• سه‌شنبه / ۲۷ تیر ۱۳۸۵ / ۰۹:۳۲
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 8504-14547
  • خبرنگار : 71157

گفت‌وگو با فيروز زنوزي جلالي؛ كمتر داستاني دغدغه‌ي امروز را دارد

گفت‌وگو با فيروز زنوزي جلالي؛
كمتر داستاني دغدغه‌ي امروز را دارد

فيروز زنوزي جلالي به وضعيت ادبيات داستاني خوش‌بين است و مي‌گويد كه به‌جرأت آن‌را با ادبيات دهه‌هاي 30 و 40 مي‌توان مقايسه كرد.

اين داستان‌نويس با حضور در خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، درباره‌ي وضعيت ادبيات داستاني در اين سال‌ها گفت: وضعيت ادبيات گرچه ايده‌آل نيست، اما در ارتباط با شعر معقول‌تر و بسامان‌تر است و حتا در اين دهه شاهد رشد نسبي ادبيات داستاني مخصوصا در عرصه‌ي داستان كوتاه هستيم و به جرأت آن‌را با ادبيات دهه‌هاي 30 و 40 كه نقطه عطف‌هايي در ادبيات داستاني ما بودند، مي‌توان مقايسه كرد.

او به نيروي جوان و پويايي اشاره كرد كه خوب مي‌نويسد و شش‌دانگ كار مي‌كند، البته نوعي عصبيت و شتابزدگي هم در كارش دارد كه شايد آن‌را به اين بتوان تعبير كرد كه خاصه‌ي نسل جوان است با ويژگي‌هاي خودش.

وي گواه اين موضوع را هم داستان‌هايي دانست كه در جشنواره‌هاي مختلف - چه دانشجويي، چه ساير جشنواره‌ها - ارايه مي‌شوند و گفت كه كارها را در اين جشنواره‌ها قوام‌يافته ديده است.

او در عين اشاره به نشانه‌هاي خوب و نويدبخش از ادبيات پرجوش، يادآور شد: اين ادبيات كاستي‌هاي خودش را هم دارد؛ ازجمله صورت‌گرايي و فرم‌زدگي كه به نحو تأسف‌برانگيزي در كارها ديده مي‌شود و تهي بودن از معنا و سردرگمي هم مي‌بينيم كه شايد آن‌را فقر مضمون بتوانيم نام بگذاريم. ولي در مجموع ادبيات اين دهه خوب دارد پيش مي‌رود كه اگر مسؤولان فرهنگي ما مقداري جدي‌تر توجه كنند و آسيب‌شناسي‌هايي داشته باشند، طبعا مي‌توانيم موفقيت بيش‌تري داشته باشيم.

زنوزي جلالي در توضيح بيش‌تر درباره‌ي دلايل معناگريزي در آثار نسل جوان، اين ويژگي را خاصه‌ي اين نسل دانست و افزود: از خاصه‌هاي اين نسل در هر سيستم و دوره‌اي، اعتراض، سنت‌شكني و شورش‌هاي قلمي است. در ادبيات يك وجه اين موضوع به اين برمي‌گردد كه نويسنده‌ي جوان فكر مي‌كند تا زماني كه مثل ديگران بنويسد، يعني تأييد ديگري بودن و شخصيت جديد و ممتاز و ويژه‌ي خود او زماني است كه «نه» بگويد و دنيا را متفاوت و ديگرگون از ديگران ببيند؛ بنابراين سعي مي‌كند منحصربه‌فرد باشد و نه شبيه ديگران.

او وجه ديگري از اين نوع رويكرد جوانان را اين‌طور توصيف كرد: اين‌ها از راه نرسيده، مي‌خواهند بروند. مي‌توان سنت و ساختار شكني كرد، اما مشروط بر اين‌كه اول چند داستان واقع‌گرايانه و خوش‌فرم بتواني بنويسي و بعد قالب و فرم را بشكني. ولي متأسفانه مي‌بينيم اين عده از ادبيات معاصر خود شناختي ندارند. نويسنده، بايد بر مكاتب و محيط جامعه‌ي جهاني اشراف داشته باشد و همچنين بر ادبيات معاصر خودش كه خوشبختانه يا بدبختانه ادبيات معاصر ما از لحاظ آدم‌هاي سبك وسياق‌دار زياد متنوع نيست؛ ولي نويسنده‌ي جوان همين‌ها را نخوانده و شناخت جدي و عميق ندارد.

به اعتقاد زنوزي جلالي، اين‌گونه داستان‌نويس‌ها مي‌كوشند ناداني خود را پشت فرم و صورت‌ها پنهان كنند، مثل فردي كه نقاب به صورت زده باشد. غم‌انگيز هم اين كه پشت ادا و اطوار صورت‌گرايانه هيچ محتوايي نيست. بعضي از اين آثار اتفاقا شروع حيرت‌انگيزي دارند، اما جلو كه مي‌رويد، مي‌بينيد نويسنده ناگاه وا مي‌دهد و طبيعتا پشت تصنع نمي‌تواند بماند.

اين داستان‌نويس كه سرگروه داوري بخش داستان اين دوره‌ي جايزه‌ي ادبي "قلم زرين" هم بوده، در ارزيابي خود از وضعيت ادبيات داستاني در سالي كه گذشت، به موضوع كتاب‌سازي اشاره كرد و گفت: وزارت ارشاد آمار مي‌دهد كه در شش ماه گذشته چه تعداد كتاب توليد شده، پس چرا ما به اندازه‌ي انگشتان دو دست اثر خلاق و خوب نداريم؟ بخش بسياري از آثار، زندگي‌نامه‌نويسي، كتاب‌هايي درباره‌ي شاهنامه و... هستند و كم‌تر به اثر خودجوش قايم به ذاتي كه از هيچ، جهاني خلق كرده باشد، برخورده‌ام. يك وجه البته به مسائل اقتصادي برمي‌گردد كه نويسنده هم لابد مي‌خواهد امرار معاش كند. اين تيراژ و حق‌التأليف فعلي اشك‌انگيز است و نتيجه اين‌كه نويسنده مي‌كوشد آثار كوششي خلق كند و به كتاب‌سازي رو مي‌آورد.

او كه "مردي با كفش‌هاي قهوه‌يي"اش برگزيده‌ي 20 سال ادبيات داستاني پس از انقلاب شده است، در ادامه‌ي اين بحث يادآور شد: دايم اين سؤال مطرح مي‌شود كه آن رماني كه بايد خلق شود، كجاست؛ ولي هيچ‌كدام فكر نكرده‌اند نويسنده چگونه آن رمان را بنويسد. البته انصافا آثار قابل تأملي ديده مي‌شود.

وي ويژگي شاخص ديگر را حضور جدي نويسندگان زن دانست كه در هيچ دهه‌اي اين‌طور سابقه‌ي حضور نداشته‌اند و گفت: ‌اين نويسنده‌ها كارهاي خيلي نيرومندي دارند كه البته دارد سر به تكرار مي‌زند. متأسفانه زن‌هاي داستان‌هايي از اين دست دارند شبيه "مادام بواري" مي‌شوند؛ "مادام بواري‌"هايي كه در جامعه‌ي ما زندگي مي‌كنند، ولي نه فكرشان اين‌طرفي است و نه زندگي‌شان، بلكه مونتاژي از آن‌طرف هستند. هرچند بايد بگويم شرايط را در مجموع خوب مي‌بينم.

زنوزي جلالي اين سير را البته طبيعي مي‌بيند و نه خلق‌الساعه، و معتقد است: خيلي‌ها مي‌كوشند بگويند ادبيات قبل و بعد از انقلاب؛ كه با آن مخالفم. اصولا يك نويسنده‌ي بعد از انقلاب كه قايم به ذات نويسنده نشده است، بلكه آثاري از امثال جلال ‌آل احمد، صادق هدايت، ابراهيم گلستان و محمود دولت‌آبادي را خوانده تا محصولش شده ادبياتي كه عرضه مي‌كند.

نويسنده‌ي مجموعه‌ي داستان "حضور" سپس در ارزيابي‌اش از ارتباط نويسندگان پيشكسوت و جوان توضيح داد: در سال‌هاي شروع كار ما اين‌كه با يك نويسنده‌ي مطرح روبه‌رو شويم و ديالوگ داشته باشيم، به‌صورت آرزو بود و كم‌تر اين اتفاق مي‌افتاد؛ ولي الآن نويسنده‌ها در دسترس هستند. بعضي‌ها كلاس‌هايي دارند و درمجموع بنا به مناسبت‌هاي گوناگون در برنامه‌ها حضور پيدا مي‌كنند كه ارتباط نسل پيشكسوت و جوان را خيلي صميمي مي‌بينم.

او در عين حال متذكر شد: طبعا پاره‌اي نويسنده‌ها هستند كه بنا به ويژگي خلقي و كاري خود كم‌تر در مجامع عمومي ظاهر مي‌شوند؛ ولي در مجموع اين ارتباط خوب است.

زنوزي جلالي در ادامه‌ي گفت‌وگويش با ايسنا، درباره‌ي وجود مرزبندي بين طيف‌هاي گوناگون نويسنده‌ها نيز اظهار كرد: خوشبختانه جناح‌بندي‌ها نسبت به دهه‌ي قبل روزبه‌روز كم‌تر مي‌شود. شايد اين خط كشي‌ها و جبهه‌گيري‌ها در اوايل دهه‌ي 60 بسيار جدي بود، ولي با رسيدن به دهه‌ي‌ اخير خط و خط‌ كشي‌هاي ايديولوژيك و جناحي خيلي كمرنگ‌تر شده است؛ يكي از دلايلش اين است كه پاره‌اي از اين‌ها توهم و تصور بود.

به گفته‌ي او، قبلا بيش‌تر از طريق كارها و مصاحبه‌ها ارتباطي بين نويسنده‌ها برقرار بود، ‌ولي حالا نويسنده‌ها با هم همسفر مي‌شوند و اين‌طور مي‌بينند كه وجوه مشترك زيادي دارند و خيلي از برداشت‌ها سوء تفاهم بوده است و طرف آن‌قدر هم كه فكر مي‌كرده‌اند، آدم دگمي نيست.

او همچنين ياد‌آور شد: با رسيدن به اين دهه اختلافات نظري خيلي كمرنگ‌تر شده، ولي به‌هرحال نبايد فراموش كرد، دو انسان دو ديدگاه متفاوت دارند و ما يكي از مشكلاتمان اين است كه مي‌خواهيم ديگران را شبيه خود كنيم و فكر مي‌كنيم اگر شبيه‌ ما نباشند، بر ما هستند. هرچند در ادبيات دنيا هم اين جناح بندي‌ها هست و مثل فرانسه و روسيه هرجا شاخه‌ي ادبي جدي وجود داشته، اين مسائل هم بوده است.

زنوزي جلالي اين موضوع را خيلي هم منفي نمي‌بيند و البته معتقد است: اوايل انقلاب اين موضوع واقعا منفي بود و جريان‌هاي مختلف نگاه قشنگي به هم نداشتند، چون بيش‌تر نگاه‌ها سياسي بود، ولي كم‌كم به دهه‌ي اخير كه مي‌رسيم، نگاه‌ها آن‌گونه و به آن سفتي و سختي نيستند.

اين داستان‌نويس همچنين با بيان اين كه ارتباط ادبيات امروز را با مخاطب زياد معقول نمي‌بيند، توضيح داد: ‌يك علت به وجه اقتصادي برمي‌گردد كه خواننده از لحاظ معيشت مشكل دارد و طبيعي است كه اول به جسم فكر كنيم و بعد به روح.

او دليل ديگر را اين‌طور توضيح داد كه خيلي از آثار لامكان و لازمان هستند و خواننده، خود را در كليت اثر پيدا نمي‌كند. نويسنده زمان‌گريزي دارد و كم‌تر داستاني را مي‌بينيم كه دغدغه‌ي امروز را داشته باشد. داستان‌ها معمولا خنثا هستند و مربوط به سال‌هاي پيش كه مخاطب نياز امروز خود را در متن پيدا نمي‌كند. دغدغه‌هاي شخصيت‌هاي داستان، دغدغه‌هاي او نيستند و بنابراين با اثر ارتباط برقرار نمي‌كند. ضمن اين‌كه برعكس اگر اثري نوشته شود كه خواننده احساس كند، موقعيت او بستر كار قرار گرفته، به آن نزديك مي‌شود.

زنوزي جلالي درباره‌ي خلق نشدن رمان‌هاي بلند در اين سال‌ها هم اظهار كرد: به عنوان نويسنده، بايد مخاطب خود را بشناسيم. دنياي امروز شتابزده است و حوصله‌ي خواندن رمان‌هاي چندجلدي به سرآمده، هرچند باز هم ديده مي‌شود؛ چرا كه ممكن است نويسنده جايي احساس كند حرفش را در اين بستر بايد بزند. مثلا من با اين‌كه وضعيت امروز را مي‌دانم، ولي حرفم در "مخلوق" هزارو800 صفحه را مي‌خواهد. بعضي نويسنده‌ها هم در رمان بلافاصله فصل عوض مي‌كنند كه اين از هوشمندي آن‌هاست. دوره‌ي پرگويي و توصيف بالزاك‌وار گذشته و نبض زمان خيلي سريع مي‌زند، ادبيات دنيا هم به اين شكل دارد پيش مي‌رود؛ ولي باز اصرار دارم بر اين‌كه چه مي‌خواهيم بگوييم.

اين منتقد سپس درباره‌ي رده‌ي سني برگزيدگان جوايز ادبي كه عموما از طيف ميانسال هستند، گفت: من هيچ‌گاه نمي‌توانم بفهمم يك رمان خوب را يك جوان 20-25 ساله بنويسد؛ براي اين‌كه رمان، يعني زندگي. يك رمان يك تجربه است و نمي‌توانيم به جوان بگوييم تجربه‌ات چيست؛ اگر هم بگويد، وجوه احساسي‌اش خيلي شديد است. رمان محصول دوره‌ي قوام‌يافتگي نويسنده‌هاست.

او درباره‌ي پيشكسوت‌ها هم گفت: آن‌ها حسابشان را پس داده‌اند. يعني نويسنده‌ي 60، 70ساله حرفش را زده و خيلي نويسنده‌هاي صاحب‌نام را مي‌شناسيم كه دوره‌شان تمام شده است و اگر مي‌نويسند، خود را تكرار مي‌كنند. هر نويسنده يك شاهكار بيش‌تر ندارد و آن خودش است و بعد خود را تكرار مي‌كند. در دنيا هم كم‌تر نويسنده‌اي را داريم كه چند كار قوام‌يافته داشته باشد. هر نويسنده‌اي مجموعه‌ي داستان‌هاي قبلي‌اش را در رمانش مي‌آورد و مثلا در كتاب "باران بر زمين سوخته" در نقد آثار احمد محمود، اين موضوع را درباره‌ي او نشان داده‌ام.

به گفته‌ي وي، اين بينابين، نسلي مي‌ماند كه واقعا زير سؤال است و اتفاقا آثار درخشان در اين نسل است و اگر اميدي هست به همين‌هاست كه تجربيات و باريك‌بيني‌هايي دارند.

او در عين حال درباره‌ي نويسندگان بزرگ دنيا و انتظاري كه براي ديدن آثار جديد آن‌ها وجود دارد، گفت: اگر فوتبال ما اين بلا سرش مي‌آيد، به همه چيز ما مربوط است؛ اگر شاهكار ادبي نداريم، به اقتصاد ما هم مربوط است. كافي است وضع نويسندگانمان را با ديگران، حتا نويسنده‌اي در امارات مقايسه كنيم. كتابي را كه گفتم يك سال پيش درمي‌آيد، هنوز منتشر نشده است. من هم بايد زندگي كنم. براي فارابي فيلمنامه مي‌نويسم، در جشنواره‌ها نظر مي‌دهم، كارشناس ناشر هستم، كلاس دارم و در دانشگاه تدريس مي‌كنم. كتاب "‌تقديرات"ام سه سال است دارد خاك مي‌خورد؛ وقتي مسأله‌ي اقتصادي مهم است و آسودگي خيال نيست، اين‌طور مي‌شود.

او افزود: تازه اين موضوع به جز اين است كه كتاب مي‌خواهد چاپ شود و جاهايي در خط جناحي قرار مي‌گيرد؛ تا مرحله‌ي نيمه‌نهايي جايزه‌اي بالا مي‌آيد و چون آن‌طرفي هستي حذف مي‌شود؛ البته در دو طرف اين‌طور است.

زنوزي جلالي اين موضوع را مطرح كرد كه اگر "رمان" نيست، بايد به اين سؤال هم پاسخ بدهيم كه نويسنده، چگونه بايد خاطرجمعي پيدا كند؛ احساس كند يك سال مي‌تواند كار كند، بي اين‌كه به آب و برقش فكر كند.

وي ادامه داد: كتاب "خورشيد پنهان" را كه به تاريخ رويدادهاي سال‌هاي 57 تا عمليات مرصاد در سال 67 مي‌پردازد، فيش‌برداري كرده‌ام، ولي بي‌ثمر مانده. مي‌خواهي تلاش كني، ولي باز يك مشكل مالي پيش مي‌آيد و فيلمنامه‌اي مي‌نويسي تا چند ميليوني بگيري و بعد اين نگراني پيش مي‌آيد كه كارهاي اصلي‌ات مانده است. داوري‌ها و مشاوره‌ها آفت ديگري هم دارند كه كار ضعيف خواندن است. خلاصه مسائل ريشه‌يي بسياري وجود دارد. مسؤولان هم شعار مي‌دهند و مي‌گويند شاهكار كو؟ اما كسي كاري نمي‌كند، ضمن اين‌كه با نويسنده‌هاي پويايي هم روبه‌روييم!

گزارش گفت‌وگو از: خبرنگار ايسنا، ساره دستاران

انتهاي پيام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha