به گزارش ایسنا، تعریف امروز از رسانه و نقش آن در سبک زندگی افراد با آنچه در گذشته وجود داشته بسیار متفاوت است و به نظر میآید جامعه روز به روز پسا سنتیتر میشود. بعضی رسانه را علت تغییرات اجتماعی و الگوهای زیستی و مصرفی افراد میدانند و برخی معتقدند بین مصرف رسانهای و سبک زندگی رابطهای دیالکتیکی وجود دارد و هر دو بر هم تاثیرگذار هستند. به همین منظور سراغ علیرضا مرادی پژوهشگر مطالعات فرهنگی و رسانه رفتیم که در ادامه این گفتوگو پیش روی شما قرار خواهد گرفت.
به نظر میآید جامعه ایرانی در دوران گذاری است که هر روز دارد پساسنتیتر میشود و از آنچه در گذشته داشته فاصله میگیرد، رسانه تا چه حد در این تغییر که منجر به سبک زندگی جدیدی شده موثر است؟
من فکر میکنم که ما تفکر، سبک زندگی یا شکاف بین نسلی داشتهایم که رسانهها به طریقی توانستهاند شدت آن را بیشتر و آن را بازنمایی کنند. بخشی از محتوای رسانه توسط فضای جهانی وارد میشود اما بخش دیگر آن عمدتا محلی هستند و خود جامعه تولید کننده این فرهنگ است و تنها شکل بازنمایی آن موجب نگرانی است.
به نظر شما فضای دیجیتال مسیر بازنمایی را راحتتر کرده است؟
عمدتاً همین طور است. رسانه، درون همین جامعه به وجود میآید و این محتوا نتیجه همین جامعه است و در بازتولید جامعه ایرانی هم فعالانه دارد کار میکند. در باز تولید این گونه نیست که ما همان جامعه قبل را داشته باشیم بلکه ما با شکل مداومی از دیالکتیک بین رسانه و جامعه مواجه هستیم.
اینکه ما فکر کنیم رسانه و جامعه هر یک عرصه جداگانه دارند، این تفکر اشتباه است. رابطه بین رسانه و جامعه یک رابطه دیالکتیکی است و این گونه نیست که بگوییم رسانه بر جامعه تاثیر میگذارد. پارادایم تاثیر در مطالعات رسانه مدتها است که کنار گذاشته شده است. باید فکر کنیم و سؤال را طور دیگری مطرح کنیم که چرا جامعه ایرانی چنین محتوای رسانهای را تولید میکند؟
با این نحوه مواجه صورت مسئله ما هم تغییر میکند.
بله درست است. وقتی شما به تاثیر صرف رسانه تاکید میکنید عاملیت انسانی را از او میگیرید. جامعه است که دارد محتوا را به رسانه میدهد اما چرا چنین محتوایی را تولید میکند این یک بحث دیگری است.
با تعریف جدیدی که مطرح شد؛ وضع را چگونه میتوانیم تحلیل کنیم؟
رسانه آنچنان در همه چیز تنیده شده است که شما باید از رسانهای شدن جامعه، رسانهای شدن فرهنگ، اقتصاد ،آموزش و ...صحبت کنید. امروز دیگر هیچ عرصهای از جامعه را نمیتوانید پیدا کنید که به یک معنایی رسانهای نشده باشد.
الگوهای مصرف ما نیز تغییر کردهاند حتی الگوهای مصرف فرهنگی ما. شما کتاب میخوانید، سینما میروید مقاله میخوانید از جدیدترین موسیقیها مطلع میشوید و همه اینها در عرصه رسانه اتفاق افتاده است. به واسطه رسانههای جدید نوع نگاه ما به جهان و نسبت به مسائل، متفاوت از گذشته است، چرا که رابطه رسانه و جامعه روز به روز همپوشانی بیشتری پیدا کرده است.
به نظر میآید که ما با نظریه دو جهانی شدن بهتر میتوانیم جهان را درک کنیم. منظور از دو جهانی، جهان مجازی (نه به معنای غیر واقعی) و جهان واقعی (زندگی) است که این دو همپوشان یکدیگرند. آن چیزی که در عرصه واقعیت وجود دارد، وارد عرصه مجاز(دنیای دیجیتال) میشود و از طرفی جهان دیجیتال هم دارد جهان واقعی را تغییر میدهد.
در این عرصه ناهنجاریهای اجتماعی را چگونه میتوان تحلیل کرد؟
این گونه نیست که رسانه به تنهایی بتواند یک رفتار اجتماعی را بازتولید کند. هیچ پژوهشی در ایران وجود ندارد که بگوید یک آسیب یا ناهنجاری اجتماعی بیانگر این بوده است که زنان در مواجه با محتوایی از مصرف سیگار تمایل به مصرف داشتهاند.
اما آیا تا قبل از تسلط عرصه فضای مجازی، ما شاهد این نوع ناهنجاری بودیم؟!
هیچ پژوهشی انجام نشده است که نشان بدهد رسانه است که منجر به سیگاری شدن فرد میشود، اگر هم پژوهشی بگوید که همبستگی بین بازنمایی و میزان مصرف وجود دارد این همبستگی علی و معلولی نیست. نمیتوانید بگویید این علت دیگری است. تنها میتوانید بگویید افزایش پیدا کرده است.
هر آسیب اجتماعی دو ویژگی اصلی دارد؛
انباشتی: یعنی در طول زمان دلایل زیادی روی هم انباشته میشود تا فرد را به سمت رفتار سوق دهد.
چند متغیره : یعنی میتواند نتیجه علتهای مختلف باشد.
بازنمایی در رسانه به تنهایی نمیتواند علت افزایش میل به مصرف سیگار در بانوان باشد؛ بلکه سیگار میتواند علتهای مختلفی داشته باشد که رسانه در برهه با زیبا شناختن مصرف سیگار، یا احساس استقلال به فرد، یا احساس رضایت از هنجار شکنی میتواند در کنار بقیه عوامل به عنوان یکی از عوامل که به بازتولید این رفتار منجر میشود از آن نام برد.
مخاطبان نمایشهای خانگی اغلب با سلبریتیها و قهرمانهای فیلم همذات پنداری میکنند، این حجم از مصرف بدون توجیه یا با توجیه در میان آثار نمایشی وجود دارد، نظر شما در این باره چیست؟
مخاطب هر آن چه که در فیلم گذاشته میشود و مؤلف قصد آن را دارد تفسیر نمیکند. اما این میتواند پرسش ما باشد که چرا مخاطب ایرانی با ضد قهرمان فیلم همدلی میکند؟
این مسئله به وضعیت جامعه برمیگردد. زنی که زندگی ناموفقی داشته، زنی که نتوانسته شغلی پیدا کند، زنی که با مشکلات فراوانی مواجه شده، با ضد قهرمان همراه میشود.
ریشه این مسئله به درون جامعه برمیگردد نه درون فیلم. دوباره به این موضوع باز میگردیم که ما باید دیالکتیک جامعه و رسانه را در نظر بگیریم و اگر این موضوع را توجه نداشته باشیم تصور میکنیم هر چه در عرصه رسانه است مخاطب آن را تقلید میکند.
محتوا جایی کد گذاری میشود و یک جایی کد گشایی میشود و مخاطب همه آنچه که در فیلم و رسانه است را بر اساس نیت مؤلف کد گشایی نمیکند. مخاطب خودش مفسر است و زمینه فرهنگی و اجتماعی خاص خود را دارد.
تحت شرایط خاصی رسانهها میتوانند یکی از چند فاکتور تاثیرگذار بر ایجاد میل به مصرف سیگار در بانوان باشند.
بخشی از والدین نقشی در انتخاب محتوای رسانهای برای نوجوان خود ندارند. چگونه میتوانیم در خصوص محتوای رسانه با فرزندان خود تعامل داشته باشیم؟
در وضع جهانی امروز، این یک موضوع پیچیده است. امروزه تقریبا غیر ممکن است که فرزندان را از فضای رسانههای دیجیتال منع کنیم. این مسئله آسیبهای خاص خود را خواهد داشت و میتواند مانعی برای رشد آنها باشد.
این مسئله با توجه به شرایط جهانی امروز نه امر شدنی خواهد بود و نه امر قابل قبولی. اما آیا باید کنترل بر این فضا را رها کنیم؟ این درست نخواهد بود. هر چند میزان کنترل بر محتوایی که بچهها با آن مواجه هستند نیز سخت شده و این فقط مشکل جامعه ایرانی نیست.
به همین منظور است که ما از امری به نام سواد رسانه صحبت میکنیم. سواد رسانه به معنای توانمندسازی فرد برای استفاده بهینه از رسانههای دیجیتال در جهت کنترل بهتر محیط خود اعم از فرهنگ، اشتغال، آموزش، سلامت، سبک زندگی و الگوهای مصرف فرهنگی او خواهد بود. در این محیط به فرزندان خود یاد میدهیم که مزیتهای رسانههای دیجیتال برای رشد آنها چه خواهد بود. در سواد دیجیتال شما دیگر نمیتوانید روی محتوا تاثیر بگذارید شما تنها میتوانید بر روشهای برخورد تاثیر داشته باشید.
وقتی افراد هر محتوایی که بخواهند میتوانند به آن دسترسی داشته باشند، در این وضعیت روشهای برخورد مهمتر از محتوا دانسته میشوند. بهتر است والدین به عنوان یکی از عرصههای نظام آموزشی در زمینه سواد دیجیتال فعال باشند. این در حالی است که ما غالبا با والدینی مواجه هستیم که بسیار کمتر از فرزندان خود از فضای دیجیتال اطلاع دارند. شکلهای خاصی از کنترل هم وجود دارد که والدین میتوانند نظارت داشته باشند. کلید واژه در بحث آسیبهای رسانه، سواد دیجیتال است.
مسلما هویت چیزی نیست که با مرور زمان دچار تغییر نشود در این زمینه گروههای مرجعی وجود دارند که در هویت و یا سبک زندگی مؤثر هستند، نظر شما در این زمینه چیست؟
مسئله هویت و رسانه پیچیدگیهای زیادی دارد. تصور از هویت به عنوان امری ذات گرایانه کنار رفته است. ما یک هویت ثابت و پایدار و همیشگی نداریم و در طول زمان تغییر میکند. اما نظر و اجماعی وجود دارد که هویت، در جامعه پلتفرمی دچار بحران شده و ریشههای این بحران، متعدد است.
بگذارید کمی واضحتر توضیح بدهم. ما هویت را به واسطه رابطه خود با جهان بیرون و دیگری میفهمیم. من چه تصوری از خود دارم، دیگران چه تصوری از من دارند و من چه تصوری از دیگران دارم. این پایه فرآیندهای هویتی را شکل میدهد.
تا قبل از غلبه رسانههای دیجیتال دیگری ما چه کسی بوده است؟ دیگری جغرافیایی که محدودهای از هم سالان، خانواده و همکاران را شامل بود، اما وجود رسانههای دیجیتال دیگری ما را گسترده کردهاند. علاوه بر گستردگی دیگرانی که در عرصه فضای دیجیتال با آن مواجه هستیم این دیگری مدام در حال تغییر است. ما به این وضع بازی هویت میگوییم.
هویت بر اساس موقعیتهای مختلف که فرد در آن قرار میگیرد به شدت متغیر میشود در این عرصه فرد در یک موقعیت فمنیست میشود در یک عرصه مرد سالار در یک عرصه لیبرال در یک عرصه قومگرا... این میتواند بازی هویت باشد و رسانههای دیجیتال عرصه بازی هویت را تشدید کردهاند.
انتهای پیام
نظرات