به گزارش ایسنا، حمید صفری، دیپلمات اسبق در سرمقاله سیاست روز نوشت: غرب و اعراب در ضعیف ترین موقعیت تاریخی در میان ملتهای خود قرار گرفتند که در صورت تلاش مضاعف و حضور اقناعی محور مقاومت در فضای تبلیغی و رسانهای، این شرایط توسعه یافته و همه بافتههای نظام سلطه، سلفیها و ناصبیها و دولتهای مزدور عرب در مورد حقیقت مهجور مانده تشیع علوی و ماهیت و ذات و حقیقت انقلاب اسلامی درهم پیچیده شده و نور این حقیقت عالمگیر خواهد شد.
موازنهها در این مدت در هم ریخته معادلات تغییر کرده و جابجاییهای راهبردی تجربه نشدهای در منطقه و جهان شکل گرفته و تعریف جدیدی از قدرت و اجزا و ارکان آن ظهور یافته است. هیچیک از این پدیدهها بازگشت پذیر نیست، بطور قطع.
غرب اگر در گذشته در پذیرش این واقعیت قطعی ارزیابی دقیقی نداشت و دهها سال با پروژههای گوناگون به دنبال مهندسی تحولات در غرب آسیا بود و در این مسیر میلیونها کشته از مسلمانان گرفت ولی به هدفهای شیطانی خود برای تحمیل و تداوم مدیریت و سلطه خود بر این محدوده جغرافیایی نرسید، در مقابل، هم سرنوشت اقتصاد و سیاست و سرمایه های خود را به طوفان سپرد و هم حیثیت تاریخی و هیمنه قدرتش را. امروز نه توان جنگ دارند و نه توان تأثیرگذاری بر حوادثی که دائماً در حال تغییرات راهبردی و محیطی است. به همین دلیل هم کور، هم گیج و مبهوت شده و مسیر خود را گم کردهاند. سرنوشت بزرگترین مترسک خود را بسیار متزلزل میبینند و به سختی به دنبال یافتن راه خروجند.به یقین پس از حمله به اسراییل دولتهای غربی هنوز به هیچ نقطه مشترک و تمرکزی برای چاره جویی نرسیدهاند. این واقعیت از پراکندگی در موضعگیریها و تناقض در تحلیلها و آشفتگی در تصمیم گیریهای آنان مشخص است.این شرایط بر همه دولتهای منطقه ای و همسو با آنها نیز مستولی است. بنابراین ما توانستهایم در پیچیده ترین شرایط تاریخی حیات بشر همه معادلات یکی از بزرگترین امپراتوریها را به هم بریزیم و آنها را با سختترین شرایط در ابعاد گوناگون مواجه سازیم.
تصور کنیم اگر موج دوم حملات بطور پیوسته انجام میگرفت و آسمان باز اسراییل بدون دفاع محل جولان هزاران موشک و پهپاد میشد اکنون چه شرایطی برغرب و رژیم صهیونیستی حاکم بود؟ بطور قطع اگر جمهوری اسلامی تصمیم به حملات مداوم و یکپارچه و مستمر بگیرد تمام ظرفیتهای پدافندی غربی ها هم توان مقابله با این تاکتیک بینظیر و ویرانگر را نخواهند داشت. بنابراین
در این مرحله و در چنین شرایطی که پیش از آن هر غیر ممکن فرضی هم در باره اسراییل قابل طرح و تحلیل نبود و امروز ممکن و تجربه شده است چه نوع تصمیم و حرکتی از سوی آنها به نفع همه خواهد بود؟
آنها به زودی یافتههای خود را آشکار خواهند کرد. خواهیم دید که چارهای باقی نمانده بجز پذیرش قطعی و بیچون و چرا از ایران به عنوان بزرگترین و موثرترین بازیگر منطقه که ظرفیتهای وسیعی برای تبدیل به قدرتی همطراز با سایر مدعیان به دست آورده است.غرب باید به این تحول تن دهد و بپذیرد و خود تلاش کند تا بساط بزرگترین بحران ساز منطقه که در صورت ادامه بقا تهدید مستقیمی علیه موجودیت آنها نیز خواهد بود، از اسب پیاده کند و تا از درون خودشان هیتلر جدیدی ظهور نکرده است محاسبات خود را دستخوش تغییرات جدی سازد.این معنا را من سالها قبل در کوران جنگ ۳۳ روزه در مقالهای مطرح کردم و امروز هم همچنان تنها راه حل غرب برای خلاصی از بحران سازیهای بی پایان رژیمی که جز با عقاید موهوم و ماهیت ذاتی خود با هیچ دولت و ملتی اساسا نمیتواند بر سرهیچ پیمانی باقی بماند را در رهاسازی این شر مطلق می دانم.غفلت از این واقعیت هزینههای گزافی برای منطقه و جهان خواهد داشت و این امر حتمی را باید در برآوردهای خود بطور جدی لحاظ نمایند. جمهوری اسلامی ایران مسیر خود را میرود و بی گمان متوقف نخواهد شد.اهمیتی ندارد نقطه اوج این خیزش تاریخی را چه نام میگذارند، بازگشت به امپراتوری تاریخی یا هر چیز دیگر. مهم این است که دیگر از ژستها و نقشهها و جنگهای به ظاهر پیروزمندانه بوش پدر یا پسر، کلینتونها و رایس و تیم فعلی و هر دولت بعدی و سیاستهای خون آلود آنان در غرب آسیا خبری نخواهد بود. تلاشهای ۲۰ ساله آنها برای زاییدن مولود نامشروعی که همه آنرا خاورمیانه جدید مینامیدند آخرین نفسهایش نیز قطع شد و مرد. همانطور که بسیاری از طراحان و عاملان آن خباثتها اکنون در قعر جهنمند.تا دیرتر از این نشده باید تصمیم بگیرند چرا که پس از این فراوان حیرت خواهند کرد و به دفعات شگفت زده خواهند شد اگر خطایی دربرآوردهای خود مرتکب شوند. به فضل و اراده خدای قادر و عظیم وفرزندان علی بیهمتای زمانمان.
انتهای پیام
نظرات