به گزارش ایسنا، مصریها با ساخت سریال حشاشین(قاتلین) تکلیفشان را با خود مشخص کردند. برای اینکه به زعم خود توجیهای برای سرکوب اخوان المسلمین مصر پیدا کنند به سراغ تاریخ ایران رفته، حسن صباح را «بدمن» تاریخ اسلام معرفی کردند و که روحش را به شیطان فروخت. برای دست یابی به قدرت از هر کاری حتی ترور اجتناب نمیکرد این روح شیطانی بعد از قرنها به حسن بناء بنیانگذار اخوان الملسمین مصری رسید که سعی داشت با روش که به او به ارث رسید در مصر به قدرت برسد. برای واکاوی چرایی ساخت سریال حشاشین و مطابقت آن با وقایع تاریخی با محمد حسن خوانین زاده نویسنده کتاب « کتاب سقیفه و خلافت ترجمه و تحلیلی متقاوت از روایت ابوحیان توحیدی» و پژوهشگر تاریخ اسلام به گفت و گو نشستیم که در ذیل میآید؟
چرا مصریها سراغ یک شخصیتی مانند حسن صباح رفتند و این سریال را ساختند؟
این سریال همهچیز دارد. تاریخ، فرهنگ، سیاست، مذهب، خیال و خیال. موسیقی گیرا، لوکیشن و فیلمبرداری چشم نوازی دارد و تصاویر بکر از کشور «مالتا» و «قزاقستان» به کمک روایت داستان آمده است. ۲. جهان فکری فیلم را نویسنده میسازد و فرهنگسازی کلاننگر در فیلم صورت میگیرد. سناریو سریال خوب و گیرا است و کارگردان بسیار خوب از پس اجرای سناریو بر میآید.
به خاطر ظرفیت خیالی که موضوع حسن صباح دارد نویسنده حسن صباح را انتخاب کرد تا در حوزه مهم تاریخ ورود پیدا کند و اینکه بتواند عقاید و رفتارهای مشترک بین همه تروریستها را به تصویر بکشد، موضوع جذابی است.
در این سریال میبینیم که تمام تروریستها اعم از مذاهب گوناگون، عقاید و کنشها و رفتارهای مشترکی دارند. سعی میکنند از خیال و ماوراء استفاده کنند. سعی میکنند رؤیافروشی داشته باشند. سعی میکنند پیروان خود را به بهشت دعوت و آنها را با وعده بهشت خوشحال کنند و فریب بدهند. این موضوع بین تمام تروریستها مشترک است و کسی که سریال به آن اشاره کرده، رهبر کاریزماتیک است.
در این سریال میبینیم که حسن صباح شخصیتی است که با تسلط بر علوم مختلف میتواند روی مخاطبین و پیروان خود تأثیر شگفتی بگذارد. سریال از این جهت به ابعاد روانی پیروان حسن صباح اشاره میکند و ابعاد روحی خود حسن صباح را هم نشان میدهد و این مسائل را بررسی میکند. از این جهت بیشترین وظیفه بر دوش نویسنده این اثر بوده است. او قبل از اینکه فیلمنامه این سریال را بنویسد، 50 کتاب را مطالعه کرده و به همین خاطر اشراف کلی نسبت به ماجرا دارد.
این سریال معجون و ملغمهای از خیال و واقعیت است. سریال ادعا نمیکند که قرار است تمام وقایع تاریخی را مو به مو روایت کند، بلکه جنگ مربوط به روایتها در این سریال کاملاً خودش را نشان میدهد. قرار است روایتی از یک واقعه تاریخی نشان داده شود که به درد جامعه امروز و به درد ریشهیابی تروریسم مدرن هم بخورد.
این سریال فقط با زندگی حسن صباح در آن دوره تاریخی کار ندارد و بعضی جاها میبینیم که حتی سریال امروزی هم میشود. به خاطر همین نمیشود گفت که این سریال صرفاً دارد شیعیان اسماعیلیه را نشان میدهد، بلکه مخاطب آن میتواند همه گروههای تندرو اعم از سنی و شیعه باشند. به خاطر همین این سریال از همان ابتدا که در کشورهای عربی منتشر شد، اخوانالمسلمین چندان خوششان نیامد و در صدد سنگاندازی بر سر راه پخش این سریال بودند و در این راستا مطالبی را هم نوشتند. با اینکه موضوع به شیعیان مربوط میشود، ولی آنها چون نشانههای مشترکی را دیدند، به خودشان گرفتند.
نسبت دادن تروریسم به حسن صباح بهعنوان اولین گروه تروریستی در تاریخ اسلام، آیا با واقعیتهای تاریخی تطبیق میکند؟ یعنی قبل از حسن صباح گروه تروریستی نداشتیم؟ به نظر میرسد که موضوع ترور از آغاز با خلقت بشر همراه بوده است. بنابراین چرا باید حسن صباح را پایهگذار اولین گروه تروریستی بدانیم؟
همین که حسن صباح بهعنوان پایهگذار اولین گروه تروریستی معرفی شده، میتواند به لحاظ تاریخی مورد سئوال قرار بگیرد، ولی از آنچه که در کتابها مطرح شده و تحلیلگران گفتهاند، حشاشین اولین گروه منسجم هستند. قبل از آنها ترورهائی صورت گرفته. قبل از اسلام هم ترورهائی بوده.
آیا در کشورهای غیراسلامی گروه منسجم تروریستی وجود نداشته؟ حسن صباح اولین گروه تروریستی جهان را پایهریزی کرد؟
قطعاً اولین گروه تروریستی جهانی نبود.
منظورم گروه منسجم است.
اولین گروه منسجم در جهان اسلام است. شاید گروههای دیگری هم بودهاند، اما اولین گروه مسلمان که میخواست با ایدئولوژی اسلامی مخالفین خود را با ترور از بین ببرد، گروه حسن صباح معروف به حشاشین بودند. آنها چون قدرت نداشتند و نمیتوانستند به صورت نظامی و اجتماعی با حکومتها مبارزه کنند، به اعمال تروریستی متوسل میشدند. به خاطر همین به گروه منسجم تروریستی معروف شدند و بحث حسن صباح مطرح شد.
در مورد حسن صباح و گروهش افسانههائی هم وجود دارند و بعد خیالی داستان میتوانسته پر و بال زیادی پیدا کند. به همین دلیل حسن صباح و حشاشین برای این موضوع انتخاب شدند.
بعضیها استفاده از حشیش را برای این گروه یک وهم تاریخی میدانند و معتقدند کسی که حشیش مصرف میکند، اصولاً نمیتواند مبارزه کند. این گزاره چقدر سندیت دارد و آیا میتوان این مورد را برای کار تروریستی به این گروه استناد داد؟
آن منطقه با مزارع برخی از گیاهان داروئی مجاورت داشته و از این جهت افسانهپردازیهائی هم صورت گرفته است. دلیل تاریخی برای اینکه گروه حشاشین و حسن صباح و اطرافیانش از این داروها و مواد مخدر استفاده میکردند، وجود ندارد و صرفاً حدس و گمان و یک جور تخیل دشمنان گروه حسن صباح و خود اوست که اینها برای اینکه مغزشان بهنوعی از کار بیفتد و بتوانند کارهای احمقانه انجام بدهند، دست به این کار میزدند، والا از نظر تاریخی، نه میشود مدرک مورد استنادی را در این زمینه پیدا کرد و نه چندان معقول است که بگوئیم گروه حشاشین که حسن صباح رئیسشان بوده، دائماً از این مواد مخدر استفاده و پیروانشان را بهنوعی تخدیر میکردند.
بحث ترور بهنوعی شمشیر دو لبه است. برخی معتقدند که شاید شرایط سیاسی تحمیل شده بر گروههای سیاسی آنها را مجبور میکند که دست به ترور بزنند و مثال میزنند که در دوره حسن صباح کشتارهای تاریخیای که توسط خلفای عباسی صورت میگرفت، خیلی گستردهتر بود. مثلاً منصور دوانیقی به شکل گستردهای سادات حسنی را از بین برد و کشتارهای او بسیار پردامنه بودند. حسن صباح نهایتاً 120 نفر را کشت، ولی آنها تحت عنوان قانون افراد بیشتری را کشتند. نظر شما چیست؟
عوامل روانی قطعاً در عملکرد گروههای تروریستی تأثیر میگذارد. سریال در این مورد که چرا گروه حشاشین دست به چنین اعمالی میزدند، موضعگیری دارد. اینکه وقایع تاریخی چه هستند، مسئله دیگری است.، ولی آنچه که ما در سریال میبینیم، بیشتر قدرتطلبی گروه حشاشین است. حسن صباح کسی است که روحش را به شیطان فروخته و دنبال قدرت است و به همین خاطر تمام عوامل و پیروانش را در راه رسیدن به انگیزههای شیطانی و نفسانی خودش قربانی میکند.
از این جهت میبینیم که سریال سعی کرده ما را به مشکلات روانی خود حسن صباح و تروریستهائی که در کنارش هستند، نزدیک کند. تمام کسانی که در اطراف حسن صباح هستند، بهنوعی از مشکلات روانی رنج میبرند. یکی هست که آرزوهای خودش و بستگانش را نابود شده میبیند. یکی هست که مثل داعشیها و تروریستهای فعلی تمام راهها را رفته و به ارضای روحی نرسیده و به گروه حسن صباح پیوسته که ارضای روحی بشود. هر کسی دنبال هدفی است و این هدفها مشترک هم هستند. همه تروریستها نقصانهائی دارند و میخواهند از این طریق نقصانهای خود را پر و جبران کنند. خود حسن صباح دچار عقده روانی و به دنبال قدرتی است که از بچگی برای خودش تصور میکرده و دوست داشته به آنها برسد. پیروانش هم همین طورند. این سریال سعی کرده به جهان درون حسن صباح و پیروانش نفوذ کند.
به نظرم در بسیاری از ابعاد موفق نیست. ما در سریالهای خودمان و بسیاری از سریالهای دیگر نمیتوانیم با بَدمَن قصه همذاتپنداری کنیم، ولی در این سریال تا حدی میتوانیم با او همراه شویم؛ یعنی ابعادی از ماجرا تا حدی روشن میشود و میتوانیم به جای بَدمَن قرار بگیریم، ولی در ابعادی نتوانسته موفق بشود. من به هر دو مورد اشاره میکنم.
سریال، حسن صباح را یک شخصیت کاریزماتیک نشان داده که میتواند روی دیگران تأثیر بگذارد. این موضوع را که حسن صباح دنبال یک سری مسائل است توانسته تا حدی به ما نشان بدهد. اما سریال شکافهائی دارد و به نظر من نتوانسته برخی از ابعاد را که عرض میکنم به ما بفهماند.
این سریال خیلی نتوانسته حالت امامت و محوریت یک شخص معنوی را برساند. این افرادی که شیفته حسن صباح میشوند، دقیقاً شیفته چه ویژگیهای معنوی او هستند؟ همین که حسن صباح دائماً از امامت و امام قائم بگوید، برای پیروانش قانعکننده است که حرفهای او را دربست بپذیرند؟ این قسمت ماجرا چندان روشن نیست. یعنی در بحث امامت، داستان چندان قانعکننده نیست و مخاطب نمیپذیرد که اطرافیان حسن صباح در این زمینه مجاب شده باشند.
اما سریال از این جهت که به درون روح افراد تروریست میرود و نقصانهایشان را بازگو میکند، موفق بوده، اما از این جهت که بتواند مخاطب را اقناع کند، موفق نبوده و به نظر من نتوانسته بحث امامت و غیبت از نظر گروه حسن صباح را بهخوبی به مخاطب تفهیم کند.
یکی از نیات سازندگان این سریال به احتمال زیاد ایجاد این همانی بین حسن صبّاح و حسن البنّا و سرکوب جریان اخوان المسلمین در مصر است. آیا به نظر شما گروههای سکولار حاکم بر مصر دست به ترور نزدند و ترور فقط مختص گروههای مذهبی و سیاسی است؟ به نظر میرسد که این سریال در نقد اسلام سیاسی ساخته شده باشد.
این که آیا این سریال به حسنالبنّا و اخوان المسلمین و گروههای سیاسی مربوط میشود، جای بررسی دارد. شاید ایده اولیه سریال به حسن البنّا و این گروهها مربوط نمیشده، ولی ریشههای مشترک وجود دارند.
اما پرسیدید که آیا گروههای مقابل که یا سکولار و یا گروههای مقابل اسلام سیاسی بودند خودشان دست به این اعمال نزدند؟ آنها از جهت فرمی و ظاهری دست به این اعمال نزدند، یعنی شما نمیبینید که گروههای سکولار مصری مخالفین خود را ترور کرده باشند و یا به صورت سیستماتیک اعضای گروههای مسلمان و گروههای اسلام سیاسی را از بین برده باشند. چنین چیزی وجود ندارد. شاید در مقام فرهنگی افرادی را تخریب کرده باشند، اما ترورهای شخصی صورت نگرفته، در حالی که در تاریخ مشاهده میکنیم که گروههای اسلام سیاسی مثل اخوانالمسلمین چنین کاری را انجام دادند و در بعضی جاها دست به ترور زدند و این کار را هم در کشور خودشان و هم با هماهنگی گروههای دیگر در سایر کشورها انجام دادند.
گروههای چپ مارکسیستی چطور؟
گروههای مارکسیستی ادعای سکولاریسم ندارند. آنها در گروههای دینی جا نمیگیرند، اما سکولار هم نیستند. اتفاقاً در یک جاهائی گروههای اسلامی و مارکسیستی با هم دست میدهند و با هم توافق دارند. ما این تقابل را بین گروههای سکولار و اسلامی میبینیم. گروههای اسلامی تندروی مصری این ترورها را انجام دادند، اما گروههای سکولار در ظاهر تروری را انجام ندادند.
درباره فضای قرن پنجم که حسن صباح در آن متولد شد و اتفاقات سیاسی اجتماعی آن دوره توضیح مختصری بفرمائید.
قبل از پاسخ به این پرسش لازم میدانم در باره هدف نویسنده و کارگردان سریال حشاشین به نکاتی اشاره کنم. به نظرم آنها سعی کردهاند اسلام را یک دین معقول نشان بدهند. دینی که یک مقدار از فضای ماورائی دور باشد. آنها سعی کردهاند یک دین مینیمال را معرفی کنند. دینی که بیشتر بر پایههای عقلانیت استوار است. سعی شده شخصیتهای محبوب سریال مثل امام محمد غزالی، شخصیتهای معقولی نشان داده شوند. او شخصیتی است که حرفهایش چندان ماورائی نیستند و توی ذوق نمیزنند و با دنیای فعلی سنخیت و همراهی بیشتری دارد.
خیام، غزالی، نظام الملک و حسن صباح هر کدام در آن عصر یک جریان فکری را رهبری میکنند. آیا ارتباط اینها با هم واقعیت تاریخی دارد؟
در این سریال حسن صباح، نظام الملک و خیام، یار دبستانی معرفی میشوند و سیر اصلی پیرنگ روایت هم بر اساس این دوستی جلو میرود. اینها سه یار دبستانی هستند و با هم قرار میگذارند که هر کدام که به قدرت رسیدند، دست دو نفر دیگر را هم بگیرند. نظام الملک به قدرت میرسد و حسن صباح و عمر خیام را به دستگاه سلطنت میآورد.
این داستان استناد تاریخی ندارد و صرفاً به این دلیل انتخاب شده که دست نویسنده باز باشد و بتواند فرهنگسازی و بومیسازی کند و خیالاتی را که در نظر دارد به خورد مخاطب بدهد. البته این کار از جهت روائی اشکال ندارد، چون قرار نیست یک سریال تاریخی تماماً مطابق با واقعیت باشد.
در قرن پنجم که این سریال در بستر آن دوره شکل میگیرد، هم دولت فاطمیون و هم دولت سلاجقه دچار اختلافات حکومتی بودند و حسن صباح از این موقیت و پیچ تاریخی استفاده و سعی میکند که از ناملایمات و دگرگونیهای زمانه حداکثر استفاده را بکند. این اتفاقاً انتخاب هوشمندانه حسن صباح است که وقتی میبیند میتواند از دولتهای سلاجقه و فاطمیون بهره ببرد، این دوره را انتخاب میکند و با تحلیل و روانکاوی افراد، نقضانهایشان را تشخیص میدهد، روی نقطه ضعفهایشان انگشت میگذارد و آنها را در گیر مسائل داخلی خودشان میکند و به این ترتیب برای خود و پیروانش یک دژ نفوذناپذیر ایجاد میکند و نزدیک به یک قرن با استفاده از شکافها و تغییر و تحولات تاریخی از طریق قلعه الموت، حاکمیتش را اعمال میکند. این هوشمندی و ترفند حسن صباح است که توانسته از این رهگذر تاریخی به نفع خودش بهره ببرد.
انتهای پیام
نظرات