سجاد نوروزی فعال رسانهای، مدیر فرهنگی و یکی از چهرههای نزدیک به مرحوم «عماد افروغ» در یادداشتی درباره زنده یاد عماد افروغ برای ایسنلاپلاس نوشت: دکتر عماد افروغ یک شخصیت ذو ابعاد، با وجه بسیار پررنگ آکادمیک در روش شناسی علوم اجتماعی و فلسفه بود. انسانی بسیار برجسته و از سرآمدان کشورمان که یک تفکر معنوی و سلوک ویژه اجتماعی نیز برای خود داشت. اوج هنر او این شد که میان فلسفه علم و این سلوک ویژه پیوند برقرار کرد و از آن فلسفه اخلاق ساخت.
زندگی روزمره را نیز در همین فلسفه اخلاق و تفکر معنوی منحل کرد. سیاست را هم همنیطور. یعنی اگر وارد ساحت سیاست میشد و سیاست ورزی میکرد، با نیل به این فلسفه اخلاق و نگاه متعالی دینی، کنشگری میکرد و اگر در فضای آکادمیک هم وارد میشد، باز هم فلسفه اخلاق را پیش میبرد و در باب هستیهای اجتماعی و پدیدههای مدنی نیز سعی میکرد که نگاهی اخلاقی عرضه کند. کمتر شخصیتی به این جامعیت دیده میشود و از این حیث؛ یک متفکر منحصر به فرد در کشورمان بود.
با وجود تمام اینها؛ هیچوقت در فضای دوقطبیهای مرسوم فضای آکادمیک کشورمان وارد نمیشد و همواره خودش نیز تاکید میکرد که ثنویتگرا نیست. در نهایت آن حرکت جوهری مرتبط با اندیشه ملاصدرا را بسط میداد و و تاویل و تفسیر میکرد و اجازه نمیداد که در دوقطبیهای کشنده که قاتل علم، اخلاق و معنویت هستند، وارد شود.
بنابراین ما در باب دکتر افروغ، نمیتوانیم صرفا به یک وجه بسنده کنیم. افروغِ نماینده مجلس، افروغِ فیلسوف علم، افروغ جامعه شناس و افروغ نهج البلاغه پژوه. تمام اینها وجوه متعدد زیستی و زندگی این مرد بزرگ است. برای همین نمیتوان راجع به افروغ، قضاوت تک ساحتی داشت. امری که در این اواخر برای من پررنگتر بوده، این است که پس از فراغت از پژوهشهای فلسفی؛ به دل مشغولی و علاقه سابق خود یعنی نهج البلاغه بازگشت. البته هیچوقت نهج البلاغه را کنار نگذاشت اما به هرحال، این اواخر به عنوان یک پروژه معرفتی آن را پیگیری کرد و در نهایت به یک کتاب هم تبدیل شد.
به معنای واقعی کلمه میتوانم بگویم که دکتر افروغ، کسی است که در شخصیت امیرالمومنین ذوب شد. در معنای سنتی و هیئتی آن هم اگر بخواهم بگویم، سنگ امیرالمومنین را همیشه به سینه میزد و مهمتر از همه؛ در وجه فلسفه اخلاق و بعد آکادمیک نیز همیشه از فلسفه سیاسی کارآمد از آراء امیرالمومنین در نهج البلاغه، استفاده میکرد.
اگر بخواهم افروغ را توصیف کنم، افروغ یک سنت گرای متجدد، یک متجدد مرگ آگاه و یک روشنفکر مسلمان واقعی بود. نسخه اصلی که از بدلیجات بیزار است. و چون از بدلیجات بیزار بود، همواره به دامان اصالت پناه میبرد و این پناه بردن به اصالتها از او یک روشنفکر اصیل ساخت که کمتر نمونهای میتوان برای او ذکر کرد.
خدایش بیامرزد.
انتهای پیام
نظرات