به گزارش ایسنا، حنیف غفاری در یادداشتی در وطن امروز نوشت: معادلات ۲ سوی آتلانتیک روزبهروز پیچیدهتر میشود. پیروزیهای میدانی روسها در باخموت، آودیوکا و حتی مناطقی از خارکیف تبدیل به نقاط آشکارساز شکست اوکراین در جنگ و عدم توانایی ارتش و دولت این کشور در تغییر موازنه نبرد شده و گفتاردرمانی افرادی مانند ینس استولتنبرگ، دبیرکل پیمان آتلانتیک شمالی و امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه نیز فایدهای در تغییر این معادله نداشته است. اصلیترین دغدغه ناتو در برهه کنونی، جلوگیری از شکست در جنگ اوکراین نیست، زیرا آتلانتیکیها کلیت این ناکامی و شکست را پذیرفتهاند اما تلاش آنها کشاندن دامنه زمانی نبرد به سال ۲۰۲۵ میلادی و جلوگیری از چینش میز مذاکرات صلح کییف - مسکو در برهه زمانی فعلی است.
در تشریح چرایی این تاکتیک، باید به ارتباط میدان جنگ و میدان مذاکره اشاره کرد. اگرچه بیش از ۲ سال از جنگ سپری شده اما خبری از تغییر معادلات نبرد در منطقه دونباس (دونتسک و لوهانسک) نیست. حمایتهای همهجانبه رسمی و غیررسمی ناتو نهتنها کمکی به اوکراینیها در بازپسگیری برخی مناطق استراتژیک و حساس نکرده است، بلکه قدرت چانهزنی آنها در مذاکرات صلح احتمالی را نیز تضعیف کرده است. برخی استراتژیستهای رئالیست و نورئالیست در همان ماههای ابتدایی جنگ اوکراین به دولت بایدن و دیگر دولتهای عضو ناتو هشدار داده بودند که فرسایشی شدن جنگ لزوما به سود پیمان آتلانتیک شمالی نخواهد بود اما گوش سیاستمداران آماتور غرب به این استدلالها و هشدارها بدهکار نبود. اکنون زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین بر سر دوراهی «شکست – شکست» قرار گرفته است، به این معنا که بقای بایدن در کاخ سفید یا بازگشت ترامپ به مسند قدرت در انتخابات ریاستجمهوری نوامبر ۲۰۲۴، تاثیر مثبتی به سود کییف نخواهد داشت. حتی برخی منابع غرب میگویند بایدن چارهای جز پایان دادن به جنگ اوکراین تا انتخابات ۵ نوامبر/ ۱۵ آبان ندارد. حتی اگر تا آن زمان چنین اقدامی صورت نگیرد، شرایط میدانی نبرد به گونهای نیست که رئیسجمهور متوهم آمریکا بتواند از بطن آن امتیازی نظامی، راهبردی یا حتی تاکتیکی از روسها بگیرد. اما اگر ترامپ در رأس معادلات اجرایی آمریکا حاضر شود و بتواند دموکراتها و بایدن را از کاخ سفید بیرون کند، وضعیت برای اوکراینیها نسبت به آنچه هست نیز بغرنجتر خواهد شد. رئیسجمهور کاسب سابق آمریکا، بارها تاکید کرده است تنها مسیر ممکن در قبال جنگ اوکراین، معامله با روسیه بر سر پایان دادن به این جنگ خواهد بود.
این معامله، میتواند شامل به رسمیت شناختن الحاق کریمه به خاک روسیه و اخذ تضمین لازم از اوکراین درباره تبدیل شدن کییف به بازیگری بیطرف (به لحاظ نظامی) در نظام بینالملل باشد. به عبارت بهتر، روسیه در هر گونه توافقی با آمریکا، مسیر پیوستن اوکراین به ناتو و متعاقبا اتحادیه اروپایی را خواهد بست. در اینجا، صرفا اوکراینیها با کولهباری از کشتهها، شکست و ویرانههای گسترده و زیرساختهای نابودشده در کشورشان مواجه خواهند بود و بس! بازگشت اوکراینیها به دوران قبل از وقوع جنگ اوکراین، دههها به طول خواهد انجامید.
با تحولات جاری در جنگ اوکراین، شکست مطلق زلنسکی و غربگرایان این کشور در جنگ، تمام عیار خواهد بود. آثار و تبعات این شکست را نباید صرفا در خاک اوکراین جستوجو کرد. پس از پایان جنگ دوم جهانی، ناتو تبدیل به یک ساختار امنیتی ظاهرا مستحکم در ۲ سوی آتلانتیک شد. گسترش ناتو به شمال، غرب، جنوب و شرق منتج به بسط این ساختار و تلاش اعضای آن جهت محاصره راهبردی روسیه شد. با این حال اصرار ناتو بر عضویت کشورهای اوکراین، گرجستان و مولداوی در این پیمان، به تاریخ مصرف مدارای مسکو با غرب پایان داد. روسها تصمیم گرفتند حتی به قیمت وقوع یک جنگ، جلوی محاصره راهبردی خود از سوی ناتو را بگیرند. آنها اوکراین را هدف قرار دادند، زیرا این کشور تبدیل به خاکریز ناتو علیه روسیه شد و اگر عضویت کییف در پیمان آتلانتیک شمالی پذیرفته میشد، مسیر عضویت دیگر کشورهای مذکور نیز به این پیمان هموار میشد.
پایان جنگ اوکراین ـ به هر طریقی ـ مترادف با پایان آتلانتیسم در نظام بینالملل و فروپاشی نظم قرن بیستمی حاکم بر پیمان ناتو خواهد شد. اکنون سران ناتو در یک اقدام کاملا تاکتیکی، مانع آشکارسازی نگرانیها و دغدغههای خود درباره دوران پساجنگ اوکراین میشوند اما این موارد دیر یا زود، قبل یا بعد پایان جنگ اوکراین، خود را در مواضع و رفتارهای سران غرب نمایان خواهد کرد. در سطحی کلانتر، انحلال ناتو را باید جزئی از انهدام نظم ادعایی آمریکا - اروپا در حوزه روابط بینالملل قلمداد کرد. بازیگران غرب نگران ساختاری هستند که بر مبنای همگرایی آنها، نیمه قرن بیستم شکل گرفت اما اکنون نمادها و مصادیق زوال و فروپاشی آن بیش از پیش نمایان شده است.
انتهای پیام
نظرات