به گزارش ایسنا، مراسم بزرگداشت پرویز اذکایی، مورخ و همدانشناس که به تازگی از دنیا رفت روز چهارشنبه، ششم اردیبهشتماه در سالن قلم کتابخانه ملی برگزار شد.
در این مراسم علیرضا مختارپور، رییس سازمان اسناد و کتابخانه ملّی با خوشآمدگویی به حاضران اظهار کرد: اگر آثار محققان را فرزندان جاودان آنان بدانیم، باید خدا را شاکر باشیم که صدها اثر ماندگار از دکتر اذکایی سالها و سدهها راهنما و دستگیر علمپژوهان و طالبان کشف حقیقت خواهد بود.
او با اشاره به آخرین کتاب پرویز اذکایی که قرار بوده در کتابخانه ملی منتشر شود، افزود: او اصرار داشت تمام مراحل آمادهسازی کتاب در همدان و زیر نظر خودش انجام شود اما بیماریاش شدت گرفت و توفیق پیدا نکرد مقدمه آخرین بخش را بنویسد و ما را ترک کرد. امیدواریم این اثر زودتر منتشر شود.
در ادامه ویدیویی از پرویز اذکایی پخش شد. او در این ویدئو در سخنانی اظهار کرد: همه میگویند معلمی شغل انبیا است اما به نظر من، نویسندگی شغل خداوند است.
سپس عاطفه زارعی، مدیر نهاد کتابخانههای عمومی همدان، در سخنانی مکتوب اظهار کرد: یکی از خصوصیتهای بارز منش اذکایی، که با اطمینان میتوانیم از آن با عنوان مکتب اذکایی یاد کنیم، گردن نهادن به حکم علم است، هرچند بیرحمانه باشد. استاد اذکایی با پرده برداشتن از حقیقتهای پنهان دیگر و مورد پرسش قراردادن مجدد مفروضات پژوهشگران و محققان، طرحی نو درانداخت و ما شاهد پژوهشهای علمی، دقیق، ژرفنگر و مستدل ایشان هستیم که در قالب بیش از ۵۰۰ اثر تالیفی جلوهگر شده است. آثاری که اغلب در جمع دردانه تألیفات علمی به حساب میآیند و جامعه علمی را وادار کردند که در برابر دانش عمیق اذکایی کلاه از سر برداشته و به ستایش قلم و اندیشه او بپردازند. وقتی به زیست کتابنامه ایشان نگاهی میاندازیم میبینیم «فرآیند زیست علمی» او از سال ۱۳۳۹ تا پایان حیاتش پویا و مستمر بوده است چرا که هر تحقیق و پژوهشی شروعی دیگر برای پژوهشی دیگر بود و این تفکر موشکافانه ایشان در مسائل علمی بازتاب رسالت حرفهای و علمی و شخصیتیشان را نشان میدهد.
او در ادامه درباره روی آوردن پرویز اذکایی به سنت وقف و وقف کتابخانهاش به نهاد کتابخانههای عمومی کفت.
زارعی خاطرنشان کرد: عشق اذکایی به همدان چنان بود که با شکستن شاخه درختانش، قلبش به درد میآمد و روحش آزردهخاطر میشد. نمیدانیم چه مقدار باید بگذرد که جهان چون اویی به خود ببیند.
در ادامه مراسم، حسین معصومی همدانی، عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی، نیز با اشاره به سخنانش در مراسمی که در یابود اذکایی در همدان برگزار شد، اظهار کرد: در آن مراسم، سوالی به ذهنم رسید اما ترسیدم تکرار کنم، میخواستم بپرسم کسانی که در این مراسم هستند، چند نفر جزء هیئت علمی دانشگاه همدان هستند اما ترسیدم دستهای کمی بالا برود. این نشان از فاصله بین تحقیق دانشگاهی و محققانی است که بیرون از دانشگاه هستند. اذکایی بین این دو گروه بود، در دانشگاه به طور غیررسمی تدریس کرده بود، در دانشگاه درس خوانده بود و کسانی هستند که هیچکدام این دو خصوصیت را نداشته و از فرهنگ بومی تغذیه کردهاند.
او افزود: اسفناک بودن فقدان آدمهایی مثل اذکایی در این نیست که محققانی نظیرش در هر دانشگاهی میتوانند عمل بیایند، کسی که از میان ما رفته، شخصی است که در محیط خاص پرورده شده و وارث فرهنگ خاصی است که در فرهنگ رسمی دانشگاهی وارد نشده و این بخش بیشتر درخور توجه است.
حسین معصومی همدانی خودساختگی اذکایی را یکی از خصوصیتهای خاص او برشمرد و گفت: اذکایی در خانوادهای فرهنگی بزرگ شده بود اما از سن ۱۷ سالگی کار میکرد و آموزگار بود و برای همین دیرتر از موعد مقرر، دیپلم گرفت. او در جوانی اندیشه سیاسی و اجتماعی خاصی داشت که همراهش بود. شاید اینکه تصمیم گرفت عمرش را وقف دانش کند، نوعی تعهد اجتماعی در خود حس میکرد و تنها راهی که برایش مانده بود کار علمی بود.
او سپس به آشناییاش با پرویز اذکایی و نوشتههای او در روزنامههای محلی همدان پرداخت و ماجرای قرض دادن کتاب «عین القضات» رحیم فرمنش که تنها کتاب درباره عینالقضات در آن زمان بود، به پرویز اذکایی و بخشیدن کتاب توسط پدرش به او را تعریف کرد.
این عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی شیوه نگارش پرویز اذکایی را مغلق گاه فارسیگرا و گاه عربیزده خواند و از خوشمحضری او گفت.
او افزود: کتاب «فرمانروایان گمنام» اذکایی بعد از «شهریاران گمنام» کسروی مهمترین کتابهای تاریخی هستند که هردو آنها منبع مستقیمی نداشتهاند. برخی معتقدند کار مورخ ساده است و از روی کتابهای تاریخ مینویسند اما دامنه منابع خیلی وسیع است. اذکایی توانایی و تشخیص داشت، آنچه درباره تاریخ معاصر همدان نوشته بر منابع شفاهی متکی است. او در کار نوشتن مانند مرحوم ایرج افشار بود و چیزهایی را نوشت و منتشر کرد که اگر نمیکرد در این جامعه دستخوش تحول از بین میرود.
معصومی همدانی سپس با اشاره به عشق اذکایی به زادگاهش، خاطرنشان کرد: عشق او به همدان به مرحله تعصب رسیده بود. گاه به شوخی میگفتیم، آقای اذکایی آنقدر متعصب است که معتقد است رشته کوه هیمالیا ادامه الوند است و حتما میگوید از جایی زیر زمین رفته و در هند سربرآورده است و اورست هم یکی از قلههای الوند است. اذکایی عشقی مفرط به همدان داشت و چیزهایی را احیا کرد که ممکن بود فراموش شود.
در ادامه کلیپی از آثار اذکایی منتشر شد.
سپس علی محمدی، عضو هیات علمی دانشگاه بوعلی با اشاره به سخنان معصومی همدانی گفت: اگر سوالتان را مطرح میکردید کسی دست بالا نمیبرد، البته در مراسم خاکسپاری سه نفر حضور داشتند.
او در ادامه درباره تلاشش برای ایجاد اتاقی برای دکتر اذکایی و دکتر طراوتی و عملی نشدن این اتفاق گفت و یادآور شد: اذکایی در جریان فرایند بود. زمانی که به او گفتم گفت «ولش کن.»
او در ادامه، متن مکتوبی را که آماده کرده بود خواند. در بخشی از این متن گفت: اذکایی دانشمند مرگآگاهی بود و مرگآگاهیاش آخرین درس مهمی بود که به دوستانش داد. او از چند ماه قبل به روشنی میدید که رفتنی است اما خیالبافی نکرد، حس رسیدن با او بود و او را واداشت کارهای خویش را سامان دهد و ناتمام نگذارد، کار واگذاری کتابخانهاش را یکسره کرد و تکلیف خانه پدری و هزینه جایزهای را که قرار بود از درآمد آنجا تعیین شود، مشخص کرد. او ۸۴ سال زنده بود و بیش از ۵۹ سال به پژوهش و مطالعه و تحقیق پرداخت.
او در ادامه متنش به آثار اذکایی به ویژه «کارنامک» که کتابشناسی همدان است پرداخت.
بهرام پروین گنابادی، استاد دانشگاه نیز با بیان نحوه آشنایی خود با آثار اذکایی اظهار کرد: اذکایی علاوه بر دانش عمیق خود، مقالهنویسی برجسته و حرفهای بود. میگویند مقاله نوع ادبی دنیای جدید است و هر کتاب در واقع یک مقاله گسترشیافته است. در مقالهنویسی ایجاز اهمیت ویژهای دارد و ایجاز جوهره خرد است.
او اذکایی را فردی تیزهوش توصیف کرد و لهجه همدانی او را شناسنامهاش خواند و گفت: او علاقه فراوانی به همدان داشت. در معماری میگویند اگر بخواهید شهر بسازید باید کاری کنید که مردم به آن حس تعلق خاطر داشته باشند و خاطرهساز باشد. نوع مواجهه اذکایی با همدان از این جنس بود و به چیزهایی پرداخت که خاطره جمعی اهالی همدان را زنده کند، از شیر سنگی تا عین القضات. گفتهاند انسان چیزی نیست جز خاطرات. اذکایی برای همدان خاطرات قومی را زنده کرد.
پروین گنابادی درباره علاقه اذکایی به شهرش با یادآوری قصه مجنون گفت: مجنون بیمار شده بود، میخواستند او را فصد کنند. او به فصاد میگوید ترسم اگر فصدم کنی رگ لیلی زنی. زیرا لیلی همه وجود مجنون شده بود. مرحوم اذکایی هم وجودش همدان بود. او کتابخانهاش را به شهرش بخشید، پساندازش را به جوانها بخشید. چطور میشود این را تعبیر کرد غیر از این که تمام وجودش همدان است؟ او لهجه همدانی را به عنوان هویت حفظ کرد.
او در ادامه تأکید کرد: نان را از قلم بیرون کشیدن دشوارترین کارهاست اما اذکایی چنین کرد. البته کار او با کار فرد دانشگاهی که برای ترفیع است فرق میکند. ما نوعی مقاله را برای درآمد مینویسیم و این کار با کسی که مقاله را برای آگاهی مینویسد، قابل مقایسه نیست.
اکبر ایرانی، مدیر موسسه پژوهشی میراث مکتوب هم در سخنانی مکتوب به آثار پرویز اذکایی و ویژگی آنها پرداخت و تأکید کرد: دکتر اذکایی مقالهسازی و کتابسازی نمیکرد.
محمود جعفری دهقی، ایرانشناس هم در این مراسم در سخنانی اظهار کرد: پرویز اذکایی به جنبه مهمی از تاریخ ایران توجه کرد؛ دورهای از فرهنگ، علم و ادب این سرزمین است که از آغاز تا برآمدن اسلام در ایران را در برمیگیرد که مغفول واقع شده است. درواقع چگونگی انتقال اندیشه ایرانی به اندیشه اسلامی و چگونگی حل شدن ارزشهای اسلام در ایران که او توانست به بهترین شکل آن را جلوه دهد.
او سپس درباره ویژگیهای «الفهرست» پرویز اذکایی نکاتی را بیان کرد و در ادامه به عشق اذکایی به سرزمین ایران و فرهنگ و ادب ایران پرداخت و اظهار امیدواری کرد دانشجویان جوان از این الگوی علمی بهرهمند شوند.
انتهای پیام
پینوشت: این گزارش بهروزرسانی شده است.
نظرات