• شنبه / ۳۱ تیر ۱۴۰۲ / ۰۲:۳۳
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 1402043119554
  • خبرنگار : 71573

واصف باختری چه کرد؟

واصف باختری چه کرد؟

 محمدکاظم کاظمی می‌گوید: موقعیت واصف باختری در شعر افغانستان مانند اخوان ثالث در شعر  معاصر ایران است که شعر نیمایی را تثبیت کرد.

 این شاعر افغانستانی در پی درگذشت محمدشاه واصف باختری در گفت‌وگو با ایسنا درباره اهمیت و جایگاه شعری این شاعر، اظهار کرد: استاد واصف باختری حداقل از سه وجه برای شعر معاصر افغانستان دارای اهمیت است؛   وجه اول دانش والا و اطلاعات بسیار وسیع او از ادبیات کهن، ادبیات امروز و ادبیات جهان است که در نوشته‌ها و سخنرانی‌هایش بیشتر خود را نشان می‌دهد. وجه دوم در شعرهای خودش است و وجه سوم در پرورش شاعران دیگر در افغانستان است. سوال شما بیشتر به قسمت دوم مربوط می‌شود.

 او سپس درباره شعر واصف باختری، گفت: اگر شروع جریان شعر نو، شعر نیمایی و شعر سپید را در افغانستان از حوالی دهه ۱۳۲۰ که سال تولد باختری است، در نظر بگیریم می‌توانیم بگوییم این جریان شعری در اشعار واصف باختری بخصوص در دهه ۱۳۵۰ که او به بلوغ شعری رسیده، به کمال می‌رسد. یعنی می‌توان گفت کمال‌یافته‌ترین اشعار را به لحاظ فرم و خصوصیاتی که شعر نو و شعر نیمایی دارد، در شعر واصف باختری می‌توان دید به خصوص این‌که شعرش از جهت مقررات و قواعدی که شعر نیمایی باید داشته باشدُ بهنجار است.

کاظمی افزود: می‌توان گفت پیشنهادهایی را که نیما یوشیج در شعر نو دارد، آقای واصف باختری بیش و بهتر از هر شاعر دیگری درک کرده است. شعر نو افغانستان در اوایل مقداری حالت رمانتیک داشت، از لحاظ زبان خام بود، به لحاظ تصاویر، خیلی انتزاعی بود و در قواعد نیز خلل داشت اما واصف باختری آن را به حد کمال خود رساند. البته این مطالب به این معنا نیست که الزاما بهترین‌ نمونه‌های شعر نو افغانستان از واصف باختری است؛ نباید اغراق کرد. باید پذیرفت ما شاعری مانند قهار عاصی را داریم که بسیار توانا است و و حتی شعرش بیشتر از شعر واصف باختری میان مردم راه پیدا کرده است. بعد از او، شاعران جوان‌تری داریم که در سال‌های اخیر کار کرده‌اند و  شعر نو افغانستان را پله‌پله پیش برده‌اند. می‌توان گفت شعر نو افغانستان در اشعار واصف باختری به یک بنای استوار می‌رسد.

 به گفته او، شعرهای نیمایی واصف باختری بیشتر مطرح و شناخته‌شده هستند اما شعر سپید، غزل و قطعه نیز داشته است.

  او در توضیح این‌که درباره واصف باختری گفته شده «در غزل به ملک‌الشعرا بهار و در شعر نو به اخوان ثالث پهلو می‌زند»، گفت: واقعیت این است که ما درباره هیچ کس به افراط و یا تفریط نباید بگوییم؛ اگر پهلوزدن را به صورت مطلق در نظر بگیریم و بدون در نظر داشتن شرایط جغرافیایی بگوییم شعر واصف باختری با شعر اخوان برابری می‌کند، مقداری اغراق‌آمیز است زیرا اخوان ثالث چهره‌ای است که کمتر اتفاق افتاده شاعری به مرزها و ساحت‌های او نزدیک شود، همین‌طور ملک‌الشعرای بهار. اما اگر پهلوزدن را در پیکره شعر معاصر افغانستان ببینیم می‌تواند معنا داشته باشد؛ در شعر افغانستان می‌توانیم بگوییم موقعیت واصف باختری در این کشور مانند اخوان ثالت در شعر ایران است. چنین تعبیری را می‌شود  به کار برد؛ یعنی جایگاهی که اخوان در تثبت کردن شعر نیمایی در ایران دارد، واصف باختری نیز کاری شبیه به او در شعر افغانستان انجام داده البته با درنظر داشتن مقیاس شعر افغانستان آن دوره. واصف باختری بیشتر شعرهایش را در دهه ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ سروده که مطرح‌ترین کارهایش نیز برای همان دوران است.

  کاظمی درباره این‌که واصف باختری بعد از مهاجرت از افغانستان به پاکستان و بعد امریکا رفته و در قلمرو زبان فارسی نبوده است و این موضوع چه تأثیری بر شعرهایش داشته است، توضیح داد: این ضایعه‌ای است؛ چند تن از شاعران بزرگ افغانستان که می‌توانستند سن پختگی خود را در ایران سپری کنند، عملا در کشورهایی چون پاکستان و کشورهای اروپایی به سر بردند و از جایی که می‌توانستند تأثیرگذاری و تأثیرپذیری  بیشتری داشته باشند، دور ماندند. مایه تأسف است. کسی مانند باختری باید در ایران مهاجر می‌شد. چرا چنین نخبه‌ای به محیط ناهم‌زبان مهاجرت کند؟ طبیعتا آن‌جا مخاطب جدی شعر خود را پیدا نمی‌کند و چه بسا شعرش غریب می‌ماند. به این لحاظ جای گله‌مندی و نارضایتی از سیاست‌های فرهنگی کشورهای ما وجود دارد که چرا نخبگان راهی کشورهایی می‌شوند که زبان فارسی در آن‌جا غریب است و شاعر هم غریب می‌ماند؟

 او درباره تأثیرپذیری واصف باختری از جریان‌های شعری ایران نیز گفت: واقعیت این است که استاد باختری مطالعات بسیار وسیع و بالایی داشت، در واقع دور بودن او از قلمرو زبان فارسی و ایران باعث بی‌خبری‌اش از جریانات شعر ایران نبوده است. در افغانستان کسی که بیش از همه از جریان‌های شعر ایران بعد از نیما یوشیج مطلع بود، استاد باختری است. منتها اگر در ایران می‌بود با شاعران مهاجر و جامعه ادبی ایران داد و ستد و تعامل بیشتری می‌داشت و با جریان‌های شعر سال‌های اخیر و جریان شعر زنده ایران بیشتر آشنا می‌شد و  تأثیرگذاری بیشتری داشت و این موضوع قابل انکار نیست. مایه تأسف است که چرا شاعرانی که نبضشان با زبان فارسی می‌تپد، دوران کهولت خود و دوران  فعالیت ادبی و تأثیرگذاری‌شان در ایران سپری نمی‌شود. نه تنها ایشان بلکه استاد لطیف ناظمی که از هم‌دوره‌ای‌های واصف باختری و تقریبا با همان درون‌مایه است و بعد از باختری مطرح‌ترین چهره در شعر افغانستان است،  در آلمان بوده و از قلمرو زبان فارسی دور است.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha