني اشاره شده است كه ميانگين MIF مقالات 10 شيميدان برتر كشور از ميانگين MIF رشته شيمي در دنيا كمتر است و نتيجه گرفته شده است، اين تحقيقات ارزش علمي قابل توجهي ندارد.
صرف نظر از رد و يا تاييد اين نكته بيان اين واقعيت ضروري است كه به دليل عدم وجود دستگاه ها و ملزومات پژوهشي امكان اضافه كردن دادههاي مورد قبول و با استانداردهاي لازم براي مجلات قوي علمي و با ضريب تاثير (IF) بالا براي اكثر پژوهشگران مقدور نيست؛ به همين دليل است که بهترين اساتيد ما كه تحصيل كرده خارج هستند، وقتي در داخل كشور مشغول تحقيق مي شوند، سال ها جهت مهيا كردن حداقل ها و ملزومات تحقيق، عمر خويش را صرف ميكنند و پس از تدوين نتايج پژوهشي، تنها قادرند تعداد معدودي از مقالات علمي خويش را در همان مجلات با ضريب تاثير (IF) بالا كه قبلا در خارج نتايج پايان نامه خويش را به چاپ ميرساندهاند، به چاپ رسانند. بديهي است که ايشان تجربه بيشتري نسبت به دوره دكتري خويش در خارج از كشور دارند؛ پس چرا اينچنين است؟
تنها دليل آن نداشتن دستگاه ها و ملزومات پژوهشي همسنگ با خارج از كشور است.
همين واقعيت براي دانشجويان دكتري داخل و يا اساتيدي كه براي فرصت هاي مطالعاتي كوتاه مدت به خارج مي روند نيز صدق مي كند؛ زيرا مشاهده مي شود وقتي که كار تحقيقاتي در داخل انجام شده و فقط از دادههاي حاصل از تجهيزات خارج استفاده شده است، مقاله وزين تر است و در مجله علمي قوي تري به چاپ مي رسد، پس با انعكاس بعضي از داده هاي خاص و بر مباي شاخص هاي علمسنجي كه در استخراج و تحليل آنها هم اشتباه وجود دارد و با تحليل هاي فردي اي که بر آنها گذاشته ميشود، بهانه دست افراد داده نشود كه به کساني كه كار و تلاش ميكنند بيحرمتي شود و در سايه اين درگيري ها، افرادي كه در چند دانشگاه استخدامند و يا در توليد علم نقش كمرنگي دارند و كار و تلاشي جدي و مفيد نميكنند به ريش افراد فعال و دلسوز بخندند و آنها را مسخره كنند كه اين گناهي نابخشودني است. اينها افرادي هستند كه با جسارت تمام دوره هاي دكتري را براي اولين بار در كشور راه اندازي كردهاند كه امروز آثار ارزشمند آن را مشاهده مي كنيم.
اين نکته را نمي توان کتمان کرد که شيمي ايران نسبت به مابقي رشته هاي كشور در دنيا جايگاه مناسبتري دارد و اين عزيزان با اين اقدام انقلابي خود از خروج ملياردها دلار بيت المال جهت تحصيل در خارج از كشور جلوگيري كرده اند و در حد توان يافتههاي خويش را در مجلات معتبر بينالمللي نيز به چاپ رساندهاند.
آيا اينها واقعيت نيست؟ اي كاش نتيجه گرفته ميشد كه اگر توليد علم با كيفيت بالا مي خواهيم، بايد ملزومات پژوهشي آن را در اختيار محققان خودمان قرار دهيم، بودجه پژوهشي كشور افزايش يابد، دانشگاها به وسايل و تجهيزات و ملزومات پژوهشي مجهز شوند و ...
آيا هركس به ديگران ناسزا گفت و بدون شنيدن حرف آنها بر نتايج عمر و تلاش ديگران خط بطلان كشيد، آدمي جسور است؟
11- نتايج منعكس شده در مقاله دکتر حيدري و دكتر يلپاني تا سال 2003 ميلادي است و چنانچه تا سال 2007 ملحوظ مي شد، مشخص ميشد كه كيفيت كار اين محققان پس از آن زمان به شکل قابل توجهي رشد يافته است. از اين گذشته؛ از هركسي در شرايطي که در آن است و در نسبت امکانات، محيط و در حد وسع او مي بايستي انتظار داشت.
12- به دليل كمبود امكانات و دستگاهها و نبودن همه تجهيزات در يك دانشگاه، محققان داخل اقدام به كارهاي مشترك و استفاده از امكانات يكديگر ميكنند- كه طبيعتا نتايج آن هم تيمي و گروهي است.
چند سال پيش سازمان مديريت و برنامه ريزي اقدام به تصويب طرح هاي تحقيقاتي بين دانشگاهي كرد تا محققان دانشگاه هاي توانمند به عنوان دانشگاه محور با پژوهشگران دانشگاه هاي در حال توسعه به عنوان دانشگاه همكار، همكاري، و از امكانات يكديگر استفاده كنند تا به رشد كارهاي گروهي در كشور منجر شده و از امكانات موجود در كشور استفاده بهينه شود. پس مشخص است که بخش اعظم مشاركت هاي موجود در مقالات علمي اين عزيزان به عنوان محقق ارشد به اين دليل است( اين نكته قابل پيگيري است).
يك محقق ارشد صرفا با دادن يك ايده تحقيقاتي كه مي تواند به گسترش مرزهاي دانش و مقالات متعدد منجر شود، ميتواند در يك برونداد پژوهشي شريك باشد.
13- نكته مهم اينكه ارزيابي كاري پسنديده است ولي چرا ما نيمه خالي ليوان را هميشه ببينيم و منفي نگر باشيم. شايسته آن بود که بررسي مختصري صورت ميگرفت و بيان مي شد اين افراد چه مقالات مورد قبولي را چاپ كرده اند؟ در چند كتاب از يافته هاي ايشان استفاده شده است؟ چند مقاله پر استناد دارند؟ کدام كار ايشان سرمشق محققان دنيا بوده است؟ چند دانشجوي دكتري فارغ التحصيل كردهاند؟ و نكات مثبت فراوان ديگري كه يقينا در سوابق علمي ايشان نهفته است.
14- شايسته آن بود که با يک مطالعه تطبيقي مشخص مي شد در كشورهاي پيشرفته براي هر مقاله علمي چقدر هزينه مي كنند و ما چقدر هزينه مي كنيم؟ اگر مقدار هزينه کردن در اين دو سو قابل مقايسه بود، انتظارات نيز مي توانند همسنگ باشند.
15- اگر مجلات علمي ISI با ضريب تاثير (IF) پايين تر از يك بي ارزش هستند، پس چرا متوليان اين مجلات براي اداره آنها اينقدر هزينه مي كنند؟ شايد هر مجله هدف و رسالتي خاص دارد.
اگر اين استدلال صحيح باشد، چرا نمره 10 در آموزش كارشناسي قبول است؟ آيا افرادي كه معدل آنها بالاتر از 12 و زير معدل كلاس خود هستند بي سوادند و قابل به كارگيري نيستند؟ به نظر مي رسد، شرط حداقلي را بايد پذيرفت و براي ماكزيمم تلاش كرد.
در پايان لازم مي دانم به اين نكته اشاره كنم كه دفاع از پيشكسوتان علمي كشور در رشته شيمي و اساتيد بزرگواري كه به همه جاذبه هاي خارجي نه گفتهاند و با چنگ و دندان در راه ارتقاي علمي كشور در حد توان خويش تلاش كردهاند بر همه به ويژه دانش آموختگان داخل كشور فرض است و اين حقير نيز بر حسب دين و وظيفه نكاتي را كه بر آنها اشراف داشتم ارائه كردم، خواه پند گير خواه ملال.
16- خدايا چنان كن سرانجام كار، تو خشنود باشي و ما رستگار.»
انتهاي پيام
نظرات