/تفصيلي/ سرپرست موزه هنرهاي معاصر تهران: الان اين را ميگوييم كه ما قصد فروش نداشتيم
چندي پيش اعضاي بخش هنرهاي تجسمي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) از گنجينه موزه هنرهاي معاصر تهران، بازديد كردند؛ گنجينهاي كه دو ميليارد دلار قيمتگذاري شده و حدود چهار سال پيش بخشي از آن از زير زمين موزه خارج و در نمايشگاههايي به نمايش گذاشته شد. در اين گنجينه آثاري هم وجود دارد كه به دليل آنچه حلقههاي مفقوده برخي جنبشها يا غير قابل نمايش بودن عنوان ميشود، هنوز از زيرزمين خارج نشدهاند. سانسوريهاي گنجينه، آثاري از رنوار، اندره دوغن، جان كاسل و ليتو است.
در جريان اين ديدار، از سرپرست موزه هنرهاي معاصر تهران درباره تعداد آثار گنجينه پرسيده شد، سؤالي كه ميگويد تا به حال 20 بار از او پرسيده شده است، اما نميداند چگونه پاسخ دهد. چراكه دستهبندي جزء به جزء ندارند. درست مثل آن است كه به فروشگاهي برويد و بپرسيد چند تا محصول داريد؟
از جنجالهاي بودجه سال 82 و مصوبهاي كه براساس آن به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي اجازه داده شد تا نسبت به فروش آثار غير قابل نمايش به منظور خريد آثار جديد اقدام كند، تنها يادي بهجا مانده و نيز، آثار پروژهاي بهظاهر شكستخورده؛ پروژهاي كه بهرغم جنجالهاي رسانهيي، طراحانش امروز مدعياند كه تنها با هدف خريد مطرح شده بود؛ نه فروش، و مطرح شدن بحث فروش تنها بهانهاي بوده است.
عليرضا سميعآذر ـ سرپرست موزه ـ پس از ارايه توضيحهايي درباره هريك از آثار گنجينه، به خبرنگار ايسنا گفت: رنوار و دوغن را كه نبايد فروخت، باعث بيآبرويي است، از طرفي دو اثر غير قابل نمايش ما - ليتو و كاسل - پولي حاصل نميكند كه همه دنيا بگويند ايرانيها آثارشان را ميفروشند.
او درباره اين برداشت كه وي بر ذهن اعضاي كميسيون فرهنگي مجلس ششم اثر گذاشته كه مصوبه فروش را تصويب كنند، توضيح داد: قضيه اين است كه ما دوست داريم كار بخريم. اين كلكسيون دو ضعف دارد؛ يكي حلقههاي مفقوده است؛ در برخي جنبشها مثلا جنبش سورآليسم 5-4 كار داريم كه با آنها نميتوان نمايشگاه برپا كرد. اما در اكسپرسيونيسم انتزاعي، تا حدي در كوبيسم و پاپ آرت و نسبتا در امپرسيونيست، كارهاي خوبي داريم. از جنبش فتوريسم هم يكي دو تا بيشتر كار نداريم؛ بنابراين يكي از كارهايي كه ميتوانيم بكنيم، اين است كه جنبشهايي كه كم داريم را اضافه و تقويت كنيم. دوم اينكه اين كلكسيون تا دهه 70 پيش رفته و پس از انقلاب يك كار هم خريداري نشده است. تعدادي هنرمند وجود داشتند كه تا سال 57-1356 به نظر نميآمد مهم باشند، بنابراين كاري هم از آنها خريدراي نشد؛ اما 10 سال بعد بسيار مهم و گران شدهاند. مثل گرهارد ريشتر آلماني و جاسبر جونز آمريكايي.
سميعآذر درباره توجيه عايدات حاصل از امر خريد فروش يا تعويض آثار هنري، تاكيد كرد: عايدات فرهنگي عبارت از اين است كه مجموعه و كلكسيونتان تقويت ميشود و دانشجويان هنري و علاقهمند به هنرتان ميتوانند از جريان هنر دنيا باخبر شود. عايدات سياسي هم اين است كه شما بزرگترين مجموعه هنر غرب را خارج از جهان غرب خواهيد داشت و آن را تقويت ميكنيد و اين، بهترين مبارزه تبليغاتي عليه آن چيزي است كه 20 سال عليه شما ميشد. ثابت ميشود كه ما براي هنر دنيا ارزش قايليم؛ همانطور كه آنها براي هنر ايران. ما ضد هنر و فرهنگ نيستيم.
وي تاكيد كرد: شما هيچگونه نميتوانيد حيثيت، سيما و چهره نظامتان را تبليغ كنيد كه بهتر از خريد چند اثر هنري باشد. از اين كه چند تا خواننده را بفرستيد كه موسيقي اجرا كنند تا بگويند اينها آزادند، بالاتر است. اگر اين رقم را صرف خريد آثار هنري كنيد، همهي روزنامههاي دنيا لان را مينويسند؛ من حاضرم گارانتي كنم، روزنامههاي گاردين، لوموند، واشنگتنپست و... تيتر درشت بزنند كه جمهوري اسلامي ايران آثار هنري خريده است. در حالي كه اگر شما 100 ميليون نه، 400 ميليون دلار خرج كنيد كه براي شما تبليغات كنند، نخواهند نوشت. اين بزرگترين تبليغ سياسي جهت ترميم چهره سياسي ايران است.
به اعتقاد او هيچ كار اقتصادي بالاتر از خريد اثر هنري نيست، چراكه اگر اثر وارد كشور شود، پشتوانه اسكناس خواهد شد. چيزي نيست كه حتا با وقوع جنگ ارزشش پايين بيايد. وقتي در يازدهم سپتامبر، ماركت و سهام آمريكا سقوط كرد، قيمت آثار هنري بالا رفت و بزرگترين ركوردي كه در حراجها شكسته شد، پس از 11 سپتامبر، در حراج كريستي بود. آنها خودشان شوكه بودند، در جايي كه همه آمارها از سقوط اقتصادي حكايت ميكنند، آمار ارزش آثار هنري بالا رفته، اين بدين معناست كه همه تحولات سياسي اجتماعي در ماركت هنر تاثير مثبت دارند.
وي اضافه كرد: بعد از هر تحولي كه ارزش پول و سرمايه پايين ميآيد، قيمت هنر بالا ميرود. اين طبيعي است؛ چراكه 95 درصد ماركت دنيا در اختيار يهوديهاست؛ غولهايي كه قدرتشان از رييس جمهور آمريكا بالاتر است. آنان اجازه نميدهند به همين سادگي قيمت هنرمندي پايين بيايد.
سميعآذر در ادامه عنوان كرد: اين كلكسيون كمتر از 10 ميليون دلار خريداري شده و اكنون نزديك به دو ميليارد دلار قيمت دارد. چه چيزي را اگر 25 سال پيش ميخريديم به اين قيمت ميرسيد؟ تورم جهاني 5ـ4 درصد است. هر چه خريده بوديم ظرف 20 سال 80 درصد افزايش يا حداكثر 100 درصد يا نه، چهارصد درصد افزايش پيدا ميكرد؛ نه چهار هزار درصد؛ اثر پلاگي كه اكنون 1/5 ميليون دلار است، يكونيم ميليون تومان خريداري شده است. پس اصلا به هوش بالا و دقت احتياجي نيست.
وي ادامه داد: در اين كلكسيون 95 درصد آثار افزايش قيمت داشته؛ اين به معناي آن نيست كه ارزش بقيه آنها پايين آمده، بلكه شايد درصد افزايش كمتري داشتهاند. يعني بعضي 100 برابر، بعضي 20 برابر، بعضي 10 برابر شده است.
او بار ديگر تاكيد كرد: خريد آثار هنري حتا در برخي موارد، تعويض، از نظر فرهنگي برد است، از نظر سياسي ـ تبليغاتي برد است و از نظر اقتصادي هم برد است؛ به خدا قسم از هرگونه سرمايهگذاري بالاتر است. پس اينها كه ميترسند، به خاطر اين نيست كه فهم اقتصادي دارند.
رييس مركز هنرهاي تجسمي وزارت ارشاد اضافه كرد: كاتالوگ همه حراجهاي بزرگ و مهم دنيا براي ما فرستاده ميشود، چراكه همه آنها بو بردهاند كه ممكن است روزي كار بخريم و بنده را به عنوان يكي از مشتريها ميشناسند. دو سه هفته قبل از هر حراج، كاتالوگها ميرسد، من هم همه قيمتها را دنبال ميكنم، همه در حال بالا رفتن است.
سميعآذر عنوان كرد: عربها كه معتقدند هنر حرام است، در كشوري چون عربستان آثار هنري مور و مجسمههاي آبستره خريداري كردهاند. خريد و فروش ننگ نيست.
وي در ادامه گفتههايش عنوان كرد: مساله خريد را با نمايندههاي مجلس مطرح كرديم، به ما گفتند همه كه نميآيند تحليلهاي ما را گوش كنند كه از نظر اقتصادي منفعت دارد، بنابراين به ما اجازه معاوضه دادند. در آن صورت من ميتوانم بگويم مثل هر كلكسيوني كاري كه ارزش آن رو به كاهش است، سريعا با كاري كه ارزش آن بالا ميرود، معاوضه شود. برخي كارها براي من گران است، براي ديگري ارزان، اين را ميتوان تغيير داد. من با آوردن فلان مجموعه چون كوبيسيم خود را قوي ميكنم، قيمت بقيه آثارم را هم بالا ميبرم و به مجموعهدار كوبيسم معروف ميشوم كه به نفع من است. در عين حال، من در سوررآليسم هيچ عددي نيستم، هيچ نمايشگاهي هم ندارم، اما آن يكي ميتواند همين سود را از كار سوررآليستي ما ببرد. اينها كارهايي است كه ما ميتوانيم انجام دهيم. پايين آمدن ارزش كار ويكتور وازليني، پايين آمدن ارزش ملي است.
او اضافه كرد: به هر حال آن موقع خريد درست بود يا غلط، مسالهاي گذشته است. وازليني امروز ارزش خود را از دست ميدهد، چند روز ديگر فقط بايد آن را هديه بدهيم.
وي درباره اين امر كه براي فروش اين گونه اشياء حتما بايد قانون مصوب باشد و آيا ميتوانيد راسا وارد پروسه فروش شويد، توضيح داد: هيات وزيران ميتواند اين تصميم را بگيرد. مهاجراني نامهاي به آقاي خاتمي نوشت و اجازه خريد كار خواست و گفت اگر اجازه خريد نميدهيد، اجازه معاوضه بدهيد، ما فكر كرديم اگر معاوضه صورت بگيرد، دو اتفاق ميافتد؛ صريح ميگويم، مسؤولان ما حالاحالاها پولبده نيستند، اما معاوضه را شايد قبول كنند، فروش هم كه نميخواهيم.
وي سپس ادامه داد: اول اينكه باب اين قضيه باز ميشود؛ اگر مسؤولان بدانند چه قيمتهايي و چه پولهايي وارد كشور ميشود، ممكن است سال بعد با خريد موافقت كنند. دوم اينكه ما به اين ترتيب در ماركت هنر حضور پيدا ميكنيم، به اين ترتيب ميتوانيم فرصتهايي خلق كنيم كه آثاري را هم بخريم. ضمن آنكه كارهايي كه ارزششان پايين ميآيد را ميتوانيم معاوضه كنيم و آثار جواناني كه آينده درخشاني دارند را بخريم. اين بهترين كار ممكن نيست، اما از دست روي دست گذاشتن بهتر است.
او اضافه كرد: آقاي خاتمي دستور داد جلسه هيات وزيران تشكيل شود، كه نشد. با پورنجاتي صحبت كرديم، گفت به مجلس بفرستيد، ما در مجلس اين كار را انجام ميدهيم. گفتيم ما قصد فروش نداريم، معاوضه هم كار خوبي نيست. همه آثاري را كه ارزش آن پايين ميآيد يك ميليون دلار نميشود و با آن نميتوانيم يك كار درجه 2 هنرمندي چون ريشتر را بخريم، كه در ايران و دنيا بپيچد كه ما ميخواهيم كار بفروشيم. همهاش با هم يك ميليون دلار نميشود.
سميعآذر گفت: همين كه دو قلم بخريم، دنيا ميفهمد كه ما اهل خريديم. اگر پول دستمان بيايد بيشتر هم خواهيم خريد. پورنجاتي اين موضوع را خوب درك كرد. بنابراين تصميم گرفتيم قضيه معاوضه را اين گونه مطرح كنيم كه به وزارت ارشاد اجازه فروش داده شود، بنابراين خريد مجاز است. وقتي به تصويب رسيد، ميگوييم نميفروشيم، ما فقط ميخريم. سپس جلسهاي با مديران بانكهاي ايران، ملي، تجارت، صادرات، سپه، ملت، كشاورزي، رفاه و... برگزار كرديم. باني اين كار هم خدابيامرز، دكتر نوربخش بود، به همه بانكها هم گفتيم كه تمام بانكهاي دنيا كلكسيون دارند، شما هم بايد كلكسيون داشته باشيد، به جاي اينكه پولتان را بخوابانيد، باييد اثر هنري بخريد. ديديم انگار اكثر آنها بهتر از ما ميدانند؛ اما گفتند بايد زمينه سياسي آن فراهم شود. اگر ما برويم آثار هنري بخريم، ميگويند شيء تزئيني خريدهايد. اين قضيه ماند، بعد ما رفتيم با مجلسيها كار كرديم، گفتيم كه بانكها آمادهاند. بانكيها هم آمادگي داشتند، اما ميخواستند فضاي جامعه آماده باشد. واقعا قصد ما اين بود كه جو خريد را باز كنيم؛ اگر من بودم، نميگذاشتم دكونينگ را بفروشند؛ گفتند تا بگوييم خريد، ميگويند پولش چه شد؟ گفتيم يكي دو تا غير قابل نمايش داريم، رنوار را كه امكان ندارد بفروشم. آن دو تاي ديگر ارزششان پايين است، پولي براي ما نميآورد، پس ما برنامه فروش نداريم، فروش فقط حرف است، شما اين را بگوييد كه عدهاي فكر كنند آثاري را ميدهيد تا آثاري را بگيريد. به همين دليل گفته شد: آثار غير قابل نمايش كه روز به روز از ارزش آنها كاسته ميشود.
وي ادامه داد: مساله غير قابل نمايش، مساله داشتن تابلوي بد نيست. دو تا تابلو داريم كه آن هم نه ارزش مهمي دارد نه آنقدر غير اخلاقي است. گفتند اين گونه بگوييم تا در كنار آنها، آثار ديگر را هم بفروشيم.
او افزود: قصد داشتيم بگوييم كارهايي كه ارزش رو به كاهشي دارند را ميفروشيم؛ بعد بگوييم نميفروشيم، تنها ميخريم. بنابراين قضيه اين چنين به مجلس رفت؛ ديگر ما را راه هم ندادند و ما صاحب قضيه نبوديم؛ قضيه جور ديگري شد. تا جايي كه به ما مربوط ميشد، قصد ما اين بوده و هست كه به خاطر اهداف سياسي، فرهنگي، اقتصادي اجازه خريد پيدا كنيم و كساني را كه در مسائل پولي كشور داراي تصميمگيري هستند، مجاب كنيم كه بيايند در اين امر سرمايهگذاري كنند.
سرپرست موزه هنرهاي معاصر تهران در ادامه در پاسخ به خبرنگار ايسنا گفت: موزه من يك موزه ملي است. اگر خصوصي بود، بخشهايي را كه داشتم هم ميدادم تا صرفا كمبودهايم را براي رسيدن به مجموعه كامل و قوي جبران كنم. بزرگترين مجموعهدار پيكاسو بزرگترين كسي است كه ميتواند قيمت پيكاسو را در دنيا تعيين كند.
وي در اين باره كه اما فضاي رسانهيي به وجود آمده، شوراي نگهبان را به مخالفت با اين قضيه تحريك كرد، خطاب به خبرنگار ايسنا پاسخ داد: شما بايد ميدانستيد كه ما قصد فروش نداشتيم، ما چيز فروختني نداريم.
او در ادامه اذعان داشت: البته الان اين را ميگوييم. ممكن است من از اين سمت بروم، كس ديگري بيايد و شروع كند به پيكاسو فروختن؛ اما من نميتوانم از الان بابت كار سوئي كه بعد از من ممكن است كس ديگري انجام دهد، مؤاخذه شوم. من درباره نياز و قصد خودم حرف ميزنم. همه ميدانستند اين كلكسيون دفن شده بود، پس از 20 سال كسي حتا در مطبوعات نميدانست چنين مجموعهاي وجود دارد. تنها چند تا هنرمند ميدانستند. من كلكسيون را درآوردم، من كلكيسون را نمايش دادم، من به دنيا فرستادم، از دوره من است كه بيرون آمد و مطرح شد. همه در جامعهي هنري ترديد ندارند كه نيت من اين بود كه كلكسيون توسعه پيدا كند.
سميعآذر خاطرنشان كرد: آن مجوز بهترين مجوز ممكنه نبود، اما از آن بهتر را نميشد مطالبه كرد. به هر حال، به شكلي در جايي از آن نامي از خريد بود. من نوعي - از مسؤولان وزارت ارشاد - ميتوانستم از آن مصوبه استفادههاي خوبي بكنم. اما متاسفانه بهخاطر جوي كه رسانهها ساختند، احتمالا شوراي نگهبان نگرانيهايي پيدا كرد و آنرا رد كرد.
او ادامه داد: ما بار ديگر در شرايطي هستيم كه براي خريد آثار هيچ مجوز قانوني يا هيچ چيزي كه جو را مساعد كند در اختيار نداريم، اگر هم صاحبان پول و سرمايه كاملا متقاعد شوند كه اين كار را انجام دهند، مجوز قانوني ندارند. به نظر ميرسد تا بار ديگر براي اخذ چنين مجوزي چه از مجلس و چه از جاي ديگر اقدا نكنيم، نميتوانيم به فكر توسعه آن كلكسيون باشيم. من كسي هستم كه هر روز به همه دنيا و همه بازديدكنندگان موزه بايد پاسخ دهم كه چرا حتا يك اثر پس از انقلاب به مجموعه اضافه نشده است.
او در پاسخ به اين پرسش كه مصوبه مطرح شد، در ميانه راه ماند، هزينهاي هم روي دست ما گذاشت و خود پروژه هم شكست خورد، براي جبران اين ذهنيتهاي به وجود آمده، اصلا پشيمان ميشويد و كار را رها ميكنيد يا با اين تجربه راههاي جديدي داريد، گفت: البته من پروژه را كاملا شكست خورده نميدانم. ما براي گرفتن مجوز خريد آثار هنري به توفيقي نرسيديم؛ اما از يك منظر در شرايط بهتري قرار گرفتيم. با آنچه كه رسانهها به آن پرداختند، به اهميت اين كلكسيون بهعنوان يك حيثيت ملي تاكيد شد و اين براي خود ما يك دستاورد است. چون اگر خودمان ميخواستيم با هر ابزار ديگري تبليغ كنيم، آنقدر موفق نبوديم كه رخ داد. با تبليغاتي كه براي اين كلكسيون شد، مطمئنيم ديگر به زيرزمين ـ بهمعناي استعاري آن ـ باز نميگردد.
وي اظهار كرد: در شرايط بهتر، بار ديگر با توجه به تجربهاي كه داريم، ميشود مساله خريد و فروش را مطرح كرد؛ اما همچون دفعه قبل كه محلي براي تامين بودجه خريد مشخص نبود، بنابراين مجبور شدند محل آن را فروش بگذارند، نبايد مطرح نكنيم، بلكه اين بار محلي براي خريد مشخص شود تا تنها بحث خريد را به تصويب برسانيم.
ما در شرايط بهتري نسبت به قبل از اين مطرح شدن اين مصوبه هستيم.
رييس مركز هنرهاي تجسمي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي همچنين درباره نامه درخواست هنرمندان از رييس جمهور مبني بر اختصاص بودجهاي به موزه هنرهاي معاصر تهران، عنوان كرد: آن نامه به رييس سازمان مديريت و برنامهريزي ارجاع داده و قرار شد از طريق وزارت ارشاد، از رياست سازمان مديريت و برنامهريزي خواسته شود تا مبلغي را بهطور اخص براي توسعه هنر و بهخصوص براي عرضه هنر در سطح جهاني در نظر گرفته شود. آقاي مهندس كاظمي پيگير اين قضيه بود، فكر ميكنم يكي از دلايلي كه روزهاي آخر خيلي به تحقق اهدافي كه داشت اميد نداشت، به همين دليل اينجا را ترك كرد. اميدوار نبود دستور رييس جمهور در عمل اجرا شود. بعيد ميدانم رقم قابل توجهي از محل دستور صريحي كه رييس جمهور داد براي اين امر اختصاص داده شود.
وي در بخش ديگري از اين گفتوگو در پاسخ به پرسش ايسنا گفت: فكر ميكنم هنوز در خطي نيافتادهايم كه هنرمندان ما بهصورت خودكار و خودجوش بتوانند در صحنههاي بينالمللي حضور داشته باشند، گو اينكه اين شرايط نسبت به چند سال پيش بهتر شده، تشكلها و گروههاي هنري خودشان ميتوانند مستقيما با جايي ارتباط برقرار كنند و ترتيب برپايي نمايشگاه آثارشان را در بعضي كشورهاي دنيا بدهند؛ اما جدا از برخي حركتهاي پراكنده، بهطور كلي ما هنوز احتياج داريم مديريت فرهنگي ازسوي دولت پشتيان حضور جهاني هنر ايران باشد. اگر اين مديريت سست، ضعيف يا بيانگيزه شود يا به هر دليلي عقبنشيني كند، قطعا ما با نوعي فصلت مواجه ميشويم.
وي تاكيد كرد: هنوز فكر ميكنم به حضور مستمر احتياج داريم؛ سستي، تعلل، عقبنشيني و درنگ ميتواند براي ما فوقالعاده خطرناك باشد. مثلا اگر يك دوره در بينال ونيز شركت كرديم كه اين شركت تحسيني را برانگيخت، اگر دو سه دوره شركت نكنيم، شركتمان در دورههاي بعدي سختتر ميشود و موقعيتمان براي احراز جايزه پايين ميآيد. بنابراين ما به مديريت و حضور مستمر نياز داريم. ما دست كم بايد سه چهار سال ديگر كار كنيم تا عدهاي در ايران و خارج از ايران كارشان معرفي هنر ايران شود. ما هنوز به آن موقعيت نرسيدهايم، تامل و عقبنشيني براي ما مرگبار است.
وي در ادامه حمايت دولت را در ايجاد مناسبتها، روابط و حمايتهاي مالي ضروري دانست و عنوان كرد: اكنون بدون حمايت مالي دولت امكان تامين هزينههاي برپايي نمايشگاهي در خارج از كشور اندك است. در عين حال عمليات جمعآوري حمايت دولتي هم مادي، هم لجيستيي و هم موقعيتهايي است كه در اختيار بخش دولتي است. صحبت از هنر ايران در خارج از كشور هنوز به تبليغ و كار نياز دارد. اين مساله با تاريخ گذشته هنر و تمدن قبل و بعد از اسلام ايران تفاوت دارد. بهترين كار ما هم نمايش آثار هنريمان است. ما تلاش بسياري كرديم تا از هر فرصتي براي عرضه آثار هنرمندان استفاده كنيم. در چهار سال گذشته بيش از 50 نمايشگاه برگزار كرديم، در بسياري از موارد آثاري فروختيم، در برخي موارد ديگر تعمدا نفروختيم تا به قيمت معقولتري برسيم. تقريبا در برپايي تمام نمايشگاههايمان بسيار موفق بوديم، تقريبا نمايشگاهي نداشتيم كه بسياري نيايند بگويند آثار ما فوق تصور آنها بوده، اما ضروري است كار را بيش از گذشته ادامه دهيم.
سميعآذر درباره تعريفي از هنرهاي معاصر ايران نيز گفت: به طور واضح هر كاري كه امروز خلق ميشود ـ اعم از يك تابلوي نگارگري، اثر خط، تابلو نقاشي، كار چيدمان، اثر ويديويي، تصويرسازي گرافيك و... ـ همه اينها با هر گرايشي هر چقدر سنتي، هر چقدر مدرن، يك آفرينش معاصر است و در مجموعه آفرينشهاي معاصر ايران جا ميگيرد. اين كه كدام يك از اين آثار مناسب چه نمايشگاهياند، خيلي به اين بستگي دارد كه هر نمايشگاهي چه نوع مخاطبي دارد. هر مركزي صبغه خاص خود را دارد كه مخاطب خاصي دارد. برخي اوقات فكر ميكنم تصويري امروزي و پيشرو از هنر معاصر ايران وجود دارد؛ تصويري كه حاكي از آن است كه آفرينشهاي هنري تكرار دست سوم سنتهاي گذشته نيست و بهعنوان يك گرايش عام در انتخاب آثار ما وجود دارد. تلاش ما اين بود كه نشان دهيم صحنه هنري معاصر ايران سرشار از ابتكار و خلاقيت، تنوع در هر شيوه هنري است و اين الزاما به معناي نفي ارزشها و سنتهاي گذشته نيست و بيشتر دال بر پويايي خلاقيتها و آفرينشهاي هنري معاصر است.
به گزارش ايسنا او همچنين گفت: افراد خارجي خودشان هنر ما را براي خود دستچين ميكنند، ما هم براي اينكه اين ذهنيت به وجود نيايد كه اگر كسي بيايد ايران دستگاههاي دولتي هنرمندان خاصي را به آنها معرفي و تحميل ميكنند، دستشان را باز ميگذاريم و اصلا هم فكر نميكنيم كه هر نمايشگاهي آخرين فرصت براي هنرمندان ماست.
وي افزود: ما در صورت تكرار خود ممكن است از تحسين جهانيان بهدور بمانيم. در هنرهاي تجسمي بر عكس سينما مجبوريم به نوگرايي فكر كنيم. اين سرنوشت محتوم ماست.
سرپرست موزه هنرهاي معاصر تهران همچنين گفت: در دوره مدرن در داخل ايران به نوعي تعريف هنر قايليم كه ممكن است در اروپا چنين تعريفي وجود نداشته باشد و اگر ما مطابق تعريف اروپا آثاري را انتخاب كنيم و بفرستيم، ممكن است از دغدغهها و نوع نگاه خودمان غافل باشيم. چنين چيزي وجود ندارد، در داخل كشور ما هم تنوع گرايشها، سليقهها و تعاريف مختلف هنري وجود دارد. در همه جاي دنيا هم چنين است. در جهان گونههاي بسيار افراطي از ادراك هنري وجود دارد كه همه براي خودشان كار ميكنند و ميفروشند. در لندن هنوز عدهاي با آبرنگ طبيعت ميكشند و نمايشگاه ميگذارند و با قيمت خوبي ميفروشند. همانجا ميبينيم كه عدهاي ميروند تعدادي آثار را كنار هم ميچينند و بهعنوان يك اثر هنري و در نمايشگاهي موزهيي عرضه ميكنند. بنابراين در هيچ جاي دنيا از درك واحدي كه در يك سطحي ملي مطرح باشد، صحبت نميشود كه حال ما بگوييم تعامل با دنيا ممكن است ما را از قوميت خودمان دور كند.
او متذكر شد: ادراك هنري از يك هنرمند تا هنرمند ديگر فرق دارد. بنابراين ما به يك معنا نميتوانيم در داخل كشور خود را به يك تعريف و درك هنري مشخص محدود كنيم.
سميعآذر در پايان در پاسخ به اين پرسش كه ذهنيت خودش تحت تاثير قيمت آثار هنري است يا اقبال عمومي يا هنر، پاسخ داد: هنر؛ اما اقبال عمومي و قيمت با هم ارتباط دارند. براي من اينكه كدام متعلق به چه هنرمندي است، در آن شيوه چقدر شاخص است و در بيان چقدر اهميت دارد، مهم است. معمولا كاري كه مهم باشد، گران هم ميشود.
انتهاي پيام
- در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
- -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
- - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.
- - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.
نظرات