سردار داوود غياثيراد، معاون تبليغات و روابط عمومي بنياد حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاع مقدس به مناسبت سالروز پذيرش قطعنامه 598 از سوي جمهوري اسلامي ايران، ديدگاههايش را در اين زمينه در اختيار سرويس «فرهنگ و حماسه» خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) قرار داد.
زمينههاي صدور قطعنامه 598:
در 10 فوريه سال 1986، مصادف با 21 بهمن سال 64 رزمندگان اسلام در يك حمله غافلگيرانه، فاو را تصرف كردند كه اين امر باعث نگراني جهان عرب، شوروي سابق و كشورهاي ساحلي خليج فارس شد.
آمريكا كه از پايداري جمهوري اسلامي ايران مطمئن شد، تصميم گرفت به هر شكل ممكن خود را به ايران نزديك كند، از اينجا بود كه حادثه رسوايي «ايران – كنترا» اتفاق افتاد. با وجودي كه دولت آمريكا به منظور تحريم تسليحاتي ايران بر كشورهاي ديگر فشار وارد ميآورد،اما سعي داشت وانمود كند كه مخفيانه به ايران سلاح ارسال ميكرد. آمريكاييان در تشريح دلايل اين كار ادعا ميكردند كه اين اقدام را در پي كمك ايران به آزادي گروگانهاي آمريكايي در لبنان، نزديكي به دولت ايران و خاتمه دادن به جنگ ايران و عراق انجام دادهاند.
ليكن اين امر بر روابط آمريكا باديگر كشورها خصوصا كشورهاي عرب منطقه تاثير نامطلوبي گذاشت و آمريكا نيز كه از نزديكي به دولتمردان ايران نااميد شده بود، در سياست خود يك چرخش تند و سريع به وجود آورد و سياست حمايت قاطع ازعراق واعراب و مخالفت خصمانه با ايران را در پيش گرفت.
آمريكا در همين راستا در دو جبهه وارد عمل شد:
الف) در جبهه نظامي، با تقويت ناوگان خود در خليجفارس و تشويق متحدان خويش به اعزام ناوهاي بيشتر به منطقه، عملا دشواريهايي را براي عمليات ايران به وجود آورد و از سوي ديگر دست عراق را براي هرگونه اقدامي در خليج فارس باز گذاشت و اطلاعات نظامي آواكسها و ماهوارهها را از وضع جبههها در اختيار عراق قرار داد.
ب)در جبهه سياسي نيز به دولتها فشار فزآينده وارد كرد كه از فروش اسلحه به ايران جلوگيري كنند و در شوراي امنيت نيز كوشيد كه كشورهاي عضو را به تصويب قطعنامهاي درباره تحريم فروش اسلحه به ايران موافق سازد.
در 16 ديماه سال 1365 (6 ژانويه 1987)ايران حمله بزرگ خود را به جنوب بصره در قالب عمليات كربلاي 5 آغاز كرد و فشارهاي فوقالعاده سنگيني را به ماشين جنگي دشمن وارد آورد.خاويرپرز دكوئيار، دبيركل وقت سازمان ملل متحد، متعاقب اين عمليات از اعضاي دائمي شوراي امنيت خواست كه براي خاتمه دادن به جنگ با يكديگر همكاري كنند كه اين امر با پاسخ مثبت سفراي اين كشورها روبرو شد. در اين مذاكرات، آنها «احتمال اينكه جنگ تهديدي عليه صلح باشد» را مورد بررسي قراردادند تا بدين وسيله راه براي استفاده از اختيارات مندرج در فصل هفتم منشور ملل متحد هموار كنند.
رژيم عراق حملات خود را به مناطق مسكوني و نفتكشها گسترش داد. از طرفي حضور نظامي آمريكا به بهانه حمايت از نفتكشهاي كويتي در خليجفارس، بحران را تشديد كرد.
همچنين اين توهم در كشورهاي منطقه ايجاد شده بود كه پس از عراق، نوبت آنهاست. در اين ميان، تركيه و اسراييل از ادامه جنگ خشنود بودند. تركيه به لحاظ اينكه از ترانزيت كالا بين ايران واروپا و نيز ترانزيت كالا، و انتقال نفت عراق از طريق خط لوله، عوايد سرشاري نصيب خود ميكرد.
پس از شروع مذاكرات، اعضاي شوراي امنيت در مورد صدور قطعنامهاي بر اساس فصل هفتم كه چارچوب جديدي را براي فعاليت دبيركل واقدامات پيگيرانه وي از جمله تحريمهاي اقتصادي فراهم ميكرد به توافق رسيدند.
از طرفي، وزارت خارجه ايران از پاييز سال 1365 تا تصويب قطعنامه 598، هيئتهاي مختلفي را جهت تاثيرگذاري بر طرح اين قطعنامه به كشورهاي مختلف اعزام كرد. تا جايي كه تهيهكنندگان پيشنويس قطعنامه 598 مجبور شدند در مقابل ديپلماسي فعال ايران بندهاي 6،7، 8 را در آن بگنجانند كه تا اندازهاي متضمن نظرهاي ايران بود.
در اين ميان، نقش آلمانغربي سابق و شخص «هانس گنشر» وزير خارجه اين كشور بسيار برجسته بود كه موفق شد درخواست ايران را در مورد تعيين مسول آغاز جنگ و پرداخت خسارت به گونهاي قابل توجه در متن پيشنويس قطعنامه بگنجاند.
اما عامل مهم صدور قطعنامه 598، عمليات متعدد رزمندگان اسلام در خاك عراق بود كه شامل مجموعه زنجيرهاي از عمليات كربلا، فتح و نصر است.
عمليات كربلاي 4 در غرب اروندرود، كربلاي 5 در شلمچه و غرب اروندرود و كانال پرورش ماهي، كربلاي 6 در شمال سومار، كربلاي 7 درشمال غرب ايران، كربلاي 8 در شرق بصره و غرب كانال پرورش ماهي، كربلاي 9، قصر شيرين، كربلاي 10 در شمال شهر ماووت عراق و مقابل سردشت، همچنين عمليات فتح 1 در منطقه كركوك، فتح 2 در شمال شرقي و داخل مرز عراق، فتح 3 در عمق 300 كيلومتري داخل خاك عراق در محدوده دهك و زاخو، مجدداعمليات فتح 4 درمنطقه كركوك، فتح 5 درسليمانيه و چوارته و ماووت عراق، فتح 6 در شمال اربيل عراق، فتح 7 در سيدصادق و حلبچه عراق، فتح 8 در شمال استان موصل و نيز عمليات نصر 2 و 3 در شمال اربيل عراق، نصر 4 در شمال عراق، نصر 5 در غرب ايران وهمچنين عمليات والفجر 9 در اطراف شهر سليمانيه عراق.
بيشتر اين عملياتها در داخل خاك عراق و با موفقيت رزمندگان اسلام توام بود، خصوصا پيشروي به سوي شهر بندري بصره وعمليات متحرك رزمندگان اسلام شرايطي را در جبهه پديد آورد تا شوراي امنيت سازمان ملل به شكل جديدتري با مساله جنگ برخورد كند، جديتي كه بتواند مبناي حل و فصل مناقشه باشد، به طوري كه دبيركل سازمان ملل در تاريخ 31 دسامبر 1987، طي گزارشي به شوراي امنيت خواست كه اعضاي شوراي امنيت به خصوص اعضاي دائم براي خاتمه جنگ تلاش جدي كنند و همچنين بيان كرد كه آماده است نظرهايش در اختيار شورا بگذارد تا در جهت اتخاذ مبنايي براي تلاش مشترك آنها موثرو مفيد واقع شود.
سرانجام درخواست دبيركل مورد قبول اعضاي شورا قرار گرفت و از ماه فوريه 1987، اعضاي دائم به طور مشترك وسازماندهي شده كار خود را در جهت پايان بخشيدن به جنگ عراق عليه آغاز كردند. كار اين گروه پس از چندين ماه به صدور قطعنامه 598 منجر شد.
قطعنامه 598 اگرچه انتظار جمهوري اسلامي ايران را برآورده نكرده است، ليكن در مقايسه با قطعنامههاي قبلي سازمان از ويژگيهاي خاصي برخوردار است. مخصوصا بند 6 قطعنامه كه در باب تعيين آغازگر جنگ است. با توجه به اهداف اوليه تصويب قطعنامه در جنگ، براي جمهوري اسلامي ايران پيروزي بزرگي به حساب ميآيد؛ زيرا در سايه مقاومت رزمندگان و حركت ديپلماسي فعال توانسته است شوراي امنيت را متقاعد كند كه صلح بدون تعيين متجاوز برخلاف عدالت و امنيت، در واقع عين ظلم است.
متن قطعنامه 598:
قطعنامه 598 داراي يك مقدمه و 10 بند است كه در جلسه 25570 شوراي امنيت با اتفاق آرا، به تصويب رسيد.
بندهاي قطعنامه بر اساس موارد 39 و 40 منشور سازمان ملل متحد به شرح زير است:
1-مطالبه ميكند كه به عنوان اولين قدم به سوي يك حل و فصل از طريق مذاكره، ايران و عراق به يك آتش بس فوري اقدام كنند و تمام عمليات نظامي را در زمين، دريا و هوا متوقف كنند و همچنين تمام نيروها را بيدرنگ تا سر حد شناخته شده بينالمللي باز گردانند.
2-از دبيركل درخواست ميشود كه گروهي از ناظران سازمان ملل متحد را براي تاييد، تحكيم، نظارت بر آتش بس وعقبنشيني به مرزها اعزام كند. به علاوه از دبير كل درخواست ميشود كه ترتيبات ضروري را براي مشاوره با طرفين انجام دهد و گزارش آن را به شوراي امنيت تسليم كند.
3-شورا اصرار دارد كه پس از توقف مخاصمات فعال بلادرنگ اسراي جنگي را بر اساس كنوانسيون سوم ژنو در 12 اوت 1949، آزاد كرده و عودت داده شوند.
4-از ايران و عراق دعوت ميشود كه با دبيركل در خصوص به اجرا در آوردن اين قطعنامه، در كوششهاي ميانجي گرانه براي كسب يك حل و فصل جامعه، عادلانه، شرافتمندانه و مورد قبول طرفين در مورد تمام موضوعات مهم، بر اساس اصول مندرج در منشور ملل متحد همكاري كنند.
5-از تمامي دولتهاي ديگر دعوت ميشود كه حداكثر خويشتنداري را به عمل آورند و از هر اقدامي كه ممكن است به تصاعد و گسترش بيشتر مخاصمه منجر شود، احتراز جويند و بدينگونه به اجرا درآوردن قطعنامه حاضر را تسهيل كنند.
6-از دبيركل درخواست ميشود كه ضمن مشورت با ايران و عراق، مساله تفويض كار تحقيق در باب مسووليت مخاصمه به هياتي بيطرف را بررسي كند و در حداقل مدت ممكن به شورا گزارش دهد.
7-عظمت خسارت وارده در خلال مخاصمه و نياز به كوشش در جهت نوسازي، با امدادهاي بينالمللي در خور زماني كه مخاصمه خاتمه پذيرد، تصديق ميشود و در همين خصوص از دبير كل درخواست مي شود كه هياتي از كارشناسان را براي پژوهش در باب مساله نوسازي تعيين كند و به شوراي امنيت گزارش دهد.
8-به علاوه از دبيركل درخواست ميشود كه با مشورت با ايران و عراق و ساير كشورهاي منطقه، طرق افزايش امنيت و ثبات منطقه رام مورد مداقه قرار دهد.
9-از دبيركل درخواست ميشود كه شوراي امنيت را در مورد به اجرا در آوردن اين قعطنامه، به طور مداوم مطلع كند.
10- شوراي امنيت تصميم دارد كه براي در نظر گرفتن اقدامات بيشتر و تضمين اجراي اين قطعنامه، در صورت ضرورت جلساتي تشكيل دهد.
انتهاي پيام
نظرات