• سه‌شنبه / ۳ بهمن ۱۳۸۵ / ۱۲:۰۷
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 8511-15133.51387

محمدعلي بهمني: براي غزل دلواپسي ندارم نام‌گذاري حركت‌ها نوعي تخريب‌سازي شعر است

محمدعلي بهمني:
براي غزل دلواپسي ندارم
نام‌گذاري حركت‌ها نوعي تخريب‌سازي شعر است
محمدعلي بهمني گفت: براي غزل دلواپسي ندارم؛ زيرا اين قالب تمام‌شدني نيست و بايد‌ها و نبايد‌هاي روزگار خود را در خود مي‌گيرد. اين شاعر غزلسرا با حضور در خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، هم‌چنين درباره تاثير نيما در غزل معاصر، تاثيرگذاران غزل امروز، غزل پست‌مدرن و... سخن گفت. به باور وي، غزل بعد از نيما نمي‌توانسته از او تاثير نگرفته باشد و كسي كه امروز در حيطه‌ي غزل كار مي‌كند، ظرف غزلش را از رودخانه نيما پر كرده و تشنگي را از اين رود برطرف مي‌كند. خود من هم كه بار‌ها گفته‌ام در جسمم همه غزل و روحم همه نيمايي است. شايد بتوان گفت خودم اولين بار نام غزل نيمايي را به‌كار بردم و فراتر از اين هم معتقدم ساليان سال غزل بعد از نيما از اين شاعر متاثر است و حتا در حوزه‌هاي هنري نيز نوع نگاه، زاويه ديد و انديشه او حضور دارد. بهمني درباره‌ي شاعران تاثيرگذار در عرصه‌ي غزل معاصر نيز توضيح داد: بعد از نيما كساني بايست مي‌بودند كه حرف‌هاي او را درباره‌ي شعر و ذات آن در شكل‌هاي پسند خود ظاهر كنند. به باور من، هـ. ا. سايه (هوشنگ ابتهاج) پلي بين غزل ديروز و امروز مي‌گذارد كه خود از اين پل نمي‌تواند عبور كند و در شعر او اين عبور از پل را نمي‌بينيم؛ اما استواري اين پل از سايه است. ولي اولين كسي كه بعد از او از اين پل عبور مي‌كند، منوچهر نيستاني است كه عبور فاتحانه‌اي از اين پل دارد و ترس‌ها را مي‌ريزد و اين فكر را گسترش مي‌دهد كه لااقل مي‌توان از اين پل عبور كرد. شاعر "گاهي دلم براي خودم تنگ مي‌شود" با ياد كردن از حسين منزوي به‌عنوان شاعري كه بعد از نيستاني از اين پل عبور كرد، متذكر شد: منزوي جزو اولين كساني بود كه نه تنها از اين پل عبور كرد، بلكه روي اين پل رقص و سماع خاص خود را به نمايش گذاشت و اين منظره كافي است كه ديگران جذب عبور از اين پل شوند. خيلي‌ها نتوانستند به عبور از اين پل برسند و خيلي‌ها هم رفتند. نبايد خود را به اين جمع اضافه كنم، اما شوقم هميشه عبور از اين پل بوده است. سرآينده "شاعر شنيدني است" با اشاره به كساني كه در عرصه غزل تلاشي كردند و نامي از آنان باقي نماند، معتقد است: تلاش اين عده قابل اهميت است و اگر نتوانستند به مقصد برسند، مقوله‌ ديگري است كه زمانه قضاوت خواهد كرد. وي درباره‌ي نحله‌هايي چون غزل فرم و ... هم متذكر شد: با نامگذاري‌هايي كه روي اتفاقاتي كه در شعر مي‌افتد صورت مي‌گيرد، مشكل دارم؛ اصولا با نام‌گذاري‌ها موافق نيستم. در عين حال كه يك اسم محرك است، اما زير سوال بردن گذشته شعر ما، در اين نامگذاري‌ها اتفاق مي‌افتد. يعني شعر ما از گذشته وقت نداشته كه حركت كند و از امروز مي‌خواهد اين كار را انجام دهد. درواقع نام‌گذاري اين فرآيند، تخريب‌سازي است. البته بعضي از آنها نيز قشنگ است. وي در عين حال اعتقاد دارد: براي غزل پست‌مدرن سرودن، بايد شرايط پست‌مدرن را در شكل‌هاي هنرمان ارايه دهيم. اما هنر ما از مدرن عبور نكرده كه به پست‌مدرن برسيم. ابتدا بايد اين موضوع را حلاجي كرد كه آيا آموزه هاي پست‌مدرن ما را به تحول ديگري مي‌رساند يا در شعر پيشينه‌دار ما نبوده است؟ آيا در مولانا اين حركات نبود؟ اتفاقا بسياري از كار‌ها شناسه‌هايي دارد كه كاري كه مي‌خواهيم در شعر پست‌مدرن انجام دهيم، در آن‌ها هست. مثلا در سبك هندي بسياري از كار‌هايي كه مي‌خواهيم در پست‌مدرن انجام دهيم، وجود دارد. بهمني همچنين گفت: اگر نام اين پاشيدگي در غزل امروز را بخواهيم پست‌مدرن بگذاريم، انسجام دروني كه ندارد و انسجام بيروني هم آنقدر به فرم نزديك است كه از آن سوي فرم افتاده است. وي يادآور شد: اگر با اين گونه رك و صريح برخورد كنيم، به اين متوسل مي‌شوند كه شما نسلي هستيد كه ما را نمي‌فهميد. به باور اين غزلسراي معاصر، به اين گونه‌ شعري يك تحميل ديرينه شده كه مي‌گويند "قالب غزل"؛ همين قدر كه غزل را قالب مي‌دانيم، حدودي براي اثرمان قايل شده‌ايم. اگر تحميل را برداريم، غزل را شكل ديده و حدودي را براي خود قايل نباشيم، حرفي را كه مي‌خواسته زده و خواهد زد. بنابراين غزل را بايد از قالب بودن درآورد و يك شكل شعري دانست. اگر اين‌گونه ببينيم، تمام‌شدني نخواهد بود. وي افزود: وقتي بسياري از شعر‌هاي مولانا را مي‌خوانيم، مي‌بينيم با آنكه قافيه‌اي ندارد، آن شعريت و هستي ما را دنبال خود مي‌برد. به شكل غزل‌واره‌هايي كه شاعران دهه بعد از نيما با توجه به شرايط روزگار خود گفته‌اند نگاه كنيم، مي‌بينيم كه حتا مفاهيم غزلي دارد. شعر به‌طور كلي ريسماني است كه يك سرش دست ديروزي‌ها و يك سرش دست فردايي‌هاست و ما اين وسط دلشوره پاره شدن ريسماني را داريم كه در طول قرن‌ها پاره نشده است. او خواندن ادبيات كلاسيك را براي شاعران امروز ضروري دانسته و متذكر شد: لحظات اوليه كه غزل نيمايي در حال شكل‌گيري بود، منوچهر نيستاني مي‌گفت،‌ شما كه مي‌خواهيد ادبيات كلاسيك كار كنيد، شعر بزرگان ادبي را مي‌خوانيد، همزمان كار‌هاي نيمايي را بخوانيد كه اينها چشم شما را بازتر مي‌كند و چگونه بهره‌گرفتن را و آنها جان‌مايه را به شما مي‌دهد. بهمني البته در ادامه گفت‌وگو با ايسنا، يكي از كار‌هاي خوب شاعران پست‌مدرن را در كنار زيان‌هايي كه به شعر زده‌اند، اين دانست كه وقتي كاربردي از يك شيء يا موضوع ذهني نشان مي‌دهند، اين اطمينان را به شاعر غزلسراي امروز مي‌دهد كه در غزل امروز از كاربرد‌هاي ديگري در بيان مي‌توان بهره‌ برد كه بعد غزلي نيما را قوي‌تر كرده است. انتهاي پيام
  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha