به گزارش ایسنا، طبق سنت کلیسایی برای کسی که میمیرد زنگها به صدا در میآیند و «جان دان» شاعر متافیزیک قرن هفدهمی انگلیسی در قطعه شعری معروف میگوید: «هیچگاه در پی آن نباش که صاحب زنگ را بیابی، بدان که از برای توست...».
صدای زنگ بسیار نواخته میشود و قرآن بسیار خوانده میشود. در تاریخ بودند که یک لحظه دل به صدایی سپردند و راه عوض کردند. باشد اربعین نیز برای ما صدای قاری قرآن و یا زنگی برای خداشناسی باشد.
یکی از کسانی که لحظه را دریافت و راه عوض کرد میرزا جهانگیرخان قشقایی بود او تا جهل سالگی در زی ایلی میزیست اهل تار بود در یکی از تابستانها که ایل قشقایی به ییلاق سمیرم آمده بود، جهانگیر خان نیز مانند سایر افراد ایل که برای خرید و فروش و رفع حوائج شخصی خود به اصفهان میآمدند، او هم به اصفهان آمد؛ و در ضمن تارش هم خراب شده بود و میخواست آن را تعمیر نماید. از شخصی سراغ تارساز را گرفت و او یحیی ارمنی، تارساز معروف مقیم جلفا (ی) اصفهان را به او نشان داد. ضمناً به او گفت: برو پی کار بهتری و علم بیاموز، از تار زدن بهتر است. گفته آن شخص به جهانگیر خان خیلی اثر کرد. او در مدرسه صدر حجرهای برای خود گرفت و با یک عشق و علاقه مفرطی پی تحصیل رفت و رتبهاش به جایی رسید که یکی از بزرگان از حکما و فقها و مدرسین اصفهان شد.».
میرزا جنان در علم و اخلاق رشد پیدا کرد احیا کننده مکتب فلسفی اصفهان در دوران قاجاریه تبدیل شد. وی توانست با بهره گیری از محضر علامه محمدرضا قمشهای نقش بسزایی را در رشد و پویایی فلسفه اصفهان ایفا کند و شاگردانی همچون حاج آقا رحیم ارباب، سید حسین طباطبایی بروجردی، سید حسن مدرس، شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی در پرتو علم و دانش وی درجات علمی را طی کردند.
مورخان علم دینی در اینکه چه کسی به میرزا جهانگیرخان پیشنهاد کرد که علم را برگزیند متفق القول هستند آن شخص کسی جز پدربزرگ جلال الدین همایی متخلص به همای شیرازی نبود. حکیم قشقایی از مرحوم همای شیرازی نشانی تارساز را جویا میشود. ایشان ضمن راهنمایی وی به سوی تارساز، در اثنا سؤال و جواب متوجه میشود که (این مرد میان سال) آیتی از هوش و درایت و ذکاوت است. به وی میگوید: با این استعداد حیف است ضایع شوی. میل داری درس بخوانی؟ جهانگیر خان پاسخ میدهد: از خدا میخواهم. بدین ترتیب حکیم قشقایی( به راهنمایی همای شیرازی در چهل سالگی راهی مدرسه طلاب میگردد و در سلک دانشوران علوم دینی جای میگیرد))
حکیم جهانگیر خان بعد از نصیحت «هما» به او میگوید: «نیکو گفتی و مرا از خواب غفلت بیدار نمودی. اکنون بگو چه باید کنم که خیر دنیا و آخرت در آن باشد؟»آن عارف فرزانه چنان که گفته شد، وی را توصیه به فراگیری دانش میکند. همت بلند حکیم قشقایی سبب میشود که بعد از گذشت ۴۰ سال ـ که بهار جوانیش در ایل قشقایی سپری شده بود ـ بقیه عمر شریفش را به یادگیری علوم مختلف ـ به ویژه فلسفه، حکمت، عرفان، فقه، اصول، ریاضی و هیئت، بگذراند.
انتهای پیام
نظرات