به گزارش ایسنا، نوروز نهتنها آغاز سال نو، بلکه تجلی فرهنگ، باورها و سنتهای دیرین ایرانیان است. یکی از برجستهترین جلوههای این آیین، خوان نوروزی است که از گذشتههای دور تا امروز، نقشی مهم در لحظات تحویل سال ایفا کرده است. این خوان، که در طول تاریخ اشکال و نامهای مختلفی داشته، دربردارنده نمادهایی از باروری، برکت و پیوندهای خانوادگی است. در این گزارش، نگاهی به پیشینه و فلسفه خوان نوروزی خواهیم داشت و تطورات آن را از دربار ساسانی تا خانههای ایرانیان بررسی خواهیم کرد.
آیینها و آداب تحویل سال
خوان نوروزی:
گستردن خوان نوروزی یا سفره نوروزی در هنگام گذشتن سال کهنه به نو و گزیدن هفت نوع خوراکی گوناگون و چیدن آن روی سفره، از رسمهای ویژه و عمومی در نوروز بوده است.
دمشقی درباره آداب نوروزی در دربار ساسانی مینویسد که در پگاه نوروز مردی با خوانی نقره به مجلس نوروزی پادشاه وارد میشد که بر آن از گندم، جو، باقلا، ماش، کنجد و برنج، هر یک هفت خوشه و هفت دانه، و نیز پارهای شکر، دینار و درهم درست گذاشته بودند و آن را پیشاپیش پادشاه میگذاشت.
امروزه، هفت نوع خوراکی که روی سفره نوروزی میچیدند، بنا به مقتضیات اجتماعی، فرهنگی و اقلیمی در نواحی مختلف ایران فرق میکند. در بیشتر مناطق ایران در تحویل سال «سفره هفتسین» میگسترند و هفت نوع خوراکی که نخستین حرف نام هر یک «سین» است، مانند سیب، سنجد، سمنو، سرکه، سماق، سنبل و سیر یا سیاهدانه را روی آن میچینند. در برخی از روستاهای فارس و خراسان، «سفره هفتمیم» و «سفره هفتشین» از هفت گیاه و میوه گسترده میشدند.
برخی «سین» را کوتاهشده واژه «سینی» میدانند و میگویند در زمان قدیم، مائدههای تازه و خشک زمینی را در هفت سینی یا هفت خوان مسی میچیدند و در نوروز به حضور شاهان میبردند. هر یک از این مائدهها نمونهای از محصولاتی بود که در سرزمین ایران به دست میآمد. همچنین گفتهاند که امشاسپندان، هفت فرشته مقدس دین مزدیسنا، در ده روز فروردگان، از ٢۶ اسفند تا ۵ فروردین، از جهان مینوی فرود میآمدند و مردم، هفت خوان از مائدههای زمینی برای آنها مهیا میکردند.
ظاهراً رسم گستردن سفره در نوروز و چیدن هفت نوع خوراکی بر روی آن، بازمانده رسمی کهن است و شماره هفت نیز تمثیلی از هفت ایزد دین مزدیسنا. زرتشتیان ایران، خوان نوروزی را با سه سینی، هر یک حاوی هفت گونه شیرینی، میوه تازه و خشک، به نشانه هفت فرشته امشاسپند، میآرایند و باور دارند که این فرشتگان در فروردگان از جهان مینوی به جهان خاکی فرود میآیند و بر سر خوان نوروزی با آنان مینشینند.
روی سفره نوروزی، افزون بر هفت خوراکی، آینه، لاله، شمع، قرآن (در خوان مسلمانان) و اوستا (در خوان زرتشتیان)، جامی پر از آب که در آن چند برگ سبز و شمشاد و نارنج انداختهاند، یک جام با ماهیهای قرمز، نرگس و سنبل، چند تخممرغ پخته رنگین و نقاشیشده، نان سنگک یا تافتون، یک بشقاب سبزی پلو با کوکو و ماهی، سکه نقره که معمولاً سکه صاحبزمان است، اسفند رنگشده، شیر، ماست، پنیر، سبزی خوردن و شیرینی میگذارند. هر یک از این چیزها و خوراکیها در فرهنگ ایرانی معنا و مفهومی نمادین دارد.
خوان نوروزی در نزدیک کردن اعضای خانواده و گردآوردن آنها به دور هم و نشستن بر سر سفره نوروزی، نقش و اهمیت بسیار زیادی دارد. ایرانیان هرجا که باشند، در سفر و حضر و در راه دور و نزدیک، میکوشند تا خود را پیش از تحویل سال به خانه برسانند و با پدر و مادر، خواهران و برادران و همسر و فرزندان، بر سر سفره نوروزی حضور داشته باشند. چون باور دارند اگر کسی در سر سال تحویل در خانه و بر سر سفره نباشد، تا آخر سال از خانه و خانواده دور و آواره خواهد بود. بهطور کلی، خوان نوروزی نقش مهم و برجستهای در ایجاد وحدت، وفاق و همبستگی میان اعضای خانواده ایفا میکند.
زمان تحویل سال:
در نخستین روز اعتدال ربیعی، به هنگام ورود آفتاب به برج حمل، سال تحویل میشود و سال کهنه پایان مییابد و سال نو و نوروز آغاز میشود.
به باور عامه، زمین روی یک شاخ گاو است. این گاو روی گرده یک ماهی، و ماهی در دریا، و دریا در جایی در دست حضرت علی (ع) است. در زمان تحویل سال، این گاو افسانهای برای رفع خستگی خود، زمین را از روی یک شاخ به روی شاخ دیگرش میاندازد. به هنگام انتقال زمین از شاخی به شاخ دیگر گاو، تخممرغ روی آینه و برگ سبز روی آب تُنگِ سفره نوروزی میچرخند و تکان میخورند و ماهی در تُنگ آب از حرکت بازمیماند.
اسطوره عمو نوروز:
در فرهنگ مردم اصفهان، اسطورهای رایج است که سال کهنه را به یک «عجوزهخانم» مانند میکند که در شوق دیدار «عمو نوروز»، نماد سال نو، است. این عجوزه همیشه به هنگام تحویل سال به خواب میرود و از دیدار «عمو نوروز» محروم میماند و باز به شوق دیدار او، یک سال دیگر انتظار میکشد. این اسطوره چنین نقل شده است:
«عجوزهخانم از یک ماه به نوروز، به دارکوبها و چرخریسکها دستور میدهد که از برگ نورَس درختان و گلهای نوشکفته، قبای زیبایی برای عمو نوروز ببافند. میگویند باد و طوفانهای موسمی اسفندماه، نشانه خانهتکانی او است. چند روز به عید، مائده اولین بوسهها را از سر شاخههای درختان میرباید تا گلها باز شوند و آنها را توی گلدان بگذارد. سفرهای میچیند و تخممرغی بر آینه میگذارد تا به هنگام حرکت تخممرغ بر آینه، تحویل سال را حس کند. قلیان را چاق میکند و روی مخده مینشیند، به انتظار عمو نوروز. کمکم خوابش میبرد. عمو نوروز وقتی سال تحویل شد، میآید و عجوزهخانم را خواب میبیند. پکی به قلیان میزند و از شیرینی میخورد و بازمیگردد. دمی بعد، عجوزهخانم از خواب بیدار میشود و میفهمد که سال تحویل شده و عمو نوروز آمده و رفته است. اگر خود را به آب بزند، باران میبارد و اگر به خاک بیفتد، طوفان کرده و خاک برمیخیزد و چارهای ندارد جز اینکه تا سال دیگر صبر کند. میگویند که سالی که عمو نوروز و عجوزهخانم به هم برسند، دنیا به آخر میرسد.»
گردش سال روی حیوان:
در قدیم، مردم باور داشتند که هر سال به حیوان خاصی تعلق دارد و سال روی آن میگردد. شمار حیوانها دوازده تا بود که در هر دورهی دوازدهساله دوباره تکرار میشد. حیوانها عبارت بودند از: موش، گاو، پلنگ، خرگوش، نهنگ، مار، اسب، گوسفند، میمون، مرغ، سگ و خوک.
بنابراین پندار، سال روی هر حیوانی که میگردید، طبع، خوی و رفتار آن حیوان بر طبیعت آن سال و بر حال و احوال و زندگی مردم در آن سال اثر میگذاشت. از این رو، سالهایی را که مثلاً روی موش، پلنگ و مار میگردید، بدیُمن و ناخجسته و سالهایی را که مثلاً روی گاو و گوسفند میگشت، خوب و نشانهی نعمت، فراوانی آبها و رونق کار زراعی میانگاشتند.
سال مار را سالی سخت، پرمشقت و همراه با ستم بر رعایا میدانستند و میگفتند در این سال مردم سختی خواهند کشید و مثل مار پوست خواهند انداخت. یا مثلاً سال موش را سال حیله، تزویر، ریا و شیوع دزدی و سال خوک را سال رواج فساد اخلاقی و بیعفتی و اختلاف میان خانوادهها میپنداشتند. به این گونه، مردم تقدیرات زندگی، کار و کوشش خود را در سال نو و چگونگی طبیعت و احوال سال را با صفات حیوانی که متعلق به سال نو بود، تفأل میزدند و پیشبینی میکردند.
گاهشماری بر مبنای سالهای دوازدهحیوانی یک گاهشماری مغولی ـ ترکی بود که هر دو صورت مغولی و ترکی آن مدتها در ایران معمول بود. این گاهشماری هنوز هم در میان مردم جوامع سنتی رایج است و تقویمهایی که برای استفادهی آنها چاپ میشود، سالهای حیوانی را نشان میدهند.
اعلام زمان تحویل سال:
در گذشته، که در هر شهر و دیاری نقارهخانهای بود، نقارهچیان هر روز در دو نوبت، پیش از طلوع آفتاب و پس از غروب آفتاب، نقاره میزدند. در نوروز هر سال نیز، هنگامی که سال تحویل میشد، نقارهزنان با زدن نقاره، دهل و کرنا آغاز نوروز و سال نو را به اطلاع مردم میرساندند.
بعدها، پس از تحولات در شهرها و برچیده شدن نقارهخانهها، حکومتها با شلیک توپ، به صدا درآوردن سوت کارخانهها و در سالهای پسینتر در تهران، شهرهای بندری و شهرهایی که ایستگاه قطار داشتند، با به صدا درآوردن سوت قطارها و کشتیها، تحویل سال را به مردم اعلام میکردند. در این زمان، رادیو و تلویزیون جای همهی آنها را گرفته است و زمان تحویل را در برنامهی نوروزی مشخص و به مردم سراسر ایران اعلام میکند.
آداب تحویل سال:
در ایران کهن، مردم گردش سال را در ایران دورهی ساسانی یک رویداد بزرگ و خجسته میانگاشتند و صبح نوروز را که «فجر و سپیده به منتهای نزدیکی خود به زمین میرسید»، فرخندهترین ساعات میدانستند و با نگریستن به آفتاب، تبرک و تیمن میجستند.
از چگونگی رسم و آداب تحویل سال در میان توده مردم گزارشهایی از دوران گذشته نرسیده است. آنچه به صورت مکتوب در دست است، چگونگی برگزاری تحویل سال در دربار پادشاهان ساسانی است.
بنابر این روایات، در بامداد نوروز، شاه با جامهای از بُرد یمانی و مجموعهای از زیورها و گوهرها در دربار بر تخت مینشست. نخستین کسی که پس از تحویل سال به حضور او بار مییافت و از او دیدار میکرد، موبد موبدان بود. مردم قدم او را نیک و زبانش را خوش میدانستند و ورود او را به دربار برای شاه و مردم، شگونآور میپنداشتند.
خیام در «نوروزنامه» درباره چگونگی آیین سال تحویل پادشاهان ساسانی از گاه کیخسرو تا روزگار یزدگرد چنین مینویسد: «روز نوروز نخست کس از مردمان بیگانه، موبد موبدان پیش ملک آمدی با جام زرین پُرمی، و انگشتری و درهمی و دیناری خسروانی، و یک دسته خوید سبزرسته، و شمشیری و تیر و کمان، و دوات و قلم، و اسبی و غلامی خوشروی، و ستایش نمودی و نیایش کردی او را به زبان پارسی به عبارت ایشان. چون موبد موبدان از آفرین بپرداختی، پس بزرگان دولت درآمدندی و خدمتها پیش آوردندی.»
آنگاه موبد موبدان به پارسی برای شاه این دعای نوروزی را میخواند: «شها! به جشن فروردین، به ماه فروردین، آزادی گزین، به روان و دین کیان، سروش آورد ترا دانایی و بینایی به کاردانی، و دیر زی با خوی نیک، و شاد باش بر تخت زرین، و انوشه خور به جام جمشید و رسم نیاکان، در همت بلند و نیکوکاری و ورزش داد، و راستی نگاه دار. سرت سبز باد و جوانی تو نو، اسپت کامکار و پیروز، و تیغت روشن و کاری به دشمن، و بازت گیرا و خجسته به شکار، و کارت راست چون تیر، و هم کشوری بگیر نو، بر تخت با درم و دینار، بیشتر هنری و دانا، گرامی و درمخوار، و سرایت آباد و زندگانی بسیار.»
خیام میافزاید: «چون این بگفتی، جامی کردی و جام به ملک دادی، و خوید به دست دیگر نهادی و دینار و درم در پیش تخت او بنهادی، و بدین آن خواستی که روز نو و سال نو، هرچه بزرگان اول دیدار چشم بر آن افکنند، تا سال دیگر شادمان و خرم با آن چیزها در کامرانی بمانند، و آن برایشان مبارک گردد، که خرمی و آبادانی جهان در این چیزهاست که پیش ملک آوردندی.»
جاحظ ـ ادیب فیلسوف ـ، آیین نخستین روز نوروز در دربار ساسانیان را به تفصیل چنین نقل میکند: «پادشاه لباسهای زرین در بر میکرد و بر اریکه خود مینشست. در این روز شخصی که نام دلپسندی داشت و به نیکوکاری معروف بود و صورت زیبا و زبان شیوا و شیرین هم داشت، میآمد و در حضور پادشاه میایستاد و میگفت: آیا اذن دخول به من میدهید؟ پادشاه میپرسید: تو کیستی؟ و از کجا آمدهای؟ و کجا میروی؟ و کی تو را به اینجا آورده است؟ و با که آمدهای؟ و با خود چه داری؟ آن شخص پاسخ میداد: از سوی دو جایی که سعادت و برکت در آنجاست، میآیم و میخواهم به جایی که سعادت و برکت وجود دارد، بروم. کسی که پیروز «منصور» است، مرا به اینجا آورده است. نام من هم خجسته است. با سال نو آمدهام و برای پادشاه ارمغان و سلامت و پیام آوردهام. پادشاه میگفت: به او اذن دهید و بدان شخص میگفت: وارد شو. شخصی نزد پادشاه یک سینی سیمین میگذاشت. در اطراف این سینی، چند تکه نان خرد شده، قرار داشت و انواع دانهها از جمله گندم، جو، ذرت، نخود، عدس، برنج، کنجد، باقلا و لوبیا روی آن چیده شده بود. از هر یک از این دانهها، هفت دانه در گوشهای از سینی گذاشته بودند. در مرکز سینی، هفت شاخه از درختی که به آن تفأل میزدند و آن را خوشیمن میدانستند، قرار داشت. این شاخهها که دیدنشان موجب روشنی دل و شادی میشد، معمولاً از درختانی مانند زیتون یا انار انتخاب میشدند. هر یک از این شاخهها دارای یک، دو یا سه گره بودند و هر شاخه به نام یکی از «کورهها» نامگذاری شده بود.
در گوشههای سینی، واژههایی مانند «ابزود»، «ابزائد»، «ابزون»، «بروار» (صورت دیگر واژه پروار به معنای فربهی)، «فراخی» و «فراهیه» نوشته شده بود که هر یک مفاهیمی همچون «زیاد شود»، «افزایش»، «رزق»، «شادمانی» و «گشایش» را القا میکردند. همچنین در این سینی، هفت نوع شیرینی سفیدرنگ، سکههای نقرهای ضربشده در همان سال، دینارهای جدید و مقداری اسپند نیز قرار داده شده بود.او این خوراکیها را میخورد و سپس برای جاودانگی و بقای سلطنت دعا میکرد و خوشبختی و عزت پادشاه را آرزو میداشت. پادشاه در آن روز هیچ فرمانی صادر نمیکرد و کسی را از چیزی نهی نمیکرد تا با شفقت رفتار کرده باشد و کسی در نوروز از او دلگیر نشود.
رسم چنین بود که نخستین چیزی که به پادشاه تقدیم میشد، سینیای از طلا یا نقره بود که بر آن شکر سفید، نارگیل پوستکنده تازه و چندین جام نقره یا طلا قرار داشت. درون این جامها شیر تازهای بود که خرما و تمر تازه در آن خیسانده شده بود. پادشاه چند نارگیل و تمر برمیداشت و میخورد، سپس آن را به کسانی که دوست داشت تعارف میکرد و از شیرینیها نیز هرکدام را که میل میکرد، برمیداشت.»
بیرونی نیز در «آثارالباقیه» از قول «اصحاب نیرنگ» دربارهی آداب نخستین روز نوروز و خوردن چیزهایی برای تندرستی چنین مینویسد: «هرکس بامداد نوروز پیش از آنکه سخن گوید، سه مرتبه عسل بجود و سه باره موم دود کند، از هر دردی شفا مییابد.» یا «هرکس در بامداد این روز، پیش از آنکه سخن گوید، شکر بجود و با روغن زیتون تن خود را جرب کند، در همهی سال از انواع بلاها سالم خواهد ماند.»
در ایران امروز، در وقت تحویل سال، همه اعضای خانوادهها در خانههای خود گرد میآیند و در کنار خوان نوروزی مینشینند. شمعهای شمعدان یا چراغهای روی خوان نوروزی را پیش از تحویل سال روشن میکنند و سکههایی لای قرآن میگذارند. همه چشم به آب و برگ و ماهی میدوزند و گوش به شلیک توپ و اعلام سال تحویل میسپارند.
در میان زرتشتیان رسم است که پس از تحویل سال، بزرگ خانواده از پای خوان نوروزی برمیخیزد و به هر یک از اعضای خانوادهاش، به رسم قدیم، سه قاشق عسل یا شربت و سه دانه شیرینی یا سه دانه میوه خشک و یا سه سکه همراه سه برگ سبز میدهد و نوروز را به آنها فرخنده باد میگوید. سپس همه اعضای خانواده میایستند و از کتاب دینی اوستا، آیه تندرستی را با صدای بلند میخوانند و از خداوند بزرگ زندگی دراز، تندرستی، شادکامی و روزی فراخ درخواست میکنند.
در میان مسلمانان رسم چنین است که پس از تحویل سال، همه اعضای خانواده به یکدیگر «عید مبارکی» میگویند. کوچکترها دست بزرگترها را میبوسند و بزرگترها صورت کوچکترها را. آنگاه، بزرگ خانواده دعای سال تحویل زیر را میخواند و دیگران آن را تکرار میکنند:
یا مُقَلِّبَ القُلوبِ وَالأبصار،
یا مُدَبِّرَ اللَّیلِ وَالنَّهار،
یا مُحَوِّلَ الحَولِ وَالأحوال،
حَوِّل حالَنَا إِلی أحْسَنِ الحال.»
پس از خواندن دعای سال تحویل، بزرگ خانواده قرآن را میگشاید و هفت سوره یا هفت آیه از قرآن را که با کلمه «سلام» آغاز میشود، میخواند. با خواندن این آیات، آفتها و بلاهای آسمانی و زمینی و ابلیس و شیطان را از محیط خانه و خانواده دور میکنند و سلامت و آرامش را به خانه در سال نو میآورند. آنگاه، به رسم تبرک، بزرگ خانه به هریک از اعضای خانواده سکهای که آنها را در لای قرآن گذاشته است، میدهد. در این هنگام، همه دهان خود را با شیرینی سفره نوروزی شیرین میکنند.
از قدیم رسم چنین بوده که پس از تحویل سال و آغاز سال نو، کسی فرخندهرو، خوشقدم و نیکزبان به خانه درمیآمد و نوروز را شادباش میگفت و تندرستی، شادی و روزی فراخ در سال نو برای اعضای خانواده میآورد. دمشقی در نخبة الدهر به تداول این رسم در قدیم اشاره میکند و مینویسد که مردی در پگاه نوروز به درون سرا میآمد. از او میپرسیدند: «کیستی و از کجا میآیی و چه میخواهی و نامت چیست و برای چه آمدهای و چه همراه داری؟»
آن مرد پاسخ میگفت: «من پیروزم و نامم خجسته است و از پیش خدا میآیم» و خواهان نیکبختی هستم و «با تندرستی و کامروایی وارد شدهام و سال نو را همراه آوردهام!»
این رسم همچنان تاکنون در میان عامه مردم ایران بازمانده است. در تهران قدیم، این کار را معمولاً پدر یا مادر خانواده و یا یکی از اعضای خانواده و خویشاوندان نزدیک که قدمش را خوب و دیدارش را نیکو میدانستند، انجام میداد. این شخص از خانه بیرون میرفت و پس از مدتی بازمیگشت تا نخستین کسی باشد که در سال نو قدم در خانه گذاشته است. او در خانه را میکوبید و در پاسخ به پرسش اهل خانه که «کیستی؟» میگفت: «تندرستی!»
میپرسیدند: «چه آوردهای؟»
میگفت: «شادی و پیروزی!»
همچنین، عامه مردم چنین میپندارند که به هنگام تحویل سال، در هر جا که باشند، تا آخر سال حضور در آنجا برایشان بسیار آسان و میسر است. ازاینرو، برخی از آنان زمان تحویل سال را در فضای قدسیانه زیارتگاهها و امامزادگان شیعه میگذرانند و در لحظات خجسته گردش سال، با دعا و نیایش در این جایگاههای روحانی، با جهان مینوی و ملکوتی ارتباط معنوی برقرار میکنند.
زیارتگاههایی که بیشتر مردم آغاز نوروز را معمولاً در آنجاها میگذرانند، عبارتاند از: حرم حضرت امام رضا (ع) در مشهد، حرم حضرت معصومه (س) در قم، حرم حضرت عبدالعظیم در شهر ری، حرم احمد بن موسی بن جعفر (ع) معروف به شاهچراغ، در شیراز و چند امامزاده دیگر در شهرهای ایران.
آداب گذراندن لحظات سال تحویل شیرازیها را در حرم شاهچراغ چنین توصیف کردهاند: کسانی که عقیده دارند تحویل سال را در شاهچراغ بگذرانند، خوان نوروزی را به کسانی که در خانه ماندهاند، میسپارند و خود به زیارتگاه میروند. در آنجا، هرکسی میکوشد تا هرچه بیشتر در نزدیکی مرقد، جایی برای نشستن بیابد. حرم بهاندازهای شلوغ میشود که جای سوزن انداختن نیست. عدهای قطعهای نان را در دست میگیرند، به نیت اینکه روزیشان در سال نو زیاد باشد. بعضی پول که پولشان برکت داشته باشد و عدهای هم شمع روشنی در دست، به نیت سیئهزدایی زیر نور شاهچراغ بلند میکنند. یکی مغفرت الهی را طلب میکند، دیگری حاجت روا شدن را، و برخی خواستههای خود را با حلوات نذر کردهاند و آهسته نجوا میکنند:
یا مُقَلِّبَ القُلوبِ والأبصار،
یا مُدَبِّرَ اللَّیلِ وَالنَّهار.
همین که سال تحویل میشود، همه صلوات میفرستند، زنان مویه میکنند، و از طرف شاهچراغ روی مردم گلاب میپاشند. همه به هم تبریک میگویند و کلوچه و نقل تعارف میکنند. آنها که نزدیکترند، یکدیگر را در آغوش میگیرند و میبوسند. مردم باور دارند که در لحظه تحویل سال و زمانی که خورشید به برج حمل میرود، هرکس نیاز و مرادی داشته باشد و از خداوند بخواهد، برآورده میشود. به پندار ایشان، هرکس به هر کاری مشغول باشد، تا آخر سال نو با آن کار مشغول و گرفتار خواهد بود. برخی از مردم جوامع سنتی، چند لحظه پیش از تحویل سال، خاک یا سکهای در مشت نگه میدارند تا با تحویل سال، برکت، نعمت و شگون برایشان در سال نو فراهم شود.
همچنین برخی میگفتند: «اگر کسی بخواهد در تمام سال چشمانش روشن و بیعیب بماند، باید سرمه هفت جواهر حاضر کند و هنگام تحویل سال به چشمانش بکشد. سرمه هفت جواهر، یعنی یاقوت، زمرد، زبرجد، الماس، لعل، مروارید، فیروزه و کهربا را ساییده و با هم آمیخته باشند و مانند گرد بسیار رقیق برای چشم کشیدن مهیا کرده باشند.» یا اینکه «اگر کسی بخواهد از درد مفاصل (روماتیسم) راحت شود، باید روغن هفت گل (گل سرخ، گل زرد، گل یاس، گل خطمی، گل عیسی بهار، گل نیلوفر، گل بنفشه) را حاضر کند و هنگام تحویل سال، به هفت بند خود بمالد.»
منبع: کتاب «نوروز، جشن نوزایی آفرینش» اثری از علی بلوکباشی
انتهای پیام
نظرات