گفتوگو با مادر يك شهيد: خواسته ما ادامه راه شهيدان و احياي امر به معروف و نهي از منكر است نگذاريد عزت شهيدان در جامعه كمرنگ شود
اصغر باقري خيرآبادي از جمله شهيدان دوران دفاع مقدس است. مادر شهيد خيرآبادي ميگويد:مراسم يادبود و يادوارههاي شهدا بايد در بهترين مكان و زمان و با كيفيت عالي برگزار شود.
لطيفه رضاپور با بيان اين مطلب در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) اضافه ميكند: برگزاري تنها يك مجلس ترحيم و يادواره براي 500 شهيد والامقام 8 سال دفاع مقدس در شأن ايثارگري و از جان گذشتگي شهدا نيست.
وي از برگزاري يادواره شهدا در مكانهاي كوچك و نامناسب انتقاد و تصريح كرد: گاهي اين مراسمات در مكانهايي برگزار ميشود كه حتي براي نشستن خانوادههاي اين شهيدان جايي پيدا نميشود. به نظر من شهدا آنقدر بر گردن جامعه ما حق دارند كه بهترين و بزرگترين مكان را براي برگزاري مراسم گراميداشت آنان اختصاص دهيم.
رضاپور با بيان اينكه هماكنون شهيدان از اينكه عدهاي از مردم كشورمان به خاطر فقر اقتصادي تحت فشار زندگي قرار دارند و ناراحت هستند، خاطرنشان كرد: شهدا براي آسايش و راحتي مردم جان و خونشان را فدا كردند اما امروز ديدن برخي مشكلات در كشور باعث آزردگي روح شهدا و ناراحتي خانوادهي شهدا، جانبازان و ايثارگران ميشود.
وي با اشاره به كمتوجهي برخي افراد به حفظ حجاب گفت: با ديدن اين صحنهها ميگويم پسرم حتما با ديدن اين وضعيت ناراحت ميشد. به همين خاطر خداوند شهادتش را مصلحت ديده است.
رضاپور تصريح كرد:شهدا به خاطر دين، قرآن و آخرت، از همه خوبيهاي دنيوي گذشتند و هماكنون نيز خانوادههاي معظم شهدا انتظار هيچ كمك مالي را از دولت ندارند. آنان از مسوؤلان انتظار دارند كه با احترام و ارزش گذاشتن به خون شهدا و خدمت صادقانه به مردم، نگذارند كه عزت شهيدان در جامعه كمرنگ شود.
مادر شهيد خيرآبادي تصريح كرد:به عنوان يك مادر كه فرزندش را در راه حق و حقيقت و احياي دين محمد (ص) فدا كرده است اعلام ميكنم كه خواسته ما ادامه راه شهيدان و احياي امر به معروف و نهي از منكر است.
رضاپور كه فرزند ديگرش هم جانباز است، در مورد رفتن اصغر باقري به جبهه گفت: زماني كه برادرش به خاطر جراحت در منزل بود قصد جبهه كرد. هرچه گفتم بمان تا تكليف محمود روشن شود، بعد برو، گفت: نه مادر! من بايد بروم. روزهاي سخت كشور است. اسلام در خطر است. اصغر موقع رفتن پرچم را در دست داشت و لبخند ميزد. هر از گاهي به مرخصي ميآمد اما بيش از چند روز نميماند و ميگفت در جبهه بيشتر به ما نياز است.
آخرين بار كه به جبهه رفته بود زنگ زد. گفتم: اصغر پدرت سخت مريض است «يرقان» گرفته، بيا بعدا ميروي. گفت: مادر، مرا ببخش. نميتوانم بيايم اما همين جا براي بهبودي پدرم دعا ميكنم. نميدانم كي برايش دعا كرد. شايد در هنگام عزيمت به عمليات يا هنگام تير خوردن و جان دادن. اما همان روز كه او شهيد شد پدرش به طرز معجزهآسايي خوب شد.
وقتي خبر شهادتش را دادند خيلي گريه كردم. وقتي براي ديدن جنازهاش به بيمارستان رفتم زخمش را پيدا نكردم. گويا خوابيده بود. يكي از آقايان دستش را پشت سر شهيد برد و دستمال خونآلودي را بيرون آورد. آن موقع فهميدم كه گلوله به پشت سرش اصابت كرده است. اصغر موقع شهادت 18 سال داشت.
بعد از شهيد شدنش خيلي گريه ميكردم. از خدا خواستم كه مقامش را در آخرت به من نشان دهد تا كمي آرام شوم. يك شب در خواب ديدم كه در يك مكان نوراني هستم و صداي زيباي قرآن به گوش ميرسد. از حاضران پرسيدم چه كسي اينچنين زيبا قرآن ميخواند؟ گفتند: اصغر باقري است كه قرآن تلاوت ميكند. گفتم: پس خودش كجاست؟ گفتند: بالا را نگاه كن. نگاه كردم، تنها صورش در نهايت زيبايي ديده ميشود. از آن به بعد ناراحتيام كم شد.
شهيد اصغر باقري خيرآبادي متولد سال 1347 اردبيل دانشجوي رشته پزشكي بود، داوطلبانه عازم جبهههاي حق عليه باطل شد و در عمليات كربلاي 5 در حالي كه تنها 18 سال داشت در منطقه شلمچه به شهادت رسيد و پيكر پاكش در قبرستان قاسميه به خاك سپرده شد.
انتهاي پيام
- در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
- -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
- - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.
- - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.
نظرات