محمد بنیادی در در ۲۷ مهر ۱۳۳۷ در شهر مقدس قم و در خانوادهای روحانی چشم به جهان گشود و در آغوش خانوادهای مذهبی دوران کودکی را پشت سر گذاشت وارد دبستان شد.
محمد پس از گذراندن دوره راهنمایی به دروس حوزوی روی آورد و به مدت سه سال به فراگیری این دروس اشتغال داشت و سپس به خدمت سربازی رفت.
دوران سربازیاش مقارن با مبارزات مردم علیه طاغوت بود. او پس از فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی بر فرار سربازان از محل خدمت خود، بلافاصله به صف مردم پیوست و به مبارزه با رژیم طاغوت برخاست.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، ابتدا به عضویت کمیته انقلاب در آمد سپس عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و با ورود به سپاه در بخش مبارزه با مفاسد اجتماعی و قاچاق مواد مخدر مشغول خدمت شد و برای مدتی نیز مسئوولیت یگان حفاظت از شخصیتها را به عهده گرفت.
با شروع جنگ تحمیلی، شهید بنیادی به نبرد با بعثیان متجاوز برخاست و در جبهه مسئولیتهای گوناگونی از جمله فرماندهی گردان و فرماندهی تیپ را به عهده گرفت.
محمد کمتر سخن میگفت و بیشتر به عمل میاندیشید. چنان رازدار و کم حرف بود که حتی خانوادهاش از کارها و تلاشهایش بیخبر بودند همچنین نظم و انظباط نیز در زندگیاش بسیار چشمگیر بود و اگر برای کاری و برنامهای، قول و قراری با کسی میگذاشت هرگز تخلف نمیکرد.
شهید بنیادی در صحنههای پر خوف و خطر قبل از انقلاب تا عرصههای پرالتهاب پس از انقلاب، حضوری فعال داشت و برای خدمت کردن و از جان مایه گذاشتن، حاضر و آماده بود.
سرانجام این سردار دلاور در هشتم آبان ۱۳۶۲ در عملیات والفجر۴ و در منطقه پنجوین عراق، بر اثر اصابت ترکش به سر و صورت، به شهادت رسید و در گلزار شهدای علی ابن جعفر(ع) قم به خاک سپرده شد.
شهید محمد بنیادی در فرازی از وصیت نامهاش آورده است:
بهترین پیامی که میتوانیم برای مردم داشته باشیم تبعیت از رهبری است. امام موقعی که صحبت میکند به صحبتهایشان جامه عمل بپوشانیم نه اینکه بیاییم ورد زبان مان بکنیم و پلاکاردش بکنیم بزنیم توی خیابان، بیاییم به صحبتهای امام عینیت ببخشیم. همین پیام ما را بس که کلیه مسائلمان را بتوانیم با صحبتهای اماممان وفق بدهیم و سعادت در همین است.
بخشی از پیام مقام معظم رهبری در جمع کارگزاران کنگره شهدای قم؛ آبان 1401
«دو مطلب را در دو جملهی کوتاه عرض خواهم کرد؛ یکی دربارهی قم، یکی هم دربارهی مسئلهی شهادت و شهید. قم، هم شهر قیام است، هم شهر اقامه است؛ شهری است که خودش قیام کرد، شهری است که ایران را به قیام وادار کرد، اقامه کرد؛ خصوصیّت قم این است. البتّه ما برکات حضرت فاطمهی معصومه (سلام الله علیها) و وجود حوزهی مبارک علمیّه در این شهر را نباید در تأثیرگذاری در این خصوصیّات از یاد ببریم. در کنار اینها، مردم قم هستند که ما این مردم را از نزدیک دیدهایم، کارهایشان را دیدهایم، اخلاقشان را دیدهایم، خصوصیّاتشان را دیدهایم؛ مردم قم انصافاً مردم خوبی هستند، به خطاب قم عمل کردند، زودتر از همه جا قیام کردند، زودتر از همه جا مبارزه کردند، زودتر از همه جا شهید دادند.
خیلی از شهدای شهیدشدهی در غیر قم هم در واقع شهید قم هستند؛ شهید مطهّری هم شهید قم است، شهید بهشتی هم شهید قم است، شهید باهنر هم شهید قم است؛ این شهدا هم پرورشیافتههای قم هستند و شاید به یک معنا
بشود گفت شهدای همهی ایران، شهدای قم هستند. قم این راه را باز کرد، قم حرکت را آغاز کرد، قم به ندای امام بزرگوار پاسخ گفت. چه کسی میفهمید که امام در سال ۴۱ و ۴۲ چه چیزی دارد میگوید؟ مردم قم بودند که آمدند داخل میدان. حتّی آن وقتی که احساس میکردند [نهضت] یک مقداری نُکس(۲) پیدا کرده، در سال ۴۱ که شروع نهضت بود، مردم قم بلند شدند آمدند سر درس امام ــ من آنجا بودم، یادم هست ــ بازاریهای موجّه قم و یک جمع کثیری دنبال سرشان آمدند پای درس نشستند، امام که درسشان را تمام کردند، یکی از آنها بلند شد ــ مرحوم طباطبائی، اگر اسمش درست یادم مانده باشد ــ و خطاب به امام شروع کرد با حماسهی کامل نطق کردن و ادامهی کار را طلب کردن! در واقع از امام مطالبه کردند، امام هم وارد میدان شدند و در همان جلسه، پاسخ شافی و کافی و وافی را دادند و در عمل، این حرکت را، این جنبش را یک روح تازهای بخشیدند؛ مردم قم این [جور] هستند. جوانهای قم در آن روز، حتّی جوانهایی که اوّل در این وادی هم نبودند، ما میدیدیم بعد از آنکه نهضت روحانیّت شروع شد، چطور گرایش نشان دادند، همدلی نشان دادند؛ این مردم قم هستند. بعد هم انقلاب شد و حوادث بعد از انقلاب و دفاع مقدّس و قضایای بعدی تا امروز؛ تا امروز، این امتحانها پیوسته و پیدرپی برای ملّت ما و برای آحاد ما وجود دارد و در این امتحانها قمیها امتحان خیلی خوبی دادند؛ خیلی خوب.
البتّه نقاط برجستهای هم وجود دارد که من اصرار دارم روی این نقاط برجسته کارِ زیادی بشود؛ [یعنی] همان دو خاصیّت «یاد» و «پیام». یکی از نقاط برجسته همین شهید مهدی زینالدّین است؛ خود این یک نقطهی برجسته است. [این] شهید، یک جوان نوخاسته، بیستوچندساله، در فرماندهی یک یگان رزمی آن مهارت را از خود نشان میدهد؛ در میدان جنگ آن شجاعت را، آن تدبیر را، آن سازندگی را، آن فداکاری را و بعد در میدان اخلاق، میدان تدیّن، ملاحظات دینی و اسلامی [هم همین جور]. اینها واقعاً فوقالعاده است؛ بایستی اینها به مردم گفته بشود، منعکس بشود.
با هیچ زبانی غیر از زبان هنر هم نمیشود اینها را گفت؛ فقط زبان هنر میتواند این ریزهکاریهای زندگی اینها را بیان کند؛ حالا یا نوشتهی هنرمندانه یا شعر یا فیلم یا مستند یا امثال اینها که میشود کار کرد. مثلاً یکی این است: یک فرمانده جوان ارتشی اینجا هست [به نام] شهید امیر احمدلو؛ یک ارتشیِ قمی است که آخرین لحظهی حیاتش آب میآورند یا یک نفری به فکر میافتد که آب به او بدهد که تشنه از دنیا نرود، این جوان نظامی آب را نمیخورد، اشاره میکند به آن سربازی که بغل دستش بوده؛ یعنی همان حادثهی صدر اسلام(۳) که مدام ماها روی منبرها گفتیم و مردم شنیدند و تصوّر درستی از آن پیدا نکردیم، در واقع اتّفاق افتاد؛ یک افسر ارتشی این واقعیّت را به ما نشان داد. این چیز کمی است؟ چیز کوچکی است؟ با چه زبانی میشود این را بیان کرد جز زبان هنر؟ بروید دنبال این کار. یا شهدای گروه سرود که جزو اتّفاقات نادر در دوران دفاع مقدّس است؛(۴) یک تعدادی نوجوانِ مثلاً دوازدهساله، سیزدهساله، چهاردهساله، سرود میخوانند، بعد هواپیما میآید همین گروه را هدف قرار میدهد، شلّیک میکند، همهی آنها ــ همه یا نزدیک به همه ــ شهید میشوند. کو سرودشان؟ چه خواندند؟ چه گفتند؟ چه کردند؟ پدرمادرهایشان چه کار کردند؟ اینها احتیاج به تبیین دارد، اینها پیام دارد. این از خصوصیّات قم است؛ اینها نقاط برجستهی دورهی دفاع [مقدّس] در قم است. یا زنان شهید؛ حالا اشاره کردند به تعداد چندصد نفر زن شهید که یک عدّه از این زنان شهید، در جلسهی عزاداری حسینی به شهادت رسیدند. اینها همه واقعاً مسائل مهمّی است.»
انتهای پیام
نظرات