دكتر شريف مطوف فارغالتحصيل برنامه ريزي شهري از دانشگاه هريوت وات ( HEREIOT - WATT ) انگلستان در رشته برنامهريزي شهري و عضو هيأت علمي دانشكده معماري و شهرسازي دانشگاه شهيد بهشتي، در متني به مقالهاي كه با عنوان "طرح جامع و تفصيلي جديد شهر تهران : بلوغ نظام شهرسازي و مديريت شهري كشور" كه در پاسخ به منتقدان طرح جامع تهران از سوي نهاد تهيه طرح جامع و تفصيلي شهر تهران در اختيار خبرگزاري دانشجويان ايران قرار گرفت و در دو بخش تاريخهاي 13 و 16 دي ماه 1385 در ايسنا انتشار يافت، پاسخ داد.
به گزارش خبرنگار ايسنا، دفتر مطالعات خبرگزاري دانشجويان ايران طي ماههاي گذشته با دعوت ازبرخي استادان دانشكدههاي معماري و شهرسازي دانشگاههاي تهران، شهيد بهشتي، علم و صنعت و ...، به همراه مدير نهاد تهيه كننده، مسوول هماهنگي مشاوران و مديرعامل شركت مشاور مادر طرح جامع تهران، 5 كارگاه بررسي و نقد اين طرح را برگزار كرد. در مقاله پيش گفته كه از سوي نهاد تهيه كننده طرحهاي جامع و تفصيلي شهر تهران، در اختيار ايسنا گذاشته شد، پاسخ نهاد به برخي از اين انتقادات آمده است.
گفتني است، پيش از اين نيز دكتر براتي نيز در متن جداگانهاي كه در تاريخ 18/10/85 در سايت ايسنا انتشار يافت، به مقالهاي نهاد تهيه طرح جامع تهران پاسخ داد.
در پي متن كامل پاسخ دكترشريف مطوف به اين مقاله كه در اختيار دفتر مطالعات خبرگزاري دانشجويان ايران قرار داده شده است، تقديم حضور خوانندگان گرامي ميگردد.
به نام خدا
مقدمه
مدتي است كه به طور جسته و گريخته در خبرها ميخوانيم كه طرح جامع شهر تهران در حال تدوين است. اما اطلاعات اندكي از كم و كيف محتويات طرح به بيرون درز كرده است. در اين رابطه با شگفتي هرچه تمام تر ملاحظه مي شود، كه نه تنها مردم كه به قول امام (ره) صاحب اصلي مملكتند، از آن بي خبر نگاه داشته شدهاند، بلكه متخصصين شهرسازي كشور نيز در جريان تهيه و تدوين طرح قرار نگرفتهاند. تنها مختصر اطلاعاتي از محتويات طرح به بيرون درز كرد و اساتيد دانشگاه كه متخصص شهرسازي هستند، از زوايايي از طرح اطلاع پيدا كردند.
در اين زمينه، خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) اقدام به برگزاري جلساتي با حضور اساتيد دانشگاه و نمايندگان تهيه طرح جامع تهران از جمله مديرعامل شركت مشاور تهيه كننده طرح جامع و رئيس نهاد تهيه كننده طرح جامع كرد كه مشروح گفتگوي اين ميزگردها در سايت ايسنا، انتشار يافت.
اخيراً پاسخي از سوي نهاد تهيه طرح هاي جامع و تفصيلي شهر تهران تهيه شده كه توسط خبرگزاري دانشجويان ايران منتشر شده است. جداي از مقدمه آن كه به بيانيهاي سياسي شباهت دارد، 14 مورد به عنوان پرسش هاي مطرح در نقد طرح جامع شهر تهران درج شده و تلاش شده كه به آنها پاسخ داده شود.
بايد اشاره كرد كه تعداد پرسش ها و نقدهاي مطرح شده از سوي دانشگاهيان در كارگاههاي بررسي و نقد طرح جامع تهران در دفتر مطالعات ايسنا، بيشتر از آنچه است كه در مرقومه نهاد درج شده و تعداد آن ها به دهها مورد بالغ مي شود. خوشبختانه به دليل انتشار مشروح گفتگوهايي كه در جلسات يادشده صورت گرفته است، در سايت ايسنا، خوانندگان علاقهمند مي توانند به متن كامل آن ها رجوع كنند؛ لذا انتخاب گزينشي برخي از نقدها نمي تواند چنين القا كند كه همه انتقادات وارد بر طرح پاسخ داده شده است.
با بررسي نقدهايي كه تنها در جلسات ياد شده در ايسنا مطرح شده، و نه تمام نقدهايي كه توسط متخصصين شهرسازي كشور در محافل و مطبوعات مطرح شده، به اين نتيجه روشن مي رسيم كه نقدها در چندين سطح و از چندين جنس هستند كه مي توان آن ها را به گروههايي همگن طبقه بندي كرد. يكي از روش هاي طبقه بندي اين نقدها مي تواند به شرح زير باشد.( البته روش هاي ديگري نيز مي تواند مطرح شود كه مجال پرداختن به آنها وجود ندارد):
1- گروه اول، انتقادهايي است كه به محتواي طرح جامع وارد مي شود. سوالاتي همچون اين كه آيا اين طرح فرآيند علمي دارد؟ آيا هدف آن از ابتدا تدوين شده است؟ اگر اهدافي داشته است، از كجا گرفته شده است؟ اهداف را مردم يا مسئولين تعيين كرده اند؟ آيا اسنادي در دست است كه نشان دهد اهداف از كجا آمده است؟ آيا از ابتدا طرح مسأله شده است؟ و آيا اهداف طرح منتج از مسائلي است كه مطرح شده بود ؟ آيا مسائل تهران همان هايي است كه در اهداف منعكس شده است؟ آيا نتايج و خروجي طرح به همان هدف ها پاسخ داده است؟ آيا در رسيدن به اهداف، روش هاي علمي به كار گرفت شده است؟ اين روش ها كدام است؟ آيا خطرات عمده اي كه حيات مردم شهر را تهديد مي كند مسئله عمده است يا اينكه مثلاً تهران شهر جهاني بشود؟
2- گروه دوم، انقادهايي است كه به ماهيت طرح جامع وارد مي شود. در اين رابطه اين پرسش بزرگ مطرح است كه آيا شهر تهران نياز به حل مشكل دارد، يا اينكه نياز به طرح جامع دارد؟ آيا طرح جامع با روش هايي كه بيش از 30 سال است در دنيا منسوخ شده، قادر است مشكلات و معضلات امروز شهر تهران را حل كند؟ يا آنكه بايد طرحي نو دراندازيم كه ميراث جهاني دانش و تجربه، آن را براي حل مشكلات شهرهاي دنيا تجويز كرده است؟
3- گروه سوم، انتقادهايي است كه به فرآيند تهيه طرح جامع وارد مي شود؛ اينكه چگونه مي توان طرح جامع را همزمان با طرح تفصيلي تهيه كرد؟ در حالي كه مقررات مي گويد بايد طرح جامع تهيه و پس از تصويب آن طرح تفصيلي تهيه شود. به عبارت ديگر بايد ابتدا كليات و امهات امور پذيرفته شود و بعد طرح تفصيلي تهيه شود، آيا مردم، كه صاحب شهر و مملكتند، در تهيه طرح مشاركت داده شده اند؟ چگونگي و اسناد اين مشاركت كدام است؟ و نتايج حاصل از آن چيست؟
4- گروه چهارم، انتقادهايي است كه به تهيه كنندگان طرح وارد مي شود. اين انتقادها به صورت پرسش هايي در رابطه با شركت مشاور مادر تهيه كننده مطرح مي شود؛ اين شركت چگونه تشكيل و تعيين صلاحيت شده است كه همين شركت و لاغير مي تواند طرح جامع را تهيه كند؟ چه سابقه كاري در اين رابطه دارد؟ مدير عامل آن (كه مرقومه نهاد در بند 12 اعتراف كرده است كه نه تحصيلات شهرسازي دارد و نه سابقه تجربي) چه تخصصي در رابطه با شهرسازي دارد كه بتواند طرح جامع و تفصيلي براي پايتخت هشت ميليوني كشور تهيه كند؟ اين مشاور كه حكم مادر نسبت به 22 مشاور تهيه كننده طرح جامع دارد، چگونه پس از آن كه مشاوران فرزند، مشغول به كار شدند، شروع به كار كرده است؟ چه ملاك و ضوابطي براي انتخاب آنها به عنوان مشاور مادر وجود داشته و چه ويژگي هايي داشته است كه كار اصلي به آن واگذار شده است؟
در اين بخش از بحث به موضوعات گروه اول انتقادهايي كه از طرح جامع تهران (نقدهاي محتوايي) مطرح شده پرداخته مي شود. (توجه شود كه كليه كلماتي كه با حروف مايل نوشته شده است، نقل قول از مرقومه نهاد تهيه طرح جامع تهران است).
نقدهايي كه به محتواي طرح جامع وارد مي شود
در بند 4- پاسخ نهاد تهيه طرح جامع آمده است: برخي بر اين عقيده اند كه طرح جامع جديد تهران به مسائل اساسي شهر، مثل زلزله، مديريت بحران و آلودگي ها، بي توجهي يا كم توجهي كرده است.
اين اشكال در طرح جامع شهر تهران يكي از بنيادي ترين اشكالاتي است كه به طرح جامع يا هر طرح توسعه شهري يا منطقهاي مي توان گرفت. بنيادي بودن آن ناشي از اين پرسش اساسي است كه طرح جامع به دنبال حل چه مسائلي از شهر تهران است؟ مشكل اصلي شهر تهران و مردم آن چيست؟ بديهي است اين پرسش بايد از خود مردم و مسئولين مستقيم آن پرسيده شود. با استخراج مسائل اصلي ميتوان اهداف طرح را تعيين و تدوين كرد.
مسلماً يكي از بنيادي ترين مسائل شهر تهران ايمني مردم آن و ايجاد شهري امن براي زندگي شهروندان است. در كشورهاي جهان، اعم از توسعه يافته و يا در حال توسعه، طرحهاي توسعة شهري از چند سال پيش، به ايمني كردن زندگي شهري و انجام اقداماتي در چارچوب طرحهاي توسعه به منظور تضمين امنيت شهروندان و ايجاد حس اطمينان در شهروندان نسبت به امنيت جان و مال خود، توجه اساسي كردهاند. حتي كشوري مانند سنگاپور كه مخاطرات طبيعي مانند زلزله و يا حملات تروريستي تا كنون متوجه آن نشده است، در سالهاي اخير مطالعات گسترده و سمينارهاي متعددي در رابطه با ايمن سازي شهرها برگزار كرده، و طرح توسعه راهبردياي نيز براي آن تهيه شده كه شامل مباحث زيادي در اين زمينه است. طرح راهبردي توسعه فضايي شهر «كانبرا» در استراليا نيز كه با مخاطرات طبيعي مواجه است، بخش بزرگي را به مطالعات ايمني سازي، و نه تنها مديريت بحران، اختصاص داده است. اين در حالي است كه، طرح جامع تهران، به ايمن سازي شهر در برابر مخاطرات طبيعي مانند زلزله و غيرطبيعي مانند جنگ و حملات تروريستي توجه نكرده است ( و در بند 4 مرقومه يادشده به اين بهانه كه اين مطالعات خارج از وظايف، مأموريت ها و اختيارات طرح جامع است) از انجام آن سر باز زده است.
در حالي كه دانشمندان بارها از خطر جدي وقوع زلزله در تهران سخنها گفته اند، و در هشت سال دوره دفاع مقدس هميشه شاهد بمباران هاي هوايي و موشكي و مدتي نيز در معرض خمپاره اندازي و نا امني بوده است، طرح جامعي كه براي شهر تهران تهيه شده است، هيچ اشاره اي به اين امر نكرده، و راه چاره اي براي ايمن سازي آن نيانديشيده است. مطالعات شركت ژاپني جايكا در چند سال گذشته به صراحت اعلام كرده است كه منطقه 17 تهران اگر امشب تخليه بشود بهتر از فردا صبح است؛ اما طرح جامع تهران مي خواهد جمعيت شديداً متراكم آن را با همين نسبت تراكم حفظ كند.
در دومين كارگاه بررسي طرح جامع كه در دفتر مطالعات ايسنا برگزار شد (رجوع شود به متن دومين كارگاه) هنگامي كه از تهيه كننده طرح سووال ميشود چرا نسبت به ايمن كردن شهر و لحاظ كردن مسائل مربوط به پدافند غيرعامل در طرح جامع تهران بي توجهي شده است؟ پاسخ ميدهد كه ما نقاطي براي تخليه جمعيت در شرايط بحراني در نظر گرفته ايم. به ايشان توضيح داده ميشود كه تخليه جمعيت از مباحث مديريت بحران است كه پس از وقوع سانحه مطرح مي شود و ايمن كردن شهر كاري پيشگيرانه است، وي از تفاوت اين دو بي اطلاع بوده است. ناگفته نماند كه طرح مديريت بحران شهر تهران توسط وزارت كشور و سازمانهاي مربوطه قبلاً تهيه شده بود و نمي توان آن را به حساب طرح جامع تهران گذاشت. ياد آوري ميشود كه جلسات كارگاه دوم در 27 خرداد ماه سال 1385 برگزار شده است و نهاد تهيه طرح جامع در روز 17 مهرماه 1385 تازه به فكر افتاد كه از مسئولين و متخصصين پدآفند غيرعامل دعوت كند تا نظرات آنها را دريافت كند، و در همان جلسه مجري طرح اعتراف مي كند كه فرق ميان ايمني و يا پدآفند غيرعامل با مديريت بحران را نمي داند. البته مجري طرح به عنوان رأس مجموعه تهيه كننده طرح، ممكن است ضرورت نداشته باشد كه شخصاً بداند، ولي عدم توجه به اين تفاوت و عدم اشاره به مسائل ايمني شهر تهران در طرح جامع، حاكي از عدم اطلاع كل عوامل مشاور است. آيا چنين مشاوري مي تواند طرح جامع تهران را تهيه كند؟
در مرقومه نهاد تهيه كننده طرح جامع نه به پاسخ به اين پرسش ها بلكه به ذكر جملاتي پرداخته ميشود كه موضوعات مهمي از زير بخش هاي برنامه ريزي محيطي و خارج از وظايف طرح جامع است (رجوع شود به مرقومه نهاد بند 4).
اما اگر به مشكل ايمني شهر تهران توجه نشده است، و امنيت جاني و مالي مردم ناديده گرفته است، اين طرح چه مشكلي را از مردم حل خواهد؟ آيا قابل تصور است كه ايمن كردن شهر تهران براي شهروندان آن از بنيادي ترين نيازها و اهداف طرح نباشد؟ و به آن بي توجهي شود؟ مهم تر از جان مردم چه چيزي مي تواند باشد كه بايد به آن توجه شود؟ و آيا عاجل تر از نجات جان مردم تهران از خطراتي كه متوجه آن است چيزي وجود دارد؟
در بند 5- پاسخ نهاد تهيه طرح جامع آمده است: برخي معتقدند كه طرح جامع جديد شهر تهران نيز مانند طرح هاي گذشته، با اهداف آرمانگرايانه و بدون توجه به شرايط و الزامات اجرايي و تحقق پذيري آن ها تهيه شده است.
اين اشكال طرح جامع شهر تهران پايه هاي نظري (تئوريك) و عملي (تجربي) دارد كه در كتاب هاي تخصصي شهرسازي بسيار گفته شده است. اين بحث در دومين كارگاه بررسي و نقد طرح جامع تهران در ايسنا مطرح شده است. اين بحث بر پايه تفاوت ميان شهرسازي و معماري مطرح مي شود. اطلاعات و تجربه هاي موجود در سطح جهان كه در كتاب هاي تخصصي آمده است، حكايت از غلبة تفكرات آرمانگرايانه در طرح هاي توسعة شهرياي دارد كه توسط برخي از معماران آرمانگرا تهيه شده است. تبديل شدن اين گونه طرح ها به طرح هايي آرمانگرايانه كه غالباً هنگام اجرا تحقق پيدا نمي كنند. ريشة نظري آن در نوع آموزش معماري است كه در ايران نيز به تبع از ديگر كشورهاي جهان رواج داشته است. دليل اين گونه تفكر، روي آوري معماران به آفرينش فضاهاي معماري بر حسب سليقة خود و يا كارفرما است كه معمولاً يك نفر سفارش دهنده تهيه طرح معماري است. معماران در اين صورت، با يك نفر كارفرما مواجهند كه سفارش دهندة يك طرح معماري براي ساخت تك بنا يا حد اكثر مجموعهاي از بناها است كه به هيچ وجه به اندازة يك شهر نيست. آزادي عمل معمار در اين صورت، و آموزش هاي زيبايي شناسي كه در طول تحصيلات دانشگاهي خود آموخته است، دست وي را در طراحي و آفرينش فضاهاي گوناگون درون يك تك بنا آزاد مي گذارد. سفارش دهنده نيز كه معمولاً يك نفر است، توسط معمار ياد شده متقاعد مي شود كه طرح هاي معماري ارايه شده را اجرا كند. به ويژه اگر سفارش دهنده خواهان طرح متمايز و برجسته اي باشد، تخيلات معمار آزادي بيشتري پيدا مي كند تا به سمت آفرينش فضاهاي شيك، زيبا و آرماني پرواز كند. تاريخ معماري جهان سرشار از اين نوع معماران و اين نوع آثار معماري است.
حال اگر معماران در حد طراحي تك بناها باقي بمانند، مشكلات كمتري در انطباق طرح هايشان با خواست كاربر كه معمولاً يك نفر است، پيدا مي كنند؛ اما مشكل زماني بغرنج مي شود كه همين معماران اقدام به آفرينش فضاهاي جمعي و يا شهرهايي كامل كنند؛ در اين صورت، تعدد ساكنين يك شهر، به عنوان كاربران و استفاده كنندگان از فضاهاي شهري، امكان احاطة معمار به تمام سليقهها و نيازهاي متنوع آنان را كاهش مي دهد. بنابر اين، از يك سو، امكان اجماع شهروندان بر يك طرح شهري پايين مي آيد، و از سوي ديگر، امكان تماس و تعامل يك معمار با تعداد زيادي از كاربران بدون تغيير شيوه تعامل، رو به نقصان مي رود. به همين دليل، اين گونه معماران با بهره گيري از قدرت خلاقيت خود در طراحي فضاهاي كوچك و آرماني جلوه دادن آن ها، سعي در جلب رضايت افراد يا گروه هاي ذينفوذ ومعمولاً حاكم دارند. در اين صورت، هرچه طرح هاي شهري با شكوه تر و شيك تر باشد، جلب رضايت صاحبان قدرت و تصميم گيران اصلي آسان تر است. به همين دليل اينگونه معماران، به منظور تحقق طرح هاي خود، اقدام به طراحي طرح هاي آرمان گرايانهاي مي كنند كه به دليل آرماني بودنشان، از واقعيت هاي شهر و الزامات اجرايي دور مي شوند. طرح شعارهاي آرماني در اين طرح ها هرچه شكوه مندتر باشد، ساكت كردن مردم توسط حكام و ذينفوذها آسان تر است. از اين رو، طرح هاي آرماني به صورت آمرانه به اجرا گذاشته مي شوند.
اين روند تا كنون در جهان شناخته شده و در مورد آن تحليل هاي نظري و نقدهاي علمي بسياري نوشته شده است. نمونه بارز اين معماران در سطح جهان، لوكوربوزيه است كه طرح هاي آرماني او در دهه هاي 1940 تا 1960 موضوع نقادي هاي علمي و نظريه پردازي در سطح جهان بوده است. در ايران نيز اين گونه معماران در چند دهة گذشته، عرصه هاي شهري و طرح هاي توسعة شهري را جولانگاه طراحي هاي آرمانگرايانه شان ساختهاند. اشكالات اساسي كه به اين طرح ها وارد مي شود، دوري از واقعيت هاي موجود، تأسي به گروه هاي ذينفوذ و ذيقدرت براي اجراي آنها است كه به قيمت ناديده گرفتن خواسته هاي مردم و سركوب عقايد مخالف اين طرح ها با استفاده از منابع قدرتي كه به آن متوسل مي شوند، است.
حاصل اكثريت قريب به اتفاق اين طرح ها، عدم تحقق كامل آنها و بروز مشكلات بسياري بغرنجي است كه زيان هاي حاصل از اجراي آنها در رابطه با تخريب فضاهاي شهري و محيط زيست و نيز نارضايتي شهروندان و اتلاف منابع مالي و امكانات و قابليت ها به دنبال دارد.
نمونه بارز اين طرح ها كه در ايران به اجرا گذاشته شده اند، طرح بازسازي خرمشهر است. اين طرح كه توسط مدير مرحوم طرح جامع تهران تهيه شده در شرايط عدم حضور مردم و با استفاده از جو ناشي از احساسات انقلابي و شرايط جنگي حاكم بر منطقه، با طرح شعارهاي عامهپسند و فريب مسئولان وقت، طرحي آرماني براي بازسازي خرمشهر ارايه كرده است. در اين طرح آرماني ادعا شده است كه مي خواهند خرمشهر را عروس شهرهاي خاورميانه كنند و شهر نمونه اسلامي و با شكوه از آن بسازند (رجوع شود به طرح جامع بازسازي خرمشهر). براي باشكوه ساختن خرمشهر اقدام به تعريض خيابان هاي شهر در طرح جامع بازسازي كرده اند، براي مثال، خيابان نقدي را از 15 متر به 60 متر تعريض كردند، تا از خيابان چهارباغ اصفهان تقليد شود؛ غافل از اينكه تابش آفتاب و گرماي طاقت فرساي خرمشهر شرايط ديگري ديكته ميكند. در نتيجه اين تعريض گسترده، علاوه بر از هم گسيختگي بافت مستحكم و فشرده و زيباي شهري خرمشهر، هزاران واحد مسكوني و تجاري را مجبور به كوچ كرده و به حاشيه شهر كه زمين باتلاقي است راندهاند. كوي معين خرمشهر كه محصول انديشههاي آرمانگرايانه معمار طراح آن و اجراي آمرانه رياست وقت ستاد معين بازسازي خرمشهر كه معاون وزير مسكن و شهرسازي بوده است، هنوز و پس از گذشت حدود 20 سال از شروع اجراي طرح بازسازي ياد شده، به منطقه اي باتلاقي، با گندآب هاي راكد و بيماري هاي فراگير و فقر و بزهكاري مبدل شده است. شهر خرمشهر نيز در نتيجة اجراي اين طرح آرماني به جاي اينكه عروس خاورميانه شود، امروزه با انواع شاخص هاي فقر و محروميت دست و پنجه نرم مي كند. در اين رابطه تحقيقات زيادي به صورت رسالههاي دكتري و كارشناسي ارشد تدوين شده است (براي اختصار به مقاله اي كه در اين رابطه در شماره 1 فصلنامه باغ نظر منتشر شده است، مراجعه شود).
حال، جالب است كه بدانيم طرح جامع تهران توسط همان معمار و با همان نگرش طراحي شده است، و حتي پس از فوت وي، اصرار عجيبي بر اجراي همان طرح اوليه اي كه ايشان كشيده است، مي شود. براي ارزيابي كار معمار ياد شده كافي است از مردم خرمشهر سؤال شود كه نتايج آن طرح آرماني چه به روز آنان آورده است؟
كافي است به اهدافي كه در طرح جامع جديد تهران براي توسعه تهران و آينده آن منتشر شده است، دقت شود تا شباهت آن با اهداف طرح جامع بازسازي خرمشهر دريافت گردد. درج عبارت هاي آرمانگرايانهاي مانند شهر جهاني براي تهران، از كدام چشم انداز بالادستي استخراج شده است؟ و با چه مكانيزم هاي اجرايي قابل تحقق است؟ يادآوري همين مقدار از عبارت ها كافي است و خوانندگان گرامي را به مطالعه اهداف طرح جامع دعوت مي كنيم.
در بند 12- پاسخ نهاد تهيه طرح جامع گفته ميشود: يكي از اشكالات وارده به مديريت طرح جامع جديد شهر تهران، شكل گيري يكباره مشاور و انتخاب مدير پروژه غيرمرتبط با آن بوده است.
در اين رابطه پرسش هاي بسياري در سطح جامعه مطرح است كه اين مشاور چه توانايي دارد كه ديگر مشاوران ندارند؟ ماهيت آن چيست؟ چگونه شكل گرفته است؟ اگر مشاور مادر چرا بعد از فرزندانش ايجاد شده است؟ و چرا بعد از واگذاري كار به مشاورين (فرزند) كل كار به اين مشاور واگذار شده است؟ بر اساس چه مبنايي و با كدام تشخيص صلاحيتي قراردادي به اين حجم با مشاوري نوپا بسته شده است؟ و ده ها پرسش ديگر. پاسخ به اين پرسش ها را به مجال ديگري واگذار مي كنيم، اما بررسي و تدقيق در متن بند 12 خود مرقومة نهاد تهيه طرح جامع و تفصيلي روشن گر ماهيت مشاور و ماهيت مدير پروژه است.
در اينجا عين متن بند 12 نقل و شاهد گرفته مي شود (وشهد شاهد من اهلها)؛ و تنها به خط كشيدن زير عبارت هايي از آن سعي مي شود، آن عبارت ها را بررسي كرد تا تناقض هاي آن عيان تر و ماهيت مشاور آشكارتر گردد.
بند 12 پاسخ نهاد به شرح زير است:
12- « يكي از اشكالات وارده به مديريت طرح جامع جديد شهر تهران، شكل گيري يكباره مشاور و انتخاب مدير پروژه غيرمرتبط با آن بوده است؛ اهميت، ماهيت و گستره مسائل كنوني شهر تهران كه مد نظر طرح جامع جديد قرار گرفته است با آنچه كه در گذشته مطرح بوده، كاملاً متفاوت است. رويكرد نظري، روش شناسي و روش تهيه طرح جامع جديد شهر تهران نيز با طرح هاي قبلي كاملاً فرق دارد. از سوي ديگر، هيچ يك از مشاورين شهرسازي و معماري موجود داخلي تجربه تهيه طرحي به اندازه و اهميت طرح جامع جديد شهر تهران و با رويكرد و روش شناسي و روش همزمان و فرايندي طرح هاي توسعه شهري را نداشته اند. همچنين از مشاور مادر خارجي نيز به جهت رعايت مسائل سياسي- امنيتي نمي توانستيم استفاده نماييم. بنابراين تنها راهِ پيش رو، ايجاد شركت جديد متشكل از چند شركت موجود صنفي بوده است. واقعيت ديگر اين بوده است كه افراد حائز شرايط مديريت اين مشاور و پروژه طرح جامع و تفصيلي جديد شهر تهران الزاماً در مشاوريني كه وجود دارند، موجود نبوده اند، و يا مشاورين حائز شرايط، درگير پروژه ها و تعهدات جاري ديگر بوده اند. از اينرو مشاور جديد از مشاركت و مشاورت ذيصلاح ترين افراد صنفي و حرفه اي كشور تشكيل شد. پس از تجهيز مشاور و انجام اقدامات لازم در اين خصوص، موضوع انتخاب مدير پروژه مطرح شد. به جهت اهميت پروژه و حساسيت آن، برخي از افرادي كه مورد نظر بوده اند، اين مسئوليت را نپذيرفتند. تا اينكه مدير فعلي پروژه تهيه طرح جامع جديد تهران، به جهت سابقه چندين ساله حرفه اي خود، به اجبار حاضر به قبول آن شده است. اگرچه ايشان تحصيلات مستقيم شهرسازي ندارند و بيشتر در حوزه برنامه ريزي توسعه اجتماعي و منطقه اي كار كرده اند، اما با مسائل شهري نيز بخوبي آشنا بودند و نگاه جامع به مسئله و طرح جامع شهر تهران را داشته اند.»
در اينجا دو بحث اساسي را از اين نوشته مورد بررسي قرار مي دهيم. بحث اول راجع به شركت مهندسين مشاور تهيه كننده طرح جامع و تفصيلي و ديگري راجع به مدير عامل آن كه مدير فعلي پروژه است. در بحث نخست، پس از برشمردن مشكلات، پيچيدگي و اهميت كار تهيه طرح جامع تهران و اينكه بايد به دست متخصص قدرتمندي سپرده مي شده است كه تخصص آنها بايد بيش از تخصص مشاورين موجود باشد، اينگونه نتيجه ميگيرد كه:
تنها راهِ پيش رو، ايجاد شركت جديد متشكل از چند شركت موجود صنفي بوده است.
اين جمله سعي دارد به خواننده القاء كند كه شركت جديد متشكل از مجموعه اي (كنسرسيومي) از شركت ها و نه افراد است. گرچه جمله بعدي سعي دارد، اما و اگري در آن ايجاد كند، اما وقتي در همين جمله تصريح مي شود كه « تنها راه پيش رو» ، ديگر جايي براي مانور بيشتر نمي ماند كه راه ديگري هم هست و گرنه بايد راه ديگر هم ذكر ميشد. بنابر اين، خواننده اين را دريافت مي كند كه شركت جديد قطعاً از تعدادي شركت (اعضاي حقوقي) و نه افراد حقيقي تشكيل شده است.
توجه كنيم كه تشكيل كنسرسيومي از شركت هاي موجود مي تواند هم از نظر قانوني و هم از نظر علمي توجيه گر ايجاد يك شركت مادر باشد؛ اما در جمله بعدي گفته ميشود:
از اينرو مشاور جديد از مشاركت و مشاورت ذيصلاح ترين افراد صنفي و حرفه اي كشور تشكيل شد.
در اين جمله با آوردن كلماتي چون: « مشاركت » و « مشاورت »، « ذيصلاح ترين » كلمة « افراد » در ميان انبوهي از كلمات مخفي شده است. بديهي است اين شيوه نگارش اين توهم را به خواننده القا مي كند كه شركت مادر به عنوان مجموعه اي (كنسرسيومي) از شركت ها شكل گرفته است، تا خواننده احساس اطمينان كند كار طبق روال منطقي صورت گرفته است و پس از آن كه خواننده خيالش راحت شد، كلمة افراد را در لفافه اي از كلمات ديگر مي پيچد تا كمتر به چشم بخورد. بديهي است كه نويسنده از بار حقوقي و اعتبار اين دو نوع شركت آگاه است. شركتي كه از چند شركت تشكيل شده باشد، مي تواند برتر از بقيه شركت ها باشد. اما شركتي كه از افراد تشكيل شده است چنين برترياي نمي تواند داشته باشد.
افزون بر اين، شرايط حقوقي ثبت شركت ها و احراز صلاحيت براي شركتي كه از افراد تشكيل شده است، روال قانوني و معمولي را بايد طي كند كه نمي تواند در فرصت كمي كه شركت ياد شده طي كرده است، صورت گرفته باشد.
دومين بحث مربوط به مدير پروژه است كه با دقت در جملات آن، ظرافت نويسنده را مي توان دريافت. در جمله اول گفته شده است:
« مدير فعلي پروژه تهيه طرح جامع جديد تهران، به جهت سابقه چندين ساله حرفه اي خود....»
خواننده از جمله پيش گفته اين گونه دريافت مي كند كه مدير فعلي پروژه سابقه چندين ساله حرفه اي در اين وادي از دانش و عمل دارد كه ديگران ندارند. اما در جمله بعدي بلافاصله گفته ميشود:
اگرچه ايشان تحصيلات مستقيم شهرسازي ندارند.
معني اين جمله اين است كه ايشان علم و دانش شهرسازي را در دانشگاهي نخوانده و به دست نياورده است. بنابر اين، عالم به اين فن نيست. خواننده ممكن است تصور كند كه ممكن است اين دانش را از طريق تجربه كسب كرده است كه جمله بعدي آب پاك را بر و صراحتاً بيان مي كند:
و بيشتر در حوزه برنامه ريزي توسعه اجتماعي و منطقه اي كار كرده اند.
بنابر اين، تجربه اي هم در ميان نيست. اما با شگفتي زايد الوصفي در جمله آخر مي آيد كه:
اما با مسائل شهري نيز بهخوبي آشنا بودند.
حال اين سؤال مطرح مي شود: شخصي كه تحصيلات مستقيم شهرسازي ندارد؛ و بيشتر در حوزة برنامه ريزي توسعه اجتماعي و منطقه اي كار كرده است، چگونه با مسائل شهري نيز به خوبي آشنا بودند؟ آيا راه كسب آشنايي در حدي است كه شخص را در جايگاه مدير پروژة توسعه پايتخت كشور قرار دهد؟ آيا كسب صلاحيت براي اين كار مشروط به چيزي غير از آموختن و تجربه كردن است؟ آيا به چنين شخصي الهام شده است كه مسائل شهرسازي را بخوبي بشناسند؟ و يا اينكه راه ديگري غير از تحصيل علم و كسب تجربه براي ارتقاي حصول به سابقه چندين ساله حرفه اي وجود دارد؟
مطمئناً خواننده فهيم پس از خواندن اين جملات و پي بردن به تناقضات، دريافت خواهد كرد كه چرا طرح جامع جديد شهر تهران با اين حجم از انتقادات مواجه شده است؟ و بر خلاف سعي و كوششي كه در مصاحبه هاي اخير در رسانهها در جهت القاي اين شبهه كه اجماعي براي تصويب اين طرح جامع در حال حصول است، صورت ميگيرد، انتقادات جدي به آن وارد است؟ و چرا اين گونه تهيه شده است؟ و چرا فرصت دو ساله تهيه طرح جامع شهر تهران واعتبارات بالايي كه بنا به گفتة مشاور محترم شهردار تهران 7/14 ميليارد تومان است، به عنوان فرصتي طلايي كه مي توانست به تدوين طرح توسعة و مديريت خردمندانة شهر تهران منجر شود، با اين نوع مديريت و با اين گونه انتخاب ضايع شده است؟ و به هر حال اين سؤال باقي مي ماند كه آيا هدف تنها تصويب طرح است به هر قيمت ممكن حتي ناسزاگويي به اساتيد دانشگاه ها؟ يا حل مشكلات تهران؟ و آيا اگر طرح به همين صورت كه هست، تصويب شود، مشكلات تهران كه در اين طرح ديده نشده ولي بسيار مهم و جدي است، حل مي شود؟ چگونه؟
انتهاي پيام
نظرات