این شاعر و منتقد ادبی در گفتوگو با ایسنا درباره کارکرد رسانهای شعر بهویژه در دنیای امروز، اظهار کرد: رسانه بودن شعر از چند جهت قابل بررسی است؛ یکی اینکه شعر از جنس زبان است و اساساً زبان یک رسانه اجتماعی است، یعنی زبان بدون رسانگی عملاً زبان نیست. اما هرچقدر از وجوه کاربردی و روزمره زبان فاصله میگیرید و به سمتوسوی زیباشناختی زبان میروید، تعریف این رسانگی تغییر میکند و زبان عملاً قصد ندارد مستقیم وظیفه رسانگی را ایفا کند؛ بلکه قصدش ضدرسانگی است. در واقع باتوجه به اینکه در اینجا قصد زبان، زیباییشناسی میشود که اساساً با فایدهمندی در تضاد است، شعر هم ذاتاً چنین است و وجه معنارسانی را که رسانه بودن در نظر داریم تا حد زیادی وامیگذارد.
او افزود: از سمت دیگر مقوله زبانمند بودن شعر، خواهوناخواه، بین متن شعری و واقعیتهای جهان ارتباط ایجاد میکند؛ یعنی چه بخواهیم و چه نخواهیم متن شعر حتی در فرمالیستیترین باورهای شاعرانه هم با جهان پیرامون خود ارتباط میگیرد. در واقع شعر در طیفی از اتصال صددرصدی با وقایع جهان و انفصال صددرصدی از وقایع جهان در حرکت است، اما حتی زمانی که فکر میکنیم انفصال صددرصدی داریم، در آن حالت هم درجاتی از رسانگی مطرح میشود.
او در ادامه بیان کرد: آنچه موضوع سؤال شماست، ردهبالاتر از رسانه بودن شعر را هدف میگیرد، به این مفهوم که آیا شعر میتواند وظیفهمند باشد؟ یعنی وجه رسانگی زبان در این سؤال شما، در واقع رسانا بودن زبان نیست؛ بلکه برای این است که آیا شعر و هنرمند در واقع پدیدههای وظیفهمندی هستند؟ و پاسخ به این سؤال چیز متفاوتی است. اولین وظیفه شعر و شاعر نسبت به خود زبان و زیباییشناسی زبان است و این مهمترین، مقدسترین و اصلیترین هدف هر شاعری است که در ابتدا به زیباییشناسی زبان فارغ از معنا و محتوا توجه کند.
او سپس گفت: همانطور که اشاره شد، درعینحال وجهی از رسانه و زبان خواهوناخواه با جهان ارتباط دارد؛ بنابراین شاعر خواهوناخواه با جهان و محیطی که در آن زندگی میکند ارتباط دارد و از آن متأثر است و درعینحال بر آن تأثیر هم میگذارد و این مقوله آخر وظیفهای را، علاوه بر بعد زیباییشناسی، بر عهده شاعر و شعرش میگذارد که سؤال شما را شامل میشود.
شکارسری خاطرنشان کرد: از قدیم چنین بوده است که شاعر از زبان استفاده میکند و باید به زبان، استفاده هم برساند که وجه زیباییشناسی زبان میشود؛ اما از سمت دیگر شاعر در جامعهای دارد زندگی میکند و باید به جامعه توجه کند. این وجه تعهد به شکلهای مختلف در شعرای قدیم وجود دارد؛ حافظ را لسانالغیب میگویند، در واقع او به نحوی وظیفه خود را نسبت به خدا، ایدئولوژی، دین و قرآن در شعرهایش بازمیتاباند. مثنوی معنوی را میبینید که شعر است؛ اما تماماً حکمت است، یا خیام که میخواهد فلسفه هستیشناختی را نشان دهد. اما بهندرت اتفاق میافتد که شاعر سنتی ما شعر را رسانه اجتماعی و سیاسی بداند. البته به گمانم، رعشههای بسیار کمرنگی در اشعار حافظ و سعدی دیگران هست؛ اما آنقدری نیست که بتوان گفت شعرشان، رسانه اجتماعی و سیاسی است، بیشتر در حوزه پند و اندرز و چنین چیزهایی قدم میگذارند.
او با بیان اینکه از دوران مشروطه، یک وظیفه اجتماعی و سیاسی به عهده شعر و شاعران گذاشته میشود، ادامه داد: اکثر شاعران مشروطه که معروف و مطرح هستند و جریانساز شدهاند، خودشان روزنامهنگار، سیاستمدار و مصلح اجتماعی هستند. از دوران مشروطه به بعد که شعر نو را هم شامل میشود، شعر علاوه بر وجه زیباییشناسی که اساس شعر و هنر است، به رسانه اجتماعی و سیاسی نیز بدل میشود. از آن زمان تا کنون، ما طیفهای شعری مختلفی میبینیم، طیفی که شاعرانش شعر را به بیانیه اجتماعی و سیاسی تبدیل کردهاند تا شاعرانی که شعر را فرم محض میدانند و موضعگیریشان درباره مسائل سیاسی و اجتماعی، بیاعتنایی به اجتماع و سیاست است.
این منتقد ادبی با بیان اینکه شعر حجم و موج نو و جریانهایی ازایندست را هم بهنوعی وجه رسانگی شعر میداند، گفت: این جریانهای شعری انگار در خلأ سیاسی و اجتماعی زندگی میکنند و تنها و تنها فرم برایشان مهم است، انگار میگویند «من قطاری دیدم که سیاست میبرد و چه خالی میرفت». به عبارتی همان بیاعتناییشان موضعگیری است؛ اینکه بگویی سیاست را در حد شعر نمیدانم پس موضعگیری نمیکنم، خود بهنوعی یک موضعگیری است.
او با بیان اینکه فضای اجتماعی و سیاسی بعد از انقلاب یک دوره شاخص است، توضیح داد: از طرفی گروهی زندگی روزمرهشان چنان دچار وابستگی به سیاست شده که انگار بدون سیاست نمیتوانند نفس بکشند و از طرف دیگر گروهی چنان در این زمینه پیش رفتهاند که از سیاست بیزار شدهاند. گروهی هم در میان این دو طیف قرار گرفتهاند. میتوانیم شعر دهه ۷۰ تا کنون را با شعر دهه ۴۰ و ۵۰ مقایسه کنیم، از سویی جریانهای شعری وجود دارند که بههیچوجه چیزی جز رسانگی سیاسی و اجتماعی شعر را نمیپذیرند، جریانهای فرمالیستی هستند که چیزی بهغیر از زبان بودن شعر را نمیپذیرند و شاعران گروه مقابل این شاعران را بیرگ و غیرت فرض میکنند. ما هم در بین این دو طیف قرار گرفتهایم.
او تأکید کرد: روزگار ما، روزگار تکثر است، هم جریانهایی داریم که بهصورت کامل شعر را رسانه سیاسی و اجتماعی میدانند و غیر از آن وظیفهای برای شعر قائل نیستند و جریاناتی هم داریم که اساساً وظیفهای غیر از زبان و توجه به زبان برای شعر قائل نیستند. هر دو جریان، در کنار هم زندگی میکنند و به حیات خود ادامه میدهند.
این شاعر درباره انتشار شعر در صفحه شخصی شاعران در شبکههای اجتماعی که خود یک رسانه است و تأثیری که این موضوع بر فروش کتاب شعر گذاشته است، اظهار کرد: با یک وضعیت فرهنگی بهشدت پیچیده که تمام عناصر، شخصیتها و وجوه مختلف آن کاملاً درهمتنیده شده و قابلتفکیک نیستند مواجهایم؛ وضعیت اجتماعی و سیاسی امروز یک عامل است، زیباشناسی شعر و جریانهای شعری یک عامل است، وضعیت فضای مجازی عامل دیگری است، وضعیت منطقه یک عامل است و سیاست جهانی عامل دیگری است، اقتصاد مملکت و وضعیت معیشت عامل دیگری است، اما همه اینها چنان در تنیده شده که بررسی هریک از آنها بهتنهایی بدون درنظرگرفتن، دیگر عوامل عملاً نتیجهمند نیست، لذا رسانه بودن شعر، سیاسی و اجتماعی بودن و یا نبودن شعر، تعامل این قضیه با زیباییشناسی و ارزشهای هنری شعر مقولهای بسیار پیچیده و کاملاً بینارشتهای است.
او ادامه داد: رسانه بودن شعر با رشتههایی چون جامعهشناسی، سیاست، مذهب، اقتصاد و موضوعات دیگر در ارتباط است و بررسی اینها بدون هم بینتیجه خواهد بود؛ لذا پاسخ به پرسش شما کاملاً بدیهی است؛ مخاطب ما که امروز پیاز را ۱۰ هزار تومان میخرد، فردا ۵۰ هزار تومان و پسفردا ۳۰ هزار تومان با انواع تحدیدهای سیاسی و اجتماعی مواجه است که یکسرش به اتاق آقای بایدن برمیگردد و سر دیگرش به اتاق تصمیمگیری مسئولان کشورمان، خب در این وضعیت پیچیده و عجیبوغریب که یک نفر میتواند صدای خود را از یک صفحه به جهانیان برساند، طبیعی است دلبستگی مخاطب به آیتمهای فرهنگی قدیم مانند کتاب کم شود، طبیعی است فروش و اقبال به کتاب کم شود. طبیعی است در روزگار ما کتابخوانی، فعالیت همگانی محسوب نشود. بررسیکردن تمام این موارد پیچیده، باعث میشود ما به وضعیت فعلی برسیم.
این شاعر با بیان اینکه وضعیت شبهروشنفکری و شبه دانایی بر جامعه ما حاکم شده است، گفت: الان مردم ما در همه چیز صاحبنظرند چرا چون از هر چیزی اطلاعاتی دارند؛ اما این اطلاعات تا چه حدی میتواند به تصمیمگیریهای درست منتهی شود. متأسفانه، متأسفانه و متأسفانه این فقط محدود به مردم کوچه و بازار نیست، هنرمندان ما نیز دچار همین قضیه هستند، سیاستمداران ما هم چنین وضعیتی دارند، بهشدت سطحیاند. این سطحی بودن باعث میشود هنر هنرمند سطحی و روزمره شود، باعث میشود، تصمیمات سیاستمدار روزمره شود، و وابسته شرایط الان یا الان باشد، و حتی روشنفکران ما عمیق به ماجرا نگاه نکنند.
او با بیان اینکه گزاره سطحی و روزمره بودن شعر امروز را قبول ندارد و این موضوع جای بحث دارد، تأکید کرد: من شعرهای روزمره و سطحی را که میگویند، تقدیس و تجلیل میکنم؛ زیرا آنها سندهای فرهنگی این روزگار ما هستند. شعرهای این دوره به ما میگویند چه جریانهای فکری در جامعه حاکم بوده است؛ یکسری زندگی را در سیاست و اجتماع میدیدند و شعرشان چنین است، جریان دیگری هستند اصلاً دوست ندارند به اجتماع و سیاست نگاه بیندازند و جریان دیگری هستند که میخواهند با روزمرهنویسی و سادهنویسی، روزمرگی و سطحینگری جامعه امروز ما را بهنقد بکشند.
حمیدرضا شکارسری در پایان گفت: تحلیل وضعیت شعر امروز برای محققان صد سال آینده بسیار بسیار جذاب و مفید خواهد بود. همانطور که امروز ما با خواندن شعر مشروطه، نیازی نداریم بدانیم در دوران مشروطه چه سیاستی حاکم بوده، همان اتفاق الان دارد میافتد. اگر ما شعر امروز را بخوانیم، نیازی نیست، سیاست این روزگار را بخوانیم؛ زیرا این شعرها آینهای هستند که جامعه درهموبرهم و پیچیده ما را نشان میدهند. در یک نگاه کلی شعر رسانگی خود را واگذار نکرده است؛ بلکه شرایط بسیار پیچیدهای داریم که تعریف رسانگیاش فرق کرده است. شعر امروز مانند قدیم نیست که با خواندن شعری بدانیم شاعرش تودهای یا چپ بوده است. امروزه نمیشود چنین قضاوتهای صریحی انجام داد مگر دوستانی که شعر نمینویسند؛ بلکه شعارهای زیبا میدهند و بهراحتی از وجه معناشناختی آنها میشود استفاده کرد.
انتهای پیام
نظرات