سيمين دانشور - بانوي پيشكسوت داستان ايران - در روزهاي مياني 86سالگي - پس از مدتي كسالت و بيماري، روزهاي بهتري را ميگذراند و امروز و فرداست كه راهي منزل شود.
به گزارش بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، حسين منزوي در شعري با نام «بشارت»، دانشور را اينگونه خطاب قرار داده است:
«بشارت»
سرسلامتي به سيمين خانم دانشور
بانوي سياهپوش!
بانو جان!
سربركن از اين شب سياووشان
آنك بنگر: زمردي جوشان
جنگل - شده گاهوارهي خورشيد
*
در خانهات آن درخت باليده است
و سايه فكنده در خيابانها
و سايهي او بزرگ خواهد شد
چندانكه تمام شهر جنگل گردد
در تاريخي كه خون به دل دارد
از ابراني سترون و نازا
وز مرداني كم از مخنث
اكنون جنگل چه نقطهي عطفي است
*
بانو! بانو!
سرت سلامت باد
از من باري
ترا بشارت باد
سربركن
راه صبح
نزديك است
صبحي كه در آن جنازههايي را
كه اينهمه روي دستهايت
مانده است
در چشمهاي از سپيدهدم
خواهي شست
و پيشتر از به خاك بخشيدنشان
رو با مشرق
نماز خواهي كرد
*
ديري است كه طبل هوشياري را
در شرق بزرگ نوبتي ميكوبد
مردان سپيدهدم خيابانها را
از خواب قديم برميانگيزند
و باد كه آمده است از جنگل
تهماندهي خواب شهر را
ميروبد
*از مجموعهي «ترمه و تغزل»
انتهاي پيام
نظرات