محمدرضا شالبافان: جريانغزل متفاوت عليرغم جواني سردمدارانش، بسيار جدي است شعر پست مدرن هميشه با غلظتهاي كم و بيش اتفاق افتاده است
يك شاعر معتقد است: اصولا شعر پست مدرن با چنين نامگذاري، ذاتا با نامگذاري دنياي پست مدرن و ذهنيت آن در تضاد است.
محمدرضا شالبافان با بيان مطلب بالا در گفتوگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)اظهار كرد: اصولا در موقعيت پسامدرن فقط نامگذاريها يك شوخي تلقي ميشود. اين مساله كه بعضي عنوان ميكنند شعري بنام پست مدرن نيست، از جهتي درست است ولي اگر همين شوخي را دنبال كنيم، ميبينيم همه نامها دچار تناقض هستند. پس بهتر است خيلي با اين شوخي سر خود را گرم نكنيم و به اصل قضيه بپردازيم.
وي افزود: موقعيت پسامدرن برعكس مسايل مختلفي كه در غرب پيش ميآيد به عقيده من چندان يك موقعيت فلسفي نيست. موقعيت پسامدرن همانقدر كه بر فلسفه شكل گرفته بر ادبيات، بر هنر، بر ذهنيت ناخودآگاه انسان و بر روانشناسي در معناي غيرعلمي اش هم شكل گرفته است. پس نميتوان گفت شعري كه ذهنيت و جهانبيني پست مدرن دارد كلاس فلسفه است.
اين شاعر موقعيت پسامدرن را يك آموزه ندانست و تصريح كرد: موقعيت پست مدرن يك ايجاب است، يعني شما نه به بهانه به روز بودن و نه به بهانه جهانيشدن و نه به بهانه نوآوري نميتوانيد وارد اين موقعيت شويد. شما تنها وقتي ميتوانيد خودتان را در دل اين موقعيت احساس كنيد كه واقعا در دل اين موقعيت باشيد. موقعيت پست مدرن يك گرداب است؛ يك كشتي تا قبل از اينكه وارد اين موقعيت شود نميتواند متوجه باشد كه از آن دور شود يا نزديك يا اصلا نميتواند آن را بشناسد و گرداب را ببيند.
وي ادامه داد: بحثهاي كلامي و فلسفي در موقعيت پست مدرن و از اين موقعيت، تنها يك نمود كوچك از اين موقعيت سنگين است. موقعيت پست مدرن خيلي جذاب و البته براي كسي كه در دلش نباشد خيلي ترسناك است. اگر ما به اين نتيجه برسيم كه نوري وجود دارد، خندهدار است كه از تاريكي بترسيم. اين موقعيت چيز جديدي نيست هرجا كه ناآرامي يا تشكيكي در طول تاريخ رخ ميداده تا اندازهاي به مساله نزديك ميشده است.
شالبافان موقعيت پست مدرن را دقيقا و شايد تقريبا يك موقعيت انتزاعي دانست و گفت: نميتوان اولا نتايج اتفاق افتادن آنرا كاملا و جزئا در ذهن متصور شد و ثانيا ذاتا به واسطه عدم وقوع قطعي خود قابل تضاد است؛ اصلا هيچ ابايي از پارادوكس ندارد. يكي از اتفاقات اتفاقا خيلي سطحي اين قضيه كه درمتن موقعيت، كاملا رو اتفاق ميافتد شكسته شدن قالبهاست يعني يك گزاره يا بهطوري گستردهتر، يك متن ميتواند هم فلسفه باشد هم ادبيات و هم همه آن قالبهايي كه نام بردم. شكسته شدن اين قالبها بدون اينكه ما تلاش كنيم كه آنها را نشكنيم با اين ذهنيت اتفاق ميافتد؛ يعني تلاش براي شكستن اين قالبها كار عبثي نشان داده ميشود پس نتيجه ميگيريم شعري كه خود را شعر پست مدرن مينامد ذاتا يك گزاره پارادوكسيكال را مبناي خود قرار ميدهد.
او همچنين معتقد است: شعر پست مدرن هميشه با غلظتهاي كم وبيشاتفاق افتاده است.
شالبافان با تاكيد بر اينكه ذهنيت بايد در موقعيت پست مدرن حالت خلقالساعه بودن خود را حفظ كند، اين اتفاق بسيار مهم دانست و افزود: چندان نميتوان انتظار داشت كه شعر پست مدرن بر مبناي يكسري مولفههاي از پيش تعيين شده حتي توسط خود شاعر شكل گيرد. بديهي است كه اگر موقعيت پسامدرن در ذهنيت مخاطبين شكل گيرد ( به نظرم در ايران شكل گرفته) كاملا ميتواند با مخاطب عام حتي رابطه برقرار كند. در چنين شرايطي ديگر اين مخاطبين عام هرچقدر هم كه زياد باشند؛ مخاطب خاص ميشوند حداقل براي اين نوع شعر، حتي اگر اين ذهنيت جايگاه خود را اينگونه باز نكند اين مشكل شاعر نيست.
وي گفت: شاعر نيازي به نقاب براي ذهنيت خود ندارد كه اگر از آن استفاده كند؛ اولين كسي است كه به ذهنيت خود خيانت كرده است. اگر شاعري با آشوب دنياي امروز كنار بيايد و آن آشوب را در ذات خود و به ذات خود راه دهد، ديگر نميتوان از او انتظار شعري غير از آشوب داشت. اين اتفاق هربار و با هر شاعري، پروسهاي ديگري را طي ميكند. حال ممكن است نتيجه اين پروسه يكسان باشد اما دليل بر يكسان بودن اين پروسه نيست.
اين شاعر با ترجيح نام شعر متفاوت به جاي شعر پست مدرن تصريح كرد: نميتوانم بگويم شعر پست مدرن چيز خوبي است ولي به واسطه اينكه خود را درون اين گرداب ميبينم، احساس اينكه ديگران از اين گرداب دور هستند برايم غيرقابل باور است. حال ممكن است آنها نظري ديگري داشته باشند، اما من پيش از هرچيز به طبيعت خود ميانديشم كه امروز در اين گرداب است.
وي در ادامه با اشاره به غزل پست مدرن اين جريان را غزل متفاوت ناميد كه با ذهنيت فلسفي نيز در ذات تفاوت منطبق است و گفت: با اين نام مشكل خاصي ندارم چون اين ذهنيت ذاتا بر تناقض شكل گرفته است. وقتي ما ميگوئيم لحن و بيان طبيعي از ويژگيهاي شعر بوده، طبيعي است اين براي هر كس تعريف خاص خود را دارد. كسي دنيا را سپيد ميبيند، كسي دنيا را با الفباي نقاشي و كسي دنيا را با وزن دروني شده ميبيند. اينكه بگوئيم وزن تقارن قالبي است و با موقعيت پسامدرن سازگار نيست به نظرم چندان درست نميتواند باشد، اتفاقا به واسطه تناقض سنگين اين دو، غزل متفاوت ميتواند پيشروتر، راديكالتر و آوانگاردتر از شعر متفاوت باشد البته منظورم شعر با تعريف دوستان سپيد سرا نيست كه غزل را شعر نميدانند.
شالبافان همچنين معتقد است: غزل متفاوت درادامه تجربه غزل روايي رخ داد. كساني چون محمدسعيد ميرزايي و... كه اكثرا هم با ديد خود به روايت، به گونه داستاني آن مينگريستند، اين جريان را دنبال كردند. غزل متفاوت با از سرگذراندن اين روايتها تقريبا امروز به ضد روايت رسيده است. اين اتفاق كار بسيار راديكالي است و دنبال كردن آن پشتوانه سنگيني از جسارت را ميطلبد، به همين واسطه امروز كساني كه به طور حقيقي با غزل متفاوت سر و كار دارند بسيار كم بوده و شايد بتوان با اغماضهايي انگشتان دو دست را با نام آنها شمرد، ولي مهم نيست.
وي با اشاره به تاريخچه پيدايش غزل متفاوت يادآوري كرد: اين جريان تقريبا از حدود چهار سال پيش به طور جدي تجربههاي خود را با جديت دنبال كرد. امروز هم هر روز روبه پيشرفت و گسترش است. احساس ميكنم اگر جريان جامعه امروز ما اينگونه كه هست پيش رود، خيلي زود اتفاق اين موقعيت بدون هيچ ترسي در ذهن و زبان فارسي ميافتد، دقت كنيد كه متاسفانه در اين سالها تعبيرهاي ديگرگوني از غزل متفاوت صورت گرفته كه البته معمولا سوء تعبيربوده اين مخالفتها در كنار اهميت پيش برنده خود در كليت بسيار مهم هستند؛ چرا كه نشان ميدهد جريان عليرغم جواني سردمدارانش، بسيار جدي است.
شالبافان با تقسيم غزل متفاوت امروز به سه نحله در ادامه اظهار داشت: جرياني كه زبان در آنها راديكال است. جرياني كه هنر روايت در آنها راديكال است و جرياني كه با هر دو به گونهاي متعادلتر برخورد ميكند سه نحله اين جريان هستند. البته عدهاي از دوستان جريان غزل خود كار را (كه البته چند صباحي است كم سر و صدا شده) جزء اين جريان ميدانند، اما به گمانم اين جريان بيشتر به دنبال ذهنيت مدرن است، ذهنيت مدرنيتهاي كه با سنتها محترمانه بدرفتاري ميكند.
وي درباره اين موضوع كه جامعه ما هنوز مدرنيته را سپري نكرده وارد پست مدرن شده توضيح داد: اينكه بعضي از دوستان ميگويند جامعه ما هنوز مدرن نشده كه پست مدرن شود؛ اولا دو اشكال عمده دارد كه اين ايراد بدون تعريف مشخصي از اين دو موقعيت شكل ميگيرد. اصلا قرار نيست جامعهاي پستمدرن شود در موقعيت پسامدرن هر فرد خود جامعهي است چندين نفري، ثانيا اينكه اگر منظور دوستان اين است كه اين نوع شعر بحران مخاطب دارد؛ گفتم كه شاعر وظيفه تطبيق خود با جامعه را چندان به دوش نميكشد. احساس ميكنم اين ايراد بيشتر به سوء تفاهم ميماند تا ايراد جدي.
او افزود: پديده پسامدرن براي اولين بار در غرب به گونهاي آكادميك، پس از اوج شكوه دنياي مدرن رخ داد. پس از هيروشيما و ناكازاكي و پس از آشويتس و پس از نسبيت. اما آيا جامعه ما ازجامعه جهاني جداست؟ پسامدرن ربط خاصي به نام خود ندارد.همانطور كه شفاي ابن سينا به پزشكي ربطي ندارد، اين نامگذاري چيزي شبيه نامگذاري فرماليسم است كه درابتدا توسط منتقدان اين جريان استعمال ميشد.
شالبافان تصريح كرد: پسامدرن از زمان يونان باستان و در سخنان "پروتاگوراس" و تاحدي "گرگياس" قابل پيگيري است و مكتوب شدن آن، به امروز يا ديروز نزديك برميگردد و اگر دوستان معتقدند ما از يونان باستان نيز عقبتريم كه من سخني براي ارايه ندارم.
انتهاي پيام
- در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
- -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
- - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.
- - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.
نظرات