• دوشنبه / ۲۸ فروردین ۱۳۸۵ / ۱۱:۴۴
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 8501-07490

سيدمهدي شجاعي در ايسنا؛ همواره افراط و تفريط، حجم زياد كتاب پشت سد مميزي، هوشنگ ابتهاج؛ سعدي زمان، چرا داور شدم، مخاطبي كه حاضر نيست كتاب بخواند و...

سيدمهدي شجاعي در ايسنا؛ 
همواره افراط و تفريط، حجم زياد كتاب پشت سد مميزي، هوشنگ ابتهاج؛ سعدي زمان، چرا داور شدم، مخاطبي كه حاضر نيست كتاب بخواند و...
سيدمهدي شجاعي با حضور در خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، درباره‌ي موضوع‌هايي چون مميزي و انتشار كتاب، رمان و داستان كوتاه در ايران و شعر امروز، با گروه فرهنگ و ادب اين خبرگزاري به گفت‌وگو نشست. اين نويسنده اشاره كرد: از اشكال‌هاي موجود در مجموعه مميزي كتاب، اين است كه مجموعه مميزي، فضا را فضاي دهه‌هاي گذشته مي‌بيند و به تغيير و تحول‌هاي ارتباطاتي كم‌توجه است. به عقيده‌ي او، زماني اگر كتابي مجوز نشر نمي‌گرفت، مردم آن را نمي‌ديدند و نمي‌خواندند، اما در حال حاضر اين‌چنين نيست و اينترنت همه را به‌راحتي به دست مردم مي‌رساند و ما در معرض بروز و ظهور اين آثار هستيم. كاري دشوار و زمان‌بر است، ولي جهت نيروي مميزي، بايد به سمتي باشد كه اين وسعت بينش و ارتقاي نگرش و قدرت تشخيص سره از ناسره در خود مردم افزايش بيابد و كار سيستم مميزي، درنهايت به برخورد با عوام‌فريبان و سوءاستفاده‌گران و كاسب‌منشان در عرصه‌ي فرهنگ و هنر منحصر بشود. شجاعي علاوه بر اين‌كه معتقد است در اين حوزه بايد جهت‌گيري عوض شود، گفت: اشكال ديگر در مميزي اين است كه ما همواره به افراط و تفريط دچار بوده‌ايم و مميزي گاهي جنبه‌ي مكانيكي پيدا كرده؛ نه مميزي محتوايي و عميق، و اين در فضاي فرهنگ و ادب في‌نفسه مشكل دارد؛ مثل اين‌كه تصميم بگيريم واژه‌هاي خاصي را از آثار ادبي و هنري حذف كنيم. نويسنده‌ي مجموعه‌ي داستان «غيرقابل چاپ» عنوان كرد: نكته‌هايي از اين دست، در اين اواخر باعث شده كه حجم زيادي كتاب پشت سد مميزي و در انتظار مجوز بماند و طولاني شدن اين فاصله‌ي زماني، حركت انتشار را به‌شدت كند كرده است. با اين اوضاع، برنامه‌ريزي و پيش‌بيني ناشران براي رساندن كتاب‌هايشان به نمايشگاه كتاب، اشكال و اختلال پيدا خواهد كرد. وي افزود: توقيف آثاري هم كه قبلا مجوز دريافت كرده‌اند، تاثير رواني منفي بر جامعه و مخاطب مي‌گذارد كه شايد خيلي بيش‌تر از تاثيرهاي مخربي باشد كه خود آن اثر في‌نفسه ممكن است داشته باشد. البته شجاعي اين نكته را اضافه كرد كه از سوي ديگر، نياز به مميزي را منكر نمي‌شود، يعني معتقد نيست كه همه نوع كتابي در هر شكل و شرايطي بايد منتشر شود. او اين نوع برخورد را هم صحيح ندانست و گفت: نگراني و مشكل اين است كه ما هميشه به افراط و تفريط دچاريم. واقعا انتشار برخي از آثار، تخريب فرهنگي جامعه را باعث مي‌شود. بويژه معتقدم كه در بخش كودك و نوجوان، اين مميزي را بيش‌تر نياز داريم؛ چون سودجوياني به اين عرصه وارد مي‌شوند و بازار را در دست مي‌گيرند كه صلاحيت فرهنگي فعاليت براي كودكان و نوجوانان ندارند. او يادآورشد كه ما علاوه بر اعمال دقت‌ها به اصول و اعتدالي نيازمنديم كه هيچ‌گاه نداشته‌ايم. سيدمهدي شجاعي هم‌چنين درباره‌ي سليقه‌يي بودن مميزي گفت: دقيقا اين امر اتفاق افتاده است. هركس هر طور كه فكر مي‌كند عمل مي‌كند و تا زماني كه اين قواعد و اصول، وضع و تبيين نشوند، طبيعي است كه ما به اين فراز و فرودها دچار خواهيم بود. او در پاسخ به اين‌كه در مقوله‌ي ادبيات چگونه مميزي را مي‌توان تعريف كرد، گفت: نظرم اين نيست كه مشكل ما مشكل فرد مميز است، بلكه معتقدم اين سيستم قواعد مشخصي ندارد و به مشكل دچار است. شما مي‌گوييد در ادبيات مگر قواعد مشخص مي‌شود وضع كرد؟ معتقدم مي‌توان؛ اگر يك‌سري قواعد كلي را به مجموعه‌ي مميزي بدهيم كه مثلا اگر اثر داستاني يا شعري روح عناد با مباني ديني و مفاهيم توحيد و اصول اخلاقي و انساني داشته باشد، خب مشكل دارد. از سويي مميزها نيز كساني باشند كه هم اين را بتوانند دريافت كنند و هم روح كلي آثار را بتوانند بفهمند كه در بسياري موارد، اين‌گونه نبوده است. اگر اين‌چنين باشد، تا حدي از اين وضع بلاتكليفي بهتر است. وي ادامه داد: بحث ديگر بحث تكنيك است و بايد گفت كساني كه در جايگاه مميزي آثار قرار دارند، بايد علي‌رغم تسلط به تكنيك، سعه صدر داشته باشند و اين‌طور نباشد كه سليقه‌ي خاصي را در بررسي و انتخابشان اعمال كنند. پس كار مميز به هيچ وجه ورود به حيطه‌ي تكنيكي اثر نيست كه با سليقه‌ها و معيارهاي خودش، اثر را مورد بررسي قرار دهد. شجاعي كه چندي پيش در دفاع از كتاب «من قاتل پسرتان هستم» احمد دهقان، يادداشتي نوشته و منتشر كرد، درباره‌ي ظهور چنين آثاري در حوزه‌ي ادبيات دفاع مقدس اظهار داشت: اين كتاب وقتي منتشر شد، احساس كردم كه خيلي مظلوم واقع شده است. از نقدهاي بي‌رحمانه‌اي كه در جاهاي مختلف نسبت به آن صورت مي‌گرفت، از منظر انساني يا اعتقادي ديدم كه كار مستحق اين همه توهين و فشار نيست. شنيدم كه نويسنده‌ي كتاب هم به‌خاطر مسائلي كه برايش پيش آوردند، براي مدتي به بيمارستان راهي شده است. احساس كردم كه تكليف دارم به سهم خودم از نويسنده‌ي اثر دفاع كنم و توجه مخاطب را به وجوه مثبت داستان‌ها جلب كنم. مضاف بر اين‌كه حرف كلي من در آن نوشته اين بود كه ما در كشور به‌شدت مشكل نقد داريم، يعني كمبود نقد سالم، صحيح، داهيانه و منصفانه. اين خيلي مشكل جدي است. وي گفت: اين اتفاق، خاص اين كتاب نيست و بعد از اين هم ممكن است بيفتد. خاص دفاع مقدس هم نيست، چون در مضامين اعتقادي و ديني هم ممكن است از اين موارد پيش بيايد؛ هم‌چنان كه براي خود من در مورد كتاب «غير قابل چاپ» پيش آمد و يك مقدار اهانت‌ها و توهين‌ها و فشارها و برخوردهاي به‌هر حال غيرفرهنگي از جانب كساني كه ادعاي فرهنگي بودن دارند، ظهور كرد. اين داستان‌نويس افزود: اين اتفاق مي‌افتد و به هر حال نمي‌شود منكر حضور كساني شد كه نانشان را در دعوا مي‌خوررند. اين طبيعي است؛ منتها ما چگونه فضا را مي‌توانيم تعديل و تلطيف كنيم، به نحوي كه اين‌گونه اهانت‌ها نويسنده را به سرخوردگي و انزوا دچار نكند، و به دليل اين‌كه اين اتفاق‌ها تكرارشدني است، بايد به‌دنبال چنين سيستمي باشيم. يكي از راهكارها اين است كه همكاران فهيم و منصف به عرصه‌ي نقد وارد شوند؛ به اين معنا كه اگر اثر ارزشمندي مورد هجوم واقع شد، منتقدان بصير و منصف با تاييد كارشناسانه جو را معتدل كنند. او در عين حال خاطرنشان كرد: متاسفانه در مجموعه سيستم فرهنگي ما اين عادت وجود ندارد كه از اثر مثبت حمايت شود. برخي از جلسه‌هاي نقد از همان اول مي‌گويند اين كتاب كتك‌خورش ملس است و فقط تخريب مي‌شود. اگر انصاف در كار باشد، بايد محاسن يك اثر را طرح و تحسين كنيم و اگر معايبي هم دارد، مطرح كنيم. درباره‌ي آن كتاب، سوال اصلي من اين بود كه آيا واقعا منتقدان هيچ وجه مثبتي در اين اثر نديده‌اند؟ مشكل ماجرا اين بود كه آن عده نگاه و گفتن از جنگ را يك‌جور ديده بودند و نگرش و بيان ديگر نسبت به جنگ را برنتافتند. حيرت و تعجب من هم اين بود كه به هر حال دهقان از هم‌رزمان خودشان بود. البته خب ضعف‌هايي هم در اثر هست كه شايد عصبانيت آقايان از اين بود كه ايشان ادبياتي را به‌كار برد كه به درد بيرون از مرزها بتواند بخورد. نكته‌اي كه دوست داشتم به آن توجه شود، اين است كه جهت‌گيري عموم داستان‌هاي كوتاه اين مجموعه اصولا حمايت از ارزش‌هاي جنگ است؛ نه كوبيدن آن‌ها. بيان مظلوميتي كه نسبت به بچه‌هاي جبهه و جنگ در اين كتاب است، متاسفانه مورد توجه قرار نگرفت كه بيان اين مظلوميت، نوعي حمايت از اين بچه‌هاست؛ نه كوبيدنشان. شجاعي افزود: به‌جاي اين فحش‌ها، بحث كارشناسي مي‌توان داشت كه اين حد و مرزها كجاست؟ آيا صرف اين‌كه مثلا من در مورد شهيد، ادبياتي را به‌كار بگيرم كه آن نويسنده خارج از كشور يا نويسنده‌ي ايراني خارج از كشور به كار مي‌گيرد، از ارزش‌هاي خويش نزول كرده‌ام يا اين‌كه نه، قصه بحث‌هاي دقيق‌تري دارد كه جاي كار دارد؛ اما اصل اين است كه آيا روح كلي اثر در جهت تخريب فرهنگ خودي است يا نه. واقعا خيلي از كارهاي هنري و فيلم‌هاي جهان سومي اين‌طور شد كه فرهنگ خودشان را تخريب كردند و به فرهنگ بيگانه چراغ سبز نشان دادند. اين‌ها مورد توجه واقع شدند و به آن‌ها جايزه دادند. اين اتفاق كم نيفتاده است. يعني از جايزه‌هاي نوبل تا اسكار، متعدد ديده‌ايم كساني كه با پشت كردن به فرهنگشان رفتند و جايزه گرفتند. بسياري از فيلم‌هاي ما هم از همين جنس‌اند؛ ولي بررسي كارشناسانه و معيارها و حد و مرزها جايش خالي است، چراكه ازسوي ديگر، اين‌طور نيست كه اگر كاري مرزها را درنورديد، پس براي آن‌طرف نوشته شده و بايد به آن حمله كرد. اين‌كه جهاني شدن در زمان ما و در حيطه‌ي ادبيات و هنر معاصرمان چه‌قدر مبناي بي‌توجهي به فرهنگ خودي و امتياز دادن به فرهنگ بيگانه دارد و چه‌قدر تلاشش در جهت رسيدن به افق گسترده‌تر و بيان جهاني‌تر است، بحثي است كه بسيار جايش خالي است. او سپس درباره‌ي وجود برخي از تناقض‌ها در هنر گفت و توضيح داد: بله اين از مواردي است كه به‌شدت جاي كار دارد. يكي از ملاك‌هايي كه آثار سينمايي ما مورد توجه قرار مي‌گيرد، اين است كه روشن‌فكران آن‌طرف به‌شدت عليه نظام‌هاي خودشان موضع مي‌گيرند و اين انتقاد را به نظام خودشان دارند كه چرا در مسائل جهان سوم مثل افغانستان يا عراق دخالت مي‌كنيد و چه‌قدر حق داريد كه اين كار را انجام دهيد و نظام‌هاي سلطه‌جو فيلم‌هاي ما را به‌عنوان مدركي براي اثبات حقانيت و توجيه تحرك‌هاي خود مي‌آورند كه بله، ببينيد! اين‌ها به اعتراف خودشان ملتي مهجور و عقب‌افتاده و بدبخت‌اند و به منجي و رهبري نياز دارند و با علم كردن اين فيلم‌ها، دخالت خود را در كشورهاي جهان سوم توجيه مي‌كنند. فيلم‌هايي از اين نوع براي تاييد روش‌شان مورد استقبال آن‌ها قرار مي‌گيرند. خب اين قاعده كاملا تخريبي است و عليه فرهنگ و اعتقادهاي ملت و حتا تخريب و تحقير مليت ايراني است. هم نويسنده، هم كارگردان، و بقيه مي‌دانند كه چه مي‌كنند و براي چه كار مي‌كنند. بايد بحث‌ها را جدا كرد. تلاش براي حرف جهاني زدن، نبايد تخطئه شود. اين‌كه هنرمند از مرزهاي خود فرا برود و حرف مشترك بزند، بالذاته چيز ارزشمندي است، مثل حرف‌هاي حافظ كه مرزهاي زمان و مكان را درنورديده و بعد از قرن‌ها، نه تنها مردم ايران، كه مردم سرزمين‌هاي ديگر هم با شعرهاي او ارتباط برقرار مي‌كنند. سيدمهدي شجاعي در ادامه‌ي گفت‌وگو با ايسنا گفت، معمولا سعي مي‌كند آثاري را كه ارزش خواندن دارند، بخواند؛ به‌جز كارهاي مبتذل و بازاري كه صرفا براي فروش منتشر مي‌شوند، كارهايي را كه به نوعي حرفي براي گفتن دارند، از نظر دور نمي‌دارد و با همه‌ي مشكل‌هايش، به‌روز مي‌خواهد باشد. او هم‌چنين افزود: شايد اصلي‌ترين انگيزه‌ام براي اين‌كه داوري جشنواره فيلم را قبول كردم، اين بود كه آثار يك‌ساله‌ي سينماي ايران را در كنار هم ببينم. به‌هر حال يك نويسنده موظف است در جريان آن‌چه در اطرافش مي‌گذرد، باشد. تلاش من اين بوده كه از روند و جريان‌هاي ادبي و هنري بي‌خبر نباشم. اين نويسنده درباره‌ي بحث رمان و اين‌كه اين ژانر ادبي غرب است، پس ما نويسنده‌ي بزرگي نمي‌توانيم داشته باشيم، گفت: من نمي‌فهمم اين حرف را چه كسي زده، اما از مبنا حرف بسيار غلطي است كه چون قالب رمان از آن‌طرف آمده، نويسنده‌ي برجسته‌اي نمي‌توانيم داشته باشيم. اين حرف از بنيان درست نيست. اولا با رجوع به سابقه‌ي ادبي‌مان مي‌بينيم كه قدمت و ارزش آن‌ها از بسياري آثار غربي كه بعدها پديد آمده، بالاتر است، از «سمك عيار» بگيريد تا سعدي. به‌نظرم اگر با دقت كارشناسي به حكايت‌هاي سعدي نگاه كنيم، مي‌بينيم كه بيان سعدي در حكايت‌ها دقيقا روش ميني‌ماليستي است. ادبيات كهن ما پر است از حكايت‌هايي كه در كوچك‌ترين ظرف ادبي، بزرگ‌ترين مفاهيم را ارايه كرده‌اند؛ مثلا «فرج بعد از شدت»، كار حيرت‌انگيزي است يا «جوامع‌الحكايات»؛ از اين آثار كم نداريم. او ادامه داد: در ادبيات مثل سينما نيست كه تكنيك را از غرب آورده باشيم. حالا اين‌كه اين‌ها اين دسته‌بندي را كرده‌اند و به شكل فني ارايه كرده‌اند، حرف درستي است؛ اما چون اين محصول از آن‌جا آمده، ملاكي باشد براي اين‌كه بگوييم ما به اين‌جا نمي‌توانيم برسيم، اشتباه است. وقتي مقايسه مي‌كنيم بين آثار خودمان و آثاري كه جهاني شده‌اند؛ مي‌بينيم مشكل عمده‌ي ما اين است كه ادبياتمان به دليل مهجوريت زبان فارسي در معرض قضاوت نتوانسته قرار بگيرد. مثلا آثار كوئيليو كه خيلي خواننده دارد، بنيان محتوايي‌اش از عرفان شرقي برگرفته است كه در حجم وسيع كلمه‌ها حل شده است. با اين ذخيره‌هايي كه ما داريم، ارايه‌ي چنين آثاري در توان نويسندگان ما هست، منتها مشكل محدوديت زماني ما اجازه نداده كه اين آثار به عرصه‌ي بين‌المللي وارد شوند و با اطمينان مي‌گويم آثاري داريم كه به‌راحتي با ترجمه‌ي خوب و دقيق مي‌توانند جهاني شوند و مورد استقبال قرار گيرند. در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان اين تجربه را داشتيم. در طول 10- 15 سال گذشته آثار خوب زيادي بود كه ترجمه كرديم و در مقايسه، به اين نتيجه رسيديم كه آثار ما اگر در سطح بالاتري از خيلي از آثار موجود در بولونيا نباشند، پايين‌تر هم نيستند. البته از جهت كتاب‌سازي و تصويرگري خيلي از آثار ارجحيت داشتند، اما بخش تصويرگري ما هم در اين چند سال رشد خوبي داشته است. استقبال خوبي از سوي كشورهاي مختلف شده و براي كارهايي دارد قرارداد بسته مي‌شود. در كشورهايي مثل چين، ژاپن و مصر، آثاري از ايران ترجمه و چاپ شده‌ا‌ند. مهم اين است كه كتاب‌ها عرضه و ارتباط ها برقرار شوند. سيدمهدي شجاعي در پاسخ به اين‌كه رشد ادبيات در دهه‌هاي 30 و 40 بسيار بود، اما امروزه اين‌گونه نيست، گفت: اين موضوع بحث طولاني دارد. اما بايد گفت جداي از گرايش‌هاي اجتماعي در هر دوره و پارامترهاي گرايش به مطالعه و پارامترهاي سياسي، اجتماعي، در ذات ادبيات، نكته‌اي وجود دارد و آن اين است كه به اوج رسيدن يك سبك و سياق توسط عده‌اي از هنرمندان، توقف و فترت در آن مسير، و پس از مدتي گشايش مسيرهاي ديگر را باعث مي‌شود. اين فراز و فرودها در سبك‌هاي ادبي شعر كهن ما كاملا قابل مداقه است. مثلا وقتي سبك عراقي توسط چند شاعر برجسته به نقطه‌ي اوج مي‌رسد، ادبيات، ريل عوض مي‌كند و به مسيري تازه وارد مي‌شود؛ ولي پر شدن ظرفيت در يك مقطع، مساله‌اي است كه در ذات ادبيات نهفته است، يعني آن مقطعي كه چند نويسنده و شاعر مي‌آيند و رشد مي‌كنند و بعد دوباره دوره‌ي تكوين شخصيت جديد ادبيات آغاز مي‌شود. او درباره‌ي مخاطب نداشتن شعر امروز گفت: بايد ديد تعريف‌مان از شعر امروز چيست. اگر مقصود شعر سپيد است يا طرح، يا اسم‌هاي ديگر، اين را قبول دارم كه مخاطب ندارد؛ براي اين‌كه طي اين سال‌ها با همه تلاشي هم كه شده، با فرهنگ عمومي ما ارتباط برقرار نكرد. به‌هر حال چيزهايي جزو عناصر شناخته و كشف‌شده شعر بوده‌اند، مثل خيال‌انگيز، تصويرگرا، آهنگين، موزون، مقفا بودن و... كه واقعا براساس نيازهاي فطري و فصل مشترك انسان‌ها به‌دست آمده، پس با ريتم و آهنگ ارتباط برقرار مي‌كند، همان‌طور كه موسيقي به اين نتيجه رسيده است. حذف يا كنار گذاشتن برخي از اين‌ها، حذف عناصر اصلي و بنيادي محسوب مي‌شود؛ چه جاذبه‌اي بايد جايگزين كرد تا مخاطب را بتواند جذب كند؟ پس جاذبه خيلي بايد قوي باشد. شايد علت اصلي، برقرار نكردن ارتباط باشد. اما شعر امروز، الزاما شعر سپيد و به مفهوم نو آن نيست! شعرهايي كه الان دارند خلق مي‌شوند، شعرهايي هستند كه ريتم دارند، اما زبانشان زبان معاصر است. فارغ از بحث مخاطب، اين شعرها كارهاي ارزشمندي هستند، يعني تكرار گذشتگان نيستند، اما بر آن دستاوردها مبتني هستند. ولي چرا مخاطب، ارتباط برقرار نمي‌كند؟ دليلش بحث مطالعه نداشتن مخاطب روي شعر است. وي ادامه داد: شعري كه در كتاب‌ها خاك مي‌خورد، اگر در يك مجلس عمومي خوانده شود، همه مي‌شنوند و با آن ارتباط برقرار مي‌كنند. انگيزه براي انتشار سلسله كتاب‌هاي گزيده ادبيات معاصر در نيستان همين بود كه اين آثار ارجمند ادبي، چه در قالب شعر، چه داستان و چه نمايش‌نامه به دست مخاطب برسند. در همين مسير به استعدادهاي ناشناخته‌اي در گوشه و كنار شهرستان‌ها برخورديم كه صرفا به دليل عرضه نشدن آثار و ارتباط نداشتن با مخاطب، مهجور مانده بودند. البته مشكل اصلي‌تر، پايين بودن سرانه مطالعه در كشور و فقدان عادت به كتاب‌خواني است. در شرايطي كه از كتاب به‌طور كلي استقبال نمي‌شود، طبعا شعر در مظلوميت بيش‌تري قرار خواهد گرفت؛ چون شكل عمومي ماجرا اين است كه مخاطبان ارتباطشان با داستان بيش‌تر است، تا شعر؛ چون شعر در سطح بالاتري است، همان‌طور كه نمايش‌نامه در سطح بالاتر از آن است. در جامعه‌ي ما خواندن نمايش‌نامه كم‌تر رواج دارد. پس من به نقص ذاتي در شعر خودمان معتقد نيستم. مشكل از شاعران هم نيست. ارتباط نداشتن مردم با اين آثار بر ضعف آثار دلالت نمي‌كند، بلكه مشكل كلي است كه در مطالعه و كتاب‌خواني وجود دارد. شجاعي هم‌چنين گفت: يكي از برجسته‌ترين شاعران معاصر خودمان را آقاي ابتهاج مي‌دانم كه در ادبيات شخصيتي بي‌نظير است و به تعبيري، سعدي زمان ماست. او خيلي خوب ابعاد و اضلاع شعر فارسي و موسيقي را مي‌شناسد و آثاري كه از او مانده، آثاري ماندني است. اما مردم چه‌قدر با اين آثار ارتباط دارند؟ شايد در طول سال، دو يا سه هزار نسخه از «سياه‌مشق» او منتشر شود و به فروش برود. براساس اين تيراژ محدود نمي‌شود گفت كار ابتهاج ضعيف است. وقتي كه او در اين سطح مورد توجه واقع نمي‌شود، خب آثار جوان‌ترها جاي خود دارد. او در همين زمينه يادآور شد: نزار قباني در كتاب «من و شعر» مي‌گويد كه از افتخارهاي جامعه عرب اين است كه شعر براي آن‌ها مثل نان شب است و درست هم مي‌گويد. شما مي‌بينيد كه جنگجويان عرب كه كارشان ادبيات نيست، در صحنه‌ي نبرد، ارتجالا شعر مي‌سرايند. در فرهنگ عرب بعد از اين‌كه شعر گفته مي‌شده، بلافاصله دهان به دهان مي‌چرخيده است. واقعا اين فرهنگ وجود داشته است. ما به جهت توليد شعر و شاعر مشكل نداريم؛ مشكل اين است كه روز به‌روز و يواش يواش سطح مخاطب دارد نازل‌تر مي‌شود و حاضر است ساعت‌ها اراجيف ببيند و بشنود، اما نيم‌ساعت كتاب نخواند. اگر ما شاخص‌هاي دقيقي داشته باشيم، به اين جمع‌بندي مي‌رسيم كه به‌دليل نبود تقاضاي عمومي از آثار هنري، نمي‌شود گفت كه ما در بخش خلق اثر، ضعيف هستيم، بلكه كم‌رغبتي عمومي جامعه نسبت به مطالعه است كه مهجور ماندن آثار ادبي و هنري را باعث مي‌شود. ///// سيدمهدي شجاعي در شهريورماه سال 1339 در تهران به دنيا آمد. در سال 1356 پس از اخذ ديپلم رياضي، به دانشكده هنرهاي دراماتيك وارد شد و در رشته ادبيات دراماتيك به ادامه تحصيل پرداخت. هم‌زمان، به دانشكده حقوق دانشگاه تهران رفت و پس از چند سال تحصيل در رشته علوم سياسي، پيش از اخذ مدرك كارشناسي، آن‌را رها كرده و به‌طور جدي كار نوشتن را در قالب‌هاي مختلف ادبي ادامه داد. حوالي سال‌هاي 58 و 59 يعني حدود 20 سالگي، اولين آثار او چه در مطبوعات و چه در قالب كتاب منتشر شدند. حدود هشت سال مسوليت صفحه‌هاي فرهنگي و هنري روزنامه جمهوري اسلامي و سردبيري ماهنامه صحيفه را به عهده داشت. سال‌هاي متمادي مسووليت سردبيري مجله رشد جوان را برعهده داشته و هم‌زمان در سمت مدير انتشارات برگ به انتشار حدود 300 كتاب از نويسندگان و هنرمندان و محققان كشور همت گماشت. مسووليت داوري چند دوره از جشنواره فيلم فجر، جشنواره تئاتر فجر، جشنواره بين‌المللي فيلم كودك و نوجوان و جشنواره مطبوعات از فعاليت‌هاي هنري و فرهنگي او طي سال‌هاي 65 تا 75 به‌شمار مي‌روند. اگرچه رشته تحصيلي‌اش ادبيات نمايشي بوده و چند نمايش‌نامه هم به دست چاپ سپرده، اما بيش‌تر بر روي داستان‌نويسي متمركز شده و مجموعه‌هايي از داستان‌هاي كوتاه و بلند مانند «سانتاماريا» و «غير قابل چاپ» را منتشر كرده است. از ديگر آثار هنري سيد مهدي شجاعي، قطعه‌هاي ادبي اوست كه در قالب چند كتاب به بازار نشر روانه شده‌اند. فيلم‌نامه‌هاي «بدوك»، «ديروز باراني» و «پدر» كارهاي سينمايي مشترك او با مجيد مجيدي هستند و فيلم‌نامه «چشم خفاش» و «قلعه دبا» كارهاي سينمايي مشترك او با بهزاد بهزادپور. از ديگر فيلم‌نامه‌هاي سيدمهدي شجاعي، به «كمين» و « آخرين آبادي» مي‌توان اشاره كرد كه توسط كانون پرورش فكري كودكان ساخته شده‌اند. هم‌چنين كتاب‌هاي «كشتي پهلو گرفته»، «‌پدر، عشق و پسر»، «‌آفتاب در حجاب»، «‌از ديار حبيب»، «‌شكواي سبز»، «‌خدا كند تو بيايي» و « دست دعا چشم اميد» حاصل تجربه‌هاي او در زمينه ادبيات مذهبي هستند. ادبيات كودك و نوجوان بخش ديگري از فعاليت‌هاي ادبي جدي و مستمر سيدمهدي شجاعي به‌شمار مي‌رود. او در اين زمينه تاكنون به تاليف و ترجمه بيش از 100 كتاب مبادرت ورزيده است. سرپرستي دايره‌المعارف امام حسين (ع) از ديگر فعاليت‌هاي تحقيقي او به‌شمار مي‌رود كه اولين مجلدهاي آ‌ن منتشر شده است. او هم‌اكنون نگارش فيلمنامه سريالي شهيد چمران را به پايان برده و فيلم‌نامه سريالي حضرت يوسف (ع) را در 26 قسمت نوشته است. سيدمهدي شجاعي ضمن عضويت در هيات مديره كانون پرورش فكري، هم‌اكنون مدير مسوول انتشارات كتاب نيستان است. او از حدود سه سال پيش به راه‌اندازي انتشارات كتاب نيستان اقدام كرده است. مي‌گويد انگيزه‌اش از راه‌اندازي اين مركز انتشارات اين بوده كه بهترين آثار نويسندگان و شاعران معاصر خود را در قالب آلبومي چاپ و منتشر كند. اكنون بيش از200 جلد از اين مجموعه اعم از شعر، داستان، نمايش‌نامه و نثر ادبي - با عنوان گزديه ادبيات معاصر - منتشر شده و پيش‌بيني مي‌شود كه تعداد اين مجموعه، در آينده‌اي نزديك به 250 عنوان برسد. آخرين اثر او در هجدهمين نمايشگاه بين‌المللي كتاب، «‌آيينه‌زار» نام دارد كه چند تابلوي نمايشي است. وي هم‌چنين فيلم‌نامه سينمايي «‌مسافر كربلا» را به سفارش كانون ‌پرورش فكري كودكان و نوجوانان نوشته و داستان بلند «طوفاني ديگر» را در دست چاپ دارد. آثار شجاعي در زمينه تاليف بزرگسالان عبارت‌اند از: كشتي پهلو گرفته، دست دعا، چشم اميد، بر محمل بال ملائك، بوي سبز پونه‌ها، از ديار حبيب، شكواي سبز، پدر، عشق، پسر، متقين، آفتاب در حجاب، صميمانه با جوانان وطنم، ضيافت، ضريح چشم‌هاي تو، دو كبوتر، دو پنجره، يك ديوار، امروز بشريت، عشق به افق خورشيد، خار و دل، رسم بر اين است، بدوك، گزيده ادبيات معاصر (مجموعه داستان)، سانتاماريا (مجموعه داستان)، شكواي سبز (2)، مردان و رجزهايشان، زيارت عاشورا، غيرقابل چاپ، رزيتاخاتون و آيينه‌زار. در زمينه تاليف كودكان نيز اين كتاب‌ها از او منتشر شده‌اند: ايمان و گندم، براي همه براي هميشه، جاي پاي خون، اندوه برادر، والعاديات، درراه‌مانده، قصه دو گنج، كاري بايد كرد، حكايت آن سر، وقتي او بيايد، كشتي نوح، واي تشنگي...، سلام بر وحي، فصل خوب پيوستن، خورشيد نيمه‌شب، يك اسب و دو سوار، خيانت يهودا، با تو سخن گفتن، همسفر آفتاب، پشت پنجره، اولين زمستان جوجه‌ها، قصه پلنگ سفيد، راهي كه مي‌ماند، مشورت با حيوانات و قصه ميمون كوچولو. سيدمهدي شجاعي كتاب‌هايي را هم براي كودكان ترجمه كرده كه عبارت‌اند از: براي اين‌كه ماهي‌ها نميرند، پرنده و شكارچي، در قصر ملك‌خاتون، فرار... فرار، خانه خودمان، قهر اسباب‌بازي‌ها، مموش! كجا بودي؟، سفر خرس كوچولو، آرزوهاي فيلي، ديدني نيست، مرواريد، آموزش هنرهاي تجسمي 1 و 2، دوست قهوه‌يي، ملخ‌ها در شهر (بازنويسي)، دو پرنده كوچك، گربه خودخواه، ماهي رنگين‌كمان، چهارپا، خداوند شبان من است، بزرگ‌ترين نام روي زمين، خدا مرا مي‌شناسد، موش خواب‌آلود، اسب شاخ‌طلايي، جغد كوچك ترسو، دختر چيني، ما گرگ هستيم، ما خرس هستيم، راهت را انتخاب كن، اول تو، دوم من، خواب بهار، بهار كجاست؟، پيشي و ببري، موشي و جزاير اسرارآميز، هرگز به سنجاب اعتماد نكن، روباه نقره‌يي، قو، جغد، كاري براي مادر، ‌آدم‌برفي مهربان، درخت افرا، ما دلفين هستيم، پرواز پنگوئن، بچه شير تنها نمي‌ماند، درخت گيلاس، هفت موش كور و ميموني كه ماه را مي‌خواست. گزارش و گفت‌وگو از: خبرنگار ايسنا، مريم كريمي انتهاي پيام
  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha