به گزارش ایسنا، فهم نادرست ماهیت و علل و عوامل مدرنیسم در دوره پهلوی اول بود. رضاخان و روشنفکران حامی او پیشرفت را در استفاده از کلاه شاپو، کشف حجاب و حتی توالت فرنگی و وان حمام میدیدند. بنابراین مدرنیسم، تجددگرایی و غربگرایی حالتی ظاهری داشت نه ریشهای. در مجموع میتوان گفت که رژیم پهلوی برنامههایش را در جهت غربگرایی و اخذ مدرنیسم طراحی و اجرا میکرد، برای واکاوی پیشنه تاریخی تغییر در سبک زندگی با سید امیر مکی پژوهشگر تاریخ معاصر به گفتوگو نشستیم که در ذیل میآید:
در دوران پهلوی سبک زندگی ایرانیان به سرعت به سمت تغییر پیش رفت. سبک زندگی غربی در کشور از جانب شخص اول کشور ترویج میشد هر چند اگر به پیشینه تاریخی تغییرسبک زندگی نگاهی بیاندازیم تغییر سبک زندگی از دوره قاجار شروع شده ولی از دوره پهلوی این کار از جانب شخص رضاخان و همچنین محمدشاه پهلوی با جدیت هرچه تمامتر پیگیری میشد؟
یکی از نکات بسیار مهم در فضای سبک زندگی در دوران پهلوی اول و دوم آمیخته شدن فرهنگ غربی با فرهنگ ایرانی ـ اسلامی و فرهنگ شرقی است. البته نباید از نظر دور داشت پهلویها به این شرط عملا آمدند که به نوعی سبک و سیاق زندگی و فرهنگ غربی را در جامعه ایرانی ترویج کنند.
اصلاحات نوسازی فرهنگی رضاشاه بر سه مولفه مهم ناسیونالیسم، باستانگرایی، و تجددگرایی داشت. رضاشاه با ترویج باستانگرایی قصد داشت ناسیونالیسم رادر کشور گسترش دهد. او با کمک روشنفکران طرفدار دیکتاتوری منور به اصلاحات فرهنگی دست زد که هویت جمعی جدیدی پدید آورد تا به این روش مبانی مشروعیت دولت مطلقه رضاشاه فراهم شود که جوهر اصلی آن، تاکید بر ناسیونالیسم تجددگرا بود. هدف دولت نوگرا از تمدن جدید، فقط ظاهر بود نه شکوفایی اندیشه و فرهنگ. تغییر پوشاک و کشف حجاب زنان از موضوعات مورد توجه دولت در فرآیند نوگرایی بود.
سفر شاه به ترکیه در سال 1313.ش نیز در تثبیت باورهای قلبی او مبنی بر لزوم کشف حجاب بسیار موثر بود. اثر عمیقی که مشاهده وضع بانوان ترک بر روحیه رضاشاه گذاشت تا آن حد بود که وی خطاب به سفیرکبیر ایران در ترکیه گفت: «هنوز عقب هستیم و فورا باید با تمام قوا به پیشرفت سریع مردم، خصوصا زنان، اقدام کنیم بدینترتیب با ترجیح نظام سیاسی و حمایت نخبگان فکری، به اصلاحات غیربومی، که مبتنی بر الگوهای بیرونی بود، توجه بسیاری شد و در این رهگذر، ناسیونالیسم باستانگرا کارکرد ایدئولوژی حل بحران در دوره اصلاحات رضاشاهی را بر عهده گرفت.
الگوهای دیرپای زندگی ایرانیان با سیاستهای فرهنگی دوره پهلوی چه تغییراتی کردند؟
ساختار اجتماعی ایران بین سالهای 1304 تا 1320 به سرعت به سمت دگرگونی پیش رفت. الگوهای دیرپای زندگی ایرانی با القاء نوعی دیگری از زندگی که به وسیله دربار و تحصیلکردگان غربی و فرنگ رفته از بین رفت. مهاجرت از روستا به شهر و شهرنشینی نیز در دگوگونی اساسی تاثیر فراوان داشت.
مهاجران به سهولت جذب فرهنگ شهری جدید شدند و پس از مدتی حاشیه نشینی به مرکز نهادهای فرهنگی ــ اجتماعی تبدیل شوند. عناصر این فرهنگ بی ریشه و ظاهری شامل خوار شمردن میراث مذهبی، بازگشت به ایران قبل از اسلام، در عین حال شیفتگی به ظواهر تمدن غربی بود که مدعی حیات «ایران نو» شد و با کمک استبداد پهلوی به صورت متناقض به حیات خود تا انقلاب اسلامی ادامه داد.
هرچند احساس حقارت نسبت به پیشرفتهای تمدن غربی و دغدغه رفع عقبماندگی ایران، بعد از جنگ ایران و روسیه و از دوره قاجار آغاز شد و ایران نیز تحت تاثیر امواج جهانی مدرنیته قرار گرفت. بر این اساس، آموزش و پرورش، فرهنگ، صنعت و ارتباطات، ارتش و ساختار حقوق کشور به طور فزایندهای گرایش به غربی شدن پیدا میکردند. شهرها به سبک غرب درمیآمدند و اصلاحات غیرمذهبی با شدت و حدّت انجام میشد. اما آنچه ذکرکردنی است، این نکته است که غربگرایی در این دوره بیشتر متکی بر احساسات بود تا عقلانیت، و بر فرآیند اصلاحات، عقلانیت چندان حکمفرما نبود. تقلید و اقتباس از پوسته بیرونی و ظاهری تمدن غرب، بدون توجه به تحولات تاریخی و زیرساختهای جامعه غربی، ویژگی مهم این دوره است.
رضاشاه و بسیاری از روشنفکرانی که در پشت صحنه کارگردانی را بر عهده داشتند، با برداشتی سطحی از مدرنیسم و سعی در اجرای آن در ایران، فکر میکردند بر معضل بزرگ عقبماندگی کشور غلبه خواهند کرد. لذا مسائلی چون تغییر نوع پوشاک مردان و زنان، رواج مدهای غربی و وسایل زندگی نو، ایجاد کلوپها و باشگاهها، برگزاری میهمانیهای مختلف همراه با رقص و موسیقی و بسیاری از چیزهای دیگر به تقلید از غرب انجام شد.
انتهای پیام
نظرات