• جمعه / ۱۷ اسفند ۱۴۰۳ / ۱۷:۱۵
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 1403121711948
  • خبرنگار : 71573

بحثی که درباره ادبیات جنوب شکل گرفت

بحثی که درباره ادبیات جنوب شکل گرفت

در نشست «داستان و ادبیات جنوب» درباره ویژگی‌های ادبیات جنوب سخن گفته شد.

به گزارش ایسنا، پنجاه و چهارمین نشست از جلسات ادبی «نقد چهارشنبه» روز ۱۶ اسفندماه، در مجموعه فرهنگی کاف کتاب برگزار شد. این جلسه که مصادف با پانزدهمین سالگرد برگزاری جلسات «نقد چهارشنبه» و با محوریت «داستان و ادبیات جنوب» بود، با حضور قباد آذرآئین، ابراهیم مهدی‌زاده و سیروس نفیسی به عنوان مجری نشست، و جمعی از نویسندگان و منتقدان ادبی، برگزار شد.

در ابتدای نشست، سیروس نفیسی، در مقدمه‌ای برای ورود به داستان و ادبیات جنوب گفت: شاید بتوان گفت نخستین بار محمدعلی سپانلو بود در کتاب «در جستجوی واقعیت» اصطلاح مکتب جنوب را به داستان‌های نویسندگان خوزستانی و در گستره وسیع‌تری از جنوب غربی ایران تا بنادر جنوبی خلیج فارس اطلاق کرد و چنین اشاراتی داشت: «محیط جنوب غربی ایران که تضادهای جهان معاصر را یک جا کنار خود داشته است، بهترین آزمایشگاهی بوده است برای آزمودن سبک نویسندگان رئالیست آمریکایی میان دو جنگ جهانی از جمله ارنست همینگوی تا در یک فرم بومی ایرانی و در بستر اقلیمی سوزان و وحشی که در آن شبح صنعتی عظیم، چشم‌انداز را مسدود کرده است، مجموعه‌ای از بدوی‌ترین طبایع تا تربیت‌شده‌ترین واکنش‌های شهرنشینی را دستمایه آثار خود سازند».

نفیسی در ادامه گفت: این تضاد و تنوع و جذابیت دستمایه‌های موجود در جنوب، منجر به خلق آثار داستانی شاخصی از تعدادی از مهم ترین داستان نویسان ما در بستر و اتمسفر جنوب شده است، از صادق چوبک در «چرا دریا طوفانی شد» و ابراهیم گلستان در «مد و مه» یا احمد محمود در «همسایه‌ها» تا ناصر تقوایی در «تابستان همان سال» و محمود دولت‌آبادی در «با شبیرو» و غلامحسین ساعدی در «ترس و لرز» گرفته تا خیل عظیمی از نویسندگان نسل‌­های بعد چون: نسیم خاکسار، عدنان غریفی، علی‌مراد فدایی‌نیا، مسعود میناوی، پرویز مسجدی، بهرام حیدری، پرویز زاهدی، منوچهر شفیانی، امین فقیری و نویسندگان متأخرتری چون: محمد رضا صفدری، منیرو روانی پور، اصغر عبداللهی، قاضی ربیحاوی، کورش اسدی، صمد طاهری، قباد آذرآیین، ابراهیم مهدی‌زاده، ابراهیم دمشناس، هادی هیالی، محمد بهارلو، طلا نژادحسن و ... .

او در ادامه با نقل قول‌هایی از حسن میرعابدینی در کتاب «صد سال داستان‌نویسی ایران» و غلامرضا رضایی در کتاب «دریچه جنوبی»، به برخی از مهم‌ترین ویژگی‌های داستان‌های جنوبی اشاره کرد و آنها را چنین برشمرد: زاویه دید عینی و خشن و خشک، تضاد سنت و مدرنیته و فقر و ثروت، حضور بیگانگان و استعمار اروپایی که تشویق‌کننده مبارزه است و جست‌وجو به دنبال هویت ملی را جلوه‌ای دیگر می‌دهد و در هین راستا مضامین سیاسی، زیر سطح بسیاری از آثار داستانی این منطقه را شکل می­‌دهد.

نفیسی در ادامه توضیح داد: ویژگی‌های ذکر شده مطلق نیست و نویسندگان مختلف جنوبی رویکردهای متفاوتی داشته‌اند و تنوع آثارشان در گستره وسیع‌تری از جغرافیای جنوب ایران، در گذر زمان بیشتر شده است، آنگونه که هر چه از خوزستان به سمت شرق و بوشهر و آن سو تر می‌رویم، عینی‌گرایی و خشونت و آفتاب سوزان، با حضور دریا و ورود اوهام و خیالات و جن و پری، به زاویه دیدهای ذهنی‌تر و تلطیف شده‌تری منتهی می‌شود. به همین سیاق زبان هم در این گستره و به تناسب محتوی، متنوع می‌شود.

بحثی که درباره ادبیات جنوب شکل گرفت

در ادامه، قباد آذرآئین، نظراتش را این گونه بیان کرد: به دلیل تنوع شرایط جنوب به خصوص خوزستان، طبیعتاً داستان و به طورکلی فضاهای مختلف هنری، از جمله شعر هم رنگ و بوی دیگری در این منطقه دارد. نمونه آن شعر دیگر (هوشنگ چالنگی)، یا جریان شعر ناب و گفتار است، که پایه‌گذار آن سیدعلی صالحی  است. به دلیل این تنوع و ترکیب سنت و مدرنیته، ما اصطلاحی داریم در جنوب تحت عنوان «لُرفرنگی» که به خوبی تاثیر ما از انگلیسی‌ها و حتی تاثیر ما را روی انگلیسی‌های مقیم نشان می‌دهد. البته این پروسه ساده و سریع نبوده، مثلا ما در مسجد سلیمان، روستایی‌های کوچ‌کننده را داشتیم که با ورود نفت و انگلیسی‌ها چند دسته شدند، یک دسته نان­‌خور کمپانی (شرکت نفت) شدند، عنوانی که در ابتدا تا اندازه‌ای سرزنش کننده بود، اما دسته دیگر مقاومت کردند، اما همین دسته هم با گسترش شهرها، ماندگاری پیشه کردند و آنها هم نان‌خور کمپانی شدند، وضعیتی که در زمان حاضر، برای عده‌ای حالت نوستالوژیک پیدا کرده است.

بعد از آذرآیین، ابراهیم مهدی‌زاده  گفتارش را این گونه آغاز کرد: در ابتدا اشاره کنم که از میان شهرهای جنوبی، مسجدسلیمان، آبادان و اهواز از نظر فرهنگ تولید و مسائل کارگری پیشرفته‌تر و مدرن‌تر بودند. اما در مورد گفته‌ سپانلو یا دیگران و اطلاق مکتب جنوب و اینکه ما به دنبال تم، زمینه و فضای مشترکی در میان نویسندگان جنوب باشیم، به نظر من، کار سختی است. مثلا کارهای صفدری با منیرو روانی‌پور یا صادق چوبک متفاوتند. همان طور هم با کارهای تقوایی. هر چند می‌توان گفت مثلا در میان نویسندگان بوشهری، دریا و دریانوردی و فضاهای ملهم از آن، و ارتباط با کشورهای عربی  یکی از نقاط اشتراک است. به هر روی من شخصا با لفظ مکتب تا اندازه‌ای زاویه و بحث دارم.

بحثی که درباره ادبیات جنوب شکل گرفت

در ادامه ی نشست، طلا نژادحسن، از نویسندگان حاضر در جلسه گفت: از نظر من بنیانگذاران مکتب جنوب را می‌توان به ترتیب نویسندگان زیر نام برد: ۱- سیمین دانشور که رئالیسم را با واقعیات اجتماعی دوران خودش پیوند داد و بر وجه خطی داستان فائق آمد. ۲- ابراهیم گلستان، با تکیه بر فرمالیسم و تاکید بر فرم در کلمات و صوت و هویت کلمه در فرهنگ بومی. ۳- صادق چوبک که ناتورالیسم را با رئالیسم جنوب تلفیق کرد و فضای جدیدی را در اثارش به نمایش گذاشت.  جدا از این اگر بخواهیم چند عامل زمینه‌ساز مهم را در شکل‌گیری ادبیات جنوب نام ببریم، باید بازگردیم به دوران صفوی و حضور خارجی‌ها، بده بستان‌ها، جنگ‌ها و تاثیر جنگ و جنگ جهانی در جنوب، مبارزات مردم، نفت، صنعت نفت، تشکلات کارگران و... .

در ادامه این نشست، مجری جلسه از میهمانان جلسه درخواست کرد که یکی از داستان‌های خودشان را برای حاضران بخوانند. نخست قباد آذرآئین  داستان «خانه‌ نفتی ما» از مجموعه داستان «روزگار شاد و ناشاد محله‌ نفت‌آباد» را برای حاضران خواند و پس از او ابراهیم مهدی زاده، داستان‌ «زیر درخت گز» از کتاب آماده چاپ خود به نام «از میان خواب‌ها و یادها» را برای حاضرین خواند.

در ادامه  نشست، عباس باباعلی، از حاضران نظرش را در مورد دورنمای ادبیات جنوب این گونه مطرح کرد: در بعضی از داستان‌های نویسندگان جنوب، از جمله همین داستان قباد آذرآئین، نفت و مسائل مرتبط با آن در داستان پررنگ است، اما در داستان‌های بعضی دیگر مانند داستان خوانده‌شده توسط ابراهیم مهدی‌زاده، نه نفت، که مسائل دیگری از جمله جغرافیا، عناصر فرهنگی یا زیست‌بوم اهمیت عمده‌تری دارند، به نظر حضار با توجه به پروسه زمانی بیش از ۷۰-۸۰ ساله‌ای که از پاگیری ادبیات جنوب می گذرد، و تغییر دوران، عنصر عمده یا شاکله ادبیات جنوب، به کدام سمت و سو می‌رود؟

قباد آذرآئین در جواب گفت: به زعم من بعضی از جوان‌ترها (مانند غلامرضا رضائی) با رجوع به نوعی مدرنیسم با نمودی از بومی‌گرایی، سبک مدرن‌تر یا حتی پست‌مدرنیسم را به تصویر می‌کشند. اما عده‌ای مانند من، که آن دوران را به واسطه‌ تجربیات پدران یا تجربیات خودشان لمس کرده‌اند، شاید با رجوع به گذشته، با نگاهی نوستالژیک  فضای داستانی خود را به تصویر بکشند (حداقل در بعضی از داستان‌های‌شان).

هادی هیالی از حاضران در جلسه هم گفت: ما ژانری بومی- اقلیمی داریم که جهانی است و شناخته شده، و علاوه بر جغرافیا، المان‌های مهمی مانند زبان، تاریخ، آداب و رسوم و... را شامل می‌شود. اما به نظر من آنچه این میان و در آثار داستانی جنوب مغفول مانده، مسئله زمین و مصادره‌ زمین مردم و کشاورزان بوده است، که همراه با نفت و توسعه صنعتی به آن دیار آمد. مطلب دیگر، ستم ملی است که به این موضوع هم آن طور که باید در ادبیات جنوب پرداخته نشده.

حسام‌الدین فروزان در ادامه این نشست پرسید: آیا به طورکلی حضار به چیزی به نام مکتب جنوب معتقدند؟ که قباد آذرآئین در جواب گفت: من شخصا چندان با این تقسیم‌بندی‌ها (به خصوص بر اساس جغرافیا) موافق نیستم.

ابراهیم مهدی‌زاده هم گفت: به نظرمن هم این تقسیم‌بندی محل بحث و تردید است. اصلا ادبیات جنوب با علی دشتی شروع شد (با نوعی داستان عاشقانه). آن هم قبل از هدایت، در زمانی که اصلا نفت نداشتیم و بعد فریدون آدمیت و بعد هم رسول پرویزی که نه جنوب و نه نفت را در آثارش نمی‌بینیم. اکثر داستان‌های چوبک هم (به‌جز یکی دوتا) اصلا در بوشهر اتفاق نمی‌افتند. تا بعد برسیم به منیرو و صفدری و...که پیچیدگی‌های متفاوتی را وارد داستان کردند. بنابراین ما در بخشی از ادبیات جنوب، اصلا نفت را نداریم و به‌جای آن، غریق و پری دریایی و فضاهای خاص مربوط به دریا را داریم.

پوریا فلاح هم با یاد و گرامی داشت یارعلی پورمقدم گفت: به نظر من  اطلاق مکتب درست است و این مکتب وجود دارد و تاثیر خودش را هم گذاشته، از جمله در زبان، لحن، ابعاد فرهنگی مختلف و... به نظرم روی این مجموعه اسم دیگری به‌جز مکتب نمی شود گذاشت.

 ابراهیم مهدی‌زاده با تشکر از این یادآوری اشاره کرد که یارعلی پورمقدم، درام‌نویس و داستان‌نویس بود، به خصوص در یکی از آثارش: آه، ای اسفندیار مغموم.

فرحناز علیزاده هم در مورد اطلاق واژه‌ مکتب گفت: به‌نظر من این واژه در اینجا کارکرد و مصداق درستی ندارد، چرا که مکتب، به حوزه‌های گسترده‌تری مانند رئالیسم، ناتورالیسم و... اطلاق می‌شود و بهتر است به‌جای مکتب، از واژه یا ژانر  بومی- اقلیمی استفاده کنیم.

پریا نفیسی نیز در بخش دیگری از این نشست، با اشاره به مسئله مهاجرت گفت: اگر در گذشته یکی از المان‌های داستان­‌های جنوبی، مهاجرت به این مناطق برای کار بود، در حال حاضر ماجرا برعکس است و ما با مهاجرت معکوس مواجه هستیم که از زمان جنگ شروع شده و با بحث‌های محیط زیستی ای از قبیل گرما و ریزگردها، تشدید  شده است.

در ادامه این نشست فرهنگی، هادی نودهی به بیان نظراتش پرداخت و گفت: یک ویژگی عمده در ادبیات جنوب، تاثیرات حزب توده است، به خصوص تکیه این حزب روی طبقه کارگر و تشکیلات آن که در جنوب به واسطه صنعت نفت این تشکل حضور و نمود خاصی داشت. در واقع حزب با استفاده از این ظرفیت  و رابطه‌ای که با بخشی از روشنفکران داشت، توانست ایده‌ها و نظرات خودش را در فضای ادبیات جنوب وارد کند.

در این نشست ادبی- فرهنگی، نویسندگان و منتقدان دیگری از جمله فاطمه قدرتی، فاطمه سلطانپور و لیلا امیری  نیز حضور داشتند، که در مواردی به بیان نظرات خود پرداختند.

انتهای پیام 

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar
۱۴۰۳-۱۲-۱۷ ۱۸:۱۳

این آقای آذرآیین پنجاه ساله مسجدسلیمان نیومده و به خودش زحمت نداده یه سری به این شهر بزنه. تصوراتش مال همون سالهاست. استاد! مسجدسلیمان خیلی تغییر کرده نسبت به اون سالها