به گزارش ایسنا، دکترحامد رحیمپور، در یادداشتی در سرمقاله خراسان نوشت: به هر روی پس از هر کنش یا واکنش نظام، افرادی هستند که نظر خود را میدهند. اگر پاسخی داده نشود، میگویند نظام ترسیده و جرئت مقابله ندارد. اگر پاسخ داده شود، عدهای پس از ایراد به نوع واکنش اتهام میزنند که چرا اطلاع دادید؟ پس یعنی میترسید. اگر اطلاع داده نشود و طرف مقابل واکنش نشان دهد هم میگویند چرا با بیتدبیری، تنش میسازید؟ و یک عده دیگر هم میگویند پس باید سنگینتر بزنید! به هر حال هر کس برای خود تزی دارد و هنر آن است که بهترین تز در فرایندهای تخصصی کشور اتخاذ شده و به شکل مناسب به جامعه برای همراهی منتقل شود. پیرامون تنش مرزی اخیر نیز به نظر نگارنده نکاتی حائز اهمیت است:
۱- هیچکس نباید از جمهوری اسلامی ایران انتظار داشته باشد تا در برابر حضور و جولان گروهکهای تروریستی در محیط پیرامونی خودش بیتفاوت باشد، بهویژه اگر این جریانات و مشتقاتشان در داخل مرزهای ایران شیطنتهایی کرده باشند. تنها در طی دو هفته اخیر تقریباً هر روز یک مشکل حاد امنیتی در سیستان و بلوچستان که ریشه در پاکستان داشته رخ داده بود ؛ موارد جدی امنیتی در حد انتحاری. به کرات نیز به طرف پاکستانی با اسناد و مدارک، پایگاه ها و تحرکات تروریستها گفته شده بود اما هیچگونه کار موثری از سمت پاکستان اتفاق نیفتاد. این اواخر تحرکات و تهاجمات جیشالظلم در حال تبدیل شدن به رویه شده بود(عملیات و سپس بازگشت به سمت پاکستان)؛رویهای که برای ایران و نهادهای نظامی- امنیتیاش خیلی سنگین بود و نمی توانست بی تفاوت بماند.
۲- حب وطن و علاقه انسان به جغرافیای محل زندگی و اجتماعی که فرد در آن تحت عنوان ملیت رشد پیدا میکند، امری غریزی است. پس همانطور که من و شما خاک ایران را دوست داریم و بدان تعصب میورزیم برای طرف مقابل هم همین است. عملیات در کوه سبز پاکستان اما کاملا درست و حسابشده بود؛ از طرحریزی و تاکتیک تا اجرا و عملیات اما نقشآفرینی یک متغیر کنترلنشده یعنی رسانهای کردن ماجرا باعث شد اتمسفر روابط دوجانبه تهران-اسلامآباد تا حدی متاثر شود. اگر حمله ۲۷ دی ماه مانند بسیاری از عملیاتهای گذشته خبررسانی نمیشد، هم افکار عمومی پاکستان علیه ایران یکپارچه نشده و هم مقامات پاکستانی با تحریک طرفهای خارجی خاصه تحریکات طرف هندی، مجبور به اقدام نظامی نمیشدند.
۳- اگرچه اسلام آباد در روابط خود با تهران دچار اصطکاکاتی همچون سپاه صحابه و گروههای تکفیری، مسئله بلوچستان و... بوده است ولی پاکستان در سطح رسمی کمترین تنش را به نسبت سایر همسایگان با ایران داشتهاست. اگر این تنش مرزی منجر به بالا رفتن عزم پاکستان برای برخورد با گروههای تروریستی و تجزیه طلب شود و اسلام آباد را ترغیب سازد تا با ایجاد کارگروه های مشترک به سمت نوعی همکاری مرزی در مقابله با این گروههای تروریستی حرکت کند؛ فواید این تنش بر مضراتش خواهد چربید. گفتوگوی دیپلماتیک در بالاترین سطح و حتی گفتوگو بین نظامیان ارشد دو کشور دراین مقطع زمانی نیز لازم و فوری است. آنچه مهم است، شکلگیری یک توافقنامه جدید امنیتی بین دوطرف برای نوع پاسخگویی نظامی به تروریسم در دو سوی مرز است.
۴- ساعاتی پس از حملات پهپادی پاکستان به خاک ایران، یکی از خبرنگاران در صفحه شخصی خودش و برخی از کانالهای تلگرامی درصدد بودند این خط خبری را جابیندازند که حملات پاکستان نشاندهنده وجود یک هماهنگی مخفیانه میان ایران و ارتش پاکستان بهمنظور دستیابی به هدف مشترک ریشهکن کردن تروریسم در دو سوی مرز است. سناریویی پرهزینه و دارای تبعات منفی بیشمار. در واقع پیام این خط خبری این است که ایران توافق و هماهنگی انجام داده است که خروجیاش تجاوز به خاک کشورمان میباشد! افزون بر این که این سناریو به نوعی پیام ضعف و ناتوانی ما را در انهدام تروریستهای داخل خاک ایران میرساند و همچنین میتواند در اذهان بلوچ ها در ایران و پاکستان و افغانستان ، تبعات سنگین سیاسی امنیتی داشته باشد.
۵- برخی از سیاسیون و کارشناسان می گویند که حملات موشکی ایران به اربیل عراق و سوریه و پاکستان موجب به حاشیه رفتن غزه از کانون توجه رسانه و افکار عمومی شده است. اگر این گزاره به معنای این باشد که نباید اولویتها از حمایت از غزه فاصله بگیرد صحیح است؛ اما اگر بدین معناست که تیتر اول رسانه ها را در کوتاه مدت تغییر داده است به نظر می رسد چندان مهم نیست. اولا فشارهای رسانهای تغییر موثری در رفتار رژیم صهیونیستی ایجاد نکرده است. استمرار فشار رسانهای هم بعید است تغییر راهبردی در میادین جنگ در نوار غزه ایجاد کند. ثانیا اخبار این درگیری ها برای ما مهم و بزرگ است اما برای افکار عمومی بین المللی خبری در میان اخبار متعدد دیگر است. درواقع اگر بنا داریم درباره درستی یا نادرستی تنش با پاکستان یا اقدام مشابه دیگری قضاوت کنیم، باید درباره بهکارگیری استدلال های کلیشه ای تامل بیشتری داشته باشیم.
۶- ونکته آخر اینکه برای بازدارنده شدن باید شجاع بود و اقدام کرد. اقتضای ورود به میدان زد وخورد است. نمی شود که از نیروی مسلح مطالبه اقدام داشته باشیم اما با هراتفاقی پشتش را خالی کنیم، هرچند که بازنگریهای اساسی در برخی فرایندهای داخلی از جمله پیوسترسانهای و همراهسازی افکار عمومی الزامی است.
انتهای پیام
نظرات