*روز جهاني صنايع دستي* چشمانداز صنايع دستي ايران
طبق تحقيقات انجام شده مهمترين خريد براي يك گردشگر و جهانگرد، صنايع دستي است و از اين رو ميراث فرهنگي، گردشگري و صنايع دستي ارتباط تنگاتنگي با يكديگر دارند. اگر دايره اين ارتباطات به صورت مدون و منظم گسترش يابد ميتوان اميدوار بود كه تحولان بنياديني براي توسعه صنايع دستي رو به اضمحلال رفته ايران پديد آيد.
به گزارش خبرنگار بخش «صنايع دستي ايسنا» يكي ازمديران صنايع دستي در اين خصوص گفته است كه جهانگردان 90 درصد از صنايع دستي را به عنوان سوغات ميبرند و ورود گردشگران باعث ايجاد بازاري پر رونق براي صنايع دستي
ميشود. در واقع صنايع دستي ايران جلوهاي از هنر، فرهنگ و تمدن كهن اين سرزمين شرقي است كه روح هر بينندهاي را در نقوش و ظرافت خود مغروق ميسازد.
بسياري از جهانيان صنايع دستي ايران را در موزهها، نمايشگاهها و فروشگاههاي محل سكونت خود مشاهده ميكنند، ولي اعجاب اين آثار به حدي است كه آنها را به پايگاههاي توليد خود جذب ميكند و اين گونه است كه گردشگران بيشماري تمايل دارند تا بازارهاي قديمي ايران را به عنوان كانون توليد صنايع دستي، نظاره كنند.
تمدن غني چندين هزار سالهي ايران در برابر تمدنهاي نه چندان دور اروپايي و آمريكايي هر گردشگري را متحير ميسازد و او را ترغيب ميكند تا تكهاي از اين سرزمين كهن را به عنوان خلاصهاي از تاريخ ايران زمين، به سوغات ببرد و اين تكهي ارزشمند براي گردشگران، همان صنايع دستي است كه روح و عشق انسان شرقي در آن پيوند خورده و اين اعجاب سرزمين ايران است كه گردشگران را متمايل ميسازد تا از هر گوشهاي سوغاتي ارزشمند به ارمغان ببرند.
آنچه در زير ميآيد گزيدهاي از صنايع دستي ايران است كه ساخت و توليد آن هنوز در گوشه و كنار كشورمان تداوم دارد.
*گليم*
دستبافتهاي بشري با استناد به تحقيقات انجام شده از سابقهاي كهن در ايران است. گليمبافي از ديرباز در ايران رواج داشته و اكنون نيز يكي از صنايع دستي عمده مناطق و استانهاي ايران به ويژه در ميان عشاير به شمار ميآيد.
به گزارش ايسنا سابقه كهن و ظرافتهاي هنرمندانه ايرانيان در به تصوير كشيدن نقوشي رويايي درفرش و گليم و به طور كلي صنايع بافتني موجب شده است تا اين صنايع بيشترين آمار خريد را از سوي توريستهاي ورودي به كشورمان داشته باشد.
گليمهايي كه در حال حاضر در ايران بافته ميشود، اگر چه براي همه آنها از يك سري قواعد كلي و نظير هم استفاده ميشود، اما هر كدام داراي ويژگيهاي منحصر به خود است كه به كمك اين خصوصيات از ساير گليمها بازشناخته ميشود.
بر پايه تحقيقات انجام شده گليمهاي ايراني به طور كلي به دو دسته تقسيم ميشوند:
1. گليمهايي كه با «شيوه پودگذاري» بافته ميشود، يعني تنها از نخ تار و نخ پود براي بافت آنها استفاده ميشود و نخ پود با عبور از لابلاي نخ تار، طرح موردنظر را به تدريج بر روي گليم به وجود ميآورد.
2. گليمهايي كه با «شيوه پود پيچي» بافته ميشود، يعني علاوه بر نخ تار و نخ پود، از پود نازك نيز در بافت گليم استفاده ميكنند و در واقع پود به حالت پيچش از ميان نخهاي تار عبور كرده و سپس با عبور پود نازك و بعد كوبيدن آن با شانه بافندگي، نخهاي تار و پود در هم پيچيده ميشوند.
*سفال*
گردشگراني كه از برخي نقاط ايران همچون لالجين، ميمند، نيشابور، همدان، يزد و ... بازديد ميكنند، در مسير خود با هنري اعجابآور به نام سفال و پديدهاي به نام سفالگري برخورد ميكنند كه ظرافتهاي نهفته در دل اين حوزه از صنايع دستي ايران همواره براي آنها جذاب بوده است.
به گزارش ايسنا ظرفهاي سفالي، شايد يکي از قديميترين ساختههاي آدمي باشند و به جرات ميتوان گفت سفالگري تنها هنري است كه از هزاران سال پيش تا امروز ادامه يافته و در ايران نيز از تنوع خاصي برخوردار است.
به اعتقاد گيرشمن، ايرانشناس فرانسوي، نخستين نمونههاي اشياء سفالين، به ساكنان كوهستانهاي بختياري تعلق دارد كه حدود 8000 پيش از ميلاد و بدون استفاده از چرخ سفالگري ساخته شده است. از نمونههاي به دست آمده ميتوان دريافت كه در آن زمان، سفالسازان از كوره پخت سفال نيز بياطلاع بودهاند و احتمالاً ظروف سفالين را در كنارهمان آتشي كه براي پختن گوشت شكارمهيا ميكردند ميپختند.
بنفشه اشرفي نيز در نوشتاري كه به بررسي سفال ايران از عهد قديم تا عصر حاضر پرداخته آورده است: هنرهاي ملي، عموماً نشانههايي از سير تكامل فرهنگ و اوضاع و احوال ويژه هر قوم است و هنر سفالگري به دليل ضرورت و كاربرد عمومي آن، گوياي ويژگيهاي اقليمي، تاريخي، اجتماعي و ... هر قوم ميتواند باشد. زيرا طرز ساخت ظروف و اشياء سفالين از نظر روش فني، كاربرد رنگها و نقوش تزئيني زبان گويايي است كه پس از گذشت ساليان دراز، ما را با شيوه تفكر و طرز تلقي و جهانبيني سازندگان آن آشنا ميكند و رازهاي بسياري را كه نگارش و تكلم قادر به انتقال آنها نبوده است، بر ما آشكار ميسازد.
صنعت سفالسازي يكي از صنايعي بود كه در دوران اسلامي، ترقي قوفالعادهاي يافت. از افغانستان تا ايران و آسياي صغير و مصر و آفريقاي شمالي و اسپانيا، يك سير متحدالشكل، كوزه و كاسههاي سفالين به وجود آمد كه در نظر اول همه شبيه يك ديگر مينمودند، ولي با دقت مختصري ميتوان دريافت كه هر كدام داراي خصوصياتي هستند كه آنها را از يكديگر متمايز و مشخص ميسازد. منشا و مبدا تمام ظروف اسلامي در ايران ساساني قرار دارد و يكي از مراكز بزرگ كوزهگري در اوايل دوران اسلامي شهر نيشابور بوده است.
پژوهشها نشان ميدهند كه در قرون پنجم تا هفتم قمري، فصل نويني در هنرها و صنايع ايراني گشوده شده است به نحوي كه صنعت سفالگري نيز تحول و دگرگوني چشمگيري يافت و شهرهايي چون نيشابور، جرجان، ري و كاشان به صورت مراكز عمده سفالگري كشور درآمدند.
دردوره سلجوقي ظروف لعابي سفيدرنگ، ظروف لعابدار يك رنگ، ظروف با نقش قالبي، ظروف با نقش كندهكاري شده و لعاب رنگارنگ، ظروف معروف به لعابي، ظروف طلايي يا زرين فام، ظروف داراي نقاشي زيرلعاب، ظروف سراميكي مينايي و ظروف معروف به «لاجوردي» ساخته شد.
موقعيت جغرافيايي ايران و امكان در اختيار گرفتن مواد مورد نياز براي ساخت سفال باعث شده كه اين صنعت در همه جاي كشور امكان رشد و پويايي داشته باشد. مهمترين مواد اوليه در کارسفاگري: گل، ماسه و مواد سوختني است. گل رس بخاطر داشتن اکسيد آهن و آهک داراي خاصيتشکلگيري. چسبندگي است و ميتوان با آن ظرفهايي غير قابل نفوذ ساخت. هم اينک در اکثر نقاط ايران از جمله در: روستاي مندگناباد، لالجين همدان، ميبد يزد، شهرضاي اصفهان، زنورآذربايجان، کلپورگان سيستان و بلوچستان، جويبار مازندران و سياهکل گيلان و... توليدوسايل و مصنوعات سفال رايج است.
محصولات سفال و سراميک در هر يک از نقاط فوق الذکر با اختلاف کمي در نوع مواد اوليهرنگ و طرح تهيه ميشود و به همين دليل محصولات هر ناحيه به خوبي قابل تشخيص ازفرآوردههاي ساير نقاط اس
*گيوه*
گيوه يكي از صنايع عمده دستي است كه هنوز با گذشت سالها كاركرد خود را در زندگي روستايي و عشايري حفظ كرده است. به گونهاي كه در اين حوزهها علاوه بر كاركرد روزانه گيوه، اين دستساخته عشاير به عنوان سوغات نيز از سوي مسافران و گردشگران هديه برده ميشود.
گيوه در زمره مهمترين صنايع دستي عشاير و روستاهاي ايران است كه هنوز هم با همان كيفيت گذشته در مناطقي چون روستاهايي كرمانشاه و كردستان توليد ميشود.
مناطق کوهستاني کردستان و باختران و فارس و گذرگاههاي صعبالعبور آنها، کم بودنراههاي ارتباطي ماشين رو، نوع معيشت مبتني بر دامداري و کشاورزي و ضرورت تحرکفراوان در فصول مختلف پاافزاري را نياز دارد که سبک و راحت و مقاوم و در عين حال ارزان بوده و در اين ميان خود عشاير و روستاييان نيز قادر به توليد آن باشند. گيوهنوعي پاي افزار است که رويه آن را از ريسمان و نخ پرگ يعني ريسمانهاي پنبهاي بافته و زير آن را گاه از چرم و يا از لتهاي به هم فشرده ميسازند.
گيوه را بايد يکي از جالبترين و ارزندهترين صنايع دستي روستايي و عشايري ايران دانست.اين پوششقديمي که روزگاري بخصوص در فصل تابستان مورد استفاده فراوان قرار ميگرفت .
گيوه داراي خواصي چند از جمله سبكي و خنك بودن است و در گذشته افراد زيادي در مناطق مختلفي از استان مركزي به ساخت و توليد گيوه اشتغال داشتند و گيوه هر منطقهاي به نام خاص شهرت داشته است
*قلمزني*
گردشگران و مسافراني كه از بازارهاي قديمي شهرعايي چون اصفهان و شيراز بازديد ميكنند در گشت و گذار خود با
حجرههايي برخورد ميكنند كه در آنها غالبا پيرمرداني مشغول به كار قلمزني هستند. پيرمرداني كه معلوم نيست در غياب آنها چه كسي جايگزينشان بوده و ادامهدهندهي هنر اصيل قلمزني خواهد بود. در اين بازارها همه چيز جاي خودش است و هر گردشگري ميتواند با تامل و تماشاي آنها مرور خاطرات صنايع دستي ايران را به تماشا بنشيند.
به گزارش ايسنا آنچه امروز به عنوان قلمزني شناخته ميشود و مصنوعات فراواني اعم از مس و برنج بوسيله آن تزئين ميشود، در ايران داراي سابقهاي بسيار طولاني است.
پژوهشها نشان ميدهند كه از آثار فلزي دوره هخامنشي و حتي سلسلههاي قبلي و بعدي، نمونههاي زيادي به دست نيامده است اما مجموعه ظرفها و بشقابهاي نقره و طلاي عصر ساساني که به دست استادان ايراني قلم خورده است، به خوبي سيماي درخشان صنعت قلمزني را در ايران باستان تاييد ميكنند.
در دوران اسلامي نيز صنعت قلمزني رواج زيادي داشته است و اكنون نمونه هاي زيادي از آن دوره در موزه ها و گنجينهها نگهداري ميشود. مجموعه ابريقهاي برنزي و آثار زيباي فلزي از نوع بخوردان و ظرفهاي آبخوري مصداق بارز اين مدعايند كه بيشتر آن ها در خراسان و همدان و ري و سمرقند به دست آمدهاند.
کارهاي مفرغي عصر صفويه از بهترين کارهاي جهان بشمار ميرود. فولاد در دست هنرمندانعصر صفوي مانند قلم نقاش مطيع و انعطاف پذير و لطيف شده بود. نقش بر فولاد آنچنان زيباست که با قلم نيز بهتر از آن نميتوان ايجاد کرد. نمونههاي اين ظروف در موزه ايران باستان تهران موجود است.
از پسنديدهترين نگارههاي قلمزنان به روي ظرفهاي مسي و برنجي در دوره قاجار نقشهاي غيراسليمي گلهاي در هم پيچيدهاي است که حيوانات و پرندگان بسياري را در بر ميگيرد.
بيشتر فرآوردههاي فلزي که ظرف يک قرن اخير در ايران ساخته شده از مس هستند که بسياري از اين فرآوردهها براي مصرف روزانه ساخته شدهاند و بدون تزئين هستند و عنصر اصلي زيبايي آنها همان شکل آنهاست ولي آلات مسي که ارزش نمايشي بيشتر داشتهاند.
صبا سيدان جعفري، هنرمند قلمزن ميگويد: اين هنر از هنرهاي قديمي و كهن ايراني است و قدمتي بيش از 7 هزار سال در ايران دارد، زمان پيدايش آن به زمان پس از پيدايش فلزاتي چون مس و نقره بر مي گردد و بيشتر در مناطق مركزي و غربي ايران رواج داشته است
*خاتمكاري*
يكي از گونههاي زيبا و هنرمندانه صنايع دستي كه امروزه مورد توجه بسياري از گردشگران در اصفهان و شهرهايي
چون شيراز قرار دارد، خاتمسازي است.
به گزارش ايسنا، خاتمكاري، اين هنر بيبديل و كم نظير در واقع هنر آرايش سطح اشيا چوبي به صورتي شبيه به موزائيك با مثلثهاي كوچك است. بررسيها نشان داده كه اين مثلثها هر چه ظريفتر و طرحها و اشكال هر چه منظم باشند، خاتم مرغوبتر خواهد بود. البته عوامل ديگري چون كيفيت مواد نيز در مرغوبيت خاتم نقش زيادي دارند.
فرهنگ دهخدا خاتم را نشاندن پارههاي استخوان با نقش و رنگار در چوب تعريف كرده است. همچنين در كتاب صنايع اسلامي در مورد هنر خاتم سازي چنين نوشته شده است : از صنايعي است كه به خاور ميانه نسبت داده ميشود. تزئين اسباب و اثاثيه، صندوق، جعبه و ساير اشيائي كه با طرحهاي هندسي، مركب از قطعات كوچك چوب، عاج، استخوان يا صدف تزئين يافته است. آثاري که از خاتمهاي زمان صفوي باقي مانده، نشان ميدهد که اين هنر در زمان صفوي رواج کاملداشته است و درهاي کاخها، رحلهاي قرآن، صندوقهاي مقابر و صندليها را خاتم کاري ميکردند. صندوق مرقد حضرت علي ابن ابيطالب(ع) از ظريفترين شاهکاري خاتمسازي است که به دست استادي شيرازي ساخته شده و از زمان صفوي باقي مانده است و نيز قسمتهائي از صندوق منبت مقبره شيخ صفي در اردبيل از خاتم است.
در زمان صفوي مرکز خاتم سازي شهر اصفهان بود، اما بعدها اين هنر در شيراز رواج بيشتري پيدا کرد و ساختن اشيائي مانند رحل قرآن و قابها و جعبههاي کوچکادامه يافت.
اين هنر به دست ظريف و تواناي هنرمندان ايراني ادامه يافته و اكنون نيز مرغوبترين اين آثار توسط هنرمندان ايراني توليد ميشود.
*فرش دستباف*
شايد درميان صنايع دستي ايران كمتر هنري را بتوان پيدا كرد كه همچون فرش علاوه بر جذابيتهاي مورد نظر براي گردشگران داخلي و خارجي در حوزه بازارهاي جهاني نيز از اقبال خوبي براي پذيرش برخوردار باشد. با اين حال شواهد امر نشان ميدهد كه با ورود برخي ديگر از كشورها چون هند و پاكستان به اين حوزه فرش ايران در بازارابي دچار مشكلات عديدهاي شده است.
توليد فرش دستبافت در ايران علاوه بر برخورداري از ريشهاي كهن، در مرحلهي توليد نيز حدود دو ميليون نفر را به عنوان قاليباف و بويژه تكبافت جذب خود كرده است.
اين در حاليست كه كارشناسان ميگويند: صنعت فرشبافي از توليد و بازاريابي نامناسب رنج ميبرد و دليل اين امر شكل نگرفتن اصلاحات و تحول در بازار تجارت كشور و شخصينگري و منفعت طلبي است.
در چند سال اخير فرش دستباف ايران با بحرانهاي صادراتي رو به رو بوده كه يكي از دلايل بروز اين مشكلات، كم توجهي به مواد اوليه فرش و خصوصا پشم و نحوهي استحصال آن بوده است. با تاسف بايد گفت كه امروز فرش ايراني با سالهاي اوج خود فاصله زيادي گرفته و متاسفانه روز به روز از دوران طلايي خود دور ميشود.
*گبه*
زماني كه مخملباف فيلم گبه را ساخت گفته بود: گويي روح اين مردم است كه در لابهلاي تاروپود گبه، نقش بسته است. مردمي كه به من آموختند چگونه انسان، در تشويش فراهم آوردن وسايل زندگي، زندگي كردن را فراموش كرده است. بزرگترين قصد من از ساخت اين فيلم، انتقال شور زندگي به انسان ها است.
برخي هنرمندان پيشكسوت چون پرويز تناولي نيز از گبه به عنوان عرفان خاموش زن ايراني نام بردهاند. شايد بتوان گفت كه گبه در صنايع دستي ايران از جايگاه رفيعي برخوردار است. چرا كه گبه اين تابلوي زيباي عشاير، نامهاي براي گشودن راز و رمزهاي دل اين زنان و مردان صادق بود، آنچنان كه آنها غمها و شاديهايشان را بر تار و پود اين بافته، كه مانند تابلوي نقاشي است، مينشانند.
اما اين گبهاي كه اكنون با نام ايران و عشاير آن شناخته شده چيست؟ گبه، نوعي فرش از جنس قالي است كه معمولا در قطع قاليچه توسط عشاير و ايلات لر و قشقايي در اندازههاي قاليچه، قالي و پتو بافته ميشود و داراي پرزهاي بلند است. در بافت گبه از تعداد پود بيشتري استفاده ميشود كه اين كار در نرمي گبه تاثير فراوان دارد. تعداد پود برخي از گبهها گاهي از سه تا هشت پود در هر رج و بلندي پرزها گاهي تا يك سانتي متر هم ميرسد.
در ميان قبايل ايراني ايل قشقايي از دست بافتههاي بسيار مشهوري برخوردار است كه مورد تحسين جهاني واقع شدهاند. قاليچههاي ايل قشقايي تركي بافت بوده و نقش آنها تكرار اشكال شكسته و ساده هندسي ميباشد.
اكثر قاليچههاي ايلات فارس از شفافيت رنگي خاصي برخوردار است، تار و پودهاي گبه هاي قشقايي تماما از پشم بوده و پشمهاي مورد استفاده گبهها در فارس تهيه ميشوند.
دست بافتههاي كوچ نشينان قشقايي باغ هاي بافتهاي را ميماند كه در نهايت ظرافت و دقت زبان باز ميكنند و از طريق نمايش نقشها تاريخ قومي و قدمت فرهنگي و قلمرو ذوق اين كوچندگان را بازگو ميكنند.
هر يك از بافتههاي عشايري داراي نشانه قومي و تاريخي است. به همين دليل بافتههاي بلوچ و تركمن افشار و قشقايي به آساني از هم ساخته ميشوند. طرح هاي گل و گياه و نقش مايههاي حيواني و نقشهاي مربوط به ستارگان در دست بافتههاي عشايري لر و بختياري مكرر به چشم ميخورد.
در گذشته بافت گبه عمدتا به قصد مصرف خانواده و فرش كردن خيمه و خانه بوده است نه به عنوان ارمغان و فروختن به ديگران و به هيچ وجه جنبه تجاري و فروش نداشته به همين سبب خيلي كم بافته ميشد و چون بافت به منظور استفاده شخصي بوده است پس از محدوديتي برخوردار نبود و بافندگان در بافتن نقشهاي مختلف دستشان باز بوده است.
امروزه گبه از برجستهترين صنعت دستي و خانگي در استانهاي بوشهر و کهکيلويه و بوير احمد است که البته در قسمتهايي از چهار محال بختياري و فارس نيز رواج دارد و تقريبا در اکثر نقاط روستايي و حتي در بسياري از مناطق شهري استانهاي مذکور شغل اول يا حرفه ي دومبسياري از خانوادهها محسوب ميشود.
گبه بافي در اكثر مناطق روستايي و عشايري مرسوم بوده و مركز اصلي بافت آن در مركز كشور و جنوب مي باشد. از جمله مراكز مهم بافت گبه مي توان از دو گنبدان، باشت، آرو در شهرستان گچساران، تل گر، چشمه بلقيس، ده شيخ و چرام در شهرستان كهكيلويه از سراب تا ده عليا و ده سفلي و موردراز عليا و سفلي در شهرستان بوير احمد، برازجان و حوزه هاي روستايي شول و ده كهنه از استان بوشهر نام برد.
*نمدمالي*
نمدمالي از جمله هنرهاي اصيل، سنتي و كاربردي مناطق عشايري كرمانشاه است كه از ديرباز در اين استان وجود داشته و تاريخي به قدمت دست بافتههاي ايران دارد .
در گذشته انواع پوششهاي پشمي و زيراندازها، حتي زين اسبها از نمد تهيه ميشد. در حال حاضر مصرف پوشش آن از قبيل كلاه نمدي ، جليقه و فرجي ميباشد و چه زيباست نقشهاي رنگين اين نمدها كه هنوز در كف سياه چادرها و بر دوش چوپانان خودنمايي ميكنند .
كاربرد نمد در بين عشاير به ويژه آنهايي كه در حال كوچ هستند بيشتر است . نمدهاي زيرانداز منطقه معمولا به دو رنگ سياه و سفيد به صورت سفيد در زمينه سياه در نقش ميباشد. البته رنگهاي سبز ، سرخ ، پرتغالي و بنفش هم در زمينه سفيد براي تزئين كردن آن ميافزايند .
نقشهاي متداول در روي نمدهاي نقاط مختلف كرمانشاه عبارتند از : شمشير و تپانچه ، رنگين كمان ، گل ترنج ، تبرزين ، درخت و گنجشك ، كله قوچي ، نيلوفر ، بز كوهي ، مرغ ، گل ، پله و جقه شاهي.
*نگارگري*
نگار ( نگاريدن و نگارشتن ) در فرهنگها با معاني متعددي چون نقش و نقاشي به كار رفته است. در حقيقت نگارگري مفهوم عام دارد و روشها و سبكهاي گوناگون نقاشي ايراني را شامل ميشود. چه آنها كه در كتاب و نسخههاي خطي صورت گرفته شامل :تذهيب، تشعير، حاشيه سازي، جدول كشي، گل و مرغ و .... چه آنها كه بر ديواربناها و بومهاي ديگر انجام گرفته است.
بر پايه تحقيقاتي كه توسط پژوهشكده هنرهاي سنتي انجام شده تاريخچه نگارگري در ايران را ميتوان در هزارههاي پيش از ميلاد و در آثار به جاي مانده از سكونت انسان در غارها و برروي سفالينههاي منقوش پيش از تاريخ مشاهده كرد.
نمونه آثار نقاشي از دوره اشكاني و ساساني و نمونه هاي مناسبي از طرح وشكل و رنگ در نگارگري است. هنر كتابت در دوره ساسانيان به تكامل رسيده و آرايش كتاب يكي از فعاليتهاي مهم هنرمندان در نگارگري پس از اسلام است. از اين دوره به بعد شاهد آثار غني و زيبائي از هنر نگارگري هستيم كه مذمون آنها ملهم از آيات وحي و احاديث و روايات قرآني است.
از حدود ابتداي قرن حاضر شاخهاي از نگارگري مورد توجه قرار محققان و هنر شناسان شرق و غرب قرار گرفت كه با
نام مينياتور معرفي شده است. در مينياتورهاي ايراني منظرهها اغلب خيالي است.
هنر نگارگري در گذر زمان و تبع نيازهاي اجتماعي و تاثيرهاي فرهنگي محيط، ويژگيهاي خاصي كسب كرده است كه خود باعث پديد آمدن مكتبهاي مختلف هنر نگارگري است.
*گلابتوندوزي*
در اين هنر نقوش برجستهاي با رشتههاي نقره و طلا بر روي وسايل چون كيسه پول، جعبه آرايش، كفشهاي زنانه، كيف، شانه و… به وجود ميآورند. در گذشته نيز لوازم شخصي عروس را به اين هنر مزين ميكردند. اين در حاليست كه ديگر در هيچ كجاي ايران گلابتوندوزي نميشود و اين هنر تنها در استانهاي هرمزگان و سيستان و بلوچستان رايج است كه البته به جاي رشتههاي فلزي از نخهاي رنگي استفاده ميشود.
*منبت*
هنر كندهكاري نقوش به روي چوب را منبت ميگويند. طبق مدارك به دست آمده منبتكاري از دوران باستان در ايران رواج داشته است. منبت ميتواند به صورت يك تكه يا چند تكه انجام شود هرگاه منبتكاري بر روي چوب بزرگ يك تكه انجام
شود، منبت يك تكه و هرگاه منبت كاري بر روي تكههاي كوچكي انجام شود، منبت چند تكه خواهد بود.
*شکبافي*
اين هنر به وسيله نوعي هاون چوبي که جوغن نام دارد و چند قرقره مخصوص که به قالب معروف است و يک بالش کوچک پارچهاي انجام ميشود. نحوه کار به اين صورت است که بالش را روي جوغن گذاشته و بر روي آن الياف نخ داراي روکش فلزي و نوار خوسي را که به دور قرقرههاي قالب پيچيده شده است با کمک دست ميبافند.
*مرواربافي*
مرواربافي يکي از رشتههاي صنايع دستي است که طي چند سال اخير در استان گيلان رواجيافته است. مروار يک نوع چوب ترکهاي است که از اطراف تهران، کرج، سولقان، بهار همدان، ملاير و مراغه تهيه ميشود. البته تهيه آن در مناطق ديگر نيز امکانپذير بوده و حتي در مناطق جنوبي کشور از جمله درخوزستان توليد آن رواج دارد.
*حصيربافي*
مثل برخي صنايع دستي رايج حصيربافي در ايران داراي سابقه طولاني است. صنعت پررونق بافت حصير و ني درسيستان به حدي گسترده بود که فرآوردههاي آن به همه نقاط ايران فرستاده ميشد. امروزه درمناطق مختلف ايران از قبيل مناطق شمال و جنوب آن، هر کجا که دسترسي به برگ درختخرما، ساقه گندم، ني و ترکه امکانپذير باشد، ميتوان نشانههايي از حصير و سبد بافي را يافت. در استان هاي سيستان و بلوچستان، خوزستان، کردستان، هرمزگان، بوشهر، کرمان، يزد،فارس، مازندران، گيلان و تهران حصير بافي هنز به حيات خود ادامه ميدهد در چادرهاي عشايري، ديواره چادر از بافتن ني به ريسمان و موي بز ساخته ميشود. قشقائيها نيز در اين زمينه طرحهايي مشبک با ريسمان مشکي به وجود ميآورند. *جاجيم*
كوهستاني بودن و داشتن مراتع سرسبز و گلهداري گسترده در منطقه فيروزه كوه، اين منطقه را به يكي از مراكز توليد پشم ايران تبريل كرده است. جاجيمهاي توليدي در روستاهاي فيروز كوه به دليل نزديكي منطقه با مازندران كاملا تحت تاثير دست بافتهاي آلاشت است. گروهي از عشاير ساكن در روستاي قجر تخت رستم از توابع شهريار نيز در گذشته به توليد جاجيمهاي نفيس اشتغال داشتند كه امروزه به دليل جاذبههاي اقتصادي قالي بافي جذب اين حرفه شدهاند. در روستاهاي كوهان از توابع دماوند، كارگاههاي توليد جاجيم، به توليد بافتههايي به عرض 52 سانتي متر اشتغال دارند. عشاير اسكان يافته در روستاهاي قشلاق فرون آباد، قشلاق حاجي آباد و ... نيز به بافت جاحيم مشغولند.
*خراطي*
خراطي چوب يکي از صنايع دستي سنتي ايران است که از زمانهاي باستان در اين مرز و بوم رواج داشته و به طور معمول در مناطقي از کشور که چوب در آنجا بيشتر يافت ميشود رايج است، زيرا ماده اوليه عمده آن چوب است. چوبهاي مورد استفاده در خراطي شامل گردو، نارون، توسکا، زبان، گنجشک، بيد، چنار، چوب سفيد، کهور، گلابي، کيکم و... ميباشد و در دزفول نوعي چوب بنام جغ نيز مورد مصرف قرار ميگيرد. از ديگر مواد اوليه مصرفي در صنعت خراطي ميتوان سريشم، لاک الکل و لاک سلولزي را نام برد. ابزار کار صنعتگران شامل سوهان، چاقو، تيشه، مته ي دستي، چکش، گيره، سندان، اره، انبردست، چرخ سمباده و... است
*قلمکاري*
قلمکارسازي از پيشههاي کهن و قديمي صنايع دستي ايران است که قرنها در اوج شهرت بوده است. قلمکاري و نقاشي روي پارچه از دوره مغولها در ايران مرسوم گشت. بدين دليل که در دوره فوق به علت حمايت و پشتيباني خوانين مغولي پارچههاي منقوش وچيني در بازارهاي ايران فروش فوقالعادهاي پيدا کرده بود. ايرانيان نيز جهت رقابت با چينيها دست به ابتکاراتي زدند که از آنجمله ابداع نقاشي برويپارچه يا باصطلاح پارچههاي قلمکار است. سپس در دوره صفويه اين هنر گسترش يافت. درحقيقت ميتوان گفت دوره پررونق اين صنعت از زمان صفويه شروع به اواسط عصر قاجاريهختم گرديد.
در زمان صفويه بيشتر لباسهاي مردانه و زنانه از پارچههاي قلمکار تهيه ميگرديد و اينپارچهها در آن زمان شهرت فراوان داشت. يک نوع قلمکار با طرح و نقش خاص خود بنامدلگه جهت لباس مردانه و زنانه تهيه ميشد. از ديگر انواع قديمي قلمکار ميتوان خمرهاي زريا اکليلي، جيگرنات قرمز و جيگرنات بنفش را نام برد. تلاش پيگير صنعتگران قلمکار ساز و استقبالي که از آن ميشد موجب ازدياد تقاضا براي اينگونه پارچههاي نقشدار شد و چون عرضه محدود بود، صنعتگران را به چاره انديشي و پيدا کردن راه حل جهت عرضه بيشتر با همان کيفيت هنري واداشت. در اين مورد تنها راه چاره را ايجاد نقوش مورد نظر بر روي قالب و انتقال قالبهاي مذکور روي پارچه دانستند که درآغاز تنها از يک يا چند قالب استفاده ميکردند و بقيه را با دست ميکشيدند؛ ولي پس ازچندي با طراحي روي کاغذ و انتقال اين طرحها بر روي قالب و حکاکي و قالب تراشي، استادکاران فن توانستند بطور کلي محصولات قلمکار را به وسيله قالبزني توليد کنند.
*فيروزه كوبي*
فيروزهکوبي يکي از معدود رشتههاي صنايع دستي است که سابقه تاريخي چنداني نداشته و در حال حاضر نيز توليد آن محدود و ناچيز است و همين امر باعث شده تا فيروزهکوبي آنگونه که بايد شناخته شده نباشد، هر چند که زيبايي و گيرايي يک فرآورده خوب صنايع دستي را با خود دارد. به طوري که گفته ميشود قدمت اين صنعت به حدود شصت سال قبل ميرسد. در حال حاضر صنعت دستي فيروزهکوبي فقط در اصفهان رايج و صنعتگران شاغل در اين رشته محدود و منحصر به تعدادي انگشت شمار ميشود.
*مليلهسازي*
مليلهسازي يکي از برجستهترين صنايع فلزي ايران است که به دليل ظرافتهايي که در آن به کار ميرود تلفيق بليغي از هنر و حوصله محسوب ميگردد. قديميترين اشيا مليله ايران به سالهاي 550 تا 330 پيش از ميلادمسيح متعلق است. چون بدليل رواج استعمال ظروف گرانقيمت ازسوي طبقات ثروتمند و مرفه، صنعتگران فلزکار، به ويژه زرگران و نقره سازان تمامي توجهخود را به زيباتر ساختن ظروف معطوف داشتند و کوشيدند تا به اشيا مصرفي حالتي تزئينيبدهند. در حال حاضر مليله کاري در شهرهاي تهران، زنجان و اصفهان رواج دارد که فرآوردههاي توليدي هنرمندان اصفهاني داراي جنبههاي تجملي و تشريفاتي است، مليله کاران تهراني بيشتر در امر ساخت جواهرات به فعاليت اشتغال دارند و زنجان تنها شهري است که مصنوعات مصرفي مليله در آن توليد ميشود.
انتهاي پيام
- در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
- -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
- - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.
- - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.
نظرات