حجتالاسلام مجتبی سپاهی در گفتوگو با ایسنا با بیان اینکه تحقق انقلاب در دورهای که در کل دنیا، بنا بر حذف دین از ساحات زندگی مردم اتفاق ویژهای شمرده میشد، اظهار کرد: در آن دوره تقابل تفکرات لیبرالیستی و مارکسیستی، توجه به جریان مارکسیسم بهعنوان یک جریان و اندیشه انقلابی، در جهت رسیدن به سوسیالیسم و از بین بردن سرمایهداری و کاپیتالیسم در جهان حاکم بود و در عین حال هر دو جریان مارکسیسم و کاپیتالیسم با دین مخالف بودند.
وی افزود: مارکسیسم دین را افیون توده معرفی میکرد که با بهرهکشی از مردم و طبقه ضعیف، آنها را وادار به سکوت و پذیرش قدرت و ظلم جریان حاکم میکند، در مقابل جریان سرمایهداری نیز دین را از جنبههای اجتماعی زندگی حذف و تبدیل به امر شخصی و معنوی جزیی کرده بود. در هر دو جریان، دین از جایگاه اصلی خود به انحراف کشیده شده و در متن زندگی مردم بهعنوان یک عامل تحرک و تعالی بخش جایی نداشت.
سپاهی با بیان اینکه انقلاب اسلامی هشداری برای دو جریان حاکم در بلوک شرق و غرب بود، گفت: این مسئله که چه مولفههایی در اسلام وجود دارد، که توانسته در یک کشور وابسته به غرب و جریان کاپیتالیسم، این حرکت تودهای و ساختارشکن را ایجاد کرده و باعث حیات اجتماعی شود، باعث تعجب و وحشت قدرتهای دنیا شد. در واقع پیام انقلاب اسلامی به دنیا این بود که دین، در عرصههای اجتماعی حرف برای گفتن دارد و بر تفکرات دینی برآمده از اسلام، میشود بنیانهای اجتماعی، حکومتی و اداری را بنا کرد.
وی افزود: قبل از انقلاب، دانشگاه محل علم، به معنای ساینس بود، بدون حرفی از دین و معنویت، در واقع دانشگاه فضایی سکولار و ضد دین بود که دین و معنویت در آن، خرافات و توهمات محسوب میشد، بعد از انقلاب و شکلگیری نظامی جدید بر اساس اندیشههای طوفنده یک مرجع دینی و خواست مردم که خواهان پیاده شدن احکام اسلامی بودند، از یک سو دانشگاه که اساس حرکت علمی و صنعتی جامعه بود به تقویت نمادهای دینی، علمی و معنوی نیاز داشت و از سوی دیگر حوزه نیازمند تقویت نگاه روزآمد و علمی خود بود و تفکر وحدت حوزه و دانشگاه برآمده از چنین بستری بود تا دانشگاه در کنار حوزه، پرچمدار علم دینی باشد و حوزه پیام معنوی خود را که برآمده از جریان نبوت بود، به زبان روز ارائه کرده و کارکردهای ایمان را برای جامعه بیان کند.
سپاهی با اشاره به اینکه منظور از وحدت حوزه و دانشگاه، وحدت روشی نیست، خاطرنشان کرد: این وحدت، وحدت ماهوی نیست تا حوزه و دانشگاه، کارکردهای خود را از دست داده و حوزه به دانشگاه یا دانشگاه به حوزه تبدیل شوند. در واقع منظور، وحدت در اهداف و آرمانها بود، به این معنا که حوزه بهعنوان نهاد دینی و دانشگاه بهعنوان نهاد علمی در اهداف و آرمانها به اتحاد رسیده و جامعه را به افقهای خود برسانند.
مدیر گروه معارف دانشگاه اصفهان با بیان اینکه به همین دلیل دانشگاه و حوزه باید زبان یکدیگر را فهم کنند، تأکید کرد: حوزه و دانشگاه، بهعنوان دو بال حرکت علمی جامعه، باید به جای تقابل و تعارض، به اتحاد و وحدت برسند. روش دانشگاه، تجربیِ صرف و روش حوزه، فرا تجربی است، دانشگاه رویهای جهانی دارد که باید آن را حفظ کرد، چرا که زبان علم در کل دنیا یکی است و زبان دین و حوزه هم، اصول عقلانی بدیهی و اصول وحیانی است، این روشها و زبانها باید حفظ شوند، قرار نیست با وحدت حوزه و دانشگاه روشها و زبانهای آنها یکی شود، بلکه قرار است انسان دانشگاهی، آرمانهای دینی را درک کرده و نهاد حوزه نیز در جهت آرمان که رسیدن به جامعه طراز دینی، یعنی جامعهای با اندیشه دینی و شکوفایی علمی در حوزههای مختلف است، حرکت کند.
وی تصریح کرد: امام (ره)این اندیشه را با چنین افقی ایجاد کردند، اما متأسفانه عموما فکر شده که اگر روش دانشگاه را به حوزه بدهیم، نتیجهبخش خواهد بود، در حالی که با این کار، تنها هویت اصلی حوزه و دانشگاه را از بین بردهایم. گرچه حوزه برای روزآمد شدن و پاسخ به نیازهای جامعه، نیاز به تحولات ساختاری در کلیت خود دارد، اما منظور از وحدت، قرائتها و اقدامات انجام شده نیست، هیچ یک از این کارکردها قرار نیست حذف شوند یا بر یکدیگر تفوق و برتری داشته باشند، بلکه در عرض و در خدمت به یکدیگر هستند.
سپاهی تصریح کرد: متأسفانه این اندیشه کمتر به طور صحیح معرفی و موفق شده است، اغلب تحلیلها به سویی رفته که در برخی بخشها نوعی تقابل، عدم درک و نداشتن زبان مشترک بین این دو نهاد ایجاد کرده، در حالی که برای تحقق تمدن اسلامی باید هریک از دو نهاد دانشگاه و حوزه، کارکردهای خود را حفظ و ارتقاء داده و با اتحاد در اهداف و آرمانها و خدمت به یکدیگر، به افق ترسیم شده برای کشور و تمدن اسلامی دست یابند.
انتهای پیام
نظرات