اين معبد بزرگترين اثر معماري مانده از تمدن ايلامي است بخشي از حصار مياني بنا، پاركينگ بازديدكنندگان بوده /وضعيت ناجور دوراونتاش (چغازنبيل) بهبود مييابد؟/1/
«من اونتاش ـ گال پسر هوبانومنا، شاه انزان و شوش (همين كه) محل شهر محصور شد، در آنجا شهر «اونتاش ـ گال» و مكان مقدس را ساختهام؛ در آنجا يك Kukunnum طلائي ساختم؛ آنرا در يك حصار بيروني و دروني محصور كردم. شاهان قديم Kukunnum نساخته بودند، من آن را ساختم.»
به گزارش بخش ايرانشناسي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، شهر دوراونتاش در اوايل قرن 13 پيش از ميلاد توسط «اونتاش نپيريشا» (Untash Napirisha) _ پادشاه ايلامي _ در نزديكي رود دز ساخته شده و «دوراونتاش» (Dur Untash) بهمعني قلعهي اونتاش ناميده ميشده است. در بعضي از متون ميخي اين شهر «ال اونتاش» (Al Untash) ذكر شده كه به معناي شهر اونتاش است. در مركز شهر معبد عظيمي بهصورت مطبق بنا شده كه امروزه دو طبقه از آن هنوز پابرجاست. اين معبد موسوم به «زيگورات (ذيقورات)» است که به دو تن از خدايان بزرگ ايلاميان يعني «اينشوشيناك» و «نپيريشا» اهدا شده است. معبد چغازنبيل بزرگترين اثر معماري برجاي مانده از تمدن ايلامي است كه تاكنون شناخته شده است.
محوطهي تاريخي چغازنبيل در جنوب غربي ايران، استان خوزستان، 35 كيلومتري جنوب شرقي شهر باستاني شوش، قرار گرفته است. بلندترين نقطهي اين مجموعه كه قلهي معبد بزرگ آن است حدود 90 متر از سطح دريا ارتفاع دارد.
«ذيقورت» با تشديد بر روي حروف «قاف» و «ر» كلمهاي اكدي است؛ تلفظ اين كلمه از گزارشهاي گيرشمن گرفته شده و عموما «زيگورات» نوشته ميشود كه از واژهاي به معناي «بلند و برافراشته ساختن» مشتق شده است. واژهي چغازنبيل نيز متشکل از دو جز «چغا» به معني تپه (مانند چغاميش و چغاگاوانه) و «زنبيل» به معني سبد است؛ گويا قبل از حفاري معبد، ويرانههاي تپهمانند آن، يک زنبيل واژگونه را تداعي ميکرده است.
دورتا دور ذيقورات را ديواري احاطه ميكرده كه در مجاورت آن در جبهه شمال غربي معابدي براي خدايان «كريريشا», «ايشنيكرب» و «هومبان» بنا شده است. همچنين معابد ديگري در جبهه شمال شرقي قرار داشته است. مجموعهي اين معابد توسط حصار ديگري احاطه ميشده است. در خارج از اين حصار، بقاياي اندکي از خانههاي شهر در سطح زمين ديده ميشوند. دور تا دور شهر، سومين ديوار قرار داشته كه كل شهر را محصور ميكرده كه طول اين حصار خارجي حدود چهار كيلومتر است. در زاويهي شرقي شهر و در نزديكي حصار خارجي، كاخهاي شاهي قرار داشته است. در زير يكي از اين كاخها پنج مقبرهي زيرزميني كشف شده كه احتمالا به خانوادهي شاهي تعلق داشته است. در طرف مقابل شهر و روي ضلع شمال غربي حصار خارجي مخزني براي آب موجود است.
دو دورهي مشخص ساختماني در برپايي ذيقورات رديابي شده است؛ در مرحلهي اول، طبقهي نخست بهصورت اتاقهايي پيرامون يک حياط مرکزي و در مرحله بعد، حجمهاي مربوط به طبقات در ميان حياط مرکزي ساخته شده است.
بناهاي شهر از خشت و آجر ساخته شده و باوجود قدمت بسيار هنوز بخش زيادي از آنها برجاي مانده است. در نماي بناهاي موجود در محوطهي چغازنبيل آجرهاي كتيبهداري با خطوط ميخي ايلامي و اَكَدي بهكار رفته است. اين آجرها روي بدنههاي ذيقورات به فاصلهي هر 10 رج تكرار شده است. در اين آجرها نام و نسب شاه سازندهي بنا ذكر شده و در آن مشخص شده كه اين بنا چگونه و به چه منظوري ساخته شده است؛ به اين ترتيب، هزاران آجر ساده و کتيبهدار بناهاي شهر را تزيين ميکرده است. علاوه بر اين، از آجرهاي لعابدار، ملات قير طبيعي، اندودهاي گچي و گل ميخهاي سفالين استفادهي زيادي شده است.
درهاي معابد و كاخها از چوب بوده كه با ميلههاي شيشهيي تزيين ميشده است. طي حفاريهاي بهعمل آمده، قطعاتي از مجسمههاي سفالين و لعابدار گاوهاي نر که از دروازههاي ورودي بناي ذيقورات محافظت ميكردند، بهدست آمده است. ظروف مختلف سفالي و سنگي، مهرهاي استوانهيي، اشياي فلزي، پيکرکهاي سفالين و اشياي تزييني ازجملهي ديگر آثار بهدست آمده از اين محوطه است.
حفاري گستردهي اين محوطه که بين سالهاي 1951 تا 1962 ميلادي توسط رومن گيرشمن (Roman Girshman) باستانشناس و محقق برجسته فرانسوي انجام شد، اطلاعات بسياري دربارهي ساختار ذيقورات و معابد مجاور آن در دسترس علم باستانشناسي قرار داده و آگاهي موجود دربارهي مسايل تاريخي دوران «ايلام ميانه» را بسيار غنيتر كرده است.
چغازنبيل در سال 1979 ميلادي از طرف سـازمان علمي _ فرهنگي يونسكـو در فهرسـت ميراث جهاني قرار گرفت. اين محوطه يکي از شش اثر ثبت شدهي کشور در فهرست ميراث جهاني است. اهميت و اصالت اين محوطهي تاريخي همراه با جاذبههاي طبيعي آن از جملهي عوامل موثر در بهثبت رسيدن اين مجموعه بوده است.
با گذشت سالهاي دراز از حفاريهاي چغازنبيل، متاسفانه بيشتر بقاياي معماري در معرض فرسايش قرار گرفته بودند. باتوجه به اقليم پرباران منطقه، مصالح اصلي مجموعه كه عموما از خشت خام و آجر است با فرسايش شديدي مواجه بوده و همين موضوع حفاظت آن را با مشکلات زيادي روبرو كرده بود. علاوه بر اين، قرار داشتن مجموعهي تاريخي چغازنبيل در مناطق جنگي خوزستان در طي جنگ ايران و عراق و به تبع آن، عدم رسيدگي و مراقبتهاي مستمر در طي اين دوران، وضعيت نامناسبي را ازنظر حفاظتي براي اين مجموعهي تاريخي بهوجود آورده بود.
تاريخچهي حفاري، حفاظت و مرمت در چغازنبيل؛
اولبار در نخستين دهههاي قرن حاضر ميلادي، شهر دوراونتاش توسط عكسهاي هوايي كه بهمنظور بررسي حوزههاي نفتي منطقـه تهيه شـده بودند، شناسايي شد. نخستين كاوشها در سالهاي 1939-1935 و 1946 بهوسيـلهي «دومکنم» (R. De Mecquenem) انجام گرفت. حفاري و حفاظت همزمان قسمت اعظمي از اين مجموعه، در خلال سالهاي 1951 تا 1962 ميلادي توسط رومن گيرشمن باستانشناس و محقق فرانسوي صورت پذيرفت.
از آن تاريخ تا سال 1998 ميلادي تلاشهاي پراكندهاي در جهت حفاظت و مرمت مجموعه بناهاي اين محوطهي تاريخي بهويژه ذيقورات انجام شده است. طي اين سالها ادارهي ميراث فرهنگي استان مسؤوليت حفاظت از اين مجموعهي تاريخي را برعهده داشته است و فعاليتهاي متعددي جهت نگهداري بناهاي محوطه، طرحريزي كرده است؛ ولي نبود برنامهريزي مشخص در گزينش و هدايت يک تيم منسجم در طي اين سالها و همچنين عدم استمرار برنامههاي حفاظتي و ناتمام ماندن برخي از طرحها، باعث شده که سليقههاي زيادي در رويكردهاي مرمتي بروز كند.
با شکلگيري پروژهي بينالمللي حفاظت و مرمت چغازنبيل تاكنون، اقدامات بهعمل آمده بهصورت اضطراري و با رعايت دو اصل برگشتپذيري و اجراي الگوهاي آزمايشي قبل از پياده کردن طرح نهايي انجام گرفته است. براي اينمنظور، از مصالح بومي مثل گل، گچ، آهک، خشت و در مواردي نيز از آجرهاي تاريخي شکسته شده براساس روشهاي کاربرد سنتي استفاده شده است؛ با اين توضيح که تا پيش از حصول نتايج علمي مربوط به بهينهسازي و استحکامبخشي مصالح مرمتي، در انتخاب و چگونگي مصرف آنها بين کارشناسان و استادکاران همفکريهاي لازم صورت گرفته است.
در سال 1998 ميلادي براي جلوگيري از تخريب هرچه بيشتر اين شهر كهن، طي توافق بهعمل آمده بين سازمان ميراث فرهنگي ايران، يونسکو، بنياد اعتباري ژاپن و همکاري موسسه «کراتره» فرانسه (موسسهي بينالمللي حفاظت از بناهاي خشتي)، طرح مطالعاتي حفاظت و مرمت محوطهي تاريخي چغازنبيل در زمينههاي مختلف علمي آغاز شد. در اين رابطه، يک پايگاه دايمي پژوهشي شامل آزمايشگاه، بخش حفاظت و مرمت، کتابخانه، بخش رايانه و بخش مطالعات سفال در بخش اداري موزهي هفتتپه ايجاد و تجهيز شده است.
در طول چند سال گذشته، تحقيقات باستانشناسي گستردهاي در چارچوب پروژهي چغازنبيل انجام شده كه خلاصهي آنها به اين شرح است:
1- تعيين حريم باستاني پيرامون محوطهي شهر
در تابستان سال 1378 هجري شمسي پژوهشهايي درجهت شناخت آثار موجود در حومهي شهر باستاني دوراونتاش (چغازنبيل) انجام گرفت. اين پژوهشها بهصورت سطحالارضي بوده و در طي آن، سفالها و آثار موجود در سطح زمين بررسي شدند. روش بهكار رفته به اين ترتيب بود كه ابتدا حصار بيروني بهطور قراردادي بهعنوان مرز فرضي بين محوطهي شهر و حومهي آن تصور شد. سپس حومهي شهر به فاصلهي تقريبي هزار متر از حصار شهر بهطور كامل مورد بررسي قرار گرفت و نمونههاي سفالهاي متفاوت كه بهصورت قطعات كوچك در سطح زمين قابل ديدن بودند، جمعآوري شد. با مقايسهي سفالهاي يافته شده با ظروفي كه از حفاريهاي شوش بهدست آمده بود، بخش بزرگي از آنها تاريخگذاري شدند. پس از طبقهبندي و تاريخنگاري مشخص شد كه ظروف منطقه حومهي چغازنبيل طيفي را شامل ميشوند كه از دوران ايلامي ميانه تا دورانهاي اسلامي را دربرميگيرد.
پراكندگي ظروف دورانهاي مختلف در اطراف شهر بهصورت يكنواخت نبوده وتراكم سفالهاي سطحالارضي در قسمت شمال شرقي شهر در درهي رود دز بزرگتر از ديگر نقاط بوده و بخش بزرگي از اين سفالها (حدود26 درصد) مربوط به دوران ايلامي ميانه بوده است. سفالهاي متعلق به دوران هخامنشي بسيار اندك بود ولي ظروف مربوط به دورانهاي پارتي و ساساني در مجموع بيش از 33 درصد از ظروف يافتشده را تشكيل ميدادند. سفالهاي دورانهاي اسلامي نيز زياد بود و بيش از 25 درصد ظروف را شامل شدند.
چنانچه مقدار سفال را شاخص تراكم جمعيت بپذيريم، ميتوان اين تراكم را در مناطق مختلف حومهي شهر بهصورت تقريبي مشخص كرد. بيشترين سفالهاي سطحالارضي تمامي دورانها در قسمت شمال شرقي حومهي شهر كه در مجاورت رود دز واقع است، پيدا شده است. به اين ترتيب، اين منطقه در همهي دورانها بالاترين ضريب جمعيت را داشته است. احتمالا موقعيت خاص اين محل باعث شده كه اين مكان در طول زمان بهطور پيوسته براي سكونت انتخاب شود. يكي از خصوصيات مهم اين محل، نزديكي آن به آب رودخانه دز است. برخلاف محوطهي شهر كه بسيار بالاتر از رود دز واقع شده، مكان نامبرده مجاور بستر رود قرار داشته و در آنجا امكان استفاده از آب رودخانه براي مصرف آشاميدني و كشاورزي موجود بوده است. يكي ديگر از خصوصيات مهم اين محل، واقع بودن آن در مجاورت دروازهي فرضي شمال شرقي شهر است. مسلما در دورانهاي ايلامي كه اين شهر يكي از مراكز مهم محسوب ميشده، ساكنان كنار رودخانه ترجيح دادهاند، محوطهي مجاور دروازه را بهدليل امكان ارتباط مناسب آن با شهر براي سكونت انتخاب كنند. به اين ترتيب، ميتوان از يكسو امكان استفاده از آب رودخانه و از سوي ديگر، امكانات ارتباط مناسب را بهعنوان دو عامل اصلي گزينش بهشمار آورد كه باعث تمركز جمعيت در نزديكي دروازهي جبههي شمال شرقي شده است. نقاط ديگر واقع در جبهههاي بيروني حصار شهر تقريبا بدون استقرارهاي جمعيتي بزرگ بودهاند.
خصوصا در جبهههاي جنوب غربي و شمال غربي كه در آنها نه امكان دسترسي به آب رود دز وجود داشته و نه داراي دروازه و امكانات ارتباطي به درون شهر هستند، هيچگونه شواهدي دال بر وجود استقرارهاي سكونتي در حومه ديده نميشوند. در جبههي جنوب شرقي يعني در محلي كه دروازهي ديگر حصار بيروني قرار دارد، احتمال استقرارهاي جمعيتي كوچكي در حومهي شهر وجود داشته است. در فاصلهي حدودي 700 متر از جبهه جنوب شرقي حصار شهر مقدار كمي سفال مربوط به زمانهاي مختلف ايلامي مشاهده ميشود. جالب توجه است كه اين منطقه تنها در دوران آبادي شهر يعني در دورانهاي ايلامي مسكوني بوده و سفال دورانهاي پارتي، ساساني و اسلامي كه دوران متروكه بودن شهر است، در آن ديده نميشود. در حقيقت، استقرار سكونتي اين منطقه به آباداني شهر مربوط بوده و ميتوان گفت كه متروكه شدن شهر باعث قطع تداوم سكونتي در اين منطقه نيز شده است. در مقابل كانونهاي جمعيتي مناطقي از حومه كه دركنار رودخانهي دز واقعاند، حالتي مستقل داشته و پس از متروكه شدن شهر نهتنها به حيات خويش ادامه دادهاند، بلكه احتمالا گستردهتر نيز شدهاند. بنابراين درمجموع، دو نوع مركز جمعيتي در حومهي شهر وجود داشته كه نوع اول آن دركنار رود دز واقع بوده و حيات اقتصادي مستقل از شهر داشته و پس از متروكه شدن شهر به حيات خويش ادامه داده است و نوع دوم به شهر وابسته بوده و با متروكه شدن شهر، اين مركز نيز حيات خويش را از دست داده است.
2- رابطهي دوراونتاش (چغازنبيل) با ديگر مراكز ايلامي
خصوصيات اجتماعي، اقتصادي و سياسي شهر دوراونتاش (چغازنبيل) در دورانهاي مختلف باستاني بهخوبي مشخص نيست و نقشي كه اين شهر در تاريخ منطقه ايفا كرده، هنوز بهدرستي بررسي نشده است. پژوهشهاي باستانشناسي در زمينهي شناخت سيستمهاي استقرار جمعيتي بسيار نادرند و بههمين دليل، رابطهي اين شهر با ديگر مراكز كهن منطقه، نامعلوم است. در اين رابطه، تحقيقاتي در سالهاي گذشته بر محوطههاي باستاني اطراف چغازنبيل صورت گرفت. در نخستين مرحلهي اين مطالعات، منطقهي حريه كه حدود سه كيلومتري شمال شرقي چغازنبيل واقع است، بررسي شد؛ آثار كمي در اين محل ديده ميشود كه توسط گيرشمن بهعنوان خانهي جشن سال نو (bit akitu) ايلاميها محسوب شده است. البته در طول بررسيهاي شواهدي درجهت تاييد اين فرضيه ملاحظه نشد. آثار حريه، چند ساختار آجري، چاه و گورهاي خمرهيي را شامل ميشود. مقدار زيادي سفال سطحالارضي نيز در محوطه وجود دارد كه به دورانهاي پارتي، ساساني و اسلامي مربوط است. باوجود اينكه مقداري از آجرهاي چغازنبيل و همچنين تعدادي آجر كتيبهدار در حريه وجود دارد، ولي احتمالا اين قطعات در دورانهاي متاخرتر به اين محل حمل شده و بهعنوان مصالح ساختماني بهكار رفتهاند. البته علاوه بر حريه، تپههاي باستاني ديگري نيز در منطقه بررسي شده است.
3- بررسي راههاي ارتباطي در محوطهي شهر دوراونتاش (چغازنبيل)
مرحلهي نخست، اين تحقيقات شامل بررسي راههاي ارتباطي در محوطهي حصار مياني ميشود. در رابطه با شناخت مسيرهاي تردد، مسلما دروازههاي شهر، نقشي كليدي ايفا ميكنند بههمين دليل تصميم گرفته شد كه بررسيهاي ما در اين رابطه با شناخت دقيقتر دروازهها آغاز شوند. در زمستان سال 1378 شمسي هجري مجوز بررسي دروازهي واقع بر ضلع جنوب شرقي ديوار مياني از طرف سازمان ميراث فرهنگي كشور داده شد.
بررسيهايي كه روي دروازهي مزبور انجام شدند، نتايج جديدي بههمراه داشتند كه تاحدي در روشن كردن سيستم راههاي ارتباطي در زمانهاي مختلف كمك ميكنند. يكي از مهمترين مسايل، تشخيص مراحل مختلف ساختوساز بود كه به دورانهاي متفاوتي تعلق داشتند. دروازهي جنوب شرقي داراي سه فاز ساختاري بوده كه نشانگر وجود سه كففرش و تعميراتي بر روي برجهاي شمالي و غربي دروازه است. كففرشهاي متفاوتي كه در اتاق مياني و در محوطهي دروني دروازه كشف شدند، بهخوبي نشانگر اين مساله است.
دروازهي ضلع شمال شرقي داراي دو كففرش مختلف است كه دال بر وجود دو فاز ساختاري در طول عمر اين دروازه هستند. فاز ساختاريِ اول هر دو دروازه به دوران سلطنت «اونتاش نپيريشا» مربوط است و فازهاي ديگر به دورانهاي متاخرتر تعلق دارند. تشخيص دقيق زمان ساختارهاي ثانويه به آساني ميسر نيست، زيرا در اين ساختوسازها از آجرهايي كه اونتاش نپيريشا در هنگام تاسيس شهر تهيه ديده بوده، استفاده شده است. اين آجرها مانند مصالح ديگر در محوطهي شهر انبار شده و قسمتي از آنها تا زمان حفاري گيرشمن هنوز موجود بودند. به اين ترتيب، دروازهها براي مدتي چند صد سال همواره بازسازي شده و مورد استفاده قرار گرفتهاند.
فرسايش حجم خشتي حصار از يكسو و نشست رسوبات بادي در مجاورت حصار و دروازهها از سوي ديگر باعث ميشده تا ارتفاع سطح زمين در نزديكي دروازهها به مرور افزايش يابد. اين مساله بهخوبي در دروازهي شمال شرقي حصار مياني مشخص است. آجرفرش اوليهيي كه در اين محل ازسوي دروازه به سمت ذيقورات امتداد مييافته، پس از مدتي در زير رسوبات ماسهيي مدفون شده و ارتفاع اين رسوبات در مجاورت دروازه بيشتر است. به همين دليل، آجرفرش ثانويهيي كه بعدها در اين محل ايجاد شده داراي شيب ملايمي است و هرچه از دروازه دورتر ميشود از ارتفاع آن هم كاسته ميشود.
دروازهي جنوب شرقي حصار مياني توسط دو راه آجرفرش شده به دروازههاي شرقي و جنوب شرقي حصار دروني متصل ميشده است. اين دو راه مدتي پس از تاسيس شهر توسط مسيل آبي قطع شده و قسمت بزرگي از آنها از بين رفته است. به اين ترتيب، كساني كه از طريق اين دروازه وارد محوطه حصار مياني ميشدند و قصد رسيدن به ذيقورات را داشتند يا ميبايست از درون مسيل مربوطه عبور كنند و يا اينكه با گذشتن از كنار مجموعهي معابد گوشهي شرقي آنرا دور بزنند.
باتوجه به آثار يافته شده اينطور بهنظر ميرسد كه در محوطهي درونيِ جلويِ دروازهي جنوب شرقيِ حصار مياني، بازارچهاي براي خريد و فروش اغذيه و نوشيدني موجود بوده است. پارهآجرهاي چيده شده روي هم كه در ميان آنها مقدار زيادي قطعات شكسته جامهاي تهدكمهيي و كاسههاي كوچك قرار داشتند، در اين محل كشف شدهاند. ظروف مربوطه متعلق به اواخر هزارهي دوم قبل از ميلاد هستند.
4- شناسايي سيستم دفع آب باران روي ذيقورات و در محوطهي اطراف آن
ذيقورات چغازنبيل در مقايسه با ديگر معابد مطبق شناخته شدهي خاورميانه، فرسايش كمتري داشته و بهرغم قدمت بسيار، شكل و ساختار اصلي خود را تا امروز حفظ كرده است. بهرغم وجود بارانهاي شديد در فصل زمستان كه يكي از مهمترين عواملِ فرسايشيِ بناهايِ باستانيِ منطقهاند، هنوز قسمت بزرگي از طبقات اول و دوم اين معبد پابرجاست. احتمالا يكي از دلايل اصلي استقامت اين بناي خشتي ـ آجري وجود ناودانها و آبراههاي منظمي است كه آب باران را از سطوح مختلف بنا به پايين هدايت و دفع ميكردهاند. مسلما تعداد و چگونگي اين آبراهها باتوجه به شكل و ابعاد قسمتهاي مختلف بنا طراحي و ساخته شده و مجموعا سيستمي را تشكيل ميدادهاند كه كارايي مناسبي درجهت دفع آب باران ايفا كنند. اكنون پس از گذشت بيش از سه هزار سال اين سيستم، صدمه ديده و كاربرد اوليه خويش را از دست داده است. بهمنظور شناسايي قسمتهاي مختلف سيستم دفع آبهاي باران بررسيهايي در زمستان سال 1378 هجري شمسي انجام شده است.
در طي اين بررسيها علاوه بر مطالعهي ناودانهاي موجود روي ذيقورات، حفاريهايي نيز در محوطهي صحن در پاي ذيقورات براي شناسايي چاههاي موجود و كاربرد آنها بهعمل آمده است. از مجموع 9 چاهي كه در محوطهي صحن بررسي شدند، هفت چاه، دركنار پلكان چهار جبههي ذيقورات قرار داشتند. در جبهههاي شمال غربي، جنوب غربي و جنوب شرقي در هر دو طرف پلكان مركزي، چاهي ساخته شده بود. در جبههي شمال شرقي فقط يك چاه در شرق پلكان مركزي تعبيه شده است. در طرف شمالي اين پلكان سكوي بزرگي جلوي مصطبه قرار دارد بهطوريكه امكان ايجاد چاه در اين محل وجود نداشته است. جالب توجه است كه در اين قسمت، آبراهي در زير ديوار صحن ايجاد شده تا آبهاي زائد از طريق آن به بيرون هدايت شوند. البته در قسمتهاي ديگر صحن آبراهي در زير ديوار مشاهده نشده است.
نتايج حفاريها نشان ميدهند كه اين چاهها در اصل گودالي بودهاند و دهانهي آنها معمولا داراي چند رديف چيدمان آجري هستند. در اين چيدمان، اغلب از پارهآجرهايي به ابعاد مختلف استفاده شده است. باتوجه به اينكه وجود يك آبراه براي يكي از چاهها اثبات شده، ميتوان نتيجه گرفت كه چاههاي ديگر هم سرپوشيده بوده و آبهاي زائد توسط آبراهي به درون آنها ميريخته است. مسلما اين چاهها براي دفع آب باران همهي ناودانهاي ذيقورات درنظر گرفته نشده بودند، بلكه در اصل آبهايي را كه از طريق ناودان مجاور پلكان ناشي ميشدند، دفع ميكردند. وجود چاهها دركنار پلكان از انباشته شدن آب در آنجا جلوگيري كرده و به اين ترتيب، باعث ميشده تا خللي در امر رفتوآمد پيش نيايد. مشاهداتي كه از برخي چاهها بهعمل آمد، مشخص كرد كه آجرفرش صحن پس از اينكه چاهها پر شده بودند و ديگر كاربردي نداشتند، ايجاد شده است.
بنابراين دوران ساخت چاههايي كه دركنار پلكان مركزي واقع شدهاند، مربوط به زمان برپايي ذيقورات بوده و نميتوانند به ساختوسازهاي قديميتر تعلق داشته باشند. در چيدمان آجري دهانهي بعضي از چاهها، تكه آجرهاي كتيبهدار مربوط به ذيقورات بهكار رفته است. احتمالا پس از گذشت يك تا دو قرن اين چاهها كه عمق زيادي نداشتهاند، از رسوبات پر شده و ديگر بازسازي نشدهاند. در دورانهاي متاخرتر تغييراتي در بنا ايجاد شده است و در بعضي قسمتها ساختوسازهاي جديدتر بر روي بخشي از دهانهي چاهها ايجاد شده و آنها را پوشاندهاند. از آن جمله ميتوان سكويي را نام برد كه در مجاورت مصطبه دركنار پلكان جبههي جنوب شرقي ساخته شده و بخشي از دهانهي چاه موجود در آنجا را ميپوشانده است. نمونهي ديگر ديوار شمال شرقي اتاق شمارهي 8 از معبد «كريريشا» است؛ اين ديوار روي قسمتي از دهانهي يك چاه ساخته شده است. اين چاه احتمالا قبل از دوران برپايي ذيقورات براي دفع آب باران ناشي از سقف معابد واقع در آنجا ايجاد شده است.
به مرور زمان با پر شدن چاهها از رسوبات، ديگر از آنها استفاده نشده است و درهنگام بازسازي آجرفرش صحن، چاهها نيز در زير اين آجرفرش قرار گرفتهاند. شيب كففرش صحن بهگونهاي بوده كه آب باران را بهطرف زاويهي جنوبي صحن هدايت ميكرده، بهطوريكه آبهاي جاري دقيقا به دروازهاي كه در اين محل ايجاد شده بوده، ختم و از آنجا به بيرون از محوطهي صحن هدايت ميشدند. اين دروازه، كففرشي سنگي داشته كه در آن دو شيار بسيار سطحي به فاصلهي حدودي يك متر از يكديگر ديده ميشود و ملات بهكار رفته در بين سنگها قير است. در قسمت بيروني دروازه، آجرفرشي متشكل از سه رديف آجر به طرف جنوب امتداد يافته و پس از طي مسافتي كوتاه به چند تكه آجر كه بهصورتي نامنظم كنار يكديگر قرار دارند، ختم ميشود. در قسمت دروني دروازه، آجرفرش صحن بالاتر از سنگفرش گذرگاه دروازه قرار دارد. بهنظر گيرشمن دو شيار واقعبر سنگفرشِ گذرگاه دروازه، بهجهت عبور و مرور ارابه از اين محل بهوجود آمده است. لازم به تذكر است كه آجرفرشي كه در خارج از دروازه ايجاد شده، به طرف زاويهي جنوبي حصار مياني انحراف پيدا ميكند. سطح اين آجرفرش حالتي مقعر دارد و درحقيقت براي دفع آب بهطرف زاويهي جنوبي حصار مياني، درنظر گرفته شده بوده و عرض آن بسيار كمتر از عرض يك ارابه است، بهطوريكه حركت ارابه روي آن ممكن نيست. در ضمن، مسير اين آجرفرش درجهت دروازههاي حصار مياني نبوده و نميتوان آنرا يك راه ارتباطي محسوب كرد.
5- بررسيهايي درجهت شناخت محل توليد آجرهاي باستاني
شناسايي شيوههاي تهيه و توليد آجرهاي باستاني و خصوصيات اين آجرها كمك موثري درجهت اقدامات مرمتي و حفاظتي ذيقورات چغازنبيل است. دركنار مطالعات آزمايشگاهي كه براي شناخت دقيقتر خصوصيات فيزيكي و شيميايي آجرهاي باستاني انجام شدند، تحقيقاتي نيز در زمينهي شناسايي نوع كورهها و محل آنها صورت گرفت. در محوطهي شهر و در حومهي آن هيچگونه علائمي دال بر توليد آجر مشاهده نشد. برمبناي اطلاعاتي كه از متون كتبي بهدست آمده است، احتمالا دروازهاي با نام «دروازهي كورهها» (abullu kinuni) روي حصار شهر وجود داشته است. باتوجه به اين مساله، احتمال ميرود كه دركنار اين دروازه، كورههايي براي تهيه آجر ايجاد شده بودند. از آنجايي كه در جبههي شمال شرقي حصار خارجي امكان وجود يك دروازه بسيار است، انتظار ميرود كه كورهها نيز در كنار اين دروازه ايجاد شده باشند. بر طبق اندازهگيريهاي ژئوفيزيكي كه در اين محل بهعمل آمد، مشخص شد كه بازماندههاي آجري در عمق حدودي دو متر از سطح زمين وجود دارند و تشخيص دقيقتر چگونگي تودههاي آجري، مستلزم انجام حفاريهايي در اين محل است.
6- حفاري قسمت خارجي جبههي جنوب شرقي حصار مياني در زمستان 1378 هجري شمسي
هدف از انجام اين حفاري در اصل، جلوگيري از تخريب هرچه بيشتر محوطهي مذكور بود. اين محل در سالهاي اخير به صورت پاركينگ اتومبيلهاي بازديدكنندگان محوطهي باستاني چغازنبيل درآمده بود و رفتوآمد اتومبيلها، آثاري را كه در اين محل واقع بودند، تهديد ميكرد. با حفاري اين محل، بازماندههاي خانههايي شناسايي شد كه بهشدت فرسايش يافته بودند. ساختار اين بناها تاحد زيادي مانند خانههايي بود كه گيرشمن در بخش دروني حصار مياني كشف كرده بود.
7- شناسايي تمامي آجرهاي كتيبهدار موجود روي بناهاي محوطهي چغازنبيل
در طي بررسيهايي كه در اين زمينه بهعمل آمد، تمامي آجرهاي كتيبهداري كه در بناهاي مختلف بهكار رفتهاند، شناسايي شدند. متعاقبا براي هركدام از آجرهاي كتيبهدار شناسنامهاي با ذكر نوع نوشته و محل قرارگيري ان تهيه شد. اين بررسي مشخص كرد تا چهاندازه، آجرهاي كتيبهدار برمبناي موضوعي كه در متن آنها آمده، در بناي اصلي بهكار رفتهاند. علاوه بر اين، شناسايي آجرهايي كتيبهدار، كمك موثري به تشخيص بخشهاي قديمي بنا از قسمتهايي كه در سالهاي اخير ترميم شدهاند، كرد. بخشهاي ترميمي نيز با مصالح باستاني ساخته شده بودند و در بعضي موارد تشخيص قسمتهاي كهن از بخشهاي ترميمي به آساني ميسر نبود.
8- مطالعات سطحالارضي در چغازنبيل (دوراونتاش)
در قسمتهاي بزرگي از محوطهي شهر بازماندههاي بسياري از ساختارهاي آجري در سطح زمين مشاهده ميشود. به همين جهت، تصميم گرفته شد كه اين ساختارها به دقت شناسايي و ترسيم شوند تا از اين طريق، امكان شناخت دقيقتر كاربرد آنها و نقشي كه در بافت كلي شهر ايفا ميكردند، فراهم شود. درحال حاضر، آثار بخش بزرگي از جبههي جنوب شرقي شهر مستندنگاري و بهدقت ترسيم شده است. دركنار اين مطالعات، بررسي سفالهاي سطحالارضي نيز بهشكلي سيستماتيك جريان دارد. براي اين منظور، محوطهي شهر به شبكههاي 50×50 متر تقسيم شده و سفالهاي سطحالارضي هر بخش جمعآوري و مطالعه ميشوند.
10ـ كاوشهاي باستانشناسي در بخش جنوبي محوطهي حصار مياني
اين كاوشها كه از سال 1380 هجري شمسي آغاز شده است باهدف مشخص كردن بافت شهر در محوطهي جنوبي حصار مياني و همچنين شناخت دقيقتر مسيرهاي دفع آب باران در اين محوطه انجام شده است. طي چندين فصل حفاري بازماندههاي ساختمانهاي متعددي كشف شدند كه به احتمال زياد، خانههاي مسكوني بخشي از ساكنان شهر را تشكيل ميدادهاند.
عمدهي مصالح بهكار رفته در اين ساختارها، پارهآجر و در بعضي موارد آجرهاي سالم به ابعاد 36×36×8 سانتيمتر بودند كه با ملات گل چيده شده بودند. باتوجه به سفالهاي بهدست آمده، اين خانهها مربوط به اواخر هزارهي دوم و اوايل هزارهي اول پيش از ميلاد هستند. در برخي قسمتها چند فاز ساختاري مشاهده ميشد كه نشانگر تداوم استقراري در اين محل بود.
وجود حجم گستردهيي از خانههاي مسكوني در محوطهي حصار مياني، امري بسيار جالب محسوب ميشود؛ اهميت مساله از ايننظر است كه محوطهي حصار مياني محوطهاي مقدس و محل قرارگيري معابد بوده است.
طبق فرضيههاي قبلي اينطور تصور ميشد كه در اين بخش فقط تعداد اندكي از كاركنان معابد ساكن بودهاند و افراد عادي و ساكنان شهر حق رفتوآمد مكرر در اين محل را نداشتهاند و فقط درطول مراسم مذهبي خاصي چون مراسم جشن سال نو به اين محوطه وارد ميشدند. كشفيات اخير، نشان ميدهد كه بخش بزرگي از اين محل حداقل مدتي پس از تاسيس شهر بهصورت محلهي سكونتي درآمده است.
منبع: ايسنا و پايگاه اينترنتي پروژهي چغازنبيل (دوراونتاش)
انتهاي پيام
- در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
- -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
- - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.
- - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.
نظرات